يکم - مقدمه:
با توجه به اقبالی که اخيراً نسبت به طرح کنگره ملی ايرانيان ديده شده که از جمله نمونه آن در نامه اقای امير انتظام منعکس گرديده، نوشته حاضر کوشش میکند اول سوالاتی را در ارتباط با کنگره ملی مطرح کند و سپس طرح اوليهای را بعنوان نمونه که «کنگره ملی چه میتواند باشد» ارائه دهد تا باب گفتگو و ديالوگ در اين مورد باز شود. باشد که با نقد و گفتگو بتدريج طرح مناسبی شکل بگيرد. ولی قبل از هر چيز بايد يک سوء تفاهم ساده را برطرف کنيم.
آيا کنگره ملی ايرانيان يک رويداد است يا يک نهاد؟
آيا منظور ما از واژه کنگره يک نشست يا همايش است که پس از تدارک مناسب در يک يا چند روز برگزار شود (مانند کنگره احزاب) يا آنکه منظور ما يک نهاد متداوم است مانند کنگره سوئد. يادآوری میکنم که ايده کنگره از نوع دوم فقط مربوط به کشورها نيست بلکه بعضی جنبشها هم از آن استفاده کرده اند، از جمله میتوان از "کنگره ملی آفريقا" African National Congress به رهبری ارنست ماندلا که در آفريقای جنوبی با آپارتايد میجنگيد نام برد. درک من آنست که منظور ما دومی است. يعنی يک نهاد يا يک سازمان است که خصلت کنگره و يا پارلمان دارد و بتدريج ساخته میشود و بصورت ادامه دارد نقش بازی میکند. در دراز مدت، چنين نهادی میتواند نقش « کنگره سايه» را داشته باشد. نکاتی که در زير میآيند با اين درک است.
دوم - تبيين طرح کنگره ملی در پرتو تشخيص سه حوزه فعاليت سياسی
صحنه کارزار سياسی ايران ذاتاً پيچيده است و با مشکلات چند بعدی سياسيون ما را به چالش میکشد. ريشه بيشتر اشتباهات سياسيون ما امروز ساده گرائی و يک بعدی ديدن اين صحنه. با راهکارهای يک بعدی نمیتوان به جنگ مشکلات چند بعدی رفت.
در شرايط امروز ايران هر فعال سياسی همزمان با سه حوزه تلاش و فعاليت سياسی روبرو است: حوزه حزبی، حوزه جبهه ای، و حوزه ملی.. اين سه حوزه را میتوان بصورت سه دايره متحد لامرکز ترسيم کرد که کوچکترين آنها دايره حزبی است که فقط شامل هم حزبیها میشود و بزرگترين آنها دايره ملی است که شامل تمام شهروندان میشود و در وسط دايره دمکراسی است که حوزه تشکيل جبهههای دمکراسی خواهی است. بصورت زير:
در اين تصوير هر فعال سياسی همزمان با سه حوزه فعاليت روبرو است و برای هر حوزه نيازمند يک طرح سياسی است.
١) دايره و يا حوزه حزبی.. که فقط شامل هم مسلکان میشود مانند اعضای حزب جمهوريخواه، حزب سوسيال دمکرات، حزب مشروطه، حزب مشارکت، حزب کارگزاران، حزب اعتماد ملی و غيره...
٢) دايره يا حوزه دمکراسی خواهی که شامل همه کسانی است که خود را طرفدار دمکراسی میدانند. اين حوزه محل ايجاد جبهههای مختلف طرفداران دمکراسی است، يعنی احزاب و گروهها و سازمانهائی که بهم نزديک تر هستند برای آنکه اثر خود را افزايش دهند باهم جبهه متحد دمکراسی (با هر چيز ديگری که خودشان مناسب ببينند) تشکيل میدهند، مانند جبهه دمکراسی، اتحاد دمکراسی، جبهه دوم خرداد و غيره. بوجود آمدن بيش از يک جبهه دمکراسی خواهی در شرايط کنونی ايران بدليل پراکندگی سياسی امری طبيعی است و حتی مثبت است. چرا که بهتر است که سياسيون ما در چند جبهه مختلف جمع شوند و بر عليه ديکتاتوری بجنگند، تا آنکه همه در يک جبهه واحد جمع شوند و بر عليه يکديگر فعاليتهای فرسايشی بکنند.
٣) دايره و يا گستره ملی که شامل همه ايرانيان میشود و به چالشهائی که گستره ملی دارند مانند بن بست حکومتی پاسخ میگويد. کنگره ملی ايرانيان که موضوع بر رسی اين نوشته میباشد در اين حوزه مطرح است. بنا براين طرح کنگره ملی بايد متناسب با چالشهای اين حوزه سوم تدوين شود و نمیتواند دلبخواهی باشد.
نکته ١: بعضی از دوستان يادآوری کردند که اگر حزبی دمکرات نباشد در تصوير فوق بيرون دايره دمکراسی قرار میگيرد. ضمن تائيد سخن اين دوستان پاسخ آنست که با در نظر دو نکته اين مشکل برطرف میشود. اول آنکه تصوير فوق تنها از ديد کسانی مدعی اعتقاد به دمکراسی هستند معنی دارد، وگرنه برای آنگروه که علنا" با دمکراسی مخالفند نام دايره وسط در تصوير فوق تغيير میکند و بحای دايره دمکراسی نام ديگری گذاشته میشود - مثلا"- دايره امت اسلام و يا دايره طرفداران پرولتاريا. دوم آنکه بايد فرض کنيم که تصوير فوق را هر حزبی (که خودش مدعی دمکراسی است، صرف نظر از انکه ديگران قبول کنند و يا نه) از منظر خودش ترسيم میکند. در آنصورت طبيعی است که حزبش را درون دايره دمکراسی ترسطم کند و آنگاه مشکل فوق برطرف میگردد.
سوم – تفاوت ميان "کنگره ملی ايرانيان" با "جبهه فراگير دمکراسی" چيست؟
کنگره نه جبهه است و نه حزب. از نظر رده بندی میتوانيم بگوئيم جبهه از حزب فراگير تر و کنگره از هردو وسيع تر و فراگير تر است. درون جبهه میتواند چند حزب وجود داشته باشند، و درون کنگره میتواند چند جبهه و چند حزب و منفردين وجود داشته باشند. اما مهمترين تفاوت «کنگره ملی ايرانيان» با «جبهه فراگير دمکراسی» در سه چيز است:
الف – نقش کنگره با نقش جبهه متفاوت است. کنگره بيشتر ارگان مشورتی و ديالوگ است، که البته با استفاده از ابزار ديالوگ میتواند نقش قانون گذاری برای قاعده مند کردن همکاری و رقابت نحلههای متفاوت آپوزيسيون را داشته باشد. يعنی بتدريج قانونها قرارهائی را که همه با آن موافق باشند تدوين کند که موچب قاعده مند شدن مناسبات و کمک به روند اعتماد سازی میکند و يا جلوگيری میکند از اينکه اختلافات از دست خارج شوند و به کنگره صدمه بخورد. روشن شدن قاعده بازی پيش شرط اعتمادسازی است
ب - کنگره چند محوری و چند قطبی است ولی جبهه رهبری واحد و متمرکز دارد. جبهه متحد معمولاّ بمنظور اقدام مشترک تشکيل میشود و قاعدتا" يک محور روشن نيز دارد.
ج - تفاوت ديگر مربوط به تفاوت ميان واژه "دمکراسی" و واژه "ملی" است. چرا نمیگوئيم کنگره دمکراسی خواهان بلکه میگوئيم کنگره ملی ايرانيان. زيرا لفظ "ملی" هم فراگيرتر است (همه شهروندان را در بر میگيرد) و هم بدون شک و شبه است. اين فرق ظريف ولی بسيار مهمی است که بايد به آن توجه کرد. زيرا با اينکه هدف کنگره کمک به استقرار دمکراسی است، ولی پيش شرط پيوستن به آن اثبات دمکرات بودن نيست. اما چرا اين مسئله مهم است؟ زيرا ممکن است کسانی باشند که از نظر يکديگر دمکرات بحساب نيايند ولی با اينهمه در کنگره جای دارند، بسياری از اختلافات و دو بهم زنیها از اين نوع مقولات هستند که با منظور کردن اين نکته ظريف از آنها جلوگيری میشود. دعوای اينکه آيا من دمکرات هستم و يا تو دمکرات هستی، کدام ما دمکرات تر هستيم، و معيار دمکراسی چيست، با اين تدبير اين دعواها خنثی میشوند. ( با اين همه نبايد اين اختلافات لاپوشانی شوند، بلکه بر عکس بايد به جای مناسب تری منتقل شوند که در انجا تبديل به انرژی مثبت برای تعميق درک ما از دمکراسی شوند. نگاه کنيد به ارگان ديالوگ و گروه کار منشور در زير که اين منظور را برآورده میسازد.)
"کنگره ملی ايرانيان" بيشتر يک ارگان ديالوگ ملی و مشورتی است و نه يک ارگان اجرائی. اين کنگره بمانند پارلمانهای اروپائی سازوکارهائی را فراهم میآورد تا سياستمداران ما در آن گرد هم آيند و سياست پردازی کنند. اينکه نتيجه کار چه شود به خود بازيگران بستگی دارد. در هيچ جای دنيا کنگره ارگان اجرانی نيست. بلکه حداکثر بستری را مهيا می کند تا در آن احزاب برای ايجاد ارگان اجرائی با يکديگر همکاری کنند. حتی در کشورهائی مانند انگليس با اينکه ارگان اجرائی از درون کنگره انتخاب میشود، ولی بمجرد تشکيل خط فاصل خود را با کنگره روشن میکند و هر دو مستقل از يکديگر عمل میکنند که همان اصل تفکيک قوا است. بايد به اين مفاهيم توجه کرد زيرا در تجربههای طولانی فرموله شدهاند و برای آنها دلايل مشخصی وجود دارد.
با اين تفسير، در دراز مدت، اگر طرح "کنگره ملی ايرانيان " موفق شود میتواند بتدريج نقش کنگره سايه را پيدا کند. اينکه کنگره فقط ارگان ديالوگ ملی باشد اهميت آنرا کم نمیکند. بلکه در شرايط مخصوص کنونی اهميت آن را بمراتب بيشتر از هر جبههای افزايش میدهد. زيرا زمينه و پيش شرطی را مهيا میکند که درآن بتوان جبهه و يا جبهههای موثر ساخت و برای اولين بار بستر مناسب و سازوکارهای لازم برای ايجاد جبهههای واقعی و تعامل میان آنها فراهم میآيد. تبيين و توضيح نقش کنگره ملی ايرانيان اهميت زيادی دارد. اگر پروژه "کنگره ملی ايرانيان" موفق شود، تازه راه را برای تشکيل جبهه فراگير دمکراسی خواهی (هرگاه چنين جبههای لازم باشد) نيز هموار میسازد. ولی قبل از هرچيز بايد اين موضوع را درک کرد که آنها دو پروزه متفاوت هستند و هرگاه اين دو پروژه را تفکيک نکنيم به هر دو زيان میرسد. زيرا تضادهائی ميان دو پروژه وجود دارد که در عمل مانع پيشرفت کار هر دو پروژه میشوند.
در اينجا بد نيست اشاره کنيم که ايده «جبهه فراگير دمکراسی» گرچه بسيار جذاب است ولی در واقع ايده تخدير کننده و ساده گرايانهای است که توجه نمیکند که تلاش برای ايجاد يک جبهه فراگير در صورتيکه شرايط اماده نباشد بيشتر تنش زا است و گرايشات مختلف را به جان يکديگر میاندازد. بهتر آنست که چند جبهه بصورت موازی بر عليه ديکتاتوری بجنگند تا اينکه همه در يک جبهه جمع شوند و برعليه يکديگر حرکات فرسايشی انجام دهند. دقيقا" اينجا است که اهميت تاريخی «کنگره ملی ايرانيان» بعنوان سازوکار ديالوگ وهارمونی ميان اين جبههها روشن میشود. وگرنه هرگاه امکان تشکيل جبهه فراگير دمکراسی وجود داشت ديگر به کنگره ملی ايرانيان احتياجی نبود. هنوز يک مقايسه همه جانبه ميان دو طرح «جبهه فراگير دمکراسی» و «کنگره ملی ايرانيان» بسيار آموزنده راه گشا میتواند باشد، ولی بيش از اين در حوصله نوشته حاضر نمیباشد.
چهارم – فشرده آنچه تا کنون گفته شد:
١ - بدليل شرايطی که صحنه سياسی ايران به ما تحميل میکند، سه حوزه و يا سه لايه تلاش سياسی بصورت همزمان در برابر ما قرار گرفتهاند که عبارتند از لايه حزبی، لايه جبههای و لايه ملی، که خواهی نخواهی (و جدا از اراده ما) تلاش و فعاليت سياسی در هرسه لايه جاری است. وظيفه ما اول شناخت اين تصوير و تشخيص و تفکيک اين سه لايه است. سپس هدف ما بايد قاعده مند کردن فعاليتهای سه لايه فوق و هماهنگ کردن آنها باشد به شکلی که ١) فعاليت در هر حوزه تقويت شود ٢) فعاليت در هر حوزه در تضاد با دو حوزه ديگر نباشد. ٣) فعاليت در هر حوزه به گونهای باشد که به دو حوزه ديگر کمک کند و نوعی مناسبات بازخور مثبت ( Positive Feedback ) ميان آنها ايجاد شود.
٢ - مشکل بيشتر سياسيون ما آنست که پيچيدگیهای صحنه سياسی ايران و موقعيت ويژه کنونی را در نظر نمیگيرند و در بهترين حالت هر کدام تنها بخشی از اين صحنه را در نظر گرفتهاند و برای آن بصورت يک بعدی برنامه میدهند. « با راهکارهای يک بعدی به جنگ مشکلات چند بعدی میروند»
٣ - پيش شرط موفقيت کنگره ملی آنست که اولاّ هر سه لايه تلاش فوق را به رسميت بشناسد، ثانيا" در فعاليتهای دو لايه ديگر دخالت نکند، مگر آنکه برای کمک به آنها و برای فراهم آوردن شرايط ارتقاء و رشد آنها و زدودن موانع پيشرفت آنها باشد. ثالثاّ" خود را تنها به لايه سوم محدود سازد و شکل سازمانی و مضمونی متناسب با آن برگزيند. خلاصه آنکه تشکيل احزاب و يا جبهههای متفاوت در تضاد با پروسه شکل گيری « کنگره..» نيست و فعاليت در هر سه سطح میتوانند همزمان به پيش روند بصورتی که موفقيت در هر يک موجب راهگشائی برای دو حوزه ديگر شود.
٤ – گرچه تمرکز اين نوشته بر سازمانها و جريانات سياسی است ولی به معنی کم اهميت دادن به نقش سازمانهای فعال در حوزههای غير سياسی مانند «ان.جی.او» NGOها، سازمانهای حقوق بشر، و سازمانهای صنفی مانند دانشجويان، سنديکاهای کارگری، و معلمان، پرستاران و غيره نيست. بدون شک نمايندگان اين جريانات غير سياسی جامعه هم بايد در کنگره ملی ايرانيان صندلی مخصوص خود را داشته باشند. بخصوص در شرايط ويژه ايران که هنوز احزاب واقعی شکل نگرفتهاند تا بتوانند بعنوان وکيل سياسی جامعه مدنی را در هرم قدرت نمايندگی کنند. پس بدليل عدم رشد تحزب در ايران، ديگر سازمانهای جامعه مدنی مجبورند در بسياری مواقع خود بصورت مستقيم (يعنی بدون واسطه احزاب) وارد حوزه سياست شوند و از حقوق خود در آن حوزه (يعنی ورای خواستهای صنفی) دفاع کنند. چون در ايران با چنين شرايطی روبرو هستيم، بنا براين بايد توجه کرد که نشانه و پيش شرط موفقيت کنگره ملی همانا مشارکت مستقيم و وسيع سازمانهای مزبور است. ولی بررسی بيشتر اين موضوع حياتی نوشته ديگری را میطلبد.
*****************
پنجم – نمونه يک طرح اوليه..... کنگره ملی ايرانيان چه میتواند باشد؟
در زير نمونهای هرچند اوليه از "گنگره ملی ايرانيان" ارائه شده تا با نقد دوستان تکميل و يا تصحيح شود. سپس به کوتاهی در باره راه رسيدن به آن و آسيب شناسی کنگره اشاره شده است.
بند ١ – هدف
هدف کنگره ايرانيان بايد همه ايرانيان ميهن دوست را در بر گيرد وکسی حذف نشود. مثلا" میتواند بند زير باشد:
«تلاش برای جمع آوری همه نيروهای سياسی ايرانی ميهن دوست... صرف نظر از مرام، منشور و منظرشان برای برپائی ديالوگ ملی جهت جستجوی راهای برخورد به بن بست حکومتی و بن بست روند دمکراتيزاسيون در ايران و رفتن بسمت ايرانی آباد، آزاد، دمکراتيک، وشکوفا با نظامی که در آن حقوق بشر محترم است، و منشاء حکومت رای مردم باشد، اصول دمکراسی در آن منظور شده باشد. دين دولت از هم جدا هستند و در آن همه افراد ملت برابر میباشند، و. و. »
بند ٢ – وظائف :
کنگره ملی ايرانيان وظائف خود را پس از شکل گرفتن تعيين و تعريف میکند. بدوا" تنها وظيفه آن برپائی متديک و پی گير ديالوگ ملی ميان نيروهای سياسی برای چاره جوئی بن بست حکومتی و بن بست روند دمکراتيزاسيون ايران است.
نکته ١- طبيعی است که هر چند گروه از ميان گروههای درون کنگره میتوانند برای خود جبهههای سياسی و اجرائی مستقل از کنگره تشکيل دهند و به نام خود اقدامات عملی که خود مناسب میبينند انجام دهند که ارتباط مستقيم با کنگره ندارد، ضمن آنکه کماکان مدافع کنگره باشند و به استواری آن کمک کنند. تضادی ميان جبهههای محدودتر از يک طرف و کنگره سراسری ايرانيان از طرف ديگر نيست مگر آنکه داوطلبانه در کنگره توافقاتی و تعهدات متقابل بوجود بيايد که آنهم تنها میتواند داوطلبانه باشد.
نکته ٢ - کنگره راه را برای بوجود آمدن جبههها و تعامل ميان آنها فراهم میآورد. هرگاه چند جبهه متفاوت درون کنگره وجود داشته باشند ( آنگونه که پيش تر اشاره شد،) برقراری ديالوگ و گفتگو ميان جبهههای فوق الذکر يکی از نقشهای کنگره خواهد بود. از اين طريق کنگره میتواند هماهنگی وهارمونی ميان گروهها و جبهههای شرکت کننده را گسترش دهد و موانع و سوء تفاهمات ميان آنها را برطرف کند. اين روند میتواند به ايجاد جبهه فراگير دمکراسی کمک کند. البته بشرطی که چنين جبههای مورد نظر باشد. ولی همچنان که پيش تر گفته شد، ايده جبهه فراگير دمکراسی علی رغم جذابيتی ظاهری که دارد ممکن است چندان هم مطلوب نباشد.
بند ٣ – محور انديشگی يا انديشه محوری (بجای منشور)
کنگره منشور سياسی ندارد، ولی بجای آن ميثاق "اخلاق و فرهنگ" سياسی دارد. از مهمترين اهداف اين ميثاق يکی کمک به اعتماد سازی ميان بحلههای مختلف سياسی از طريق فاعده مند کردن و حرفهای کردن مناسبات آنها با يکديگر است و ديگری بالا بردن راندمان و کارآمدی اين نيروها از راه تغيير فرهنگ و رفتار سياسی آنان است.
نکته ١ – چند مثال برای ميثاق « اخلاق و فرهنگ» سياسی - مثلاّ عوض کردن فرهنگ « آسيب شناسی»های بی هدف و موعظه وار که در واقع همان « ذکر مصيبت» است و جايگزين کردن تدريجی آن با فرهنگ «جستجوی هدفمند توانائیها». چرا که تعداد ناتوانائیهای ما هميشه بی نهايت است مهم آنست که از ميان اين همه ناتوانائیها تعداد معدودی توانائیهای خود را تشخيص دهيم و بر مبنای آن برنامه و پروژه بدهيم، وگرنه رديف کردن کاستیها سخت نيست. مثال ديگر برای فرهنگ اخلاقی- فرهنگی موضوع اجتناب از تقسيم شهروندان ايراني به شهروند درجه يک و درجه دو و حق مساوی قائل شدن برای «غير خودی»ها و دگرانديشان سياسی است. مثال ديگر برای اين ميثاق میتواند تاکيد بر فرهنگ ديالوگ بعوض فرهنگ بحثهای اقناعی و موعظه و حقنه باشد، که امروز شکل غالب در جلسات و نوشتارهای سياسی آپوزيسيون است. ديگر اصل شفاف بودن در مناسبات است. موضوع ميثاق «اخلاقی-فرهنگی» سياسی بدليل تازگی آن نيازمند شکافته شدن و بررسی بيشتر است.
نکته ٢ - طبيعی است که پيروی از يک ميثاق «اخلاقی-فرهنگی» فقط میتواند داوطلبانه باشد. و تنها ضمنانت آن هم همان تعهد متقابل نيروها به يکديگر است. يعنی پای بندی داوطلبانه و بدون نظارت به تعهدات اصل اول موفقيت چنين طرح بزرگی است.
نکته ٣ : چرا کنگره در ابتدا نمیتواند منشور سياسی داشه باشد - نقش گنگره جمع اوری نيروهائی میباشد که با هم اختلاف سياسی دارند و بعضی از آنها فاقد شرايط يک «اتحاد سياسی» با يکديگر هستند. کنگره با فراهم آوردن شرايط ديالوگ و گفتگو ميان آنها شرايط هماهنگی و در نهايت همکاری آنها را بوجود میآورد. بايد پذيرفت که نيروهای شرکت کننده در کنگره منشورهای مختلف و حتی متضاد يکديگر داشته باشند، بشرطی که منشور آنها با اهداف کنگره (بند اول) در تناقض نباشد. اما اهداف کنگره بسيار کلی هستند و همه ايرانيان ميهن دوست و خواهان دمکراسی را صرف نظر از نظرات و منظرهايشان در بر میگيرد. پس کنگره نه تنها وجود منشورهای متفاوت را مشکلی نمیبيند، بلکه از همه شرکت کنندگان میخواهد با منشور مورد علاقه خود را به گروه کار منشور بپيوندند و در ديالوگ منشورها شرکت کنند و با اين کار بحث منشور را غنا بخشند. توضيح بيشتر در زير میآيد.
نکته ٤ – در اينجا اين سوال میتواند مطرح شود که اگر منشور محور و چسب اتحاد درون کنگره نيست پس چه میتواند باشد. بنظر من خود پروژه تشکيل «کنگره ملی ايرانيان» بعنوان موضوع اتحاد عمل بايد کافی باشد. در اين راه هم بعوض منشور بهتر است ١ – طرح اينکه «کنگره چيست» تدقيق شود. ٢ - يک ميثاق اخلاقی-فرهنگی بعنوان رهنود همکاری تدوين شود. با اين ديد کنگره يک اتحاد اخلاقی است برای جمع اوری نيروهائی سياسی ايران، صرف نظر از منشور و منظرشان، برای برپائی ديالوگ ملی جهت جستجوی راهای برخورد به بن بست حکومتی و بن بست روند دمکراتيزاسيون در ايران و رفتن بسمت ايرانی آباد، آزاد،.. و.
نکته ٥ – در مباحث تشکيل کنگره از جمله سندهای زير مطرح هستند : ١- سندی که طرح کنگره ملی را تشريح کند ٢ -ميثاق اخلاقی ٣ -استراتژی سياسی، ٤ – سند منشورها (متا-سند Meta Document)، ٥ – سند تشکيلات. از اين پنج سند، دو سند منشور و استراتژی مجبور نيستند مشترک باشند، و بحث بر روی آنها حتی پس از تشکيل و جا افتادن کنگره نيز ادامه خواهد يافت.
بند ٤ – ارگانهای کنگره:
کنگره دو ارگان اصلی دارد که هرکدام نيز شامل چند گروه کار هستند
الف - ارگان ديالوگ
ب - ارگان مديريت.
الف - ارگان ديالوگ
اين ارگان نه برای تصميم گيری سياسی و نه محل بحثهای اقنائی است، بلکه ارگان ديالوگ است، هدف آن جمع آوری نظرات، و ديالوگ ميان آنها، و از اين طريق انباشت تئوری سياسی و درس تجربيات است، اين ارگان ٤ گروه کار دارد:
١. گروه کار تدوين و تدقيق طرح کنگره ملی، تعيين اهداف آن، و جستجوی برای پاسخ به سه سوال ١ - کنگره ملی چيست، ٢ - راهبرد رسيدن به آن کدام است، ٣ – اصول تشکيلاتی که بعدها بتواند در يک سند تشکيلاتی و اساسنامهای منعکس گردد کدامند.
٢. گروه کار استراتژی ملی با هدف تدوين استراتژی ملی برای برخورد به بند بست حکومتی است. نبايد فراموش کرد که کنگره فقط در پرتو يک استراتژی ملی معنی میيابد. پس يکی از اهدف اين گروه تعيين نقش کنگره در آن استراتژی ملی است.
٣. گروه کار فرهنگ، اخلاق، و رفتار سياسی و ائين سازی – وظيفه اش تهيه ميثاق «اخلاق و رفتار» سياسی است که راه را هم برای همگاری و هم برای بالا بردن راندمان فعاليتها بگشايد. و روابط را قاعده مند سازد.
٤. گروه کار منشور. هدف اين گروه رسيدن به يک منشور واحد نيست، اگرچه نتيجه اقداماتش ممکن است همان باشد، ولی با اين رويکرد شروع نمیکند. بلکه وظيفه خود را جمع آوری تمام منشورها و ايجاد ديالوگ روی آنها و انباشت خرد و تئوری سياسی در آن رابطه میداند. برای اينکار رويکرد ش آنست که سوالهای اصلی که در تدوين يک منشور مطرح هستند را جمع آوری ليست و کلاسه کند، چند پاسخ اصلی به هر سوال را پيدا کند، روشن کند که فصل مشترک و خط فاصل منشورهای متفاوف کدامند. چگون میتوانيم بحث منشورها را به سطح بالاتری ارتقاع دهيم. (مثلا" آشنا شدن با تقسيم بندیها از منظر فلسفه سياسی مانند رويکرد «روسو»ئی.در مقابل رويکرد «جان لاک»ی يا مباحث توماس پين و نوشتههای فدراليستها در انقلاب ١٧٧٦ امريکا). نکته اخر در مورد منشور آنکه هرگاه کنگره تصميم بگيرد که نيازمند منشور واحد است، آن وظيفهای است که به کل کنگره تعلق دارد و گروه کار منشور تنها میتواند در اين راه کمک تخصصی بکند، ولی تصميم سياسی با کنگره است. اين رويکرد برای سالم و کارآمد کردن گروه کار منشور اهميت دارد تا هر نيروئی بتواند آنرا از آن خود بداند.
ب - ارگان مديريت (هيئت اجرائی)
شکل اين ارگان بستگی به مرحله رشد کنگره و شرايط بيرونی دارد. ولی میتوان بعضی از گروههای کار ارگان مديريت را بصورت زير برشمرد: ١ – گروه کار تبليغات، وب سايت و رسانههای ٢- گروه کار روابط درونی و تشکيلات ٣ – گروه کار روابط خارجی ٤ - گروه کار مالی... و غيره
** ** **
ششم: پروسه شکلگيری اوليه کنگره ايرانيان
عنوان راهبرد: «جريانات مختلف ديالوگ مشترک»
مضمون: حريانات مختلف بر سر تهيه ٥ «متا – سند » در حوزههای فوقالذكر وارد ديالوگ میشوند. برای يادآوری، حوزههای ديالوگ عبارتند : ١ – کنگره ملی چيست ٢ - منشورهای مطرح ٣ – استراتژی ٤ – ميثاق فرهنگ و اخلاق سياسی و رفتار سياسی
٥ – طرح تشکيلات کنگره. "متا – سند" سندی است که تمام بحثها و سوالات يک حوزه معين را در يک سند جمع آوری و کلاسه کرده باشد و میتواند بعنوان سند مرجع مورد استفاده قرار گيرد. مثلا" متا- سند منشور سندی است که سوالهای اصلی حوزه منشور را جمع آوری و کلاسه میکند، سپس جوابهای گروههای مختلف را جمع آوری و کلاسه ميکند و نقاط اشتراک و اختلافات را روشن میکند تا سر انجام يک نقشه جغرافيای همه منشورها کشيده شود. اين چنين سندی میشود مبنی ديالوگ بعدی بروی منشور. ( مثلا" با اين کار تازه معلوم میشود بسياری از منشورها فرق زيادی با هم ندارند، ويا آنکه روشن میشود که يکی دو نکتهای که مورد مشاجره هستند کدامند)
پس چند گروه کار مشترک هدف آنها تهيه چند «متا-سند» است. اين گروهای کار باضافه مديريت آنها بتدريج بسمت شکل دادن يک فوروم میروند و در تکامل فورومهای مختلف در هم ادغام میشوند تا کنگره ملی بتدريج شکل گيرد.
رويکرد:
رويکرد ما بايد آن باشد که هر تيمی در هر نقطه ايران يا جهان برای تشکيل کنگره ملی ايرانيان، به هر نوعی که خودش میداند اقدام و يا فعاليتی هرچند کوچک و يا هر اندازه بزرگ داشته باشد مورد استقبال صميمانه قرار گيرد، حتی اگر با تيم ما نخواهد کار کند. ولی برای موفقيت نهائی میتوان روی چند نکته رفتاری توافق کرد. برای مثال هر تيمی که برای تشکيل کنگره ملی بصورت مستقل فعاليت میکنند متعهد شود که ١) قصد خود را شفاف و کتبی اعلام کند و ٢) طرح برنامه خود را هم بنويسد و به نقد ديگران بگذارد. بايد قبول کرد که تا برنامهای روشن و کتبی وجود نداشته باشد نمیتوان ادعای تلاش در جهت شکل گيری کنگره را کرد.
بصورت مشخص:
اما کسانی که برای تشکيل کنگره ملی تز و برنامه دارند میتوانند با توجه مه مضمون مطرح شده در بالا تحت عنوان « جريانات متفاوت ديالوگ مشترک » ، همکاری با تزديک ترين نيروها را آغاز کنند. قاعدتاّ قبل از تشکيل کنگره و در راه رسيدن به آن در قدم اول يک سری فوروم و يا مجمع تشکيل میشود.
١ - در قدم اول يک تعداد فوروم که کمابيش مستقل از هم هستند تشکيل شود و سپس بتدريج اين فورومها به يکديگر نزديک شوند تا در نهايت از ادغام همه فورومها کنگره ملی ايرانيان شکل میگيرد. اين قدم اول مهمترين قدم است که بدون موفقيت آن کنگره بوجود نمیآيد.
٢ - محتوای فورومها اساسا" همان محتوای گنگره است ولی در مقياس کوچکتر و بسيار محدودتر با اين فرق اساسی که کنگره فراگير است ولی فروم تنها از کسان و گروهائی تشکيل میشود که بهم نزديک ترند و با هم میتوانند خوب کار تيمی بکنند. فروم ايستگاه ميانی و يا شايد مبين چند ايستگاه ميانی قبل از رسيدن به کنگره باشد.
٣ - ماده اوليه اين فورومها بصورت جدا از هم وجود دارند، که همين احزاب و گروههای موجود هستند و غيره... اين گروهها امروز بدون اينکه به يکديگر کاری داشته باشند برای خود فعاليت میکنند ولی هرگاه شرايط آماده گردد میتوانند درون يک کنگره ملی جمع شوند. ولی قبل از آن بايد مشقهای خود را در فورومهای کوچکتر تمرين کنند. همانگونه که در بند قبلی آمد، در قدم اول فقط گروهائی که بهم نزديک ترند با يکديگر فوروم خود را تشکيل میدهند و بدين صورت يک حلقه از حلقههای لازم برای کنگره ملی را تشکيل میدهند. سپس اين فورومها بتدريج به هم نزديک میشوند و تا با اتصال حلقهها کنگره ملی شکل گيرد.
٤ - اين حلقههای جدا و مستقل از هم در ابتدا حتی ممکن است با هم مخالف باشند، ولی در صورت آماده شدن شرايط برای تشکيل کنگره با هم همکاری میکنند. حرکت رفراندم نمونه خوبی بود که (بطور نسبی) نشان داد هرگاه پروژهای مناسب و روشن و بی ابهام باشد و شرايط آماده شود ديوارهای ميان نيروها فرو ميريزد و نيروها به همکاری با يکديگر میپردازند. طبيعی است که در قدم اول نيروهائی که آماده ترند شروع بهمکار میکنند و فروم خود را تشکيل دهند
٥ - مسئله شعارهای استراتژيک
همانگونه که در بالا گفته شد، کنگره يک گروه کار برای تعيين استراتژی دارد. مثلاّ بررسی شعار رفراندم در کنار ديگر شعارهای استراتژيک مربوط به گروه کار استراتژی است. طرفداران رفراندم در برابر طرفداران ديگر طرحها در آن گروه کار به ديالوگ مینشينند،... تا چه حاصل شود. از طرف ديگر، طرفداران رفراندم و يا هر طرح ديگری میتوانند درون کنگره فراکسيون خود را تشکيل دهند. و همانگونه که پيش تر گفته شد، در خارج از کنگره هم هر گروهی میتواند به اقدامات اجرائی خود ادامه دهند، (دايرههای ١ و٢ در تصوير بالا) مگر آنکه ار درون ديالوگها توافقی بيرون آيد که همه نيروها داوطلبانه از آن پيروی کنند....
هفتم - آسيب شناسی
١ - خطر اصلی که موفقيت کنگره را تهديد میکند نه از طرف دشمنانش بلکه از جانب دوستان و هواداران صادق آن خواهد بود. پروژه کنگره ملی پروژه عظيمی است که در صورت موفقيت نه تنها آپوزيسيون، بلکه صحنه سياسی ايران را دگرگون خواهد کرد. عدم درک عظمت و اهميت اين پروژه از طرف علاقمندانش اولين خطری است که آنرا تهديد میکند. چرا که فعاليتهائی که با نيت خوب هم انجام میشوند اگر با فکر باز و در پرتو چشم انداز استراتژيک روشنی انجام نشوند باسانی میتوانند اين پروژه را به لوث بکشند.
شايد بهتر باشد که تا هنگاميکه ابزار تشکيل کنگره اماده نشده است، از "خرج کردن" عنوان «کنگره ملی» برای توضيح اقدامات محدود کنونی اجتناب شود، و از نام کنگره فقط برای توضيح چشم انداز دراز مدت استفاده شود تا حرمت کلمه حفظ شود. بجای آن میتوان از نامهائی مانند انجمن، مجمع، و يا فوروم استفاده کرد. البته در مورد بحثهای تئوريک و نظری اينکار مطلوب نيست چون در آنجا دقت و روشنی کلام اصل بالاتری است.
٢ – برخورد فلهای - همانگون که گفته شد، بيشتر اشتباهات سياسيون ما ريشه در يک بعدی ديدن صحنه سياسی ايران و نگاه فلهای ناشی از آن دارد. در نتيجه لايهها و يا حوزههای متفاوت تلاش سياسی که درتصوير بالا آمده است را تشخيص نمیدهند و تفکيک نمیکنند. در ذهن آنان صحنه کارزار سياسی ايران مانند آش درهم جوشی میماند که در آن همه چيز درهم ادغام شده و به شکل يک حوزه "فراگير" بی شکل و توده وار در آمده است. بنا براين آنها بدنبال يک طرح "واحد" و "فراگير" و "همه فن حريف" هستند تا همزمان پاسخ گوی همه چالشها باشد. آنها بدون در نظر گرفتن پيچيدگیهای صحنه سياسی ايران، بدنبال يک طرح يک بعدی برای تمام سطوح هستند. در اين راه هم تنها چيزی که به ذهنشان میرسد آنست که از بقيه بخواهند بدور شمع وجود مبارک آنها، يا منشورشان، جمع شوند تا «جبهه وسيع دمکراسی»، که هر روز هم اسم جديدی برای آن انتخاب میکنند، بوجود بيايد.