پس از آنكه تكليف كرسي ايران در كنفرانس امنيتي عراق در شرمالشيخ تعيين شد بلافاصله فاز دوم مشاركت تهران در كانون توجهات قرار ميگيرد كه معطوف به چگونگي حضور ايران خواهد بود.
ايران در دو نقش <پيشنهاددهنده> و <مستمع> ميتواند پشت ميز مذاكرات بنشيند؛ آنچه به فرصت بيبديل براي ايران تعبير ميشود بسته به گزينش نقش فعال و پيشنهاددهنده در خصوص حل مشكلات فراروي عراق است كه با چنين انتخابي امكان سرمايهگذاري در آينده عراق را كسب ميكند.
اما اگر تهران درصدد ايفاي مستمع باشد يا به ايراد اتهام عليه نيروهاي ائتلاف در عراق بپردازد، روندي از اتهامات متقابل كليد خواهد خورد كه نتيجه مطلوب طرفين از آن استحصال نخواهد شد. آمريكا در متن و در حاشيه كنفرانس شرمالشيخ درصدد يافتن نقاط جديدي در گرهگشايي از بحران امنيتي عراق است و در اين فرآيند گفتوگوهاي رسمي و يا مذاكرات حاشيهاي با ايران و سوريه براي واشنگتن از اهميت بسزايي برخوردار است. چراكه واشنگتن در رايزني مستمر با متحدين منطقهاي خود است و نظر خود را از طريق مجاري مستقيم به اين كشورها منتقل ميكند.
بنابراين در متن و لابيهاي ديپلماتيك در مصر يافتن فرمولهاي بازگشت ثبات و امنيت به عراق با مشاركت تهران و دمشق هدف اصلي آمريكا است.
دعوت آمريكا از ايران براي شركت در كنفرانس شرمالشيخ و تقويت احتمال انجام مذاكراتي بين وزراي خارجه دو كشور به همراه نرمي لحن كاخ سفيد طي هفتههاي اخير در قبال تهران، از تعديل مواضع واشنگتن حكايت دارد كه پيامد تقويت طيف تعاملطلب در آمريكا و انزواي جنگطلبان به رهبري ديك چني- معاون رئيسجمهور آمريكا- است.
گرچه اين تعديل در مواضع و تلطيف گفتار مقامات آمريكا در شرايط ضرورت و نياز شكل گرفته و محصور در چارچوب مسائل عراق است اما در صورت توفيق در همين ارتباطات محدود و نسبي، خواهد توانست دامنه بازنگري در برخورد با ايران را به ديگر مسائل هم توسيع دهد.
به رغم اين تعديل تاكتيكي، رفتار واشنگتن نيازمند پاسخ دوستانه و انعطافآميز است تا رفتار احترامبرانگيز و گفتار معتدل آمريكا را تقويت كند.
پذيرش قدرت منطقهاي ايران و بهرهگيري از اين نفوذ جهت فروكش كردن ناآراميهاي عراق خود امتياز مثبتي است كه آمريكا در ميز ديپلماتيك خود گذاشته و برگ برنده هنگامي كسب ميشود كه با نتايج بيحاصل از اين تعاملات محدود، همكاريها از حيطه عراق فراتر رفته و به ديگر حوزههاي چالشبرانگيز بين تهران و واشنگتن تسري يابد.
از همين منظر ميتوان تركهايي در ديوار ائتلاف منطقهاي عليه ايران مشاهده كرد كه در پرتو آن يورش گستردهاي كه آمريكا با مشاركت برخي كشورهاي عربي عليه ايران آغاز كرده بود از سوي واشنگتن دچار انشقاق شده است؛ تعديل در مواضع آمريكا در قبال ايران پس از پيريزي ائتلاف منطقهاي راهبرد مسبوق به سابقهاي است كه بر مبناي آن دولت هايي كه درصدد تعديل روابط با كشورهاي غيردوست هستند نخست يورش ديپلماتيك يا نظامي گستردهاي را ساماندهي ميكنند و پس از آن به تدريج لحن را آرامتر و مواضع را منعطفتر ميكنند.
نيكسون پس از حمله گسترده دريايي و هوايي به ويتنام شمالي بود كه وارد فاز مذاكره با هانوي شد و در حال حاضر هم آمريكا پس از موج اتهامات عليه ايران درصدد بهرهگيري از پتانسيلهاي منطقهاي تهران برآمده است.
آمريكا كوشيد ايران را در نقطه ثقل تهديدات خاورميانه و بل بينالمللي، ناآراميهاي عراق، احياي القاعده و روند صلح خاورميانه قرار داده و تهران را به ترويج ناامني متهم كند اما در حال حاضر همين تهديدگر بزرگ به زعم آمريكا به همكاري فراخوانده ميشود تا در قبال آن ارتفاع شعلههاي خشونت و ناامني در منطقه و بالاخص عراق كاهش يابد.
بر همين اساس است كه تغيير لحن و تعديل رفتار آمريكا در قبال ايران را نميتوان در زمره استراتژيهاي اجماعي در آمريكا قلمداد كرد چرا كه با محركه نياز به تهران براي همكاري در عراق صورت ميگيرد اما در صورت هدايت آن به نتايج عيني و ملموس، ميتواند به راهبردي قابل اعتنا در همكاريهاي فراتر و بلكه دوجانبه تهران و واشنگتن تبديل گردد.