اخیرا آقای بنی صدر پشنهاد تشکیل یک جبهه گسترده با محوریت «حاکمیت مردم» را داده است: «درحال حاضر احتیاج داریم گرایشهای مختلفی که قبول دارند که حاکمیت مال مردم است یک جبهه گسترده بوجود بیاورند». به گمان نگارنده آن چه ما در شرایط حاضر بدان نیاز داریم تشکیل «کنگره ملی» موقت است نه یک جبهه. کنگره ای که بتواند تمام جریانات را نمایندگی کند.
1) بیش از یک صد سال است مردم ایران برای برقراری حاکمیت بر سرنوشت خود مبارزه می کنند. بنابراین صحبت کردن از استقرار حاکمیت ملی حرف تازه ای نیست. ایده تشکیل جبهه نیز ایده تازه ای نیست؛ برای مثال تشکیل جبهه ملی در زمان دکتر مصدق. ضرورت داشتن تشکیلات بدیل برای دوران گذار نیز بر همگان آشکار است. مساله ما اکنون ارائه فرمولی برای عملی شدن یک تشکل فراگیر است؛ با توجه به شرایط فعلی و جنبش سبز. لطفا به صورت مساله دقت شود:ارائه فرمولی برای عملی شدن یک تشکل فراگیر!
2) اگر کسی و یا گروهی بخواهد درباره دیگران و سایر جریانات و احزاب و سازمان های موجود داوری کند و عیار دیگران را بسنجد؛ بیخردی محض است. داور بین همه صندوق های رای خواهد بود در ایران با برگزاری انتخابات آزاد آینده. در این انتخابات تک تک ایرانیان با هر پیشینه ای حق کاندید شدن و حق رای دادن خواهند داشت (منجمله اصولگراها و انصار و حزب الله و غیره).
3) نیاز کنونی جامعه ما تشکیل کنگره ملی ست نه جبهه. تشکلی فراگیر و ملی که معادل پارلمان دمکراتیک آینده خواهد بود نه ائتلاف بخشی از جریانات در داخل پارلمان. امروز باید تمام توان و نیرو را به میدان مقابله برای برقراری توازن قوا با حاکمیت استبداد و باندهای تروریستی مسلط بر سرنوشت مردم ایران آورد. فراموش نشود الگوی کنگره ملی موقت از اینجا می آید: در ایران دمکراتیک فردا همه آحاد ملت در رقم زدن سرنوشت کشور خود شریکند.
4) می بایست تلاش کرد برای ایجاد موازنه قوا به نفع مردم، و تحمیل اراده مردم به حاکمیت برای برگزاری انتخابات آزاد. همزمان لازم است جنبش سبز نیز از طریق نمایندگانی، علنی با غیر علنی با دنیا وارد تعامل شود و با یک سیاست خارجی فعال و خلاق هزینه برقراری توازن قوا و پیروزی برای برگزاری انتخابات آزاد را کمتر کند. برای پرهیز از ابهام باید بین «هدف» و «استراتژی» تمایز قائل شد.
هدف:
برقراری دمکراسی پایدار در ایران
استراتژی:
«تغییر» مسالمت آمیز مرحله ای
5) برای تسریع در کار بیایید بپذیریم که هیچکدام از ما و یا هیچ گروهی خود را نظریه پرداز نمی داند. این واقعیت را بپذیریم که در سه دهه گذشته علیرغم این همه تلاش قابل ستایش گروه ها و اندیشمندان و نخبگان ایرانی، جریانی یا کسی بیشتر از اعلامیه جهانی حقوق بشر درباره حقوق بنیادین شهروندان حرفی نزده است. فقط دو محور را بپذیریم و وارد «اتحاد در عمل» شویم:
یکم: اعلامیه جهانی حقوق بشر
دوم: داوری صندوق های رای (انتخابات آزاد)
6) تشکیل کنگره ملی علنی در داخل با توجه به شرایط خفقان فعلی مقدور نمی باشد. اما ضرورت دارد هر چه زودتر کنگره ملی موقت در خارج کشور تشکیل شود. این تشکل باید بتواند (حتی الامکان) همه جریانات سیاسی و اجتماعی را بدون استثنا نمایندگی کند. اما نظر به اختلافات دیرینه بین احزاب و سازمان ها بهتر است کنگره حول یک پروژه خنثی از نظر سیاسی تشکیل شود. . بهترین آن پروژه کوج همزمان هموطنان خارج کشور به وطن می باشد. یعنی در ابتدا هدف تشکیل کنگره چون تشکیل یک کمیته خواهد بود برای مشورت، تصمیم گیری، برنامه ریزی، و اجرای کوچ دست جمعی به پشت دروازه های استبداد . ما بعد از سی ساله کینه ورزی و اختلاف لازم داریم اول سلام علیک بدون حب و بغضی با هم داشته باشیم. لازم است بتوانیم با هم کنار یک میز بنشینیم و حرف بزنیم (کاری که ابتدا غرب کرد برای کنار هم نشاندن گروه های افغانی در یک مجتمع تفریحی درآلمان).
7) تجربه موفقیت آمیز برنامه ریزی و انجام کوچ دست جمعی به وطن توسط کنگره ملی موقت، می تواند الگو باشد برای فراگیر شدن این کنگره در دوران گذار با پیوستن و کامل شدن آن توسط احزاب و شخصیت های داخل کشور.
8) مسلما به موقع و زمانی که مردم قدرت داشتند باید و باید و باید به یک یک جنایات و اعدام ها و شکنجه ها رسیدگی شود و عاملان و آمران آن در دادگاه های صالحه پاسخگو باشند. بخشش احتمالی مقوله دیگری است. اما هیچکدام از این ها مانع محروم کردن کسی و یا گروهی از حقوق خود به عنوان یک ایرانی منجمله حق سیاسی نیست. حزب احتمالی علی خامنه ای هم باید در آینده حق فعالیت داشته باشد.
9) نکته دیگر این که مردم به اغلب گروه ها و شخصیت های اپوزیسیون خارج کشور اعتمادی ندارند. باید اپوزیسیون بتواند اعتماد سازی کند. اپوزیسونی که سی سال است نتوانسته در محیط آزاد غرب یک تشکل فراگیر برای چنین روزهایی تشکیل دهد، باید اول بتواند با یک حرکت و یا ابتکاری اعتماد مردم را جلب کند. اجرای برنامه کوچ دست جمعی ایرانیان مهاجر به کشور میتواند این اعتماد را بازسازی کند و روح تازه ای نیز به جنبش در داخل کشور دهد. حداقل 5 میلیون مهاجر ایرانی در خارج کشور داریم. اگر فقط 20 در صد در برنامه کوچ دست جمعی شرکت کنند میشود یک میلیون. تجسم کنید در سرتاسر اروپا از پاریس تا مرز ایران در ترکیه هزاران اتوبوس با پرچم های ایران در حال حرکت باشند. یک میلیون پشت مرز جمع و همزمان وارد خاک وطن می شویم. سپس با پیوستن هموطنان آذری به کاروان مهاجرین به سمت تهران حرکت خواهیم کرد. همزمان داخل ایران راه پیمایی بزرگ چند میلیونی از یک شهر به سمت تهران سازمان داده شده است.
از الان تا 22 خرداد سال بعد وقت داریم برای برنامه ریزی و اجرا.