در پاسخ به یادداشت هفته گذشته ده ها ایمیل دریافت کردیم که تماما در تایید نوشته در دفاع از امیر انتظام بود غیر از ۲ ایمیل.یکی از طرف سلطنت طلبی به نام جاوید ایران بود که خارج انتظار نبود
اما ایمیل دیگری از سوی آقایی به نام بهگر دریافت شد که من شخصا ایشان را نمی شناسم ولی هر از گاهی نامه هایی به نام "هپلی " از ایشان دریافت میکنم که حاوی طنز سیاسی است و همچنین مقاله ای به نام "هواداری از سلطنت به بهانه تعریف از دشتی برای بدگویی به مصدق ؟" از ایشان دریافت کردیم که در سایت خبرگزاری جبهه ملی منتشر شد. اما اخيرا نامه ای از ايشان دريافت کرده ايم تحت عنوان «پاسخ به شخصی به نام بيژن مهر» که متاسفانه در تمام سطرهای آن، منهای يکی دو سطر، مطالبی غير واقعی مطرح شده است.
در سطر اول مینویسند سیاست سایت ّایشان Iran Liberal در دعواهای داخل بی طرف بوده ٬ اما برخلاف گفته ايشان نه تنها مطلبی در حمایت از یاران ما در سايت ايشان نيست بلکه حتی نامه آقای مهندس امیرانتظام به دبیر کل سازمان ملل را هم نمی شود يافت. متاسفانه آرشیو سایت ایشان هم در دسترس نیست.
ايشان همانجا میفرمایند که" گویا بنده سایت خبرگزاری جبهه ملی را اداره میکنم " یعنی مطمئن نیستند در حالیکه در صفحه پیوند ها در سایت خودشان لطف کرده و سایت ما را قرار داده اند .بعید به نظر میرسد که ایشان ندانسته این سایت را مورد تائید قرار داده و به آن لینک داده باشند.
ایشان بازهم در همان سطر بنده را مورد عنایت قرار داده و از شهامت اینجانب تعريف کرده اند اما بلافاصله مرا متهم به ناسزا گویی نموده اند . بعد هم اسم ۶ نفر را آورده اند (آقایان دکتر هوشنگ کشاورز صدر،دکتر منصوربیات زاده ، دکتر علی راسخ افشار، دکتر محسن قائم مقام ، دکتر مهمنش، دکتر پرویزداورپناه، مهندس کامبیز قائم مقام) که سابقه ملی و مبارزاتی دارند که البته غیر از آقای کشاورز صدر که بارها گفته اند وارد اینگونه جدل ها نمیشوند و قطعا نامشان بی جهت مورد بهره برداری قرار گرفته، بقیه همگی از دوستان آقای بهگر هستند ودر صحنه مبارزه اند. که اين مبارزه گاهی با خودی ها هم بوده است. ایشان باید در قرار دادن نام نازنینی چون کشاورز صدر که مورد احترام همگان است در کنار اسم این افراد بخصوص آن که همه را مورد اهانت قرار میدهد تجدید نظر کنند.
این ۵ نفر به اضافه آقای بهگر٬ هر کدام کما بیش مدعی مبارزه ای ۵۰ ساله هستند. یعنی مجموعا حدود ۳۰۰ سال مبارزه کرده اند یعنی ۳ قرن سابقه مبارزاتی!! و اگر معدل سنی آنها را ۷۰ یگیریم از مجموع ۴۲۰ سال سن , یعنی بیش از ۴ قرن ٬ ۳ قرن آنرا مبارزه کرده اند. سئوال اینجاست که چرا با چنین قدمتی , وضعیت اپوزسیو ن به طور عام و جبهه ملی به طور خاص٬ در چنين وضعيت نامناسبی قرار دارد. و اگر این افراد اعتباری دارند پس چرا جبهه ملی در ایران همیشه گفته و میگوید که هیچ رابطه تشکیلاتی با خارج از کشور ندارد و این افراد هم مورد تایید آنان نیستند . بنده هم که بقول آقایان «فقط ۱۰ سال است حرکت خزنده کرده ا م» و سابقه ام برای آقایان روشن نیست پس تقصیر زیادی ندارم.
سپس بنده را واسطه آقای پهلوی و ملیون معرفی کرده اند که البته شاهدشان کسی نیست جز آقای حسیبی با تخیلاتی بسیار نیرومند . ایشان همچنین بنده را مسئول سخنان آقای بهرامیان در صدای آمریکا معرفی کرده اند که حدود ۲۰ سال از من بزرگتر هستند . آقای بهرامیان اشتباهی کردند و رفتند . اتفاقی که ار هر روز در هر سازمانی رخ میدهد ٬بهایش را میدهند و از آن میگذرند . آقای بهگر این ۲ قلم را شاهکار های بنده توصیف نموده اند وچون بنده بعد از این شاهکار ها هنوز دم فرو نبسته ام ٬ فلز اینجانب را از جنس دیگری دانسته اند.
البته فلز بنده هرچه باشد از نوع فلز زنگ زده شمشیر سربازان فراموش شده ژاپنی که سالها بعد از جنگ جهانی دوم از پایان آن بی خبر بودند نیست .حتما دوستان با سابقه ایشان به یاد می آورند که .این بخت برگشتگان فراموش شده ژاپنی تا 20 -30 سال پیش در برخی از جزایر پاسیفیک به خیال اینکه هنوز جنگ تمام نشده در سنگر بودند و با پرواز هواپیما بر فراز آن جزایر پنهان میشدند و حتی در چند مورد با شمشیر زنگ زده به توریست ها حمله ور شده بودند .مانند بعضی ها که هنوز نمی دانند رژیم سلطنتی منقرض شده و هنوز با شاه مبارزه میکنند . "ولی عهد قبلی" نیز بار ها گفته است که هماورد " ولی فقیه فعلی "نیست و کسی نباید روی او حساب کند.پس اگر اصل مطلب وجود ندارد سلطنت طلبانی چون امیر انتظام (گفته دوستان ایشان) و بنده حقیر نباید مایه نگرانی باشند . اما ایشان به این حقیقت نمی پردازند که در این ۳۰۰ سال مجموع مبارزات ایشان و دوستانشان شاهکارهایی صورت گرفته که هیچگاه به گرد آنان نتوان رسید.از آن جمله پراکندگی ملیون و تشکیل ده ها شاخه جبهه ملی ٬ تحلیل رفتن اعضا و عدم جوانگرایی با وجود ۴ قرن سن و سال ٬تنها بخشی از آنها ست.
آقای بهگر دوباره عنوان (دوست سیاسی زضا پهلوی ) را که به نظر ایشان موجب خشم من شده است را تکرار کردند و مرا به پنهان شدن پشت امیرانتظام که از او دفاع کرده ام٬ متهم کرده اند که البته بنده همین واقعیت ها را در مورد دوستان ایشان چندین ماه پیش در مقاله ای بنام"جبهه ملی ایران به کجا میرود " نوشته ام که ۲ یا ۳ روزی هم در سایت ایشان منتشر ولی بعدا حتما به خواست دوستانشان از روی سایت برداشته شد ویا به آرشیوی رفت که در دسترس نیست . پس ایشان حتما میدانند که قبل از حمله دوستانشان به امیر انتظام ٬ و در زمان حمله سازمان داده شده به آقای زعیم پس از برگزاری سمینار جبهه ملی " (سمینار امیر انتظام ) "در دانشگاه مریلند بود که حرکات دوستان حسن آقا را در آن مقاله "مضحک "خوانده بودم و بیان واقعیت در باره دوستانشان چیز جدیدی نیست و ربطی به امیر انتظام ندارد .در ضمن ایشان میدانند که ادم های جسور و با تهور (که میفرمایند بنده هستم) دلیلی برای پنهان شدن ندارند. حرکات دوستان حسن آقا برای هر بیننده ای در صحنه جهانی ٬ خنده آور است که چگونه یک سازمان سیاسی به افراد خود ٬ افترا میزند , آنان را سانسور میکند و خود زنی سازمانی میکند . فرمایشات ایشان در همان خط در مورد تهور زیاد بنده ولی عدم شجاعتم در دفاع از سلطنت طلبان نیز بیهوده است چون در سطر آخر مطلب خودم به عرض دوستان رسانده ام که*جبهه ملی خواستار حاکمیت ملی است و در حاکمیت ملی تمام جریانات و تفکرات سیاسی از جمله عوامل رژیم گذشته و عوامل رژیم کنونی ٬ حق حیات سیاسی دارند و وظیفه هر انسان آزادیخواه دفاع از حقوق شهر وندان و بخصوص دفاع از حقوق مخالفان خود است.*
سردبیر سایت لیبرال دمکرات از درک این مطلب ساده عاجز است که اگر دکتر فاطمی ٬ پروانه و داریوش فروهر با جان خود هزینه داده اند ٬امیر انتظام با بهترین سالهای خود هزینه داده است . او میداند که ما از قدیسین داستانها شنیده ایم اما صبر ٬استقامت و پایداری و از خود گذشتگی امیر انتظام را به چشم دیده ایم. امیر انتظام در ردیف قهرمانان جبهه ملی قرار دارد که مورد احترام تک تک اعضا و هواداران جبهه ملی است و تهمت و تعیین تکلیف کردن برای او که آیا در جبهه ملی جا دارد یا خیر , در ید دوستان ایشان و بزرگتر از آنها نیز نیست و شدیدا مورد اعتراض و مخالفت قرار دارد . توهین به او توهین به جبهه ملی ٬ آعضا و تاریخچه آن است.این سردبیر محترم باید تفاوت انتقاد از امیر انتظام با (نخ دادن )به رٰژیمی که سابقه آزار و شکنجه آزادیخواهان را دارد و مردم را بجرم سلطنت طلبی به زندان انداخته و ازبین برده را بداند. آیا ناسزا گویی به امیر انتظام و زعیم ضمن هتک حرمت از جبهه ملی که معتبرترین جریان سیاسی ایران بوده , تشویق دیگران و در صدر همه سلطنت طلبان و عاملان رژیم به فحاشی نیست؟
آیا ارزش امیر انتظام و زعیم , این ۲ مبارز زیر تیغ رژیم ٬ کمتر از دوستان خارج نشین و فحاش آقای بهگر است؟
آقای بهگر به درستی می پرسند: وقتی آنان به بخش مهمی از مبارزان با سابقه ی جبهه ملی که خود نیز مدعی همراهی با آن است چنین بیحرمتی می کند از دیگران چه توقعی می توان داشت ؟
اشتباه دیگر حضرت بهگر این است که وجود ۲ تفکر در جبهه ملی را ندیده گرفته اند و نمیدانند که تفکر ما "بهتر" و تفکر دوستان آقای بهگر " از ما بهتران است " و مشکل در همین جاست که بزودی حل خواهد شد .
واقعیت دیگر در مطلب ایشان این است که بنده به هیچ وجه به خانواده سیاسی دوستان ایشان تعلق ندارم. در خانواده سیاسی که من خواهان عضویتش هستم , دروغ٬ تهمت بدون مدرک ٬ توطئه ٬خود محوری و نا جوانمردی و نخ دادن به رژیم حاکم و اینجور چیزها وجود ندارد.در خانواده ما اگر جوانی جرئت آمدن به جبهه ملی کرد ٬ حتی اگر حرف اشتباهی زد , نباید او را به رگبار بست و اگر کسی صحبت اشتباهی کرد نباید او را تیرباران کرد و یا بدست رژیم سپرد.. خانواده ما , جبهه ملی را یک جریان پویا ٬ باز و فراگیر میداند و جذبی عمل میکند نه جزمی و دفعی .
من هیچگاه از کسی نخواستم کسی را یا مطلبی را سانسور کند اما اینگو نه اتهامات بدون پایه درباره امیر انتظام و زعیم از سوی سایت ها و سازمانهایی که مدعی مصدقی بودن و ملی بودن هستند بعید و غیر قابل توجیه و غیر قابل "هپلی" کردن است .
البته آقای بهگر در پایان نوشته خود نشان داده است که وجدانش در عذاب و به فکر عذر خواهی از کاربران سایت خود برای درج مقاله حمله به امیر انتظام بوده ولی نامه بنده سبب تغییر عقیده و پوزش ایشان از کاربران سایت خود برای عدم آگاهی از عدم انقراض نسلی از سلطنت طلبان را موجب شده است و آنرا بیش از ۵ بار برای لیست خود فرستاده اند که من در ارسال مکرر پاسخ ایشان به خودم بی تقصیر هستم و از خشم و عصبانیت بدون دلیل ایشان متاسفم . ولی تاسف دیگر من از آن است که ایشان خود را در جمع کوچک شکست خوردگان پروژه اسب تراوا قرارداده و گمان نمی بردم که جایگاه او آنجا باشد.تبریک ایمیل یکی از این شکست خوردگان به آقای صالحی , محکوم دادگاه برلین , به خاطر نوشتن مقاله ؛جبهه ملی و اسب ترویا ؛ از خاطر نخواهد رفت .چنانکه انتشار این مقاله در سایتهای دوستان جناب بهگر فراموش نخواهد شد.
در شرایط حساس کنونی که میهن ما خطرات بزرگی را در کمین دارد ٬نخ دادن به رژیم و به خطر انداختن جان مبارزان توسط چند نابخرد ٬ بدون مسئولیت قابل تحمل نیست و در اینجا در مقابل همگان اعلام می کنم که اگر اتهامات بی پایه و اساس آنان سبب آزار و شکنجه و یا قتل آزادی خواهان توسط رژیم جمهوری اسلامی که سابقه آنرا دارد بشود ٬ مفتریان را به جرم توطئه و یا مشارکت در توطئه بر علیه آزادیخواهان ٬در هر کجا ی دنیا که باشند ٬ به کمک دیگر آزادیخواهان تحت پیگرد جنایی قرار خواهیم داد.
بیژن مهر
بوستون-آمریکا
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
پاسخ به شخصی بنام «بیژن مهر»
حسن بهگر
مدتی است بین رهبری جبهه ملی داخل و سازمان های خارج از کشور جبهه ملی اختلافاتی بروز کرده است. سیاست سامانه ی ایران لیبرال این بوده که ضمن حفظ بیطرفی در این دعوا و انعکاس متعادل و دور از تندروی سخنان دو طرف، از درج مطالب اهانت آمیز خودداری نماید. ظاهراً این سیاست به مذاق شخصی بنام «بیژن مهر» که تازه افتخار آشنایی با او را پیدا کرده ام و گویا سایتی بنام «خبرگزاری جبهه ملی» را در آمریکا اداره می کند خوش نیامده است و درج مطلبی از آقای منتظر حقیقی خشمش را برانگیخته و باعث شده تا اینجانب و سایت هایی که این مطلب را درج کرده اند مورد عنایت قرار بدهد و با کلماتی که فقط در شان خودش است بر آنها بتازد. *
البته در چند روز گذشته یکی دو ای میل اعتراضی بیامضا دریافت کرده بودم و حتا چند مزاحم نیز تلفنی داشتم که به انتشار مقاله ی منتظر حقیقی معترض بودند ولی حتا جرات گفتن نام خود را نداشتند!؟ در این میان فقط «بیژن مهر» شهامت به خرج داده ولی به جای حرف منطقی با فحاشی به میدان آمده است.
اصلاً سؤال من این است که «بیژن مهر» کیست؟
اشخاصی مانند آقایان دکتر هوشنگ کشاورز صدر،دکتر منصوربیات زاده ، دکتر علی راسخ افشار، دکتر محسن قائم مقام ، دکتر مهمنش، دکتر پرویزداورپناه، مهندس کامبیز قائم مقام گذشتهی مبارزاتی شناخته شده ای در صف ملیون در خارج از کشور دارند. من چنین سوابقی از بیژن مهر سراغ ندارم.
خوب که فکر می کنم میبینم نام او نخستین بار چندسال پیش با افشاگری بجا و جالب آقای مهندس حسیبی (دارای سامانهی چه باید کرد) دربارهٌ دلالی ملاقات آقای رضا پهلوی با ملیون در ایالات متحدهی آمریکا به گوشم خورده است که این کوشش با شکست روبرو شد. چند ماه پیش هم یکی از دوستان و همکاران ایشان در «خبرگزاری جبهه ملی» به نام آقای دکتر بهرام بهرامیان در تلویزیون آمریکا خود را بدروغ مشاور جبهه ملی و رابط جبهه با شاه قلمداد کرد که به سبب تکذیب و اعتراض جبهه ملی داخل او هم استعفا داد.
هرکس دیگری به جز آقای بیژن مهر این دو قلم شاهکار را برای بدنام کردن جبهه ملی مرتکب شده بود دستکم دم فرو می بست؛ اما فلز آقای بیژن مهر از جنس دیگری است و هنوز مدعی است که او اصل است و دیگران تقلبی. امروز هم وقتی خوب به نوشته او می نگرم می بینم آن چه که موجب آشفتگی وی شده این است که چرا آقای منتظر حقیقی گفته که جای «دوست سیاسی رضا پهلوی» در جبهه ملی نیست!
آقای بیژن خان که با همهٌ تهور هنوز شهامت دفاع علنی از سلطنت را پیدا نکرده پشت امیر انتظام پنهان شده تا تحت لوای دفاع از او به دیگران ناسزا بگوید.
آیا مدعی «خبرگزاری جبهه ملی» از درک این مطلب ساده عاجز است که آقای امیر انتظام با وجود مبارزه و مقاومت جزو قدیسین نیست و هر کسی می تواند از او و سیاستش انتقاد کند ؟
آیا نمیداند که این ناسزاگویی به کسانی که هموند جبهه ملی هستند ضمن هتک حرمت از این نام که معتبرترین جریان سیاسی ایران بوده تشویق دیگران و در صدر همه سلطنت طلبان به فحاشی است ؟
وقتی او به بخشی از مبارزان با سابقه ی جبهه ملی که خود نیز مدعی همراهی با آن است چنین بیحرمتی می کند از دیگران چه توقعی می توان داشت ؟
آیا این هتاکی نشان نمیدهد که وی خود به این خانوادهی سیاسی تعلق ندارد و بیهوده عرض خود می برد و زحمت ما می دارد؟
و سرانجام در حیرتم که آزادی بیان در قاموس این حضرت چه معنایی دارد و چرا مردم را مکلف به سانسور می کند؟
من مدتها بود که تصور می کردم که نسل سلطنت طلبانی از قماش میراشرافی منقرض شده است اما بیژن مهر نشان داد که خیر اشتباه از من بوده است. اگر پوزشی باید بخواهم بابت این خطاست نه انتشار انتقاد بحق مردم.
__
* بدنیست آقای بیژن مهر بداند که افزون بر سایت های که نقل کرده و بدان ها تاخته این سامانه ها نیز به درج مقاله ی مزبور اقدام کرده اند و طبعا باید شامل لطف و مهر ایشان قرار گیرند:
سایت روشنگری _ سازمان سوسیالیست ها - سایت حشمت الله طبرزدی- تهران – سایت اسماعیل نوری علا