نگاه انتقادی اکونوميست به سياست حمايت از مخالفان خارج نشين حکومت ايران
هفته نامه اکونوميست علاوه بر مقاله ای درباره ايران، طی مقاله ای ديگر نگاهی انتقادی به سفر کاندوليزا رايس به خاورميانه دارد
هفته نامه بريتانيايی اکونوميست طی مقاله ای به انتقاد از سياست دولت آمريکا در حمايت از مخالفان حکومت ايران پرداخته است.
اين مقاله به بهانه درخواست اخير کاندوليزا رايس وزيرخارجه آمريکا از کنگره اين کشور نوشته شده که خواهان تخصيص بودجه 75 ميليون دلاری برای گسترش دموکراسی در ايران شده است.
آن گونه که اکونوميست نوشته، از اين بودجه، بيست ميليون دلار آن به کمک مالی به سازمانهای غيردولتی، اتحاديه های کارگری، گروههای فعال حقوق بشر و دانشجويان اختصاص می يابد و 55 ميليون دلار آن صرف شبکه های راديويی وتلويزيونی و سايتهای اينترنتی فارسی زبان می شود تا دموکراسی را در ايران تبليغ کنند.
اين هفته نامه با استناد به اظهارات يکی از مقامهای بلندپايه آمريکايی که نامی از او نبرده نوشته که با توجه به اينکه امکان نفوذ عوامل حکومت ايران در سازمانهای غيردولتی اين کشور وجود دارد، بودجه دولت آمريکا نصيب گروههای ايرانی خارج از اين کشور خواهد شد و در اختيار بيست و چند شبکه تلويزيونی ماهواره ای لس آنجلسی، سلطنت طلبهای شيک پوش و مذهبيهای نامتعارف (به نظر می رسد منظور گروههايی همچون مجاهدين خلق باشد) که بيش از 25 سال است ايران را نديده اند و اجراکننده های برنامه های موسيقی جوانان قرار خواهد گرفت که اصلاً در تمام عمر خود ايران را نديده اند، کسانی که جز در بيزاری از حکومت جمهوری اسلامی هيچ وجه اشتراکی با يکديگر ندارند.
اکونوميست اشاره کرده که مخالفان حکومت ايران شخصيتی همچون نلسون ماندلا، رهبر جنبش سياهان آفريقای جنوبی يا حتی احمد چلبی، سياستمدار عراقی که در زمان صدام حسين از حمايت آمريکا برخوردار بود ندارند و شخصيتها و گروههای مخالف جمهوری اسلامی يا کسانی چون رضا پهلوی، وليعهد سابق ايرانند که گفته می شود علاقه ای به رسيدن به قدرت سياسی ندارد و در ايران هم نام چندانی از او باقی نمانده، يا گروههايی چون مجاهدين خلق که بسياری از مردم ايران فرزندان خود را در جنگ با دشمنی از دست داده اند که آنان در پناه آن به سر می بردند.
به نوشته اکونوميست، خانم رايس با بودجه 75 ميليون دلاری اش حتی نمی تواند روی علاقه مردم ايران به آمريکا حساب کند که اگرچه نظرسنجی قابل اتکايی برای سنجش ميزان آن وجود ندارد، اما در زمان رياست جمهوری بيل کلينتون بيشتر حس می شد و اکنون دست کم از لطيفه هايی که در ايران بر سر زبانهاست می توان حدس زد که مردم نگاهی بدبيانه به سياستهای آن دارند.
اکونوميست سپس با اشاره به محدوديتهايی که دولت محمود احمدی نژاد بر مطبوعات و سايتهای اينترنتی اعمال کرده و همچنين خاموشی جنبش دانشجويی و اصلاح طلبی و اقداماتی همچون برخورد سخت با اعتصاب اتوبوسرانان تهران نتيجه گرفته که بر خلاف آنچه جورج بوش تصور می کند، ايران جولانگاه مخالفان سياسی نيست بلکه مصيبتگاهی است برای همه جنبشهای مخالف، چه جنبشهای قانونی و چه جنبشهای غيرقانونی.
به نوشته اکونوميست، مخالفت با حکومت ايران اکنون خود را در دو شکل دگرانديشی مذهبی و جدايی طلبی قومی نشان می دهد.
اکونوميست برای ذکر نمونه "دگرانديشی مذهبی" به رواج تصوف در ايران پرداخته و با اشاره به برخورد اخير با صوفيان نعمت اللهی گنابادی در قم مقاله خود را اين گونه به پايان برده که شمار پيروان فرقه های صوفيه در ايران بيش از يک ميليون نفر برآورد می شود و بسياری از آنان "جيبهای پرپول و ارتباطاتی در خارج از ايران" دارند اما احتمالاً جورج بوش آنان را به عنوان نهادی که شايسته دريافت سهمی از کمک مالی 75 ميليون دلاری باشد به رسميت نمی شناسد.