خون شهیدان گلگون کفن ، داریوش و پروانه فروهرهمچنان میجوشد
در نیمه شب یکم آذر ماه یکهزار و سیصد و هفتاد و هفت خورشیدی ، خفــاشان و خونخـواران وابسته به رژیم جمهوری اسلامـی در یک شبیخون
ناجوانمردانه ، تن بیمار رهبر حزب ملت ایران ، داریوش فروهر و همسر وفادارش پروانه را با قمه و دشنه کارد آجین کردند و به زندگی سراسر مبارزه این دو رهبر آزادیخواهان میهن اهورائی ما ایران پایان دادند و گمان کردند با این حرکت ددمنشانه خود میتوانند صدای آرمانخواهی ملت آزاد ایران را که از درون قرون واعصار پیشین مایه میگرفت واین دو رهبر شجاع حزب ملت ایران بیش از پنجاه سال در راه حصول آن مبارزه کرده بودند را در حلقوم خفـه
کنند . زهی خیال باطل .
فردای آن روز و حضور چند صـدهزار نفری مردم تهــران در مراسم تشییع جنازه این دو شهید و شعــارهائی که جوانان میهن بطور خودجوش فریاد میکردند ، بطلان این افکار مذبوحانه را نشان داد .
در این میان کسانی که از دورشاهد فعالیتهای علنی و مبارزات داریوش و پروانه فروهر با رژیم و قوانین غیرعقلانی مصوب آنها بودند و شاید به تحریک
عوامل رژیم با ناباوری معتقد بودند که " اینها خود از وابستگان رژیم هستند وبه عنوان سوپاپ اطمینان ! و برای به انحراف کشیدن و جلو گیری از مبارزات
مردم با نامردمی های رژیم چنین میکنند ! مگر ممکن است در این وانفسای بزرگ که دانشجویان را بجرم آزادیخواهــی و نوشتن نامه یا مقــاله ای بـزنجیر
میکشند ، اینگونه جسورانه بتازند و از مجازات مصون باشند ؟ آنان همچون ژنرال نا آگاه امریکائی جنگ ویتنام که معتقد بود " ویت کنگ خوب ، ویت کنگ
مرده است " فقط کشته شدگان و اسرای رژیم را بعنوان مبارز میشناختند ، با این جنایت وحشتناک متوجه اشتباه خود شدند و بیش از پیش به مبارزه با رژیم
پرداختند .
سید محمد خاتمی ، رئیس جمهور وقت نظام ، با مشاهده این حرکت عظیم و خودجوش بناچار مجبور به اعتراف شد که این حرکت از سوی ماموریــن
خودسر وزارت اطلاعات انجام شده است و قول محاکمه عاملین این جنایت بـزرگ را داد . غافل از اینکه این جلادان ، برگزیدگــان و فرمانبران کسانـــی
بودند که بقولی" عالیجنابان سیاه پوش و خاکستری " نام داشتند و فتوای قتل آزادگان میهن را از مفتیان رنگارنگ و گوناگون رژیم گرفته اند .
ولی داستان به همین جا ختم نشد و بدنبال آن تنی چند از مخالفان رژیم ونویسندگان آزادیخواه زنده یادان دوانی ، شریف ، مختاری و پوینده نیز به فاصله
چند روز هریک به شکلی کشته شدند و پیکر پاکشان در گوشه و کنار شهر تهران یافت شد .
در این کش وقوس ، یکی از سرسپردگان و آمرین این فجایع بنام سعید امامی ناچا به خودکشی شد یا " ناچار او را خودکشی کردند !!!"
فریاد اعتراض مردم که این بیداد را داد میخواستند ادامه یافت و سـران رژیم برای رهائی از این مشکل ، با تشکیل دادگـاهی ساختـگی
تنی چند از وابستگان و امربران خود را بعنوان متهم به محاکمه کشیدند و دو تن از آنان را به قصاص محکوم کردند از فرزندان شجاع فروهرها خواستند
مجری قصاص باشند و این درحالی بود که زنده یاد داریوش فروهر دو هفته قبل از شهادتش طی بیانیه ای ، صدور و اجرای حکم قصاص واعدام را مغایر
با اصول بشری و حقوق انســانی دانسته بود . و به همین دلیل فرزنــدان این دو ونیز بازماندگــان دیگر شهدای این فاجعـــه ، از پذیرش این امر غیر انسانی
خودداری کردند .
کاربدستان رژِیم برای از بین بردن اعتراضات و برای خفه کردن صدای مــردم ، سعی دارند با جلوگیری ازفعالیت حزب ملت ایــران وجلوگیری از
برگزاری مراسم گوناگون بزرگداشت این زنده یادان ، داستان این فاجعه را به بوته فراموشی بسپارند ، غافل از اینکه این آتشی که در سینه مردم نهفته است
خاموشی ندارد و با جرقه ای روشن میشود وهمه آنان را میسوزاند .
هموندان حزب ملت ایران و یادگاران آن دو شهید راه آزادی ، همچنان بر آرمانهای آنان پای بند هستند و همچنان دادخواه این بیداگری هستند .
با درود بر تمام شهیدان راه آزادی ایران از آرش کمانگیر ، شهید دکتر سید حسین فاطمی تا داریوش و پروانه فروهرو آخرین شهید آزاده ،ستار بهشتی
و به امید آزادی ملت ایران و پیر و زی اهورائی آنان بر اهریمنان دغلکار .