جبهه ملي ميان انقلاب و اصلاحات گفت و گو با دكتر ورجاوند/ هاشم باروتي – مسعود سفيري
هاشم باروتي – مسعود سفيري
س: در آستانه بيست و نهمين سالگرد انقلاب اسلامي ايران هستيم اگر بخواهيم به نقش احزاب در روند انقلاب نظري بيافكنيم يكي از احزاب مهم آن دوران جبهه ملي ايران است به اين دليل كه قبل از انقلاب اسلامي وقبل از حوادث سال 42 كه در تاريخ معاصر به آغاز نهضت امام خميني موسوم شده است از آن ياد ميكنند. جبهه ملي در واقع بنيانگذار يك حركت عظيمي است كه بازتابهاي بينالمللي هم دارد يعني نهضت ملي شدن صنعت نفت توسط مرحوم دكتر مصدق.
در نگاه اول به نظر ميرسد جبهه ملي زاده شرايط است و دكتر مصدق براي تشكيل جبهه ملي برنامهاي ندارد و جبهه ملي براساس يك سري حوادث كه ريشههاي بيروني دارد تشكيل ميشود و نهضت ملي را پيگيري ميكند و در ادامه راه ناكام ميماند و ائتلافهايش جواب نميدهد. در 28 مرداد 32 به نظر ميرسد اين جبهه توانايي جذب تودهها و مردم را نداشته و دو دليل هم دارد يكي اينكه بخشي از جامعه به دنبال حزب توده است كه اين حزب برايش جذابيت دارد و بخش دوم طيف سنتي است كه به دنبال روحانيت است. بنابراين بخشي از جامعه ايران به دنبال جبهه ملي است كه قشر متوسط است و كاري از دستش بر ميآيد.
جبهه ملي دوم تشكيل ميشود، جبهه ملي در كوران حوادث دهه 40 كه فضا به شدت راديكاليزه ميشود جا ميماند و در واقع جوانانش جذب ايدئولوژيهاي ديگر ميشوند از جمله اگر روايتهاي تاريخي را بپذيريم بيژن جزني كه بنيانگذار سازمان چريكهاي فدايي خلق است از سازمان جوانان جبهه ملي جدا ميشود. بعد نهضت آزادي هم هست كه با روحانيت همكاري ميكند اما جبهه ملي چراغ خاموش پيش ميرود. اگر شما بخواهيد نقش جبهه ملي را براي ما باز كنيد در آرايش نيروهاي سياسي حاضر در پيروزي انقلاب، جايگاه جبهه ملي را چگونه و در كدام بخش ارزيابي ميكنيد ، بخش مدرن جامعه، بخش سنتي جامعه و يا جبهه ملي به دنبال تدارك يك آرايش سياسي جديد است؟
ج:من تصور ميكنم با توضيحاتي كه شما داديد قبل از اينكه به اين مساله بپردازيم مطلوبتر است به پيشينهاي كه شما به كوتاهي بر شمردهايد پرداخته ميشد.
به دليل اينكه به عمده مواردي كه شما اشاره كرديد بايد از يك زاويه ديگري نگاه كرد، بله جبهه ملي شكلگيرياش در يك شرايط خاصي و در يك زمان كوتاهي صورت ميگيرد اما نكته مهم عبارت از اين است كه جبهه ملي را در قالب يك جريان بايد مورد مطالعه قرار داد. يك جرياني كه به مجموعهاي از مسايل كه در پيوند با منافع ملت ايران قرار دارد، چهرههايي كه در آن نقش آفرين ميشود از سالهاي قبل يعني دست كم از دوران قبل از جنگ جهاني دوم و بعد از اشغال ايران و سقوط رضاشاه ما شاهد آن هستيم كه در آن شرايط به شدت آشفته كه شمار زيادي روزنامه و جريان سياسي به وجود ميآيد برخي از افرادي كه به عنوان چهره كليدي جبهه ملي مطرح ميشوند در زمينه پيامرساني به جامعه حركتهايي را آغاز ميكنند كه اين حركتها مجموعا روندي را به وجود ميآورد كه به تشكيل جبهه ملي ختم ميشود. اين حركتها در چارچوب نقد شديد ساختار يك حاكميت مستبد است. اين حركتها در چارچوب موضعگيري شديد در مقابل قدرت، نفوذ و حضور استعمار است. اين موضعگيريها در چارچوب ايجاد يك فضاي آزاد و گام برداشتن به سوي دموكراسي براي حضور گستردهتر مردم در صحنه است. نكته مهم عبارت از اين است كه درست در شرايطي كه چنين جرياني در جامعه در حال شكلگيري است و سمت و سوهاي خودش در ابعاد آزادي، دموكراسي و نبود ديكتاتوري و موضعگيري در مقابل استعمار و ساختار حاكميت وابسته به آن است درست در چنين شرايطي با توجه به اسناد و مداركي كه حدود چند سال اخير بر ملا ميشود شما شاهد اين مساله هستيد كه يك حزب قدرتمندي به كمك پول، سازماندهي چهرههاي سياسي وابسته به اتحاديه شوروي در ايران پايهگذاري ميشود. يعني به هيچ وجهي پديده حزب توده را خارج از طراحيهاي اتحاديه شوروي و امكانات گستردهاش نميتوانيم ببينيم. همان طور كه همگان ميگويند حزب توده يكي از گستردهترين سازمانهايي است كه در ايران شكل گرفته است يادمان باشد از روزي كه پاي نيروهاي شوروي به ايران رسيد و در هر شهري، حتي تا زير گوش تهران در شهر قزوين،در تمام نقاطي كه در اشغال نيروهاي شوروي بود، جريانهاي فرهنگي را ميبينيد كه توسط ارتش شوروي پديد ميآيد. شما ميبينيد كه روزنامهنگاراني را اتحاديه شوروي ميآورد تا در آذربايجان و جاهاي مختلف ايران بتوانند نشريه منتشر كنند.
س: آقاي دكتر انديشه چپ آن زمان مد روز بود كه بايد در نظرگرفت؟
بله، در هيچ شهري نبود كه اينان آمفي تئاتري به وجود نياورده باشند و در طول هفته و ماه، برنامه موسيقي، تئاتر و ... براي جذب جوانان به وجود نياورده باشند. گروههايي را در بين نيروهاي جوان علاقمند براي اينكه بيايند و بنشينند و با توجه به فضاي بسته دوران جنگ بتوانند توان آن ناراحتيها و فشارهاي قبلي را از سر بدر كنند و فريادهاي خودشان را بانگ برآورند. تمام آن بستر به وجود آمد. در چنين شرايطي فضا، فضايي است كه در سطح جهان شما ميبينيد غير از كشوري مثل ايران، در اروپا مثلا در فرانسه حزب كمونيست منسجمترين حزبي است كه در آن جا وجود دارد. در اسپانيا و ايتاليا ميبينيد حزب اول است. بنابراين يك چنين شرايطي كه در جهان به وجود ميآيد و انترناسيوناليسم در چارچوب كميترنهاي اول و دوم و سوم ميآيد يك چنين حركتي را آغاز ميكند.
بنابراين مساله از يك سو، يك مساله كاملا جهاني است و از يك سو در سطح منطقه تفاوتش در اين است كه ما به واسطه همسايه بودن با شوروي با توجه به اينكه در جمهوري آذربايجان امروز وجود چهرههايي چون باقراف كه سازمان دهنده بودهاند نگرش اتحاديه شوروي نسبت به ايران و قدرتمند ساختن حزب كمونيست در ايران تفاوت فاحشي دارد و با قدرتمند ساختن حزب كمونيست در اروپاي مركزي مشابه است. با آن چه در اروپاي شرقي رخ ميدهد يعني در اينجا هدف و برنامهگذاري، هدف و برنامهگذاري سلطه و تجزيه است. سلطه بر منابع نفت شمال ايران و تجزيه خاك آذربايجان از ايران، بنابراين از كليه ابزارهايش استفاده ميكند. بنا بر آخرين مدارك ميبينيم چگونه استالين دستور ميدهد منابع نفت ايران شناسايي شود. به دنبال آن فرستادن كساني كه در ايران روزنامههايي با زبان تركي منتشر كنند تا اين خاك از ايران جدا شود.
در تمامي تظاهراتي كه حزب توده برگزار ميكند در جهت حمايت از ارتش سرخ است.
امكانات مالي كه به گونه گستردهاي در اختيارش ميگذارد. جرياني كه منجر ميشود به جبهه ملي در اين مسير در چند جبهه درگير است.
حزب توده، ساختار حكومت دربار و قدرتهاي سياسي مطرح در جامعه ايران از جمله فراماسونري و ...
از طرفي مساله پيامرساني است كه توسط چهرههايي چون فاطمي انجام ميپذيرد. مثل نشريهاي كه علي اردلان آن را منتشر ميكند و بعد ميبينيم خيلي سريع در سال 23 حزب ايران به وجود ميآيد.
پيش از اين گروه مهندسين تحصيل كرده ايران اين جبهه را ساماندهي ميكردند. حزب ايران بخش قابل ملاحظهاي از چهرههاي تحصيل كرده را به خود جلب ميكند. با پيدايش پديده فرقه دموكرات در آذربايجان و كردستان، شما شاهد جرياني هستيد كه به مقابله ميپردازد. براي اولين بار نه تنها در ايران در تاريخ به شكل گيري سازمانهاي سياسي يك پديدهاي شكل ميگيرد كه بنيانگذارش نيروي دانشجويي و نيروي دانش آموزي است. اين درجاي ديگر سابقه ندارد و اين جريان پان ايرانيسم است. اين پان ايرانيسم يك جريان واكنشي است در برابر پديده در تجزيه كه ميرود دو بخش عمده كشور تجزيه شود. يك جريان از بطن جامعه بدون حضور يك چهره اي كه تا به حالا دشمنان اين جريان هم نتوانستهاند نام فردي را بر شمارند كه وابسته به يك جريان سياسي خاص بوده باشد. اين جريان در واكنش به پديده تجزيه، تئوري ايران بزرگ را باب ميكند.
س: آقاي دكتر ورجاوند پس تا اينجا اصلا موضوع استبداد براي جريان جبهه ملي مطرح نبوده چون در اين زمان كه شما ميگوييد يعني از پهلوي اول به پهلوي دوم
يك مقدار فضاي سياسي باز ميشود و دقيقا در همين فضا است كه احزاب مختلف شكل ميگيرند. پس اين موضوع كه جبهه ملي در بستر شرايط خاص كه بيگانگان تدارك ديدهاند تا ايران تجزيه شود درست است؟
دقيقا مطلب شما درست است. از فضاي بازي كه بعد از جريان شهريور 20 به وجود ميآيد اين جريانها در فضاي به وجود آمده رشد ميكنند. در كنار شكل گيري حزب توده، جريان سازمان مهندسين بوجود ميآيد كه آن به حزب ايران تبديل شود تا در جريان تجزيه آذربايجان پديده پان ايرانيسم شكل بگيرد ولي اين نكته را نبايد فراموش كرد كه اين مجموعهاي كه شروع به حركت ميكند در ذهنيتش ساختار مستبد و بسته حكومت دوره رضا شاه وجود دارد. بنابراين يكي از محورهاي اساسي تلاش و تبليغش براي نهادينه كردن پديده آزادي و دموكراسي در ايران است. در سال 1323 دكتر مصدق و جبهه ملي با پديده ملي شدن صنعت نفت به عنوان يك پديده خلق الساعه برخورد نميكند. در سال 1323 هم روسها به دنبال نفت شمال هستند. انگليسيها و آمريكاييها به دنبال نفت شرق ايران يعني سيستان و بلوچستان است و پيشنهادهايي هم ميدهند. در اين فضاي شگرد دكتر مصدق به كار ميآيد و با آن موضعگيري قاطع و هوشمندانه مجلس را وادار ميكند كه اين طرح را تصويب بكند كه تا زماني كه نيروهاي خارجي در ايران وجود دارد هيچ دولتي در ايران حق مذاكره براي واگذاري امتياز نفت را به هيچ قدرت و شركت خارجي ندارد. پس اين گام را بر ميدارد، همين مصوبه مربوط به طرح دكتر مصدق عاملي ميشود كه قوام السلطنه بتواند از آن بهرهبرداري كند و زماني كه براي به توافق رسيدن با روسها انتخاب شده بود، درست در همان زمان قوام السلطنه اين طرح را به مجلس ميبرد و راي نميآورد و روسها دست از پا درازتر خاك ايران را ترك ميكنند. توضيح من عبارت بر اين كه جبهه ملي جرياني است كه در روند مسايل مطرح شده به وجود آمدند نه اين كه به طور ناگهاني و يك شبه خلق شده است.
س-اگر اجازه بدهيد من با دو مثال تاريخي سعي ميكنم كه به يك نقطه نظر مشترك برسيم. بر اين مبنا كه شما ميگوييد فرض بفرماييد من اين سوال را با يك روحاني مطرح ميكردم قطعا اگر من مقطع سال 42 را براي اين جريان ذكر كنم، آنها ميتوانند برگردند عقب و بگويند از زمان صدور فتواي مرحوم آيت الله شيرازي در رابطه با تنباكو ما وارد ميدان مبارزه ميشويم و مشروطه جايگاه بالا و والاي پيدا ميكنيم،همين طور در جريان ملي شدن صنعت نفت توسط آيت الله كاشاني نقش تعيين كننده، پيدا ميكنيم و ميآيند تا سال 57 كه به انقلاب اسلامي ختم شد. يا اگر از يك تودهاي سوال كنيم ميگويند يك تفكر چپ در ايران وجود داشته يك عده هم دانشجو به خارج ميروند و تحصيل ميكنند، برميگردند در سال 1316 پنجاه وسه نفر دستگير ميشوند و بعد در 21 مهر 1321 حزب توده را تشكيل ميدهند. هدف ما تعيين نقش تاريخي جبهه ملي ايران نيست چون نميتوان نقش آن را كتمان كرد. در شرايطي كه كسي چون جمال عبدالناصر يا قوام نيكرومه و خيليهاي ديگر در دنيا تحت تاثير مصدق قرار ميگيرند نميتوان نقش جبهه ملي را ناديده گرفت. من هدفم از طرح اين سوال دو مساله است اول اين كه جبهه ملي اول در سال 32 كه از اريكه قدرت با كودتا به پايين كشيده ميشود با تبعيد مصدق به يك محفل روشنفكري تبديل ميشود و در آن هواي راديكال كه رفتار چريكي مد روز شده است. جبهه ملي از پايگاههاي اجتماعي خودش جا ميماند و دوم در آستانه انقلاب جبهه ملي در صف بندي آن زمان در كدام سو قرار ميگيرد؟
ج-اينجا يك اشتباه بزرگي رخ داده است. به هيچ وجه جبهه ملي پس از كودتا 28 مرداد به انزوا كشيده نشد. اين ذهنيتي كه عدهاي تلاش دارند بگويند جبهه ملي پايگاه مردمي خودش را چون از دست داد و در كودتاي 28 مرداد شكست خورد تحليل طرفداران آقاي كاشاني و گروههاي خاصي مثل بقايي و در راس جريان سلطنت طلب ايران است.
دكتر رجايي و همسرشان مجموعه اسناد محرمانه آمريكا را منتشر كردهاند كه نشان ميدهد چگونه نيروهاي خارجي تلاش كردهاند كه حكومت مردمي مصدق را سرنگون كنند و اين مساله را در قالب سه حركت خاصي كه از شب 25 تا روز 28 رخ داده است را ميتوانيم ببينيم. بنابراين مساله عدم حضور مردم در سقوط دولت ملي مصدق اثر ندارد. مساله مربوط به كودتاي سازمان يافتهاي است كه توسط بخش عظيمي از نيروهاي ارتش و افسران حزب توده با راهنمايي و نفوذ آمريكا شكل گرفته است.
جبهه ملي دقيق از فرداي 28 مرداد (29 مرداد) حركتش را در چارچوب نهضت مقاومت ملي آغاز ميكند. چارچوب نهضت مقاومت ملي با افرادي چون من كه 18 سال بيش نداشتم حركت گستردهمان را آغاز كرديم و مبارزهمان شروع شد.
نيروي دانشجويي، بازار، نيروي پيشهوران ايران، بخشي از نيروي كارگري ايران در جريان مقاومت ملي حضور موثر داشتند.
س-اگر اجازه بدهيد قدري جلوتر بياييم. آيا آقاي بيژن جزني از جبهه ملي جدا ميشود يا نه. جبهه ملي آيا پس از تند شدن فضاي سياسي و به قولي چريكي شدن فضا و انتخاب مش مسلحانه توسط فداييها و سازمان مجاهدين جايگاهش در نزد افكار عمومي كم رنگ ميشود يا نه؟
جبهه ملي در چنين شرايطي با تحليل شعورمندانه و واقع بينانهاش، نه تنها از درون زير فشار است در خارج از كشور يعني در اروپا من جبهه ملي خارج از كشور سال 1339 را پايهگذاري ميكنم و آنجا به عنوان مسوول هيات اجرايي جبهه ملي خارج از كشور توانستيم كنگرههايي چون ويسپادن را تشكيل دهيم. دو جريان مقابل ما در آن زمان قرار داشت اول فعاليتهاي چريكي در آنجا مطرح شد. خسرو قشقايي اولين بار مساله را در كنگره مطرح كرد و گفت بايد كار چريكي را عليه حاكميت شاه آغاز كنيم. با توجه به تحليل هايي كه ما از واقعيت داشتيم عنوان كردم كه اين موضوع، موضوع جالبي است اما بايد كسي اين كار را انجام بدهد كه توان اجرايي آن را داشته باشد. من توانم در جهت ايجاد جريان سياسي و فعاليت در يك چارچوب سياسي است. من آن زمان پيشنهاد دادم كه آقاي قشقايي با توجه به پيشينه پيوند با ايل بزرگ قشقايي، ايشان خودشان به صحنه بيايند و اولين كسي باشند كه به ايران ميروند و آن را سازماندهي ميكنند و من هم با همه ضعفهايي كه دارم تعهد ميدهم كه در كنار ايشان به ايران ميروم و اين حركت را ادامه بدهم. اين مساله ماجراهايي را در كنگره به وجود آورد. اين مساله سال 40 رخ داد در حالي كه ماجراي رويكرد چريكي در ايران از سال 39 تا سال 43 بوجود آمد و بايد ديد چگونه تمامي تلاش حاكميت بر اين بود كه جبهه ملي را زير شديدترين ضربه ها قرار دهد.
بنابراين اين ضربه ها وقتي به جبهه ملي وارد آمد تمام شوراي مركزي، هيات اجرايي و بيش از چند صد فعال جبهه ملي همه به زندانها رفتند. در آن شرايط بود كه چهرههايي چون جزني به اين نتيجه رسيدند كه به رغم تداوم مبارزات سياسي،الان بايد حركت را در چارچوب مسايل چريكي دنبال كرد. در همان جا مقامات موثر جبهه ملي با تحليلهايي كه در چارچوب واقعيات روز ايران داشتند از جمله مجاورت ايران با كشورهاي پيراموني و پديدههايي كه ميتوانست توسط حركت چريكي وحدت ملي ايران را آسيب پذير كند، در مقابل آنها قرار نگرفتند. اگر به دنبال حركتهاي چريكي رنگ فعاليتهاي جبهه ملي كم ميشود، به دليل اين است كه جبهه ملي انجام فعاليتهاي چريكي را براي اين كه بتواند مسايل را دگرگون كند اثرگذار نميدانست چون فعاليتهاي چريكي در عمل شرايط را بوجود آورد كه فضاي سياسي براي حضور گسترده مردم است. اگر فضا راديكال نميشد تا ساواك با تمام توان به صحنه بيايد جبهه ملي توان اين را داشت با يك فاصله زماني سازماندهي اش را در بين جامعه دانشجويي، دانش آموزي، كسبه و ... انجام دهد.
ج-پس توانش را در آن مقطع از دست داده بود؟
س-نه، شرايطي بوجود آمد كه حاكميت تمام نيروي جبهه ملي را فلج كرد. بين اينكه يك جريان سياسي خودش را از صحنه خارج كند و يا يك قدرت سياسي حاكميتي آن نيرو را فلج كند خيلي تفاوت وجود دارد. با فلج كردن نيروي جبهه ملي از سوي حاكميت، بخشي از نيروي جوان جبهه ملي در قالب چريك فدايي يا سازمان مجاهدين و ... شروع كردن به راديكال كردن فضاي سياسي. آن حركت ميتوانست براي جامعه جاذبه داشته باشد بدون اين كه جامعه بتواند خودش را به آن نزديك كند و فقط در قالب چند گروه و جمعي معدود خلاصه ميشود و حاصل آن اين ميشود كه فعاليت سياسي گسترده سازمان علني لطمه ببيند. و در نتيجه جبهه ملي در يك شرايطي قرار ميگيرند كه ناگزير ميشود از گستردگي عمل سياسي پا پس كشد. اين وضع پيش ميآيد و تداوم پيدا ميكند با مرگ مرحوم مصدق تشديد ميشود و با تضادهايي كه در خودش بوجود ميآيد كم كم از فعاليتهايش كاسته ميشود اما همچنان حضور دارد. وقتي در كنگره جبهه ملي منشور آن نوشته در ميآيد بلافاصله حاكميت حركت خودش را شروع ميكند و شاه عينا منشور جبهه ملي را ميگيرد و برنامه انقلاب سفيد را براساس آن تدوين ميكند.
بنابراين اگر حركتي در چارچوب اصلاحات و مدرنيسم از سوي حاكميت شروع ميشود
تحت تاثير فشار وبستري است كه جبهه ملي به وجود آورده است و همان زمان جبهه ملي اعلام ميكند كه اصلاحات آري و استبداد خير.
س:
يعني شما در روند حاكم كه طبق نظر شما است نميتوانيد نگاه راديكال داشته باشيد. وقتي نظر و خواسته هاي شما در انقلاب سفيد شاه لحاظ ميشود فوقش اين است كه جبهه ملي به فقدان آزادي ايراد مي گيرد و به اصلاحات ايراد نميگيرد؟
ج:
جبهه ملي با توجه به ويژگيهاي منطقهاي ايران و آسيب پذيري آن هميشه تلاش داشته تا جامعه را از حركت به سوي يك جامعهاي كه در آن تلاطم و آشوب باشد برحذر دارد و چون اين را با يكپارچگي ايران مغاير ميداند. در چنين شرايطي است كه جبهه ملي موضع ضد استعماري و ضد استبدادي را براي خود بر ميگزيند.
در بخش منشور جبهه ملي ، پديده عدالت اجتماعي به عنوان يك محور اصلي معرفي ميشود.
س:
آقاي دكتر ورجاوند عدالت اجتماعي مدّنظر جبهه ملي با عدالت اجتماعي حزب توده تفاوت دارد يا نه؟ كدام يك از اين دو جريان به رژيم سلطنتي در عدالت محوري نزديكتر است؟
ج:
عدالت محوري در جبهه ملي بر مبناي توسعه پايدار و رشد اقتصادي است تا جلوي سرمايهگذاري گرفته نشود و صنعت در ايران ريشه بگيرد و ... بنابراين جبهه ملي در چارچوب مبانياي كه بتواند رشد پايدار به وجود بياورد حركت ميكند.
س:
جبهه ملي به دنبال آزادي است مانند مرحوم بازرگان كه ميگويد ما آخرين نسل هستيم كه به زبان قانون با شما سخن ميگوييم و نسل بعد با اسلحه با شما صحبت ميكند اين خط را ميكشد و نيروها را متمايز ميكند. طبقه جديدي به وجود ميآيد طبقه شهري حجيم ميشود و مطالبات طبقه متوسط كه طبعا آزادي را شامل ميشود و باعث ميشود كه پتانسيل نيروهاي انقلابي به منطقه جوشش برسد. حوادث بينالمللي هم تاثير ميگذارد و كشور به آستانه انقلاب نزديك مي شود.
باز هم سوال ميكنم جبهه ملي در سال 57 كجا قرار گرفته است . و بعد جبهه ملي يك سابقه ائتلاف نافرجام با روحانيت دارد در نهضت ملي . چگونه سنجابي دبير كل وقت جبهه ملي وارد دولت موقت ميشود براساس چه پشتوانه تاريخي ؟
ج:
اولا اين نكته را بايد توجه داشت كه جبهه ملي به شواهد مدارك موجود به دنبال اتحاد نيروها بوده است. اين اتحاد نيروها حركت مبارزاتي كلان جامعه را در بر ميگيرد و نشريهاي توسط من و پروانه فروهر و .. به نام اتحاد نيروها منتشر ميشود. در همان زمان كساني كه كمك و ياري فراوان ميداد چهرهاي بود مثل داريوش فروهر يا شاپور بختيار. در دفتر اين دو شخصيت بسياري از جلسات ساماندهي ميشد. ميخواهم بگويم اين حركت كه در سال 57 به صورت يك حركت فراگير به وجود ميآيد باز به دليل چهره هاي سرشناس اين جبهه و نفوذي است كه در جامعه دارد. من وارد داستان اعلاميه سه امضايي سنجابي ، بختيار و فروهر نميشوم كه قرار بود سي امضا داشته باشد و چرا منجر به اين شد كه اين اعلاميه منتشر شود. اين اعلاميه قاطعترين موضعگيري جبهه ملي در مقابل حاكميت بود كه نميتوان آن را ناديده گرفت . نكته ديگر اين كه در انتظار بمانيم تا اسناد مربوط به انقلاب از جمله مذاكرات گوآدلوپ منتشر شود.
س:
آيا جبهه ملي در آستانه انقلاب يك نيروي بارز است؟
ج:
تا آنجا كه من ميدانم جبهه ملي اگر با حركت ايجاد اتحاد نيروها و نشريهها و اعلاميههايش از جمله اعلاميه سه امضا در آستانه انقلاب حضور نمييافت امكان اين وجود نداشت كه حركت گستردهاي شكل بگيرد.
س:
آيا جبهه ملي توانايي سازماندهي مردم را داشته اگر بله پس چرا از قدرت حذف ميشود آيا تن به كنارهگيري ميدهد؟
س:
ابعاد اين مساله را آينده جواب خواهد داد. من ترجيح ميدهم سخني نگويم كه چگونه جبهه ملي جريان گسترده تظاهراتي را ساماندهي ميكند ولي عدهاي تلاش ميكنند حتي عكس مصدق از جريان تظاهرات كنار گذاشته شود.
س:عكس مصدق در آستانه انقلاب در تمامي تظاهراتها بود. عكس مصدق چه ربطي به جبهه ملي دارد. پاي هيچ عكسي از مصدق هيچ وقت نام جبهه ملي ديده نشده است. كدام تظاهرات بوده كه جبهه ملي در سازماندهي آن نقش داشته است؟
ج:
كدام تظاهرات بوده كه جبهه ملي در آن نقش آفرين نبوده است.
س:
نقش آفريني با سازماندهي فرق ميكند چرا كنارهگيري سنجابي از دولت موقت تبديل به يك جريان و يك موج در جامعه نميشود؟
ج:
اين خيلي طبيعي است. در جرياني دولت موقت كساني چون سنجابي ، فروهر ، علي اردلان مبشري، من و آقاي شاه حسيني وجود دارند. اين افراد به تدريج از دولت موقت جدا ميشوند.
س:
اما داريوش فروهر خود را از جبهه ملي نميداند؟
ج:
فروهر تا زماني كه دولت موقت است از جبهه ملي جدا نميشود از سال 1360 فروهر به دلايلي از جبهه ملي فاصله ميگيرد. پس در زمان دولت موقت فروهر عضوي از جبهه ملي است به همين اعتبار كه چهرههايي چون مدني در خوزستان توانست در قالب يك استاندار خوزستان را نجات دهد و از تجزيهاش جلوگيري كند.
س:
چرا جبهه ملي فراخون نميدهد ، چرا جريان نميسازد فضا هم كه تا سال 60 آزاد بود. چرا فقط جبهه ملي در حد يك بيانيه خود را پايين ميآورد؟
ج:
اشكال شما اين است كه روزشمار تاريخ انقلاب را نميدانيد.
آن موقع در شرايطي بود كه كل شوراي مركزي فضاي خاصي را ميديدند و عدهاي نگران بودند از حضور گسترده و ... آمدند من را به عنوان مسوول تشكيلات كل انتخاب كردند. در نتيجه من آمدم مراسم تظاهرات جبهه ملي را براي آزادي انتخابات برپا كردم در مقابل خانه مصدق استقرار پيدا كرديم و تظاهرات كرديم . جبهه ملي اولين جرياني بود كه در مقابل بسته شدن فضاي سياسي جامعه ايران اعتراض كرد و برخوردهاي تندي هم انجام گرفت.
ما حركت هاي مسلحانه را به همان اعتباري كه چهرههاي شاخصش به نقد پرداختند. و حركتهاي مسلحانه را به نقد شديد كشيدند با توجه به موقعيت خاص ايران از آن زمان تا كنون اين حركت هاي تند را به صلاح ايران نميدانيم و نخواهيم دانست.
س:
در پهلوي دوم در دو مقطع شاه پست نخست وزيري و دولت را به جبهه ملي دهد در مقطع اول كودتا عليه مصدق شكل ميگيرد و در مرحله دوم انقلاب باعث مي شود كه شاپور بختيار از قدرت به زير كشيده شود. آيا شاه فكر ميكرد كه ميتواند توسط بختيار زمينههاي برگشت خود را مهيا كند و از راديكاليسم به وجود آمده رهايي يابد و آن را به سمتي هدايت كند كه بعد از مدتي برگردد. جبهه ملي در اين مقطع بسيار نخبه گرا است به رغم آن چه كه شما ادعا ميكنيد بختيار تا آخرين لحظه به دنبال اين بود كه جريان روشنفكري به عنوان يك نيروي تاثيرگذار از او حمايت كند كه اين اتفاق نيافتد چون نيروي روشنفكري در آن مقطع نيروي تاثيرگذار است نه تعيين كننده آيا جبهه ملي آن زمان به اين جمعبندي نرسيده بود ؟
ج:
من دقيق ناچارم توضيح دهم . اقدامي كه شاه در دعوت از شاپور بختيار انجام داد يك اقدام نا به هنگام بود به دليل اين كه پيش از اين شاه اين اقدام را در رابطه با صديقي انجام داده بود من از نزديك از اين دو دعوت با خبر و مطلع بودم به اين دليل كه بختيار اصرار داشت كه من درهيات دولت او حضور داشته باشم.
به هر دو اين افراد توضيح داده شد كه نابههنگامترين كار همين است و تنها زمان معقولي كه اگر شاه ميخواست مملكت را از غلتيدن در يك فضاي راديكاليسم دور نگه بدارد زماني بود كه هويدا را كنار گذاشت و آموزگار را سركار آورد. از آن لحظه به بعد ديگر همه اقداماتي كه شاه انجام داد تا اتوريته خود را حفظ كند به بن بست رسيد. به همين دليل بود كه همه ما به ويژه من به بختيار گفتم: آقا تو داري اشتباه مطلق ميكني در صورتي تو داري اين مسووليت را قبول ميكني همه چيز تمام شده است. امروز سلطنت شاه يك خانه برآب است . بنابراين با هيچ تلاش نخواهي توانست شرايط را دگرگون كني. اقبال شاه به بختيار از اين جهت بود كه بتواند آبرومندانه از فرودگاه مهرآباد به خارج از كشور برود هم خودش ميدانست كه كارش تمام است و هم متاسفانه بختيار ميدانست با اين كه برايش توضيح دقيق داده شد كه كارش اشتباه است اما اين كار را كرد. او داد ميزد كه آقا لااقل يك پيشنهاد بده من براي اولين بار دارم اين را ميگويم من گفتم تو فقط يك راه داري و آن اين كه بروي و در راديو و تلويزيون اعلام كني كه من ساختار آينده حكومت ايران در هفته آينده بين سلطنت و جمهوري را به رفراندوم ميگذارم اگر اين كار را كردي امكان دارد كه بتواني شرايط را تغيير بدهي اما اگر چنين كاري را نكردي ديگر هيچ فرصتي نخواهي داشت . بختيار در بدترين شرايط روحيه ايلياتياش اين ذهنيت را به وجود آورده بود كه ميتواند خطر كند تا شايد توده مردم را به دنبال خودش بكشد تا از تندتر شدن فضا جلوگيري كند.
س:
دقيقا اشتباهي كه مجاهدين و حتي بازرگان انجام داد . اينها فكر ميكردند ميتوانند حركت كنند و توده مردم و روحانيت را هم به دنبال خود بكشند در صورتي كه فضا كاملا عكس اين قضيه بود؟
ج:
در 25 خرداد سال 60 وقتي جبهه ملي به خاطر لايحه قصاص آن فراخوان را داد افزود بر يك ميليون نفر حضور پيدا كردند. مجاهدين احساس كردند كه امكان دارد از صحنه عقب بمانند بنابراين با 5 روز فاصله 30 خرداد را به وجود آوردند و آن حركت مسالمت آميزي كه جبهه ملي به وجود آورده بود و ميتوانست تداوم داشته باشد با عملكرد نادرست آنان فضا به فضايي تبديل شد كه براي مدت ها فضاي سياسي به كُما برود.
س:
الان جبهه ملي ايران كجاست؟
ج:
الان جبهه ملي از ادبيات سياسي كلاسيك خودش فاصله گرفته و دارد پيام رساني سياسي مي كند من و باوند در مصاحبهها تلاش ميكنيم مواضع جبهه ملي را اعلام كنيم و امكان فراتر از اين نداريم. امروز بيشترين جرياناتي كه به اصلاحات در ايران اعتقاد دارند زيرپرچم جبهه ملي هستند جبهه ملي با موضعگيريهاي شفاف سعي دارد جامعه را به يك نقطه اميدوار كنند جلب كند و سعي ميكندجامعه را رو به حركتهاي زيرزميني و تند نبرد و به طور مسالمت آميز مطالبات خود را مطرح كند.