کورش زعیم (پیام جبهه ملی، اردیبهشت 1387)
انفجار فاجعه بار حسینیه شیراز عارضه ای از یک بیماری اجتماعی دیگر ناشی از حکومت بسته، یکسونگر و انحصارگرای جمهوری اسلامی است که سرانجام پیامدهای خود را نشان داده است. اختلافات ناشی از برتری جویی و انحصارگری فرقه ای و مذهبی که جمهوری اسلامی در طی این سه دهه ایجاد و ترغیب کرده، و در طی سه سال گذشته به اوج نابخردی و خشونت گرایی خود رسیده، می رود که زنجیره ای از عملیات تروریستی را در پی داشته باشد. فاجعه دهشتناک شیراز فقط یک آغاز بود. بی احترامی به مذهب ها و باورهای دیگر، جلوگیری از فعالیت آزاد آنها، تخریب نیایشگاه های آنها، ایجاد محدودیت های غیرقانونی و ضد حقوق بشری، زندانی کردن و کشتن رهبران مذهبی آنها، جلوگیری از مشارکت برابر و سازنده همه شهروندان بدون خط کشی های عقیدتی، نارضایتی ها را انباشت می کند. وقتی نارضایتی ها از حد قابل تحمل گذشت، اداره و کنترل آنها از دست خردمندان مسالمت جو خارج می شود و ستیزگران خشمگین بی منطق و خشونت گرا رهبری اعتراضات را به دست می گیرند و تروریسم جانشین اعتراضات مدنی می شود. مهم نیست که این اعمال تروریستی و ضد بشری از فرقه گرایان درون حاکمیت سر بزند یا از بیرون حاکمیت؛ در هر حال، مسائل آن به دست و پای نظام جمهوری اسلامی می پیچد و در نهایت حکومت را با خود فرو می کشد.
بیش از سیزده مورد انفجار بمب در اهواز در خرداد، شهریور و بهمن 1384، با دهها تلفات و صدها زخمی، سرآغاز موج جديدی از نا آرامیهای تجزیه طلبانه ناراضیان مورد تبعیض مذهبی قرار گرفته در جنوب کشور بود. حمله افراد مسلح به اتوبوس کارکنان پتروشیمی ماهشهر، همانند روش هایی بود که بیشتر در مبارزه میان فلسطین و اسراییل دیده شده است.
موج خشونت در سیستان و بلوچستان، مانند جنایت خونبار حمله به اتوبوس غیرنظامیان در جاده زاهدان- زابل در 1384، که در آن 22 نفر کشته شدند، حمله افراد مسلح به چهار خودرو و کشتن 11 نفر در جاده کرمان- بم در سال 1385، حملات متعدد به خودروهای شخصی و غیرنظامی، انفجار چند بمب در شهر زاهدان، حمله خونین به اتوبوس بسیجیان در بهمن 85، همگی نشان از این دارند که سیاست حذفی و مقابله به مثل خشونت بار حاکمیت کشور در حال کشانده شدن به ورطه سقوط در یک انفجار اجتماعی است.
اگر تدبیری اندیشیده نشود، سال 87، نشان از آن دارد که سالی بسیار خونبارتر و با درگیری های مسلحانه بسیار بیشتر و پرتلفات تر خواهد بود. نهم فروردين ۸۷، به اتوبوس دانش آموزان بی گناه حمله شد، در دوازدهم فروردین باز به اتوبوس دیگری از دانش آموزان حمله مسلحانه شد و هنوز ماه فروردین تمام نشده با فاجعه حسینیه شیراز روبرو شده ایم.
حکومت می تواند هر کس و هر گروه را که می خواهد متهم کند، متهمان را بگیرد، دست و پایشان ببرد یا اعدام کند، ولی این اعمال تلافی جویانه نه تنها مسئله را حل نمی کند، بلکه دامنه خشم و نفرت و حس انتقام جویی را هم افزایش می دهد. اگر این حملات تروریستی، که مسبب اصلی آن بی شک حکومت انحصارگر فرقه ای تندخوی جمهوری اسلامی است، به سراسر کشور سرایت کند و دامنه آنها گسترده تر شود، این آقایان که می خواهند مدیریت جهان را عوض کنند، چگونه خواهند توانست همین کشور را اداره کنند؟