رژیم جمهوری اسلامی تا کنون تاب تحمل زیادی رادر برخورد با مشکلات پیش رویش نشان داده است. این رژیم برای حفظ نظام فقاهتی، به دلایل ماهوی از هیچ ساخت و پاخت و معامله ای رویگردان نبوده و نیست. بی اهمیت ترین چیز برای این نظام آزادی های مدنی و شرافت انسانی و حتا جان شهروندانش است که اولین قربانیان درگاه " حفظ نظام" بوده اند.
این همه موجب ایجاد تصورداشتن آستانه ی تحمل فشار به آسمان رسیده ی جمهوری اسلامی در میان مخالفان آن شده است. تصوری که بزودی باید تصحیح شود ، چرا که نشانه های نزدیک شدن گام به گام به آستانه ی تحمل رژیم ماه به ماه و هفته به هفته آشکار تر می شوند.
این نشانه ها نمود خود را سه سال پیش با انتصاب احمدی نژاد به ریاست جمهوری آشکار ساختند.
احمدی نژاد تجسم پاسخ حکومت ولایت فقیه است به خواسته های مردم و مقتضیات زمان.
پژواک این پاسخ همچون آواری بر سر رژیم فرود آمد. انزوای جمهوری اسلامی در صحنه ی بین المللی به این شدت بی نظیر است و جلودارتاخت و تازهای سردمداران رژیم شده است. این انزوا در درون ایران هم پیوسته شدت بیشتری به خود میگیرد. فاصله ی میان مردم با حکومت در هیچ زمانی به این بزرگی نبوده است. ناشی گری های نزدیک به تبه کاری حکومت در عرصه های اقتصادی ، سیاست خارجی ،فرهنگی و اجتماعی رژیم را وارد بحرانی کرده ، که به جای تصور کشتی غرق نشدنی ، فانوس رو به باد را در ذهن تداعی می کند. رژیم با تشدید استبداد و سرکوب ، با واردات بی رویه و ویرانگر ، با ایما و اشاره ی پیام دوستی و آتش بس برای دشمن دیرینه اش فرستادن ، تلاش مضاعف برای برونرفت از بحرانی را می کند که میرود آستانه ی تحملش را در نوردد. این تلاش ها اما رنج بیهوده هستند و سعی بی فایده ، چرا که این نظام از درک مسائل واقعی سازنده ی جامعه ی ایران و جامعه ی بین المللی عاجز است و اگر هم روزی بخواهد عقل و خرد را پیشه ی خود سازد آنقدر باید از سر و دم قانون اساسی و جمهوری اسلامیش بزند که دیگر چیز قابل تشخیصی از آن باقی نخواهد ماند. حکومت در برابر تمامی مشکلات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی سپر انداخته و حل آن را یا در پول و یا در زور می بیند.
مخالفان ولایت فقیه روزهای گرانبهایی را دارند از دست می دهند. اکنون زمان آن رسیده که جبهه های جدیدی بروی حکومت گشوده شوند.
اعلام به پایان رسیدن زمان مصالحه جویی مردم ایران در صورت انتخابات غیر آزاد از سوی نیروهای خودی سابق ( غیر خودی کنونی) خبر از کیفیت تازه ی تقابل نیروها در درون رژیم را میدهد.. جمهوری اسلامی توان همگونی با درون و برون ایران را ندارد و از درک واقعیت های موجود ناتوان است.زمان هم دیگر نه اعدامهای چند هزار نفری سالهای شصت را بر می تابد و نه از خود بردباری بی اندازه در سرکوب جنبش های مدنی و ملی نشان می دهد. فشار از پایین سر انجام کار خود را خواهد کرد.
زمان پایین افتادن بی ملاحضه ی پرده ها هنوز نرسیده است. زمانی که به جای رئیس جمهوری انتصابی ، نهاد های حکومتی نالایق و مجلس فرمایشی ، بیت رهبری بی مهابا زیر سوال برده شود ، آن زمان حتا دیگر اعتراف به شنیدن صدای خشم و خروش مردم هم چاره ساز نخواهد بود.
به گفته ی ویکتور هوگو:
هیچ پدیده ای قویتر از آن چیزی نیست که زمانش رسیده باشد.