نگاهی گذرا به کارنامه بيست و پنج ساله جمهوری اسلامی نشان ميدهد که جز غارت منابع کشور و ناديده شمردن منافع ملی ، اجحاف به حقوق زنان و اقليت های دينی ، زندانی کردن دگر انديشان و دلسوزان کشور، ترور و کشتار هزاران ايرانی در زندانها و جبهه های جنگ تحميلی ، نزول حد اقل هشتاد درصد از مردم بزير خط فقر ، آوارگی ميليون ها ايرانی ، رواج فحشا و ازدياد آمار طلاق بعلت فقر ، تزلزل بنيان خانواده ، انحراف اخلاق عمومی و مجاز شمردن نادرستی برای ادامه زندگی ، بحران آفرينی بين المللی که نتيجه آن بدنامی شهروندان ايرانی بعنوان تروريستها ، هيچ نقطه مثبتی در کارنامه آنها که با وعده آزادی و عدالت اجتماعی بر اريکه قدرت جای گرفتند وجود ندارد.
با توجه به بهم پيوستگی جهان که دامنه جنبش های آزاديخواهی در کشورهای زير سلطه نظام های خودکامه هر روز گسترده تر ميشوند و فرو پاشی آنها سريع تر و آسان تر ميگردند ، نيرو های پويايی که اکثريت جامعه امروز ايران را تشکيل ميدهند با برخورداری از شعور و بينش علمی و سياسی قابل توجه ، ديگر نميتوانند و نبايد حکومت واپسگرايان را پذيرا باشند.
پس از عنوان شدن رفراندم برای رهائی از انسداد سياسی و اجتماعی ، توسط گروهی که دارای سوابق سياسی قابل قبولی نيز ميباشند ، در اظهار نظرهای مطرح شده در سايت های اينترنتی که تنها وسيله ارتباطی در يک جامعه بسته اطلاعاتی ميباشند ، گروهی از شخصيت های آزاد و يا وابسته به سازمان های سياسی چنين نتيجه گيری کرده اند که " شرايط حاکم بر ايران برای برگذاری رفراندوم مناسب نيست و مردم نيز آمادگی لازم را ندارند!!"
اين اظهار نظرهای نا اميد کننده شايد عامدا برای نا اميد کردن مردم نباشند بلکه بدين دليل است که آنها نميخواهند به واقعيات حاکم بر جهان و رخدادهای سال های نه چندان دور توجه کافی نمايند.
هرچند مبارزه با خودکامگان تلاشی ساده و بدون هزينه نخواهد بود ولی امکان پيروزی غير ممکن نميباشد. تجربه ملت های رها شده از ستم خودکامگان در جای جای جهان مويد آن است که ملت های خواستار آزادی با رهبری رهبرانی صادق که به توان هم ميهنان خويش اعتقاد داشته باشند ميتوانند با مبارزات مسالمت آميز شرافت انسانی خود را بدست آورند. بر مبنای آمار " خانه آزادی" در طول سالهای 1983 تا 1993 بيش از بيست کشور با مبارزات مسالمت جويانه بطريق اعتراضات و نافرمانی های مدنی توانسته اند از زير سلطه نظام های خودکامه رهايی يافته و در باشگاه ملت های آزاد جهان جای گيرند که لهستان و افريقای جنوبی دو نمونه بارز آنها ميباشند.
روند رهائی اين دو کشور از زير سلطه نظام خودکامه کمونيزم وابسته و آپارتايد خشن و ريشه دار، با توجه به شرايط امروز جهان و منطقه ميتوانند نمونه خوبی برای مبارزات مسالمت آميز مردم ايران نيز باشند.
لهستان و رهائی از سلطه کمونيزم
شايد لخ والسا تنها رهبر رهائی بخش لهستان از سلطه کمونيزم نباشد ، او با اراده و با پشتيبانی همه جانبه مردم لهستان و مبارزات مستمر بدور از خشونت نه تنها توانست لهستان را از سلطه نظام خودکامه کمونيستی نجات دهد ، بلکه مردم لهستان توانستند تابوی کمونيزم روسی را در ورشو بشکنند و آنرا در مسير فرو پاشی قرار دهند.
در آگست سال 1980 در کشوری زير سلطه اشغال گران روسی و دولتی بی رحم و دست نشانده ، برای اولين بار در کارگاه کشتی سازی لنين در بندر دانزيک نخستين اعتصاب کارگری به بهانه درخواست اضافه حقوق توسط شورای چند نفری آغاز شد که بتدريج به درخواست های سياسی تبديل گرديد.
بعد از پيروزی اعتصاب و پذيرش درخواستهای کارگران توسط حزب کمونيست حاکم که در تاريخ احزاب کمونيست از پيروزی حزب بلشويک روسيه در سال 1917 تا آنروز بی سابقه بود ، اتحاديه کارگران آزاد لهستان تشکيل و در مدتی کمتر از يک سال شمار اعضای آن از مرز ده ميليون نفر فراتر رفت.
در سال 1988 بار ديگر کارگران کارگاه کشتی سازی لنين که بزرگترين و مهم ترين اجتماع کارگری آن روز لهستان بود ( مشابه مجتمع های کارگری صنايع نفت ، گاز و پتروشيمی ايران در انقلاب سال 1357) دومين اعتصاب خود را آغاز کردند که با سرعت دامنه آن به تمام کارگاه های کارگری و بخش های خدماتی گسترش يافت. با گسترش اعتصاب نمايندگان حزب حاکم برای جلوگيری از فروپاشی اقتصاد با رهبران اتحاديه در پشت ميزمذاکره نشستند و بعد از جلسات پيايی خواست اتحاديه و مردم لهستان برای برگذاری انتخابات آزاد مورد قبول سران حزب قرارگرفت. با متزلزل شدن پايه های کمونيزم در لهستان ، مردم لهستان توانستند از پشتيبانی جهانی برخوردارشوند. که نتيجه آن انتخابات آزاد در سال 1989 بود که به نخست وزيری لخ والسا و انتخاب نمايندگان مردم لهستان منجر گرديد.
افريقای جنوبی ، ميعادگاه و محراب دموکراسی
نلسون ماندلا بدون شک چهره ای درخشان و بياد ماندنی در جمع رهبران آزاده قرن بيستم است که همواره ميتواند الگوئی برای انسانهای دربند باشد. او نهال آزادی و برابری را در زمينی کاشت که جدايی و تحقير انسان ها در يکسو و حاکميت استعماری با تسلط بر همه ارگان های سياسی ، اقتصادی ، نظامی ، ثروت و آموزش و پرورش در سوی ديگر در اختيار اقليتی مهاجر بود. شرايط به گونه يی بود که ظاهرا کوچکترين روزنه اميدی برای رهايی اکثريت از سلطه اقليت خودکامه حاکم وجود نداشت.
در شرايط پر تنش سال های چهل و پنجاه که پيکار های مسلحانه برای رهائی از سلطه امری عادی بود ، ماندلا روشهای مقاومت غير خشونت آميز را برای رسيدن به برابری و دموکراسی انتخاب ميکند.
بعد ازاعلام غير قانونی بودن فعاليت های سياسی در افريقای جنوبی ماندلا ناچار به فعاليت های زير زمينی ميپردازد و با مسافرت به کشورهای مختلف از آنها برای رهائی مردم افريقای جنوبی از سلطه آپارتايد درخواست کمک و همکاری ميکند.
بعد از بازگشت به کشوردر سال 1962 بجرم خرابکاری عليه کشور بازداشت و زندانی ميگردد.
طی بيست و هشت سال زندان بدون اينکه ظاهرا سمتی در کنگره داشته باشد رهبری مقاومت عليه آپارتايد را بعهده ميگيرد و همواره روش مقاومت منفی را به اعضاء و طرفداران کنگره ملی افريقای جنوبی توصيه ميکند ، و هرگز فريب وسوسه های آزادی مشروط را نميپذيرد.
يکسال بعد از آزادی در سال 1991 به رهبری کنگره ملی آفريقا برای رهائی از آپارتايد انتخاب ميگردد و عليرغم سياست اعمال خشونت و تحقير توسط دولت و پليس افريقای جنوبی نسبت به مردم او هيچگاه از روش مبارزات مسالمت آميز خويش عدول نميکند. در سال 1994 دولت سفيد پوست بمرحله ای ميرسد که چاره ای جزتسليم شدن در برابر مقاومت های شجاعانه و بدون خشونت مردم افريقا ی جنوبی نمی بيند. در همان سال جهانيان شاهد نخستين انتخابات آزاد در سرزمينی ميگردند که آپارتايد ريشه های عميق در خاک آن داشت و ماندلا به رياست جمهوری افريقای جنوبی انتخاب ميگردد.
هرچند نلسون ماندلا بيست و هشت سال از بهترين سال های عمر خويش را در دروازه مرگ و زندگی گذرانيد اما در پايان آرزو و هدف زندگی شکوهمند او به گُل می نشيند و نسيم دلپذيرآزادی درافريقای جنوبی وزيدن ميگيرد.
***
آنچه در ربع قرن گذشته در ميهن ما رخ داده است اگر در هرجای جهان رخ ميداد مردم برای رهائی خويش تلاش ميکردند . اما ما هنوز در خم يک کوچه گرفتار هستيم ، انگاراسارت سرنوشت مختوم ما ايرانيان ميباشد. و يا در انتظار معجزه يی هستيم که وسيله نجات ما گردد.
رهايی ازمنجلابی که در آن گرفتار شده ايم بيش از دو مسيرندارد.
نبرد مسلحانه ، يا راههای مبارزه مسالمت جويانه مستمر و همگانی .
با مشاهده بی رحمی ها ، کشتارهای جمعی و بی قانونی های نظامهای خودکامه ، ممکن است فکر شود تنها مبارزات مسلحانه و خشونت آميز ميتواند به عمر نظام ديکتاتوری پايان بخشد ، اما بايد توجه داشت که ديکتاتورها هميشه آماده مبارزه طلبی های خشونت آميز هستند چون دراين مبارزه همواره فرا دست ميباشند و نيروهای چريکی هرچند شجاع و فداکار باشند نميتوانند در برابر ارتش و ساز و برگ مجهز ديکتاتورها مقاومت کنند. علاوه برآن درصورت موفقيت نيز چريک های پيروز نميتوانند راه را برای رسيدن به دموکراسی هموار سازند و احتمال بروز انحراف از خواسته های مردم بسيار زياد است ، زيرا حکومت های چريکی ببهانه مقابله با بازماندگان و وفاداران به نظام گذشته خود را موظف ميدانند سلاح های خود را حفظ کنند. با طولانی شدن مدت يکه تازی چريکی به بهانه حفظ دستاورد های انقلاب بتدريج تجاوز به حقوق شهروندان امری اجتناب ناپذير خواهد شد.
از اينرو مبارزات دور از خشونت که جوهره آن رفراندوم ميباشد متمدنانه ترين و مردمی ترين راهی است که با مديريت منطقی و خردمندانه ميتواند با حداقل هزينه مردم جان بلب رسيده را بدورخود گرد آورده و پشتيبانی جهان آزاد را جلب و شرايط را برای رسيدن به دموکراسی که همه افراد ملت در بنای آن سهمی داشته باشند هموار سازد.
نبايد تصور کرد که رسيدن به دموکراسی و واژگونی نظام ديکتاتوری از راه رفراندوم کاری ساده و سريع خواهد بود. اين کار نياز به برنامه ريزی ، سازماندهی و تبليغات گسترده دارد. با ديکتاتورها بايد با زبان قدرت سخن گفت. مذاکره با نظام ديکتاتور با هدف ايجاد تغييرات جزئی و اصلاحات صوری در قوانين حاکم دامی خطرناک برای فرصت دادن به ديکتاتور است.
برای رسيدن به آزادی دموکرات ها بقدرت نياز دارند. عمده ترين قدرت دموکرات ها نيروی مردم است. مردمی که ستم ديکتاتور و فرامين جاه طلبانه و بی رحمانه او زندگی آنها را تباه کرده است . بايد با مردم صادق بود تا بتوان به آنها اميد داد. فقط اميد به رهائی از سلطه ديکتاتور است که ميتواند آنها را به صف طرفداران دموکراسی بياورد.
نظام ديکتاتوری برای استمرار بقای خود شهروندان را اتمايزه ميکند و انگيزه متمرکز شدن و اعتماد به ديگران را از آنها ميگيرد. از اينرو برای موفق بودن رفراندوم لازم است شورائی مرکب از سازمان ها و شخصيت هائی که در طول زمان صداقت و وفاداری خويش را به حقوق مردم ، عدالت اجتماعی و برابری همه شهروندان صرفنظر از جنسيت ، زبان و دين ثابت کرده و به حکومت انتخابی و ادواری معتقد باشند تشکيل گردد تا بتوان اميد را به مردم بازگردانيد.
در يک نظام ريشه دار ديکتاتوری انسان ها بسبب فشارهای اجتماعی و فقر ، دچار بی تفاوتی ميگردند. اين بدان معنی است که گروه های زيادی ناخواسته فکر ميکنند بايد فقط گليم خود را از آب بيرون بکشند و توجهی به اطراف خويش ننمايند. آنها نسبت به اجحافات نظام به حقوق شهروندان بی تفاوت ميگردند. چنين تفکری هرگز نميتواند به دموکراسی و حقوق شهروندی بينديشد.
ازاينرونخستين کار شورای رفراندوم بايد بازگردانيدن اصالت انسانی به شهروندانی باشد که بهر دليل در زير فشارهای نظام ديکتاتوری منش و اصالت ذاتی آنان در هاله بی تفاوتی جای گرفته است . بررسی دموکراسی و حقوق انسانی و شهروندی نبايد منحصرا از ديدگاه سياسی مطرح شود. پيش نياز جامعه ديکتاتور زده برای رسيدن به دموکراسی درک مفهوم انسانيت واحساس يگانگی با جامعه مدنی ميباشد که پای بندی انسانها را به اصول همزيستی و گذشت نسبت به انسانها و حتی جوامع ديگرانسانی در بطن جامعه نهادينه مينمايد.
برای رسيدن به اين هدف بعلت محدوديت های درون مرز، شورای رفراندوم برون مرزی بايد با ايجاد وسايل ارتباط جمعی سمعی و بصری که بتوانند پوشش کافی در سطح کشور داشته باشند با همکاری جامعه شناسان و کارشناسان اجتماعی تفکرمدرنيته همراه با دموکراسی خواهی را به درون جامعه و واحد های خانواده منتقل کند.
ديکتاتور ها به مردم و کار آنها نياز دارند. زيرا برای راضی نگه داشتن عناصر زير مجموعه خود بايد بتوانند خواست های پايان ناپذيرآنها را بر آورده سازند. مهمترين وسيله راضی نگه داشتن مزدوران قرار دادن دسترنج مردم و منابع ملی کشور در اختيار آنها ميباشد. شورای رفراندوم با تدوين راهکارهای عملی بايد اين قدرت را از ديکتاتور بازستاند.
ديکتاتورها از رو در رو قرار گرفتن با مردم هراس دارند، بسيج گام بگام مردم مخصوصا نيروی کار کارخانجات و سرويس های خدمات عمومی ميتوانند شيشه عمر ديکتاتوران باشند.
مطرح کردن درخواست رفراندوم در مجامع بين المللی و سازمان ملل متحد از طريق نمايندگان کشورهای دمکرات جهان که به اجرای اصول اعلاميه جهانی حقوق بشر وميثاق های ضميمه آن در جهان اعتقاد دارند ، و وجود ايرانی دموکرات و صلح طلب در منطقه نفت خيز خاور ميانه را در راستای منافع کلی خود ميدانند ، به اجرای رفراندم کمک ميکند.
برگذاری تظاهرات مسالمت آميز در کشورهای مختلف ، تماس حضوری با نمايندگان دموکرات احزاب و مجالس قانون گذاری بمنظور درخواست پشتيبانی دولت ها ازخواست قانونی مردم ايران.
جمع آوری کمک از ايرانيان برای گسترش راديو ها و تلويزيون های شورای رفراندوم بمنظور ارتباط مستقيم با ايرانيان داخل کشور.
تهيه طومار با امضا های مستند و حقيقی از سازمان ها و ايرانيان برونمرزی ، دانشمندان ، محققين ، نويسندگان ، شاعران ، اساتيد دانشگاهها ، هنرمندان و آزادی خواهان و سازمان های دفاع از حقوق بشر در سراسر جهان بمنظور ارائه آنها به رسانه های ارتباط جمعی بين المللی ، دبير کل سازمان مال متحد و سفارت خانه های جمهوری اسلامی برای اطلاع دولتمردان نظام از خواست شهروندان ايران برای جابجائی مسالمت آميز قدرت به نمايندگان منتخب مردم بمنظور تدوين قانون اساسی که در آن حق حاکميت ، اراده همه شهروندان ايران ميباشد و هيچ قانونی نميتواند مصونيتی برای فرد يا افرادی قائل گردد.
فراهم ساختن مقدمات اجرای رفراندوم با نظارت نمايندگان سازما ن ملل متحد و درصورت موافقت اکثريت مردم ايران با جايگزينی نظام حاکم برگذاری انتخابات نمايندگان مجلس موسسان برای تدوين قانون اساسی متکی بر اراده اکثريت مردم ايران توسط شورای رفراندوم که ميتوانند دولت انتقالی نيز باشند.
نبايد فراموش کنيم که رهائی از سلطه نظام حاکم بدون هزينه نخواهد بود . اگر ما در خارج ازکشور مستقيما در معرض خطرات ناشی از تهاجم رژيم در برابر درخواست برگذاری رفراندم نيستيم ، ميتوانيم با پشتيبانی مالی از آسيب پذيزی هموطنان خويش بکاهيم. لازمه رسيدن به يک نظام دموکراتيک برخاسته از مردم فداکاری برای رسيدن به آن است. اگر سخن به گزاف نميگوئيم و واقعا شايستگی رسيدن به نظامی را که ساليان دراز در انتظار آن ميباشيم داريم بايد در ميدان مبارزات هموطنان خود نقشی فعال داشته باشيم و از آنها پشتيبانی کنيم ، تنها وسيله ای که در اختيار ما ايرانيان برونمرز ميباشد ياری رسانی مالی به قربانيان احتمالی درخواست رفراندوم برای جايگزينی نظامی است که زبانی جززبان قدرت را نمی فهمد. بيشترين قربانيان هموطنانی هستند که در صحنه های مبارزات آينده در مراکز اقتصادی و خدماتی رو در روی مزدوران رژيم