نقش جبهه ملی ايران در فراخوان ملی بس مهم و جنجال بر انگيزارزيابی شده است.عده ای با تلخی وشکايت از عدم حضور جبهه ملی در ايران در حمايت از رفراندم ملول و غمگين هستند،چرا که عمده ترين نيروی ملی در حساس ترين لحظات تاريخی انطور که بايد و َشايددر صحنه حضور ندارد،پس در خدمت رفراندم نيست.برخی معتقدندکه شايدجبهه ملی در روند کندی جنبش رفراندم نقش دارد.تاريخ نشان ميدهدکه هميشه بحران در کشورجبهه ملی را به خدمت فرا خوانده واين بار نيز اوضاع سخت بداست پس جبهه ملی کجاست؟.
حقيقت اين است که جبهه ملی در دسامبر 2003 وژانويه 2004 طی بيانيه هايی همه پرسی را تنها راه برون شد از بحران دانسته* و امروز هم اصل رفراندم را ميپذِِيردو تنها مکانيزم برگزاری رفراندم و راهکارهای عملی آنرا به چالش طلبيده(گفتگوی کوروش زعيم با خبرگزاری جبهه ملی)*.دوستان بايد بدانند که سابقه ونقش تاريخی جبهه ملی اين امکان را نمی دهدکه جبهه ملی در راهی توجيه ناپذيرو بدون استدلال قدم بگذارد،امضا کنندگان فراخوان درچندمورد تغيير نظرداده اند. بعد از انتشار فراخوان خودرا در جايگاه حاميان و نه رهبران گذاشته و گفته اند که هدفشان اين چنين بوده و آن چنِن نبوده است ، که البته اين تغير نظرهاوحرکت های تاکتيکی براي فرار از تِيغ استبداد،نه تنها چيِزی از حقانيت و شجاعت آنان کم نمی کندبلکه باِيد به ديدروشن بينانه و آگاه آنان آفرين گفت. نقش آنان در تاريخ محفوظ است ،هر زمان که رفراندم رخ دهد. چهار نفرازآنان عضوی از يک تشکل دانشجويي هستند و چهار نفر ديگر مبارزانی بدون وابستگی سازمانی هستند وبيشتر مسئوليت فردی دارندتا حزبی يا سازمانی .آياامکان چنِِين تغيير جايگاه و يا تغيير نظری برای جبهه ملی ايِران با وجودحساسيت زمانی و جو استبدادی حاکم امکان پذيِر است؟.
جبهه ملی نمی تواند بدون داشتن تمام پاسخ هاو ارزِِيابی تمام موانع وارد به راهی شود که راهداران آن همگی جلادند و اعتبار نيم قرن مبارزه در کشوری که قاضی وجلاد يکی هستند، مطرح است.
اما در خارج حکايت ديگری است ،اينجا تيغ جلادان برنده نيست و ديالوگ وگفتمان بلای جان سياه کاران رو به سقوط است .جبهه ملی ايران در خارج از کشور اولِين تشکلی بود که در 30 نوامبر 04 به فراخوان پيوست و بِيش از 50 نقر از اعضابا شرط سازماندهی گسترده برای جنبش رفراندم، به فراخوان پيوستندتا تنور فراخوان گرم بماند و با بروکراسی و کندی سازمانی به سردی نگرايد.دکتر مدنی در 5 دسامبر 2004 حمايت خودرا از اصل رفراندم اعلام کرد* و ديگر دوستان در جبهه هنوز در راهند. اعلاميه ای موسوم به "به نام منافع ملی هشدار ميِدهيم"از جانب چند نفر منسوب به جبهه ملی در خارج از کشورمنتشر شد که در شان و منزلت جبهه ملی نبود و خشم
تمام فعالين جبهه ملی را بر انگيخت چرا که سراپاتحريف بودو حمله شخصی .يعنی موضوعاتی که تا به حال در هيچيک ازبيانيه های جبهه ملی ايران در داخل و خارج از کشور مشاهده نشده بود.اين اعلاميه که گويا ثمره ِيک کنگره 4 نفره سازمان برونمرز درلس آنجلس بوده** ، پيش از ضربه زدن به فراخوان ،به طرد کامل اين چند نفرمنجر شد چراکه بلافاصله بعد از اين اعلاميه ،بيانِه ای به حمايت از فراخوان و با امضای نزديک به 40 نفر از اعضای جبهه ملی برونمرزدر اروپا منتشر شد و انان به ديگر ياران خوددر آمريکا پيوستند که از حمايت کنندگان اوليه فراخوان هستند و از اعضای موسس جبهه ملی برون مرز.نتيجه آنکه خانواده جبهه ملی به درستی و با درک واقعِيتهای موجود وبااحترام به تصميم جبهه ملی در ايِران از فراخوان حمايت کرد و ميرود تا سهم عمده ای را شکل گرفتن اين جنبش ملی بعهده گيرد.
در گفتمان و تبادل نظردر باره رفراندم،تا کنون جبهه ملی چندان فعال نبوده و غير از چند مقاله که يکی دوتای انها هم مربوط به همان مرطود شدگان است که ميتواند يک سند تماميت خواهی در خارج از کشورباشد وبه دليل ماهيت نويسنده ، محتوئ حمايت از رفراندم نيزدر آن قابل ترديداست،مطلب ديگری موجود نيست .اما درادامه راه نقش جبهه ملی در خارج ميتواند تعين کننده و در هماهنگی نيروها بسيارموثرو مهم باشد.
گفتمان خانواده جبهه ملی به منظور برداشتن مرز خودی و غير خودی در تمام مراحل راه دمکراسی ورسيِدن به حاکمِيت ملی ،همزمان با ديگر نيروهای ملی باِيد آغاز شود.رفراندم خواسته و حق مشروع ملت ايران است و گرِِيزی از آن برای ايران نيست.هيجکس را نمي توان در روند جنبش حذف کرد و اين حق مسلم را از کسي کرفت.برچسب زنی ،تحريف واقعيت ها و خود محوری تنهااِين راه را دشوار ميسازد و با عث تاخيرشکل گيری جنبش مِيشود.اگرگفتگو دستاورد مهم ايِن فراخوان است چرا عده ای با خود محوری و انکار حقوق ديگران اين حق و دستآورد را از خود ،جبهه و سازمانی را که به آن مومن هستند سلب ميِکنند.جبهه ملی ايران بحث و گفتکو در درون وبرون گروه را برای تمام هواداران حاکميت ملی تائيد و تشويق مينمايد.اما بهتر است که عينک خود محوری و کج انديشی از ديِده گان برداشته شود وباِِيد به رای اکثريت گردن نهاد.