29 مرداد 1389 - تقدیم به همه مبارزان راه آزادی و حقوق زنان و به خصوص خانم¬ها «بهاره هدایت» و «شیوا نظرآهاری
امروزه بحث دفاع از حقوق زنان در بخش¬ عمده¬ای از زنان و مردان روشنفکر ایرانی گسترده شده و روز به روز هم در حال پیشرفت است. فعالان این حوزه هم در جنبش¬هائی از قبیل «کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیض آمیز علیه زنان» و ... مشغول فعالیت هستند. که خدمات آنها بسیار قابل ستایش است. البته روشن است که مشکل اصلی ایران بحث آزادی و دموکراسی بوده و اصل مهم تلاش برای آن است. و سایر مسائل از قبیل حقوق زنان، حقوق اقلیت¬ها، حقوق کودکان و حتی خود حقوق بشر هم(بدون دیدگاه سیاسی) و ... تنها مسائلی در زیر مجموعۀ آزادی و دموکراسی هستند. که به این ترتیب نیاز به همگرائی بیش از پیش بین همه فعالان مدنی و آزادی¬خواهان ایران و از جمله فعالان حقوق زنان، وجود دارد.
در همین راستا سرکار خانم دکتر «نیره توحیدی» از فعالان برجسته حقوق زنان در مطلبی با عنوان "اهمیت «دکتر مصدق» برای جنبش زنان و جنبش دموکراسی خواهی" [1] از دکتر مصدق به عنوان کسی نام می¬برد که نماد دموکراسی و آزادی در ایران است. و وجود او را به حالت نمادی برای جنبش آزادی¬خواهی ایران بسیار لازم می¬داند. بعد هم تاکید دارد که معیار اصلی برای دفاع از حقوق زنان آن است که فرد «دموکرات» بوده و به «حقوق شهروندی» پایبند باشد. که به نظر نگارنده سخنانی بسیار درست و سنجیده هستند [2] و به این لحاظ به جرات باید گفت که اولویت اصلی برای تمام فعالان حقوق بشر و حقوق زنان و ...، باید دموکراسی و آزادی باشد. اما در عین حال باید گفت که همین جنبش¬ها هم فعالیت¬های ارزشمندی جهت بالابردن سطح فهم مردم و حذف پدیدۀ «مرد سالاری» در اجتماع دارند. که در نوع خود بسیار ستایش برانگیز هستند.
همچنین باید تاکید کرد که بخشی از همین فعالان حقوق زنان هم از ارکان اصلی مبارزات مردم ایران برای دموکراسی و آزادی هستند. و تلاش¬های همین شیرزنان در جهت آزادی و حقوق بشر باید الگوی مردان و زنان این کشور باشد. به این لحاظ نگارنده جهت حداقل ادای دین به تمام فعالان حقوق زنان ایران، تصمیم گرفت تا نگاهی به مواضع زنده یاد دکتر مصدق به عنوان سمبل آزادی و دموکراسی ایران در مورد زنان و حقوق آنها داشته باشد. چراکه به جرات باید گفت که دکتر مصدق حداقل از بعد از مشروطه یکی از اولین و معتقدترین افراد به حقوق زنان در ایران بوده است. وی از یک سو زنان را «ملکۀ خانه» می نامید و از سوی دیگر ستایشگر فعالیت¬ها و مبارزات زنان آزادی¬خواه در انقلاب مشروطه بود. در دوران نخست¬وزیری¬اش هم تلاش¬هائی برای اعطای حق رای به زنان انجام داده بود که در آن زمان با مخالفت شدید روحانیون برجسته راکد مانده بود. همچنین به شدت مخالف چند همسری مردان بوده و به برابری حقوق زنان مردان تاکید داشته است. و به جرات باید گفت که احترام بسیار زیادی هم برای زنان و به خصوص زنان مبارز قائل بوده است. چنانکه در حالی که هرگز حاضر نشده بود دست شاه را ببوسد و به شدت مخالفت دست بوسی بوده است، اما عکس¬هائی از بوسیدن دست «ملکه ثریا» توسط وی وجود دارند که نشان از احترام او به زنان دارد. و در خانواده¬اش هم با زنان از قبیل همسر و عروس و ... روابط بسیار دوستانه و با محبتی داشته است. که در ادامه تلاش می¬گردد این مطالب به طور مختصر بررسی گردند.
تقدیم به همه فعالان حقوق زنان و در راس آنان خانم¬ها «بهاره هدایت» و «شیوا نظرآهاری» از مبارزترین و مقاوم¬ترین بانوان ایران
نگارنده این مجموعه را به تمام فعالان حقوق زنان ایران و به خصوص دو بانوی مبارز سرکار خانم «بهاره هدایت» و سرکار خانم «شیوا نظرآهاری» تقدیم می¬نماید. که به جرات باید گفت امروزه در خطوط مقدم مبارزات زنان ایران در راه آزادی و حقوق زنان هستند.
سرکار خانم «بهاره هدایت»عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت و سخنگوی این نهاد است. و از مبارزان برجسته راه آزادی ایران می¬باشد و همچنین از اصلی¬ترین فعالان حقوق زنان و کمپین یک میلیون امضا بوده و تا کنون به کرات بازداشت شده است. متاسفانه بعد از انتخابات خرداد 88 هم دچار مشکلات شدیدی شده و در حال حاضر با حکم سنگین «نه سال و نیم زندان» مواجه شده است. که در نوع خود یکی از سنگین¬ترین احکام صادره برای فعالان دانشجوئی و فعالان حقوق زنان می¬باشد. و به جرات باید گفت که ایشان در خط مقدم مبارزات زنان ایران قرار دارد.
سرکار خانم «شیوا نظر آهاری» هم از برجسته¬ترین فعالان حقوق بشر و حقوق زنان ایران، عضو هیات موسس، دبیر سابق و سخنگوی فعلی «کمیته گزارشگران حقوق بشر» و فعال دفاع از زندانیان سیاسی است. و در جمع¬های دیگری از قبیل: کمپین یک میلیون امضا و ... هم حضوری فعال دارد. و فعالیت¬های زیادی هم در راستای دفاع از حقوق کودکان و رسیدگی به کودکان فقیر داشته است. که به این لحاظ به جرات باید ایشان را یک فعال حقوق بشر بسیار ارزشمند به شمار آورد. همچنین به دلیل همین فعالیت¬ها هم دانشجوی ستاره¬دار شده و از ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد رشته مهندسی عمران محروم شده است. و از سال 81 تا کنون به کرات بازداشت شده و در برخی موارد دست به اعتصاب غذا زده است. و متاسفانه از آذر سال 1388 تا به امروز (مرداد 1389) هم تنها به دلیل قصد شرکت در مراسم ختم آیت¬الله منتظری بازداشت شده و در شرایط نامساعدی و به صورت بلاتکلیف در زندان به سر می¬برد.
و مجامله نخواهد بود اگر گفته شود همینان امروزه در خطوط مقدم مبارزات زنان ایران قرار دارند. و به خصوص از انتخابات خرداد 1388 بیشترین هزینه¬ها را داده¬اند. چنانکه تا زمان نگارش این مطلب در حالیکه بسیاری از زندانیان سیاسی آزاد شده¬اند، اما متاسفانه اینان کماکان در شرایط نامناسبی در زندان باقی مانده¬اند. به امید آزادی تمامی زندانیان سیاسی...
دیدگاه دکتر مصدق در مورد جایگاه و فعالیت اجتماعی زنان
روشن است که دکتر مصدق در ایران به عنوان نماد و سمبل دموکراسی مطرح است. و مباحثی چون حقوق زنان و ... بیشتر دارای نمادهای فرهنگی هستند. اما به جرات باید گفت که دکتر مصدق یکی از قدیمی¬ترین کسانی است که از زمان مشروطه و در آن بافت سنتی ایران مدافع حقوق زنان بوده است. تا جائیکه از همان زمان زنان ایرانی را «ملکه خانه» خطاب می¬کرده است. که چنین دیدگاهی در جامعۀ آن روز بسیار قابل توجه خواهد بود. چراکه در آن هنگام دیدگاه اکثریت مطلق روحانیون به زنان چنان بوده که بدون اجازۀ شوهر حتی حق خروج از منزل را هم ندارند. و باید از «روبند» استفاده کرده و عملاً تحت قیمومت مردان باشند. و در دربار شاهان هم عملاً نگاه کالای مصرفی به زنان وجود داشته و چند همسری بسیار عادی بوده است.
به عنوان مثال برخی شاهان قاجار حرمسرا داشته و بعد هم که این مساله هم از بین رفته بود، چند همسری عادی بوده است. مثلاً رضاخان در سن 50 سالگی در مقام سردار سپهی و با داشتن زن و چند فرزند، باز هم با یک دختر 20 ساله ازدواج کرده بود. و بعد از طلاق دادن او هم مجدداً با دختر دیگری با سن کمتر از 20 ازدواج کرده بود. [3] و یا همین رضاخان قبل از اولین ازدواج دائمش، زن دیگری را هم صیغه کرده و دختری هم از او داشته است. اما این مساله و آن دختر را حتی به همسرش هم اطلاع نداده بود. همچنین عملکرد محمد رضا شاه در بی بند و باری شدید و حتی مسائل بعضی درباریان او و ... هم، بی¬نیاز از بحث هستند. که از همینجا هم تفاوت دکتر مصدق به عنوان نماد آزادی ایران، با شاهان و مستبدان تاریخ معاصر به روشنی قابل درک است.
از این گذشته دکتر مصدق از همان زمان به شدت خواهان دخالت زنان در امور اجتماعی و سیاسی بوده است. و چنان زنانی را به شدت ستایش می¬کرده است. تا جائیکه در تاریخ 22 اوت 1909(31 مرداد 1288 ه.خ) در مصاحبه¬ای با یک بانوی خبرنگار فرانسوی با نام «رنه وییه یار» و نام مستعار «آ.د روشبرن» چنین گفته بود:
"س: وضعیت زنان در ایران چگونه است؟
ج: [دکتر مصدق] زن در مملکت ما همان موقعیتی را دارد که قرآن برایش تعیین کرده. همین با این حال زنان ما عروسک¬های توخالی و بوالهوس نیستند. زن ملکۀ خانه است. [4]" " او بیشتر مادر است تا همسر، و در طول این سالهای آشفته توانستیم او را در عمل ببینیم. برای اینکه تمامشان، از هر طبقه¬ای، از مشروطیت پشتیبانی کردند و به آن علاقه¬مند بودند. قهرمانانی داریم شایستۀ افسانه¬های زنان پارت و با احترامی زیاد، می¬توانم از عمۀ محمد علی شاه یاد کنم که با نگاهی مغرور و بدون تاثر، سربازان غارتگر و گستاخ برادرزاده¬اش را نظاره می¬کرد که در مقابلش تمام یادگارهای با ارزش محل اقامتش را ویران کردند. او در مقابل خرابه¬های کاخش اشکی هم نریخت. در جریان انقلاب با افتخار سربلند ماند. همه را به فرانسوی ها بگوئید. نه برای تمجید از ما اما برای اینکه ما دوستی و احترام آنها را می-خواهیم." [5]
و بی نیاز از بحث است که چنین سخنانی در اوائل مشروطه تا چه حد ارزنده بوده و این اعتقادات همواره با دکتر مصدق مانده بودند. چنانکه بعدها هم در پیام¬های مبارزاتی¬اش عموماً از مردان و زنان به طور توام می¬خواسته که در مسیر مبارزه باشند. و مثلاً گفته بود:
"خواهانم به همت افراد وطن¬پرست از زن و مرد روزی برسد که ملت ایران بتواند آزادی و استقلال از دست رفتۀ خود را به دست آورد و خود را در ردیف دول مستقل و آزاد قرار دهد و آن روز است که ما می¬توانیم به یکدیگر تبریک بگوئیم و اظهار شادی کنیم." [6]
و یا آخرین دفاع وی در دادگاه نظامی چنین بوده است:
"چون از مقدمات كار و طرز تعقیب و جریان دادرسی معلوم است كه در گوشه زندان خواهم مرد و این صدا و حرارت را كه همیشه در كار خیر بكار برده¬ام خاموش خواهند كرد و دیگر جز این لحظه نمیتوانم با هم وطنان عزیز صحبت كنم از مردم رشید و عزیز ایران مرد و زن تودیع می¬كنم و تاكید می نمایم كه در راه پرافتخاری كه قدم برداشته¬اند از هیچ حادثهای نهراسند و یقین بدانند كه خدا یار و مددكار آنها خواهد بود." [7]
و همین موارد هم نشان واضحی از آن دارد که وی تا چه حد به فعالیت اجتماعی زنان اهمیت می¬داده است.
نظرات دکتر مصدق در مورد برابری حقوق زنان و مردان، چند همسری، اخلاق مردان و تقسیم ارث بین زنان و مردان
دکتر مصدق اعتقاد محکمی به برابری حقوق زنان و مردان داشته تا جائیکه این مساله را از سال 1914م(1293ه.خ) در رساله دکترایش مطرح کرده و می¬نویسد:
"... امروز طبقات تعلیم یافته فهمیده¬اند که باید مساوات اخلاقی بین جنسهای مختلف برقرار باشد." [8]
که به این ترتیب طبیعی است که به شدت هم مخالف بحث چند همسری مردان باشد. و برای همین مساله هم در رساله دکترایش می-نویسد:
" باری اگر این طور در نظر گرفته شود که یک زن باید فقط به یک مرد تعلق داشته باشد و نباید با چندین مرد رابطه پیدا کند عدالت حکم می¬کند که یک مردم هم فقط با یک زن رابطه داشته باشد. ... تعدد زوجات آثار ناهنجاری دارد." [9]
"... بالاخره بر خلاف دکترین مذهبی است که ادعا شود تعدد زوجات خواست خواست. قانون موسی و حقوق اسلامی، با قرار خود مسلمانان، در واقع از یک منبع الهی مشترک سرچشمه می¬گیرند، بنابراین چگونه می¬توان گفت که خداوند در همان سرزمین¬ها برای عده¬ای تعدد زوجات و برای دیگران ازدواج فردی را خواسته است. بعلاوه توضیح داده شد که قرآن موجد تعدد زوجات نبوده بلکه برعکس تعداد زنان را که قبلاً نزد مردم عرب غیر محدود بود محدود کرده است." [10]
که چنین سخنانی در سال 1914م و آن هم از سوی یک مرد در آن بافت سنتی جامعه ایران بسیار قابل توجه خواهند بود.
اما جالب آنجاست که با نگاهی به تاریخ روشن است که کمتر دیده شده که گفته شود دکتر مصدق از کسی نفرت داشته است. چراکه او با دشمنانش هم خیلی با مدارا رفتار می¬کرده است. اما با تمام این تفاسیر یکی از مواردی که مورد نفرت شدید دکتر مصدق قرار داشته، بحث چند همسری مردان و ازدواج مجدد آنها بوده است.
به عنوان مثال در یک مورد وقتی متوجه شده مردی که در دفتر او کار می¬کرده، زن جوانی گرفته به سرعت واکنش نشان داده و علاوه بر اخراج او از دفترش، حتی دستور داده بود که حقوق او را هم به همسر اولش بپردازند. مرحوم «نصرت الله خازنی» [11] در این مورد در خاطراتش اشاره دارد که دکتر مصدق در این مورد چنین گفته است:
"آقای خازنی من دروغ را از هیچ کس نمی¬بخشم. این دروغ گفته ثانیاً هوس زن جوان کرده، این زن، جوانی و عمرش را در این خانه گذاشته، با فقر و بدبختی¬اش گذرانده، حالا او رفته زن دیگری گرفته!"
از کسانی که چند تا زن داشتند خیلی بدش می¬آمد، اصلاً از اینها متنفر بود، مخالف شدید آنها هم بود. گفت دستور بده که حقوقش را به خانم اولش بدهند به خود او ندهند." [12]
که بیان چنین سخنانی و بحث نفرت و ... از کسی به سان دکتر مصدق بسیار قابل تعمق می¬باشد. چراکه به جرات باید گفت خیلی کم دیده شده که کسی بحث نفرت، دشمنی و ... را از دکتر مصدق شنیده باشد.
ضمناً همین مساله هم یکی از مباحثی است که مورد انتقاد برخی گروه¬های تندرو مذهبی از قبیل «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی» قرار داشته است. چنانکه در این مورد در بحث ضعف رهبری دکتر مصدق نوشته¬اند:
"د- عدم حاکمیت ایدئولوژی بر رهبری: هم چنانکه قبلاً نیز ذکر شد، مصدق با وجود مسلمان بودن(مسلمان سنتی)، مسلح به جهان بینی توحیدی نبوده و به ایدئولوژی اسلام بعنوان یک مکتب حاکم بر اعمال فردی و اجتماعی، ایمان نداشت. از قرار معلوم رساله¬ای در رد تعدد زوجات نوشته است و این نشانگر عدم عمق و آگاهیهای لازم از اعتقادات اسلامی و عدم شناخت نسبت به کم و کیف مساله تعدد زوجات میتواند باشد. بهمین دلیل شعار دین از سیاست جداست را مطرح کرده و صریحاً از مداخلۀ پیشوایان دینی در امور سیاسی اظهار نارضایتی میکرد." [13]
با این خصوصیات دکتر مصدق طبیعی بود که تمام تلاش عمال انگلیس و دربار برای پیدا کردن نقطه ضعف اخلاقی از او به هیچ نتیجه¬ای نرسد. و جالب است که انگلیسی¬ها از سال¬ها قبل در دوران جنگ جهانی اول و هنگام تحمیل قرارداد ننگین 1919، در صدد برآمده بودند که نقطه ضعف اخلاقی از دکتر مصدق بگیرند. چراکه وی از اولین کسانی بود که به شدت علیه قرارداد 1919 موضع گرفته بود و به جوامع جهانی در این مورد اعتراض می¬کرد. لذا انگلیسی¬ها در آن شرایط خانمی را به نزد وی در سوئیس فرستاده بودند که با وی ارتباط برقرار کرده و کسب خبر کند. اما به دلیل آنکه مصدق به اخلاق بسیار مقید بوده، موفق به هیچ کاری نشده بودند. در این مورد در خاطرات دکتر مصدق می¬خوانیم:
" یک روز دیدم که یک خانم شیک و خوشگل و بلند بالا، که خیلی، بله شیک و شنگ بود، آمده همسایگی من اتاق گرفته. نوشاتل شهر تحصیلی سوئیس بود. جای این جور خانم¬ها نبود. یک روز آمدم ایوان، دیدم آن خانم آنجاست، خیلی گرم گرفت و به من گفت:
Est-ce-que vous vaulez fumer ce soire? [14]
Pardon madame, je suis malade, je suis tr’es occup’e, je suis fatigu’e Excusez moi, je n’ ai pas le temps " [15]
و جالب آنجا است که دکتر مصدق زمستان هم به کوه¬های سوئیس رفته و باز آن خانم را آنجا دیده بود! [16]
ضمناً دکتر مصدق ارث بین فرزندان دختر و پسرش را هم به نسبت مساوی تقسیم کرده بود. [17]البته برخی به اشتباه به این اشاره می¬کنند که دکتر مصدق در رساله دکترایش تساوی ارث زن و مرد را ذکر کرده است. که این اشتباه است چراکه وی در آن رساله تنها به بررسی متون اسلامی پرداخته است. و در مواردی هم که برابری زن و مرد را بیان کرده، تنها در پانویس رساله و نه در خود آن بوده است. [18]
همچنین وی در همان رساله سن بلوغ برای زنان و مردان را 21 سال اعلام کرده و بحث 9 سال برای زنان و 15 سال برای مردان را رد کرده است. [19] لازم به ذکر است که این رساله بنا به خواست و تصویب دانشگاه سوئیس بوده و تنها حاوی تحقیقاتی در مورد دین اسلام است. و عجبا که دکتر مصدق به دلیل همین رساله هم بارها در دادگاه نظامی شاه با اتهام بی دینی روبرو شده بود. تا جائیکه به ناچار شهادتین را ادا کرده بود. و مشابه همین مساله امروز هم از سوی برخی نیروهای مذهبی تکرار می¬گردد. اما باید خاطر نشان ساخت که آن رساله جهت شناخت وصیت در دین اسلام است. و خود دکتر مصدق اظهار نظر شخصی در آن نداشته است.
دیدگاه دکتر مصدق در مورد حجاب زنان
دکتر مصدق با قاطعیت تمام مخالف کشف حجاب اجباری و زورگوئی به مردم بوده است. چنانکه به اقدام رضاخان اعتراض کرده و گفته بود:
"هیچکس با کشف حجاب مخالف نبود ولی من مخالف بودم." [20]
که این مساله نشانگر دید آزاداندیشانه اوست. اما همو به لحاظ شخصی به حجاب اعتقادی نداشته و به همراه خانواده¬اش حتی قبل از کشف حجاب رضاخان، اقدام به کشف حجاب کرده بودند. چنانکه در این مورد می¬گوید:
"... قبل از آنکه بانوان محترم کشف حجاب کنند من در اروپا با خانواده خودم کشف حجاب کردم" [21]
و در عین حال او معتقد بود که این مسائل باید با کار فکری و آرام و بدون زورگوئی صورت گیرد. و باز هم در این مورد گفته بود:
"... کشف حجاب باید به واسطۀ اولسیون و به واسطۀ تکامل اهل مملکت باشد نه به واسطۀ یک کسی که یک قدرتی پیدا کرده." [22]
و یا:
"اگر به تدریج که دختران از مدارس خارج می¬شدند حجاب رفع می¬شد چه می¬شد؟ رفع حجاب از زنان پیر و بی تدبیر چه نفعی برای ما داشت؟" [23]
و به همین دلایل هم بود که در دوران قدرت او هرگز از جانب دولت برای کسی بابت باحجابی یا بی¬حجابی مزاحمت ایجاد نشده بود. البته ظاهراً «نواب صفوی» رهبر فدائیان اسلام بعد از روی کار آمدن دولت مصدق پیشنهادی چهار ماده¬ای توسط «عراقی» نزد مصدق فرستاده است. و از او خواسته بود که نماز جماعت در ادارات و وزارت¬خانه¬ها و حجاب در سراسر کشور اجبار گردد و مشروبات الکلی ممنوع و زنان از ادارات اخراج گردند. اما مصدق به هیچ وجه زیر بار نرفته و اعلام می¬کند که برنامۀ دولت او بر اساس ملی شدن نفت و انتخابات آزاد است. [24] و همین مسائل هم سبب دشمنی شدید فدائیان اسلام با دکتر مصدق شده بود. تا آنجا که از همان اوائل کار او را به ترور تهدید کرده و دکتر مصدق حتی مدتی هم مجبور شده بود که در مجلس تحصن کند. و بعدها هم دشمنی شدید فدائیان اسلام با وی ادامه داشت. و همانها در کودتای 28 مرداد و حتی تا مدت¬ها بعد از کودتا هم به شدت با دکتر مصدق دشمنی می¬کردند.
تلاش برای اعطای حق رای به زنان در دولت دکتر مصدق
دولت دکتر مصدق اولین دولتی بود که در صدد برآمده بود تا به زنان ایران حق رای اعطا کند. [25] و جرات کرده بود این مساله را مطرح کند. اما بلافاصله با مخالفت شدید روحانیون برجسته مواجه شده بود. و لذا حق رای زنان موقتاً ناکام مانده و با وقوع کودتای 28 مرداد تا حدود 10 سال بعد هم راکد مانده بود. ذکر این نکته هم لازم است که در آن شرایط بحث اعطای حق رای به زنان به منزلۀ اعلام جنگ به روحانیون تلقی می¬شد. اما دکتر مصدق به طور غیر مستقیم تلاش کرده بود که این مساله را بیازماید که با شکست مواجه شده بود. جریان هم از این قرار بود که در اوایل آذر 1331 دولت لایحۀ قانون انتخابات را توسط «دکتر شایگان» و برای اظهار نظر مردم مطرح کرده و طبق قانون و مشابه گذشته بانوان و برخی دیگر را از رای دادن محروم کرده بود. اما ظرف مدت کوتاهی دکتر شایگان رئیس کمیسیون انتخابات در مصاحبه با خبرنگار اطلاعات موضع مهمی را اتخاذ کرده [26] و حق رای بانوان را به نظر مردم منوط کرده بود. و تاکید کرده بود که اصلاً انتشار پیش نویس قانون انتخابات برای اصلاح مشکلات آن است و گفته بود:
" دولت باید مملکت را روی اصول دموکراسی اداره کند زیرا قانون اساسی ما مربوط به یک کشور مشروطه و دموکرات است بنابراین اگر اکثریت مردم خواهان آن باشند که بانوان هم در انتخابات شرکت کنند البته دولت قانون انتخابات را به همین نحو اصلاح خواهد کرد و بدیهی است در صورت ابراز علاقۀ اکثریت مردم آقای دکتر مصدق نیز خواهان شرکت بانوان در انتخابات عمومی خواهد بود. اصولاً قانون مذبور برای اظهار نظر ملت ایران انتشار یافته و دولت خواسته است هر عیب و نقصی که مردم در آن می¬بینند متذکر شوند و دولت را برای اصلاح آن عیوب ارشاد نمایند." [27]
که این سخنان هم به هیچ وجه مورد تکذیب دکتر مصدق قرار نگرفته بود. و نشان روشنی از آن داشت که دولت در صدد است که به زنان حق رای اعطا کند. همزمان هم بانوان بسیاری خواهان حق رای شده و تبلیغات زیادی بر این مساله صورت می-گرفت. که با واکنش عملی مثبت دولت روبرو شده بود. اما متاسفانه این مساله بلافاصله مورد مخالفت شدید روحانیون قرار گرفته بود. و بیش از همه هم «آیت¬الله بهبهانی» در برابر آن موضع گرفته بود. او طی نامه¬های جداگانه به شاه، دکتر مصدق و آیت¬الله کاشانی جداً خواستار آن شده بود که دولت از این خیال منصرف گردد. [28] و حتی دولت را به بلوا در بازار تهدید کرده بود. و تلگرافی هم از قم به رئیس مجلس کاشانی ارسال شده و به عصبانیت شدید مردم قم و حتی آیت¬الله بروجردی از این مساله اشاره شده بود. [29]
البته اقدامات آیت الله بهبهانی به این حد هم ختم نشده و در این مورد از روحانیون برجسته نظرخواهی کرده بود که آیت-الله بروجردی در پاسخ وی نوشته بود:
" اگرچه اولیاء امور متوجه به این معنی بوده و هستند لکن نظر به آنکه همین قسم که مرقوم داشته¬اند ممکن است بعیداً که بعض زمزمه¬ها تاثیری داشته باشد، مستدعی است تذکر دهید که در کشور اسلامی امری که مخالف احکام ضروریه اسلام است ممکن¬الاجرا نیست. دوام تائیدات جناب مستطاب عالی را از خداوند عز شأنه مسئلت می¬نماید. حسین الطباطبائی" [30]
که با این موضع قاطع آیت الله بروجردی عملاً دولت از هر اقدامی ناتوان گردیده بود.
در عین حال برخی روحانیون برجسته دیگر از قبیل «آیت¬الله صدر» و «آیت¬الله حجت» هم در پاسخ بهبهانی در این مورد به صراحت موضع گرفته و این اقدام را حرام دانسته بودند. و برخی دیگر از جمله «جامعۀ اهل منبر تهران» هم اعلام کرده بود که هر مسلمان متدین جعفری شدیداً از قیام جماعت نسوان و تقاضای بانوان برای رای دادن در انتخابات شورا معترض و کاملاً ناراضی است. و «وعاظ تهران» نیز با استناد به فرمان صریح حضرت آیت¬الله العظمی آقای بروجردی و سایر آیات بزرگ الهی در مورد حرمت ورود زنان در انتخابات، خواهان آن شده بودند که این فرمان عملی گردد. [31]
در نهایت هم بهبهانی در زیر پاسخ مراجع، نامه¬ای به مجلس ارسال کرده و به صراحت تاکید کرده بود که دخالت زنان در امر انتخابات حرام و غیر جایز است. [32] که دولت هم با این موضع شدید نیروهای مذهبی نتوانسته بود حق رای به زنان اعطا کند. و این مساله تا حدود 10 سال بعد هم راکد مانده بود. تا آنکه آیت¬الله بروجردی فوت شده و بعد از آن شاه توانسته بود به زنان به ظاهر حق رای دهد. اما در هر حال همین اقدام دولت دکتر مصدق نشانگر آن است که وی از اولین کسانی است که خواهان اعطای حق رای به زنان بوده است و اگر شرایط جامعه آرام می¬شد، این احتمال وجود داشت که زنان نیز با رای اکثریت مردم صاحب حق رای گردند.
ضمناً لازم به ذکر است که آیت الله بهبهانی از دشمنان دکتر مصدق بوده و تلاش¬های شدیدی برای براندازی دولت دکتر مصدق انجام داده بود. و شاه هم به محض پیروزی کودتا برای وی پیام ارسال کرده بود. همچنین به نظر می¬رسد که بحث حق رای زنان موجب کدورت¬هائی بین هواداران آقای بروجردی و دکتر مصدق شده بود. [33] و باید به این نکته اشاره گردد که آیت¬الله بروجردی هم بعد از کودتای 28 مرداد برای شاه پیام تبریک ارسال کرده و اظهار امیدواری کرده بود که بازگشت شاه موجب اصلاح مفاسد دینیه و عظمت اسلام و آسایش مسلمین باشد. [34]
احترام دکتر مصدق برای زنان
صرف نظر از مسائلی چون حقوق برابر زنان و مردان و بحث اخلاق و ...، به جرات باید گفت که دکتر مصدق احترام خاصی برای بانوان قائل بوده است. او در خانوادۀ خودش این مورد را به حد کمال رسانده بود. چنانکه در زمانی که کمتر اسم زنان در مجامع عمومی مطرح می¬شد، رساله¬اش را به مادرش تقدیم کرده بود. ن [35] و بارها تاکید کرده بود که راهنمای بخش مهمی از زندگی او این جمله مادرش است که گفته: ارزش هر فرد در اجتماع به میزان شدائدی(سختی¬هائی) است که در راه مردم تحمل می¬کند.
یا در فرهنگی که مدام این ارزش تبلیغ می¬شد که مرد باید چندین سال از همسرش بزرگتر باشد، او سه سال از همسرش هم کوچک تر بود. و با نهایت احترام و دوستی با او برخورد می¬کرد. چنانکه مرحوم خازنی به عنوان شاهد عینی این مساله می¬گوید:
"س: [دکتر مصدق] با خانم خود چگونه رفتار می¬کرد؟
آقای دکتر خیلی به ایشان احترام می¬گذاشت. خانم ضیاءالسلطنه سه سال از دکتر مصدق بزرگتر بود." [36]
و به تعبیر خانم «شیرین سمیعی» این دو در تمام عمر با صلح و صفا با هم زندگی کرده بودند. [37]]] و درد آور است که بدانیم دکتر مصدق در تبعید و زندان تنها یک بار از شاه درخواست رفتن به تهران داشته است. که آن هم برای دیدن همسرش بوده که در بستر بیماری افتاده بود. اما دیکتاتور حتی با این مساله هم موافقت نکرده بود و همسر دکتر مصدق در تهران فوت کرده بود. که این مساله موجب ناراحتی شدید دکتر مصدق شده بود. [38]
علاوه بر اینها وی با عروسش خانم «شیرین سمیعی» نیز روابط بسیار خوبی داشته است. خانم سمیعی با آنکه با پسر دکتر مصدق مشکل داشت و مدتی بعد از فوت دکتر مصدق هم از او جدا شد، اما روابط دوستانه و بسیار خوبی با دکتر مصدق داشت. تا جائیکه حتی به خواست او بر سر زندگی برگشته و به نزد دکتر مصدق رفته بود. و بعد از انقلاب هم کتابی با عنوان «در خلوت مصدق» به چاپ رسانده است. که حاوی تعریف¬ها و مطالب جالبی از دکتر مصدق است. که این هم نشانگر آن است که دکتر مصدق چه احترامی برای وی قائل بوده است و چقدر روابط آنها دوستانه بوده است.
بوسیدن دست «ملکه ثریا»
دکتر مصدق اکراه خاصی از دست بوسی داشت. هرگز دست شاه را نبوسیده بود. و به هیچ وجه هم اجازه نمی¬داد کسی دست خودش را ببوسد. [39] اما جالب است که در همان حال دست ملکه ثریا را بوسیده بود. و این مساله بیانگر آن است که او همان قدر که برای مقام زن بودن و ملکه ارزش قائل بوده، حاضر به دست-بوسی و کرنش در برابر صاحبان قدرت همچون شاه نبوده است. البته لازم به ذکر است که بوسیدن دست زنان در بسیاری از کشورهای غربی امری تشریفاتی و رایج در مراسمات بوده و نشانگر احترام برای زنان است.
یادی از شهید «پروانه فروهر» نماد «زنان مبارز ایرانی» و نگاهی به نظرات او در مورد دکتر مصدق
تردیدی نیست که برجسته¬ترین زن مبارز تاریخ معاصر ایران زنده یاد شهید «پروانه فروهر» است. که به همراه همسرش شهید «داریوش فروهر» حدود 50 سال از زمان دولت ملی دکتر مصدق در خطوط مقدم مبارزۀ ملت ایران بوده و در حزب ملت ایران به فعالیت ¬پرداختند. و در نهایت هم همو از مواردی استثنائی است که به همراه همسرش به وضعی بسیار وحشیانه و با ضربات فراوان چاقو به شهادت رسیده بود. و کمترین مجامله¬ای نخواهد داشت اگر بگوئیم که وی نماد زنان مبارز آزادی¬خواه ایران است. چراکه تاریخ معاصر ایران تا به امروز شیرزنی به سان او ندیده که حدود 50 سال در خطوط مقدم مبارزات آزادی¬خواهانه و در رده-های بالای تشکیلاتی باشد. و به چنان وضع وحشیانه¬ای و آن هم در حالت بیماری و با ضربات متعدد چاقو به شهادت برسد.
او که درس مبارزه برای آزادی و آزادگی را در مکتب دکتر مصدق آموخته بود، در این مورد چنین می¬گوید:
" ... از او[مصدق] سخن گفتن تاریخ را ورق زدن است.تاریخ كمتر كسی را به یاد دارد چونان او پاك و عاشقانه در راه آزادی جانگدازی كند و بخش عمدهای از عمرش را در راه آزادی در زندان و تبعید… و پس از مرگ استخوانهایش در زنجیر استعمار و استبداد… برای چنین انسانی كه به بهای زندگی خود آرمانهای ملتش را واقعیت بخشد دیگر مرگ سرچشمه عدم نیست.جویباری است كه در دیگران جریان مییابد…"
که به نظر نگارنده این یکی از بهترین و زیباترین تعبیرها در مورد دکتر مصدق می¬باشد. و همو و در جای دیگر می¬گوید:
"ناسیونالیسم دموكراتیك ایران از هیچ اسطوره و نمادی توانمند تر از مصدق برخوردار نیست."
و راه او را هم راهنمائی آزادی¬خواهان ایران خوانده و می-گوید:
"[مصدق] راهگشای آینده شد و برای تمامی آرمانخواهان پس از خود ، نظم و ارزشی جاودانه به دست داد …"
که این جملات از زبان شیرزنی که به حق نماد زنان مبارز تاریخ معاصر ایران است، به خوبی گویای آن است که مبارزات ملی دکتر مصدق تا چه حد در وی تاثیر داشته است. نکتۀ بسیار جالب دیگر آن است که دکتر مصدق در مورد ازدواج وی و داریوش فروهر این تعبیر را به کار برده بود:
" خداوند نجار نیست ولی درب و تخته را خوب بهم وصل می¬کند " [40]
که این تعبیر زیبا در مورد زن و شوهری که به حق نماد ایستادگی و مبارزه در راه آزادی ایران هستند، بسیار جالب توجه است. و نشان روشنی از آن دارد که زنان مبارز به سان پروانه تا چه حد مورد توجه دکتر مصدق قرار داشته¬اند.
همچنین ذکر این نکته هم لازم است که بسیاری دیگر از بانوان برجسته تاریخ معاصر ایران نیز احترام خاصی برای دکتر مصدق قائل هستند. به عنوان مثال خانم «شیرین عبادی» بزرگ بانوی ایرانی و نخستین ایرانی «برنده جایزه صلح نوبل» کتابی با عنوان «ایران من» منتشر کرده که شامل خاطراتش است. و اینگونه آغاز می¬گردد:
«مادربزرگ مهربانم که هرگز صدايش را سر ما بلند نکرده بود، يک شب، نوزدهم سال ۱۹۵۳ [41]،جبران کرد. من اولينبار بود که میديدم او بذلهگويی خود را کنار گذاشته است. ما گوشهای از اتاق پذيرايی نيمه تاريک که با چراغ نفتی روشن شده بود بازی میکرديم. مادربزرگم به ناگهان سرش را به سمت ما برگرداند و گفت: «ساکت شين!» سال قبل از آن مدرسه را شروع کرده بودم. با خانواده، تابستان را در خانه بزرگ پدری در همدان، شهری در شمال غربی ايران، میگذرانديم. آنجايی که پدر و مادرم بزرگ شده بودند. مادربزرگم، باغی در همان نزديکیها داشت. ما بچهها در آنجا جمع میشديم و قايمباشکبازی میکرديم. بعد از شام هم در ميان درختان ميوه، با بزرگترها به راديو گوش میداديم. آن شب کاملاً يادم هست. با دستهای کثيف و خاکآلود به خانه برگشته بوديم. لباسهایمان پر از لک و پيس بود.
بزرگترها مثل هميشه نبودند. اينقدر غير معمولی بودند که حتا متوجه کثيفی ما نشدند.
آنها در گوشهای، دور راديوی باتریای نشسته بودند. نزديکتر از حد معمول. ظرف خرما و پسته روی ميز کوچک خانه دستنخورده باقی مانده بود. يک صدای لرزان خبر از سقوط دکتر محمد مصدق و کودتا بعد از چهار روز بحران در تهران میداد.»
که روشن است چقدر ایشان بر کودتای ننگین 28 مرداد تاکید دارد. همچنین ایشان در سخنرانی¬اش در جلسه معارفه این کتاب در سوئد هم دکتر مصدق را به عنوان کسی معرفی کرده است که مردم ايران او را يک قهرمان ملی میدانستند. و به کودتای ۲۸ مرداد و نقش آن در انقلاب ۱۳۵۷ اشاره دارد. و حتی به صراحت تمام مشکلات امروز ایران را هم ناشی از همان کودتای ننگین 28 مرداد دانسته و می¬گوید:
"همواره از خود می پرسم که اگر اين کودتای نظامی اتفاق نمی افتاد، آيا ايران من دچار چنين وضعیت و شرايطی مانند امروز می بود؟"
یا ایشان در مراسم ختم شادروان دکتر «پرویز ورجاوند» سخنگوی فقید جبهه ملی حضوری فعال داشته و حتی در بخشی از مسیر هم تابوت دکتر ورجاوند بر روی دوش بانوانی چون خانم عبادی حمل شده بود. و خانم عبادی هم در سخنرانی در آن مراسم از دکتر ورجاوند به عنوان شاگرد مکتب مصدق نام برده و تجلیل کرده بود. و موارد دیگری هم وجود دارند که که ذکر آنها از فرصت این مطلب خارج هستند.
یا نگارنده نگارنده شخصاً بزرگ بانوی شعر معاصر ایران خانم «سیمین بهبهانی» [42] و یا خانم «بهاره هدایت» را در مراسمات سالگرد دکتر مصدق در احمدآباد دیده است. نویسندۀ برجستۀ معاصر ایران خانم «سیمین دانشور» هم رمان معروف و پر فروشش با نام «سووشون» را با نظر به دکتر مصدق نوشته است. قهرمان داستان او هم کسی است که از طبقۀ نسبتاً مرفه بوده اما به مردم خدمت می¬کند. و عجبا که قهرمان داستان او هم در 29 مرداد فوت می¬کند. البته در ابتدا قرار بوده که در 28 مرداد فوت کند اما به خواست همسرش «جلال آل احمد» این تاریخ را به 29 مرداد تغییر داده بود. [43] و خانم «صدیقه دولت¬آبادی» از برجسته¬ترین فعالان حقوق زنان هم از سال 1330 تا 28 مرداد 1332، از طرفداران عقیده استقلال طلبانه دکتر مصدق بود. و از بانوان همراهش هم خواهان خرید قرضۀ ملی و کمک به دولت شده بود. [44] و در مورد حق رای زنان هم با دکتر مصدق مکاتبه کرده بود. که در قبل دیدیم متاسفانه به دلیل شرایط بحرانی کشور و مخالفت شدید روحانیون این کار در آن زمان متوقف شده بود. و موارد فراوان دیگری که ذکر آنها در این مبحث نمی¬گنجد.
فیلم « زنان بدون مردان» به کارگردانی خانم «شیرین نشاط»
در نهایت به عنوان حسن ختام این مطلب بد نیست به این هم اشاره گردد که اخیراً فیلمی هم به نام «زنان بدون مردان» به کارگردانی خانم «شیرین نشاط» ساکن آمریکا ساخته شده است. که این نیز در راستای مبارزه برای حقوق زنان و به تصویر کشیدن تلاش¬های زنان برای احقاق حقوقشان است. که کارگردان محترمش آن را در مبارزات زنان در حوادث منتهی به 28 مرداد به تصویر کشیده و به این طریق، هم بحث حقوق زنان و هم بحث از بین رفتن دموکراسی و آزادی در ایران و مقابله زنان با این پدیده را نشان داده است. و به همه خوانندگان محترم توصیه می¬گردد به تماشای آن بپردازند.
در اینجا این مجموعه را به امید آزادی و دموکراسی و احقاق کامل حقوق زنان و ادای احترام به تمامی مبارزان در بند حقوق زنان به پایان می¬برم. امید آنکه در آینده نزدیک شاهد آزادی تمام زندانیان سیاسی و به خصوص فعالان حقوق زنان باشیم.
ارسال به بالاترین ، توییتر ، فریندفید ، فیسبوک
يادداشت
[1] این مقاله، متن تحریر شدۀ نکات اصلی سخنرانی سرکار خانم دکتر «نیره توحیدی» است. که در «کانون دوستداران فرهنگ ایران» در تاریخ 13 ژوئن 2010 ایراد شده است
[2] البته یکی از دوستان خانم دکتر توحیدی به اشتباه گفته که دکتر مصدق کار خاصی برای زنان و حق رای آنها نکرده است. که در صفحات بعد دیدگاه دکتر مصدق در مورد زنان و اقدامات او را خواهیم دید.
[3] رجوع شود به کتاب همسران رضاشاه، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران و همچنین مفالۀ آقای سید عبدالمجید زواری؛ دانشجوی روابط بین الملل(سایت باشگاه اندیشه)
[4] متن فرانسوی جملۀ زن ملکه خانه است، چنین است: la femme est la reine du foyer
[5] مصدق و مسائل حقوق و سیاست، گردآوری ایرج افشار، انتشارات نشر سخن تهران ، چاپ اول 1382/ صص 324-323 نقل از مصاحبۀ خانم «رنه وییه یار» با دکتر مصدق با عنوان «مصاحبه با یک مشروطه خواه ایرانی: محمد مصدق السلطنه که این مطلب بعداً در مطلب «ایران بیدار می¬شود»— «رنه وییه یار»(سردبیر مجلهLa Nouveiie Egypt (مصر نوین) – ویژه مصدق(یادواره پنجاهمین ملی شدن صنعت نفت تشکیل دولت مصدق) هم منتشر شده است.
[6] نامه¬ها و مکتوبات دکتر مصدق جلد دوم/ ص266
[7] محمد مصدق در محکمۀ نظامی، به کوشش جلیل بزرگمهر، انتشارات دوستان، چاپ سوم تابستان 1378/ ص779
[8] برای شناخت نظرات دکتر مصدق در مورد برابری زن و مرد رجوع شود به : وصیت در حقوق اسلامى شیعه، دکتر محمد مصدق(1914) ، ترجمه على محمد طباطبایى، انتشارات زریاب، چاپ اول 1377/ پانویس صص32-30
[9] برای شناخت نظرات دکتر مصدق در مورد برابری زن و مرد رجوع شود به : وصیت در حقوق اسلامى شیعه، دکتر محمد مصدق(1914) ، ترجمه على محمد طباطبایى، انتشارات زریاب، چاپ اول 1377/ پانویس صص32-30
[10] برای شناخت نظرات دکتر مصدق در مورد برابری زن و مرد رجوع شود به : وصیت در حقوق اسلامى شیعه، دکتر محمد مصدق(1914) ، ترجمه على محمد طباطبایى، انتشارات زریاب، چاپ اول 1377/ پانویس صص32-30
[11] زنده یاد «نصرت الله خازنی» رئیس دفتر دکتر مصدق و مسئول حفاظت جان او در دوران نخست¬وزیری و یکی از نزدیک ترین کسان به وی در دوران ریاست دولت بوده که اعمال و رفتار وی را از نزدیک مشاهده کرده است.
[12] نشریۀ ایران فردا شمارۀ 53، اردیبهشت 1378، ویژه نامۀ دکتر محمد مصدق به مناسبت یکصد و هفتمین سالگرد تولدش/ گفتگوی آقای هدی صابر با مرحوم نصرت¬الله خازنی رئیس دفتر دکتر مصدق با عنوان 28 ماه طلائی از یک زندگی/ ص 21
[13] نگرشی کوتاه بر نهضت ملی ایران، روابط و ریشه¬های اختلاف بین مصدق و کاشانی، بیانیه شمارۀ 23 سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی به مناسبت سالگرد کودتای ننگین 28 مرداد، چاپ دوم/ ص50
[14] ترجمه لفظ به لفظ این عبارات در فارسی بسیار زشت است اما شاید در اصطلاح گونه دیگری و دعوت به صرف نوشیدنی باشد.
[15] پاسخ دکتر مصدق آن بوده است که ببخشید خانم، من مریضم، خیلی گرفتارم، خسته هستم، معذرت می¬خواهم وقت ندارم.
[16] رنجهای سیاسی دکتر محمد مصدق، یادداشتهای جلیل بزرگمهر، به کوشش عبدالله برهان، نشر روایت، چاپ اول پائیز 1370/ ص38
[17] رجوع شود به مقالۀ « بی مصدق نمی¬شود ملی بود»، دکتر پرویز داورپناه، به نقل از کتاب خاطرات جلیل بزرگمهر از دکتر محمد مصدق، چاپ اول، بهار ۱۳۷۳ـ چاپ گلشن، تهران، صص ۱۱۵ تا ۱۸۱ که به عنوان مثال بخشی از متن نامه دکتر مصدق به بزرگمهر چنین بوده است: «قارپوزآباد دو سهم، یا دو برادر بردارند یا یک برادر و یک خواهر، بهرترتیب که بهتر می توانند با هم کنار بیایند. ... »
[18] برای شناخت نظرات دکتر مصدق در مورد برابری زن و مرد رجوع شود به : وصیت در حقوق اسلامى شیعه، دکتر محمد مصدق(1914) ، ترجمه على محمد طباطبایى، انتشارات زریاب، چاپ اول 1377/ پانویس صص32-30
[19] وصیت در حقوق اسلامى شیعه، دکتر محمد مصدق(1914) ، ترجمه على محمد طباطبایى، انتشارات زریاب، چاپ اول 1377/ ص 122
[20] سیاست موازنۀ منفی در مجلس چهاردهم ج 2/ حسین کی¬استوان / ص79
[21] سیاست موازنۀ منفی در مجلس چهاردهم ج 2/ حسین کی¬استوان / ص79
[22] سیاست موازنۀ منفی در مجلس چهاردهم ج 2/ حسین کی¬استوان / ص79
[23] سیاست موازنۀ منفی در مجلس چهاردهم ج 1/ حسین کی¬استوان / ص34
[24] نیروهای مذهبی بر بستر حرکت نهضت ملی، علی رهنما، نشر گام نو، چاپ اول/ ص 469
[25] تعداد کمی از نمایندگان در مجلس دوم در اوایل مشروطه هم مباحثی بابت اعطای حق رای به زنان مطرح کرده بودند. اما این مساله با مخالفت شدید روحانیونی به سان «مدرس» به سرعت به فراموشی سپرده شده بود. و دولت¬ها نه در دوران مشروطه و نه دوران رضاشاه و نه تا 10 سال بعد از برافتادن رضاشاه هم اقدامی در این مورد انجام نداده بودند.
[26] نیروهای مذهبی بر بستر حرکت نهضت ملی، علی رهنما، نشر گام نو، چاپ اول/ ص 493
[27] روزنامۀ اطلاعات 03/10/1331 ، ص 4
[28] نیروهای مذهبی بر بستر حرکت نهضت ملی، علی رهنما، نشر گام نو، چاپ اول/ ص 496
[29] نیروهای مذهبی بر بستر حرکت نهضت ملی، علی رهنما، نشر گام نو، چاپ اول/ ص 498
[30] روزنامۀ اطلاعات 15/10/1331 ، ص 7
[31] نیروهای مذهبی بر بستر حرکت نهضت ملی، علی رهنما، نشر گام نو، چاپ اول/ ص 498
[32] روزنامۀ اطلاعات 15/10/1331 ، ص 7
[33] مصدق؛ سال¬های مبارزه و مقاومت، سرهنگ غلامرضا نجاتی، ج1، موسسۀ خدمات فرهنگی رسا،چاپ اول 1377/ ص 160
[34] روزنامۀ اطلاعات مورخ 06/03/1332، ص آخر
[35] گرش تنی چند از بانوان به مصدق به مناسبت 14 اسفند سالروز درگذشت دکتر مصدق، جمال صفری
[36] نشریۀ ایران فردا شمارۀ 53، اردیبهشت 1378، ویژه نامۀ دکتر محمد مصدق به مناسبت یکصد و هفتمین سالگرد تولدش/ گفتگوی آقای هدی صابر با مرحوم نصرت¬الله خازنی رئیس دفتر دکتر مصدق با عنوان 28 ماه طلائی از یک زندگی/ ص 21
[37] در خلوت مصدق، شیرین سمیعی، ناشر شرکت کتاب، چاپ اول زمستان 1383، / ص [[138
[38] در خلوت مصدق، شیرین سمیعی، ناشر شرکت کتاب، چاپ اول زمستان 1383، / ص 138
[39] نشریۀ ایران فردا شمارۀ 53، اردیبهشت 1378، ویژه نامۀ دکتر محمد مصدق به مناسبت یکصد و هفتمین سالگرد تولدش/ گفتگوی آقای هدی صابر با مرحوم نصرت¬الله خازنی رئیس دفتر دکتر مصدق با عنوان 28 ماه طلائی از یک زندگی/ ص 18
[40] نشریۀ ایران فردا شمارۀ 53، اردیبهشت 1378، ویژه نامۀ دکتر محمد مصدق به مناسبت یکصد و هفتمین سالگرد تولدش/ گفتگوی آقای هدی صابر با مرحوم نصرت¬الله خازنی رئیس دفتر دکتر مصدق با عنوان 28 ماه طلائی از یک زندگی/ ص 18
[41] اشاره به تاریخ کودتا علیه دکتر مصدق در 28 مرداد 1332 برابر 19 اوت 1953
[42] یکی از اشعار جاویدان ایشان شعر «دوباره می¬سازمت وطن» است که توسط خواننده معروف ایرانی «داریوش» هم اجرا شده است.
[43] نگرش تنی چند از بانوان به مصدق به مناسبت 14 اسفند سالروز درگذشت دکتر مصدق، جمال صفری / به نقل از شناخت و تحسین هنر، سمیمن دانشور، انتشارات سیامک، تابستان 1375/ ص395
[44] رجوع شود به مقالۀ «صدیقه دولت آبادی: وطن پرستی، منسوجات اسلامی و حجاب»، خانم «پری سکوتی» که منبع ایشان نیز در این مقاله اثر سه جلدی « صدیقه دولت آبادی: نامه ها، نوشته ها و یادها» به کوشش: مهدخت صنعتی و افسانه نجم آبادی (تابستان 1377، آمریکا) بوده است