خطر جنگ جمهوري اسلامي و اسرائيل (و اينکه اپوزيسيون چه کار ميتواند بکند)/ سام قندچي
9 بهمن 1385
سام قندچي
جمهوري اسلامي ايران از ابتداي بوجود آمدنش به تهديد اسرائيل پرداخته است و اين تحريکات با اعلام روز قدس در تهران پس از برقراري جمهوري اسلامي توسط شخص آيت الله خميني بعنوان ظاهراً دفاع از ملت فلسطين، آغاز شد، هرچند در حقيقت هدف وي چيزي نبود جز صادر کردن اسلام گرائي شيعه به اقصي نقاط خاورميانه. طي سالهاي اخير جمهوري اسلامي با لفاظي درباره موشکهاي دوربُرد که قادر به به هدف گرفتن شهرهاي اسرائيل هستند، همانگونه لافزني هائي را نشان داده است که صدام حسين عليه اسرائيل راه انداخت تا بالاخره به حملات پيش گيرنده اسرائيل به تأسيسات اتمي عراق، منجر شد.
محمود احمدي نژاد رئيس جمهوري جديد ايران همه رجزخواني هاي کابنيه هاي قبلي جمهوري اسلامي را به اوج تازه اي رسانده است وقتي که از يکسو به کرّات خواستار نابودي اسرائيل شده است و از سوي ديگر فاجعه هولوکاست را يک افسانه خوانده است. بطور خلاصه، انکار کشتار يهوديان در جنگ دوم جهاني به همه کوشش هاي اروپائيان که مدتها سعي در ناديده گرفتن لفاظي هاي ضد اسرائيلي جمهوري اسلامي ايران داشتند، پايان داد و حتي آنها را بيش از آمريکا در حمايتشان از اسرائيل، مصمم کرد.
لفاظي هاي احمدي نژاد درباره هولوکاست و موشکهاي شهاب که به ادعاي جمهوري اسلامي به اسرائيل ميرسند، و نيز فراهم کردن تدارکات نظامي و آموزش براي حزب الله لبنان در جنگ اخير حزب الله با اسرائيل، دو کشور ايران و اسرائيل را بيش از هرزمان ديگر در 28 سال گذشته که شعار دهي و تبليغ تنفر ضد اسرائيل توسط دولت ايران ادامه داشته است، به جنگ نزديک کرده است.
افق درگيري نظامي جمهوري اسلامي و اسرائيل که قريب الوقوع است زماني است که ايران با تحريم هاي اقتصادي سازمان ملل روبرو است، تحريم هائي که کاملاً از سوي اتحاديه اروپا حمايت ميشوند. اگر در زمان جنگ ايران و عراق، ايران تنها با تحريم هاي آمريکا روبرو بود، در اين ستيزه جوئي تازه جمهوري اسلامي، نه تنها ايران با تحريم هاي آمريکا و اروپا مواجه است، بلکه با تحريم کل سازمان ملل روبرو است.
در واقع تا آنجا که به کنفرانس هولوکاست در تهران مربوط است، اپوزيسيون ايران بايستي از آقاي احمدي نژاد بخاطر دعوت فاشيستهاي نازي و کوکلاکس کلان ها و اعلام اتحاد و همبستگي و اهداف مشترک با آن نيروها در همايش مزبور، تشکر کند. منظور من اين است که چقدر اپوزيسيون بايستي زحمت ميکشيد تا به جهانيان نشان دهد که جمهوري اسلامي يک رژيم واقعاً فاشيستي است. منظور من اين است که آقاي احمدي نژاد بهترين فعاليت روابط عمومي را براي مخالفين جمهوري اسلامي انجام دادند.
بنابراين هرچند من تشکر خود را از آقاي احمدي نژاد براي کمک به ما در اپوزيسيون براي نشان دادن چهره واقعي جمهوري اسلامي يعني همان تشابه رژيم با فاشيستهاي نازي، بايستي ابراز کنم، اما قرار دادن ايران در خطر جنگ فقط درباره جمهوري اسلامي نيست، و مسأله حيات همه ايرانيان و موجوديت ايران بعنوان يک کشور در جهان است.
اينجا است که تهديدات تشنج زاي محمود احمدي نژاد در مورد مسأله اتمي دولت ايران به همراه حملات عليه اسرائيل و يهوديان، زمانيکه جاه طلبي هاي وي در عراق و لبنان در حال زبانه کشيدن هستند، ايران را بيش از پيش منزوي کرده و امروز ايران مطمئناً در معرض خطر جنگي ميان جمهوري اسلامي ايران و اسرائيل قرار دارد.
اگر حمله کامل اسرائيل به عراق بوسيله قدرت هاي بزرگ اجتناب شد به اين خاطر بود که آنها از انزواي کشورهاي عربي از غرب وحشت داشتند و آمريکا کشوري بود که بالاخره رهبري حمله به عراق را به عهده گرفت، اما در مورد ايران، هرگونه درگيري مستقيم اسرائيل در جنگ با ايران از طرف کشورهاي عربي با استقبال روبرو ميشود.
حتي اپوزيسيون کشورهاي عربي و نيروهاي راديکال اسلامگراي آن کشورها، اگر هرکدام از آنها در چنان کشمکشي با ايران سمت گيري کنند، بمثابه غير وطن پرست در کشورهاي عربي تلقي خواهند شد همانگونه که براي شيعيان در عراق در زمان جنگ ايران و عراق رخ داد و اينگونه نيروها در کشورهاي عربي حتي اگر با جمهوري اسلامي سمت گيري کنند، براحتي سرکوب خواهند شد و هرگونه اميد احمدي نژاد به چنين نيروهائي خيال واهي ديگري است نظير اميد آيـت الله خميني که فکر ميکرد کربلا را از طريق شيعيان عراق که با او در جنگ با صدام سمت بگيرند، فتح خواهد کرد، و به اينگونه ميليونها ايراني و عراقي را به کشتن داد.
به اينگونه اسرائيل در عين حال ميتواند جنگ دائمي در مرزهاي خود را به نقطه اي به دوري ايران منتقل کند و يک فضاي تنفس براي خود ايجاد کند. هم اکنون اسرائيل به توافق با گروه هاي سنّي در فلسطين و با کشورهاي همسايه نظير اردن و شايد حتي سوريه، نزديک است. حمله اسرائيل به حزب الله در لبنان نشان داد که هيچيک از گروه هاي سّني از حزب الله دفاع نکردند، و اينبار نيز گروه هاي راديکال شيعه در لبنان که بعنوان عوامل جمهوري اسلامي نگريسته ميشوند و از پشتيباني در ميان اعراب سنّي برخوردار نيستند.
از همين حالا بسيار روشن است که آقاي احمدي نژاد در صورت بروز جنگ بين جمهوري اسلامي و اسرائيل در ميان کشورهاي عرب متحدي نخواهد داشت. و ما همه به خوبي درباره روابط ترکيه و ديگر همسايگان ايران با غرب بطور کلي و با اسرائيل بطور مشخص مطلعيم. حضور نيروهاي ائتلاف غرب در همه کشورهاي همسايه ايران اختلاف عمده ديگر وضعيت در منطقه در مقايسه با زمان جنگ ايران و عراق است. اين امر نشان ميدهد که آقاي احمدي نژاد ايران و ايراني را با درگير کردن در جنگ با اسرائيل بسوي چه موقعيت فاجعه باري هدايت ميکند.
اين وضعيتي است که نياز به اقدامات ويژه از سوي اپوزيسيون ايران را طلب ميکند. اپوزيسيون ايران بايستي يک ابتکار روشن براي آغاز مراوده کامل با مردم اسرائيل را شروع کند و به مردم اسرائيل نشان دهد که ايرانيان دوست مردم اسرائيل هستند و نيز دوست يهوديان هستند [در واقع يهوديان ايران يکي از ستونهاي تمدن ايران هستند http://www.cultureofiran.com/iranian_jews.php ] و اينکه ما خواهان هيچ جنگي بين ايران و اسرائيل نيستيم. سالهاست که اپوزيسيون ايران سخت کوشيده است که پيام مشابهي را به مردم آمريکا برساند که ما ملتي نيستيم که هيچ جنگي با آمريکا را بخواهيم و اپوزيسيون در انتقال اين پيام به مردم آمريکا موفق بوده است.
در 28 سال گذشته، بسياري از ايرانيان که در آمريکا زندگي ميکنند ابتکار مردمي براي فرستادن پيام صلح مردم-به-مردم از ايرانيان به آمريکائيان را در آمريکا، بعهده گرفتند. اما مردم ايران در ارتباط با فرستادن پيام صلح ما به مردم اسرائيل تقريباً هيچ کاري نکرده اند و ما بايستي اين کار را پيش از آنکه دير شود شروع کنيم، چرا که جمهوري اسلامي ما را بسوي فاجعه جنگ با اسرائيل در آينده خيلي نزديک ميکشاند، و ما فرصت زيادي براي آغاز ابتکار صلح در داخل اسرائيل نداريم.
اسلامگرايان و چپي ها [http://www.ghandchi.com/196-ZionismOrIran.htm] همواره کشمکش اسرائيل-فلسطين را از طريق سمت گيري با فلسطينيان، مسأله ايرانيان کرده اند، در صورتيکه اين مسأله ايرانيان *نيست*. اپوزيسيون ايران بايستي اين نکته را هرچه روشن تر اعلام کند که ما نميخواهيم در هر جنگي با اسرائيل چه مستقيم و چه از طريق عواملي نظير حزب الله لبنان، در گير شويم، جنگهائي که هيچ نتيجه اي براي ما بجز نابودي ايران و ايراني نخواهد داشت.
آيا کسي ميتواند حتي يک دولت در خاورميانه را که مدرن تر و دموکراتيک تر از اسرائيل براي شهروندان *خود* باشد، نام ببرد؟ من درباره نحوه رفتار با فلسطينيان بعنوان شهروندان درجه دوم در اسرائيل مطلعم. من آنرا ميدانم و محکوم ميکنم. وليکن با سياه پوستان نيز رفتار بعنوان شهروند درجه دوم نه تنها در قانون کشور تا سال 1864 بلکه حتي تا زمان جنبش مدني در آمريکا در قرن بيستم، ادامه داشت، اما آمريکا در همان سالها براي بقيه جمعيـت خود دموکراسي بود، با وجود واقعيت زشت آپارتيد در همه آن دوران در تاريخ آمريکا. همين بحث درباره قبول واقعيت دموکراسي در اسرائيل صادق است که قبول وجود دموکراسي در آنکشور براي شهروندان خود بمعني انکار واقعيت موقعيت شهروند درجه دوم براي فلسطينان که محکوم ميکنم، نيست، و من از تلاشهاي صلح جويانه براي اصلاح موقعيت تأسف بار فلسطينيان دفاع ميکنم.
اجازه دهيد بياد آوريم که در مقايسه با اسرائيل، جمهوري اسلامي و کشورهاي عربي نه تنها با شهروندان باصطلاح "درجه دوم" خود، نظير زنان و اقليت هاي مذهبي و قومي، در پائين استانداردهاي دموکراسي و حقوق بشر رفتار ميکنند، بلکه با همه شهروندانشان عاري از حقوق دموکراتيک رفتار ميکنند، و اين دولت ها آنقدر عقب مانده اند که به کشتن مرتدين ديني، گردن زدن و تنبيهات وحشيانه ديگر در عربستان سعودي و مجاز بودن سنگسار و جنايات ديگر عليه شهروندان خود در ايران عمل ميکنند و حتي در خود قانون اساسي خود جمهوري اسلامي اين وحشيگري ها تجويز شده اند. بنابراين دولت هائي نظير جمهوري اسلامي آخرين کساني هستند که بتوانند از نقض حقوق بشر در اسرائيل سخن بگويند وقتيکه آنها با شهروندان باصطلاح "درجه اول" خود هم با چنين نقض هاي فاحش حقوق بشري رفتار ميکنند.
و اکثريت اين کشورهاي خاورميانه با داشتن نفت بسيار ثروتمندتر از اسرائيل هستند و ميتوانستند خيلي از اين ثروت براي مدرنيزه کردن و دموکراتيزه کردن خود بهره ببرند اگر که از رهبري درستي برخوردار بودند. اسرائيل يکي از موفقترين کشورهاي خاورميانه است که توانسته است از همه کشورهاي خاورميانه مدرنتر و دموکراتيک تر بشود حتي بدون داشتن درآمد نفت.
ارجحيت دستگاه دولتي اسرائيل در داشتن پارلمان مستقل و کنترل و توازن قدرت، وچود انتخابات واقعي و نه انتخابات هاي تقلبي، و سيستم رفاه اجتماعي و مکانيزم هاي ديگر حقوق بشر در آنکشور، غير قابل انکار است، و سطح بالاي تکنولوژي و مؤسسات درماني اسرائيل حتي براي مردم عادي ايران هم شناخته شده است که آرزو دارند عزيزانشان را براي درمان به بيمارستان هاي اسرائيل ببرند، و اگر کسي بگويد که اينهمه بخاطر وابستگي اسرائيل به آمريکاست، من پاسخ ميدهم که عربستان سعودي نيز به آمريکا وابسته بوده است اما سمبل عقب ماندگي است و نه پيشرفت.
معهذا من حملات اسرائيل عليه فلسطينيان را محکوم ميکنم و اگر برخي مقامات اسرائيل هنوز تصور کنند که مشروعيت مالکيت بر قطعه اي از زمين در خاورميانه بر مبناي هرآنچه در هزاراران سال پيش ممکن است که وضع اين مناطق بوده است قابل توجيه است، کاملاً در اشتباهند. به همين شکل هم فلسطينيان و اعرابي که تصور کنند از موقعيت هاي ويژه اي بر مبناي برخي وقايعي تاريخي برخوردارند وقت خود را تلف ميکنند بجاي آنکه سعي کنند مسائل امروز اسرائيليان و فلسطينيان را حل کنند، که آنچيزي است که همه روند صلح خاورميانه موضوعش است و هيچ راه ديگري هم براي حل مسأله نيست.
آنهائي که ميخواهند مسائل را با برگشتن به تاريخ در فلسطين و اسرائيل حل کنند نظير آن است که کسي بگويد جمعيت سفيد پوست هيچ حقي در سرزمين آمريکا ندارد، چرا که همه اين سرزمين زماني در تاريخ به سرخپوستان متعلق بوده است. واقعيت اين است که امروز کشوري بنام اسرائيل وجود دارد به هر علتي در تاريخ، همانگونه که به علل دلائل گوناگون تاريخي آن کشورهاي عربي متفاوت وجود دارند بجاي آنکه فقط يک کشور عربي وجود داشته باشد. بهتر است که فرد واقعيت را ببيند و براي حل مسائل امروز بر مبناي واقعيت امروز نقشه بريزد تا که انسانهاي بيشتري را به کشتن دهد بخاطر آنکه بخواهد نسخه معيني از تاريخ خيالي را براي حل مسائل امروز بکار ببرد.
بنابراين اساساً براي من اينکه طرف معيني را در تضاد فلسطين و اسرائيل بگيرم مطرح نيست و روشن بگويم که بنظر من مشاجره درباره اين بحث هاي تاريخي اتلاف وقت است و بايستي به واقعيت عملي خاورميانه توجه را متمرکز کرد نه آنکه در تاريخ غرق شد. مضافاً آنکه همه اينها مسائل مردم اسرائيل و فلسطينيان هستند و نه مسائل مردم ايران که در اينباره ها به اين يا آن شکل تصميم بگيرند. ما به اندازه کافي خودمان مسئله داريم که به آنها بپردازيم.
ايرانيان روابط خوب با اسرائيل را ميخواهند و اين به نفع ماست که درباره پيشرفت هاي تکنيکي و اچتماعي اسرائيل بياموزيم و بنظر من نگاه به اسرائيل از زاويه تضاد اسرائيل-فلسطين برخورد غلطي در ميان اپوزيسيون ايران به اسرائيل براي نيم قرن بوده است. حتي در جنگ ايران و عراق، جريانات سياسي فلسطيني جانب عراق را گرفتند و نه ايران. ايرانيان نيازي به جنگ با اسرائيل ندارند و اگر رهبران جمهوري اسلامي جنگي با اسرائيل راه بياندازند آنها هستند که فاجعه ديگري براي ايران و ايرانيان به ارمغان مياورند.
هر جنگ جمهوري اسلامي با اسرائيل ميتواند به ايرانيان لطمات جبران ناپذيري بزند، بسيار بيش از جنگ ايران و عراق و آن ايرانياني که به شکل گيري چنين جنگي با حمله کردن به اسرائيل کمک کنند، تحت هر بهانه اي که باشد، از حمايت از فلسطينيان گرفته تا هر آرماني ديگر، بايستي که به نابودي ناشي از چنين جنگي براي ايران و ايراني پاسخگو باشند. آنها بهتر است که با واقعيات جديد خاورميانه [http://www.ghandchi.com/182-middleeast.htm] آشنا شوند تا که ايران و ايراني را در معرض خطري تازه قرار دهند.
اپوزيسيون ايران لازم است که ابتکار گفتگوي صلح با اسرائيل را در دست بگيرد و نبايستي به رهبران جمهوري اسلامي اجازه داد که با ارعاب مانع برقراري روابط خوب مردم ايران با مردم اسرائيل شوند.
به اميد جمهوری آينده نگر، فدرال، دموکراتيک، و سکولار در ايران