سردار میهن پرستی که ناشناخته رفت،
\پیام آشنا/دکتر احمد مصباح 9 اسفند 1386 خبرنامه گويا
آن گروه از یارانی که شادروان دریادار دکتر مدنی را از نزدیک می شناختند خوب می دانند که او دارای ویژگی های والای انسانی و توانایی های فوق انسانی بود که شوربختانه خدمات صادقانه اش به میهن عزیز ما ناشناخته ماند. بنظر می رسد وقت آن رسیده است که مورخین جوان، رویدادهای نخستین سال های انقلاب او را بازنگری کنند و به مبارزات اساسی او با اصل ولایت فقیه توجه نمایند. «دیکته ننوشته غلط ندارد» این تکیه کلام مدنی بود که بارها به عنوان توجیه کارهایش به آن تکیه می کرد و هیچ گاه حاضر نشد به جز در محافل خصوصی عملکرد شجاعانه خود را در نخستین سال های انقلاب علیه ملایان غالب، به ویژه درباره نجات خوزستان که به سرعت رو به جدایی از ایران می رفت برای عموم تشریح کند. آنچه که من در اینجا بصورت فشرده می آورم اطلاعاتی است که در یک مصاحبه کوتاه با یکی از نزدیکترین همکاران وی پیش از انقلاب، در دوران فعالیت دو ساله او در دولت بازرگان و همچنین در سال های فعالیت خارج از کشور بدست آورده ام. اشاره اصلی در این نوشتار بیشتر متوجه سه بخش از کار کرد دریادار مدنی است: 1- فعالیت های او هنگام استانداری خوزستان 2-شرکت او در انتخابات نخستین دوره ریاست جمهوری 3- فعالیت وی پس از انقلاب، بویژه در ارتباط با کمک مالی از آمریکا. اسد ثابت پور که اکنون مقیم جنوب کالیفرنیا است، پس از اتمام تحصیلات خود در رشته مهندسی کشاورزی و فوق لیسانس مدیریت ماشینآلات در انگلستان و بازگشت به ایران، با قبول تدریس در موسسه علوم اقتصادی و اجتماعی قزوین، همکار مدنی می شود. این آشنایی به دوستی و نزدیکی میان دریادار مدنی و ثابت پور می انجامد. به نحوی که ثابت پور را مدنی به عنوان شهردار آبادان و در عمل، نزدیکترین دستیار خود هنگام تصدی استانداری خوزستان بر می گزیند. آنچه در زیر می خوانید عیناً از زبان اسد ثابت پور است: نخستین سمت دکتر مدنی پس از انقلاب وزارت دفاع است که پس از مدتی کوتاه به سبب مخالفت های مهندس بازرگان و مجلس به پیشنهاد های اصلاحیه او، جای خود را به دکتر مصطفی چمران که در آن هنگام برادرش رئیس سازمان «امنیت ملی» بود می دهد. دریادار مدنی فرمانده نیروی دریایی و مدیر عامل شرکت کشتی رانی آریا می شود. طولی نمی کشد که خوزستان توسط عمّال یاسر عرفات، صدام حسین و جرج حبش بصورت منطقه آشوب زده و پر تلاطم در می آید و بازرگان به توصیه خمینی که می گوید «سید احمد را بفرست»، او را به استانداری منصوب می کند. در اینجا بد نیست اشاره کنیم که این وقایع پس از پرداخت چک یکصدمیلیون دلاری شرکت ملی نفت ایران به یاسر عرفات است که به گفته ثابت پور، حسن نزیه، رئیس آن هنگام شرکت نفت با اکراه بسیار و با فشار خمینی آن را انجام داد و پس از آن، چون دیگر زیر بار زورآخوند ها نمی رفت، مورد حمله شدید اشراقی، داماد خمینی قرار گرفت و از ترس جان مخفی شد و سپس از ایران خرج گردید. اوضاع خوزستان و نقش مدنی در آرام سازی بطوری که ثابت پور می گوید و بسیاری دیگر از شاهدان عینی گواهی می دهند، یکسال پس از انقلاب فلسطین ها و دار و دسته یاسر عرفات در کلیه نقاط خوزستان «دفاتر خلق عرب» در دایر کردند و پرچم سبز رنگ فلسطین به همراهی پرچمی سیاه رنگ به عنوان عزاداری بر بالای این دفاتر برافراشتند. این دفاتر با همکاری «شیخ شبیر آل خاقان» مفتی سنی مذهبان عرب خوزستان کار را به آنجایی رسانیدند که تشکیل جمهوری عربستان آزاد را اعلام کردند. آنها ساختمان های دولتی را به تصرف درآوردند و پرچم فلسطین را بر فراز آن ها بر افراشتند و صحبت از تجزیه و جداسازی خوزستان پیش آمد. در این وضع بود که خمینی و اطرافیانش دست به دامان دریادار مدنی شدند. مدنی با مدیریت نظامی و جدیت وطن پرستانه بی نظیری موفق شد که به غائله خاتمه دهد. به این ترتیب که یکی دوبار پسر شیخ شبیر را به استانداری احضار و تهدید کرد که اگر شیخ شبیر اطاعت نکند، او را دستگیر و با دستبند به تهران می فرستد. و چون او نپذیرفت، مدنی آنچنان کرد که گفته بود. یعنی شیخ را با دستبند و با اتوبوس روانه قم کرد. در آنجان زیر نظر بود و خمینی برای دلجویی، وی را به تدریس در حوزه واداشت و همان جا از دنیا رفت. مدنی برای سرکوب کردن اعراب مهاجم از عراق، از گروه کلاه سبزهای نیروی دریایی ایران در بوشهر کمک گرفت. بطوریکه ثابت پور می گوید جمع تلفات در زد و خورد و اعدام مهاجمین که با پاسپورت عراقی و پول ایرانی در خوزستان خرابکاری می کردند و اعدام شدند، کمتر از چهل نفر است. ولی روزنامه های مخالف مدنی، به ویژه نشریات حزب توده، او را «قصاب خوزستان» خواندند، زیرا او حاضر نشد با دکتر کیانوری رهبر آن حزب توافق کند. بگفته ی ثابت پور، هنگام استانداری خوزستان، در حوزه نیروی دریایی رشت توسط مجاهدین شلوغ شد و چون دریادار مدنی هنوز نیروی دریایی را زیر نظر داشت، برای سرکشی و آرام سازی اوضاع شمال، سفری به آن ناحیه نمود. در غیاب وی خلخالی، جلّاد معروف موفق شد که به شهرهای خوزستان سفر کند و با روش خاص خود افراد را محاکمه و اعدام نماید. به گفته ثابت پور هنگام بازگشت مدنی، خلخالی از ترس از خوزستان گریخت. شرکت در نخستین دوره انتخابات ریاست جمهوری دکتر احمد مدنی احتمالاً تنها کاندیدای ریاست جمهوری بود که ایرانیان او را از پیش از انقلاب می شناختند، از سوابق او آگاه بودند و می دانستند که پیرو راستین مصدّق است. ضمنا چون بر طبق اساسنامه جمهوری اسلامی برای نخستین بار افراد نیروی های مسلّح هم اجازه یافتند در انتخابات شرکت کنند، واضح بود که بیشتر آنان به یک امیر سابق دوران پادشاهی، ولو آنکه مورد غضب واقع شده بود، رأی می دادند. در اینجا به رازی که برای نخستین بار فاش می شود توجه فرمایید: ثابت پور می گوید حدود دو هفته به انتخابات ریاست جمهوری مانده، شبی برای گفتگو با احمد خمینی، تیمسار را از خانه قلهک برداشتم و به قیطریه به منزل یک مدیر کل نخست وزیری ( نام او را عمداً ذکر نمی کنم) رفتیم. ما در اطاق پذیرایی پایین ماندیم و مدنی و احمد خمینی برای مذاکره ی محرمانه به اتاق بالا رفتند. پس از یکساعت مدنی پایین آمد و در اتومبیل به من گفت «اسد کار ما تمام است، به همه بچه های ستادهای انتخاباتی بگو لباس ها را در آورند و به منزل بروند. با مخالفتی که من با اصل ولایت فقیه دارم، ممکن نیست که بگذارند رئیس جمهور شوم». دریادار مدنی بارها به نگارنده و سایر دوستان می گفت که براساس گزارش خصوصی اداره آمار، رأی من خیلی بیشتر از آراء بنی صدر بود ولی... گریز به خارج و تشکیل جبهه ملی برون مرزی تنها همان اعتقاد ضد ولایت فقیهی مدنی کافی بود که نگذارند در مجلس بماند و حتی در ایران زندگی کند. چون مسلم شد قصد جانش را دارند در اوایل سال 1981 یعنی درست دو سال بعد از انقلاب از ایران خارج شد به ترکیه - پرتقال و آلمان رفت و درآلمان مقیم شد و اقدام به جمع آوری طرفداران مصدّق کرد و «جبهه ملی ایران برون مرزی» را تشکیل داد. بگفته ثابت پور، در این هنگام ضمن تماس با وزارت خارجه آمریکا، مبلغ یک میلیون و سیصد هزار دلار جهت مبارزه سیاسی در اختیار مدنی قرار گرفت و این تنها کمک مالی بود که در تمام دوران طولانی اقامت و مبارزه او با رژیم به او داده شد. ثابت پور می گوید از این مبلغ چهار صد هزار دلار فوراً به داخل ایران انتقال یافت و بقیه صرف کمک به آوارگان و پناهجویان ایرانی در خارج گردید و مدنی دیناری از آن را صرف مخارج شخصی خود ننمود. چنانکه تمام دوستان و اطرافیان او می دانند، مدنی در نهایت مضیقه مالی، ولی با سرفرازی در خارج زیست و نا بهنگام و افسرده و خسته، دیده از جهان فرو بست. ثابت پور می گوید برای دو عمل تعویض دو رگ قلب خود که هزینه ای بالای هفتاد هزار دلار داشت، بیست هزار دلار از همین پول توسط مدنی به وی پرداخت شد. در پایان بد نیست به یک عمل نیکوکارانه شگفت انگیز شادروان مدنی به هنگام استانداری خوزستان توجه کنید. ثابت پور می گوید: وقتی شهردار آبادان بودم روزی زنی پریشان حال، همراه کودک خردسالی رنگ پریده به دفتر من آمد و التماس کنان می گفت این کودک به عمل قلب نیاز دارد و به من کمک کنید. ثابت پور تنها راه را تماس تلفنی به دریادار می بیند. ثابت پور می گوید وقتی تلفنی با مدنی تماس گرفتم صدای همهمه جمعیت در اطاق او به گوش می رسید، با وجود این پرسید اگر واقعاً محتاج است کمک می کنم. ویزای کودک را در سه روز، از سفارت آمریکا گرفت و مبلغ حدود دویست صد هزار دلار هزینه جراحی و دو ماه اقامت آنها را از بودجه ای که در اختیار داشت پرداخت و کودک به سلامت به ایران بازگشت. روحش شاد و یادش گرامی باد، امیدوارم که پژوهشگران جوان پیرامون او بیشتر تحقیق کنند و خاطرات مفصل او که دست نویس آن در نزد خانواده وی موجود است به چاپ برسد.
~~~~~
یک دریا صفا دريادار - بیژن مهر
5 اسفند 1384 بازگشت به صفحه قبل
زمان اعتراضات و تظاهرات به گران شدن بلیط اتوبوس های واحد در زمانی که 10 , 11سال داشتم برای اولین بار نامش به گوشم خورد .به عنوان یک افسر ناراضی که جلو شاه ایستاده است.همیشه او را انسانی قوی و تنومند میپنداشتم.6،5 سال بعد در نا آرامی های دانشگاه زمانی که پرویز قلیچ خانی و مهدی لواسانی بازیکنان تیم فوتبال تاج توسط ساواک در این نا آرامی ها دستگیر شدند، باز هم نامش به گوشم خورد .شنیدم دانشجویان آنقدر مشتاق حضور در کلاسش هستند که ساواک او را برای ترم بعد به بلوچستان فرستاده.
بعد از انقلاب او وزیر "دفاع ملی" در دولت موقت شد .اولین در خواستش در این سمت از حاکمیت نارس انقلابی ، تقاضای عفو عمومی برای ارتشیان بود.او ارتش را ملی خواند و با احتساب علمی ساعات خدمت و بازده کار مفید جوانان ،خدمت سربازی را به 1 سال تقلیل داد.در خوزستان که استاندار بود، ضمن فرماندهی نیروئ دریایی ،جو متشنج خوزستان را آرام کرد .بیش از 800 تن از تفنگچی های شیخ شبیر، یار غار خمینی را خلع سلاح کرد و شیخ را نزد خمینی به قم فرستاد و پیام داد که احتیاجی به وجود شیخ در آنجا نیست. به بمب گذاری های لوله های نفتی ،با برخوردی قاطعانه پایان داد و خطه خوزستان را از آسیب توطئه های خارجی و نیروی دریایی را از گزند جمهوری اسلامی مصون داشت.همین نیروی دریایی بود که با رشادت در مقابل تهاجم صدام شجاعانه ایستاد.
در زمان اولین انتخابات ریاست جمهوری ،محبوبترین کاندید بود ولی هرچه رای به اسم او در صندوق انداختند به اسم بنی صدر بیرون درآمد .این هم یکی دیگر از عجایب جمهوری اسلامی بود !
در خارج شنیدم که آخوند ها چند باری قصد جانش را کردند و پولی به او رسیده بود که بین خانواده های آواره در ترکیه ،پاکستان و اروپا تقسیم کرده .حتی سخت ترین منتقدانش شهادت داده اند که او عادلانه پول ها را تقسیم کرده و برای خود هیج برنداشته است. شاهد این مدعا این است که همسر وفادارش مریم خانوم تا همین امروز برای امرار معاششان کار میکند.از عجایب خارج از کشور هم اینکه خود "سی آی ای " در روزنامه نیویورک تایمز این جریان را افشا میکند.ندیده بودیم که یک سازمان مخفی مامور خود را افشا کند مگر آنکه آنها خیال میکردند که او مامور بوده ولی نبوده.او هیچگاه بر سر منافع ملی معامله نکرد پس باید افشا میشد .
او بر سر اعتبار سیاسی خود و نجات خانواده افسران و آوارگان ایرانی , بزرگوارانه تصمیم گرفت.
در سال 2002 زمانی که عضو سازمان های جبهه ملی بودم با او برای اولین بار تماس گرفتم و ضرورت یک تشکل واحد جبهه ملی در خارج از کشور ،اتحاد جمهوری خواهان و یک همگامی ملی برای رسیدن به حاکمیت ملی به بحث در آمد که حاصل آن اجلاس معروف واشنگتن در ماه می 2003 بود که دست خیلی ها را رو کرد و شاید نقطه عطفی برای اپوزسیون بود..
به دنبال آن اجلاس، کنگره وحدت جبهه ملی و ادغام اکثر تشکل های جبهه ملی بود که هرروز پیشرفت داشت.کنگره سوئد و اجلاس لندن و کنگره دوم جبهه در سپتامبر سال بعد در واشنگتن، تلاش های دکتر مدنی برای جلب نیروهای ملی بود که تا به امروز ادامه دارد .از دستاورد های این تلاشها ،گفتگو های جبهه ملی در خارج از کشوربا تشکل سازمانهای جبهه ملی برون مرز و جبهه ملی آلمان برای یکپارچگی هر چه بیشتر است .بسی تاسف که او نیست تا ثمره تلاشش را ببیند. دکتر مدنی مردی بزرگوار و عادل بود .او همیشه میگفت اگر نتوانیم مرز خودی و غیر خودی را بشکنیم و حکومتی براستی مردمسالار بنا کنیم ،بهتر است که همین جمهوری اسلامی بر سر کار باشد که حفظ مرز خودی وغیر خودی و نقض حقوق مردم را خوب بلد است.دکتر مدنی در کمک به مردم در هر شرایطی آماده بود ،چه در لباس نظام ،چه در کسوت استادی دانشگاه و چه در آوارگی .آنچه داشت در طبق اخلاص گذاشت.او یک دریا صفا بود.
دوستدار او
بیژن مهر
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~