استقلال - آزادی - عدالت اجتماعی (جمهوری ایرانی)
به سایت خبری جبهه ملی ایران ،پرببنده ترین سایت نیروهای ملی خوش آمدید
این سایت خبری مستقل است و به انعکاس اخبار تشکلهای جبهه ملی ایران و نیروهای ملی در سراسر جهان اختصاص دارد
از دیگر صفحات این تارنما در زیر این پیام با کلیک روی صفحه دیدن کنید
 
¤ اخبار دانشجویی
¤ صدور حکم زندان برای ۲۰ نفر از بازداشت شدگان زلزله آذربايجان
¤ دیدار اعضای جبهه ملی ایران با فرید طاهری
¤ روز دانشجو در مزار کیانوش آسا/ بیانیه دفتر تحکیم وحدت
¤ احضار مجدد پیمان عارف به دادگاه
¤ پیمان عارف بار دیگر از تحصیل محروم گردید.
¤ دفتر تحکیم وحدت و سازمان دانش آموختگان ایران در بیانیه ای مشترک: «صدای دانشجویان دربند باشیم»
¤ بیانیه‌ دانشجویان و دانش‌آموختگان لیبرال; «تشکیل جبهه‌ دموکراسی‌خواهان برای صیانت از منافع ملت ایران در مقابل استبداد داخلی»
¤ ممانعت از آزادی پیمان عارف، فعال سابق دانشجویی
¤ پیمان عارف، دانشجوی زندانی، پس از اعتصاب غذا به بیمارستان منتقل شد
¤ پیمان عارف برای سومین بار بازداشت شد
سایتهای دیگر
 
سمينار جبهه ملی
¤ صفحه اول  ¤ اخبار ايران  ¤ اخبار جبهه ملی  ¤ بیانیه های جبهه ملی  ¤ کورش زعيم  ¤ جبهه ملی اروپا  ¤  واشنگتن  ¤ اخبار دانشجویی  ¤ خارج از کشور  ¤ دکتر ورجاوند  ¤ زنان  ¤ نشریات  ¤ دیدگاه  ¤ دریادار مدنی  ¤ رضا آذرخش  ¤ اندیشگاه ملی/ آریان پور  ¤ کنگره ملی/ امیرانتظام  ¤ مقالات  ¤  عضويت  ¤ نهضت آزادی/حزب ملت ایران  ¤ کارگران  ¤  اسناد جبهه ملی  ¤ جوانان جبهه ملی  ¤ دکتر باوند  ¤ كانون انديشه و سخن.  ¤ بیژن مهر  ¤  سمينار جبهه ملی  ¤  فرهنگ  ¤ همبستگی برای دمکراسی و حقوق بشر در ایران  ¤ دفتر پژوهش های جبهه  ¤ اخبار زندانیان سیاسی  ¤ برنامه تلوزیون  ¤ اقتصاد  ¤ آلبوم عکسها  ¤ تماس با ما ¤ آرشیو خبرها
توطئه ,خشم یا توهم ؟ / پاسخی به منتقدان سمینار جبهه ملی /سخاوت علیزاده
22 خرداد 1387       بازگشت به صفحه قبل 
برگزاري سمينار جبهه ملي ايران در دانشگاه مريلند آمريكا كه روز شنبه 31 ماه مي به نام اسطوره مقاومت (مهندس اميرانتظام) و با حضور بيش از 60 نفر از مليون و جمهوري خواهان و نمايندگان شاخه هاي جبهه ملي در امريكا انجام گرفت، با واكنشهاي گوناگوني در داخل و خارج از ايران روبرو گرديد.
اين سمينار كه با هدف ايجاد زمينه ها و انديشه هاي نو در جهت برپايي «پلاتفرم» مشترك نيروهاي ملي و آزاديخواه و دمكراسي طلب برگزار شد با پيامهاي رهبران جبهه ملي و شخصيت‌هاي ملي در درون و بيرون ايران مانند مهندس اميرانتظارم، استاد اديب برومند، مهندس كوروش زعيم، عبدالله مومني، محمد رضا خادم عضو جوانان جبهه ايران آغاز به كار كرد.
همچنان كه انتظار مي رفت موفقيت چشمگير اين سمينار و بازتاب گسترده آن در ميان جوامع ايراني داخل و خارج از كشور با واكنش‌هاي منفي نيروهاي ارتجاعي وابسته به رژيم اسلامي و همچنين شخصيت هاي ملي كه توان درك نيازهاي ضروري مبارزه در عصر حاضر را ندارند روبرو گرديد.
اين واكنش‌ها زماني بيشتر اوج گرفت كه تلويزيون صداي آمريكا در برنامه ميز گرد خود با دو تن از فعالان جبهه ملي در امريكا و اروپا (آقايان عزيزي دبير شاخه جوانان جبهه ملي در اروپا و دكتر بهرام بهراميان مشاور جبهه ملي ايران در امريكا) در باره دستآوردهاي سمينار و همچنين فعاليت‌هاي جبهه در برنامه ميز گرد به گفتگو نشست.
روزنامه كيهان و باند آقاي حسين شريعتمداري معروف به «حسين بازجو» يا «حسين تواب ساز» بار ديگر ماشين پرونده سازي خود را عليه جبهه ملي ايران به حركت درآوردند تا به زعم خود جبهه ملي را تخریب کند.
حسين شريعتمداري يا حسين بازجو كه شايسته است او را حسين «باجگير!» خواند كه تبديل به بزرگترين مدافع «فساد» و «جنايت» عليه ملت ايران شده است، از كيسه مارگيري خود بار ديگر اتهامات و دروغ و لاطائلات كهنه را بيرون كشيد و با استناد به گفته هاي مرحوم آيت الله خميني به جبهه ملي و حركت‌هاي آزاديخواهانه آن يورش برد!
معلوم نيست اينان كه براي كوبيدن جبهه ملي و هر حركت آزاديخواهانه به سخنان آيت الله خميني استناد مي كنند چرا هنگامي كه مسئله حقوق ملت مطرح مي شود مسئله حاكميت مجلس در راس امور مطرح مي شود٬ سخنان خميني در اين موارد به دست فراموشي سپرده مي شود. به هر حال خميني هم به خاطر اينكه معصوم نبود مي توانست اشتباه كند و بشر جايز الخطاست.
حسين شريعتمداري با همكاري عناصري مانند سعيد امامي و روح الله حسينيان و باند مربوطه كه به ادعاي عبدالله شهبازي٬ وابستگان به سازمانهاي اطلاعاتي خارجي و عوامل نفوذي آنها بوده و هستند٬ همچنان با استفاده از امكانات ملي مانند روزنامه كيهان و صدا و سيما به باجگيري از آزاديخواهان، فعالان سياسي دمكراسي خواه و دانشجويان فعال در زمينه حقوق بشر ادامه داد. حسين باجگير با تخريب چهره هاي آزاديخواه و پرونده سازي عليه آنها زمينه دزدي و فساد و جنايت عليه ملت ايران را مهيا ساخت تا مشتي جنايتكار فاسد در پوشش دين مبين اسلام به جنايات و فساد خويش ادامه دهند. عناصري كه در افشاگري‌هاي دو تن از خودي هاي رژيم، عبدالله شهبازي و عباس پاليزدار اسم و رسم و وابستگي‌ها و دزدي ها و جناياتشان افشا شده است.
حسين شريعتمداري كه از برگزاري سمينار جبهه ملي به سختي عصباني شده است و در روزنامه كيهان اشغالي به یاوه گویی عليه جبهه ملي پرداخته است بايد بخوبي بداند اگر رژيم شاه توانست در برابر يورش آزادي و حركت آزادي خواهانه ملت ايستادگي كند رژيم ولايت فقيه نيز خواهد توانست و نبايد فراموش كند كه روزي بايد پاسخ گوي جنايات و فساد خود باشد.
و اما نكته حيرت آورتر از حمله حسين شريعتمداري به حركت جبهه ملي , همصدايي برخي از مدعيان ملي گرايي با حسين شريعتمداري و حمله همزمان آنها به جبهه ملي است!
فاجعه اي كه عمق آن در ذهن هيچ ملي گرا و آزاديخواهي نمي توانست به تصور آيد. دو تن از مليون قديمي طي مقالاتي كه در سايت‌هاي خبري و از جمله اخبار روز منتشر شده است هر كدام به شكلي به برگزاري سمينار و پس از آن ميزگرد تلويزيوني صداي آمريكا و سخنان و اظهار نظرهاي دو تن از مليون شركت كننده در برنامه يورش آوردند. اگر فحاشي ها و حملات لفظي اين دوستان را كه خود از مبارزان قديمي و ملي هستند ناشي از عصبانيت‌شان بدانيم كه خود برخاسته از عدم هماهنگي جبهه ملي با ديدگاههاي سكتاريستي اين آقايان است كنار بگذاريم سه ايراد عمده‌اي كه ايشان بر آن انگشت نهاده‌اند به شرح زير بوده است:
1 – مشاور بودن آقاي دكتر بهرام بهراميان.
2 – اعلام امكان شركت مشروطه خواهان در جنبش ملي.
3 – انديشه جوان‌گرايي در جبهه ملي ايران .
ما در اينجا قصدمان پاسخگويي به آقاي «كامبيز قائم مقام» و ياراني كه مانند او فكر مي‌كنند نيست بلكه براي رفع سؤتفاهمي است كه ممكن است در ذهن برخي از هموطنان پس از مطالعه مقالات اين آقايان پيش آمده باشد.
نخست موضوع مشاور بودن آقاي دكتر بهرام بهراميان: در مرحله نخست آقاي قائم مقام نقش مشاور را با رهبري اشتباه گرفته‌اند و چنين تصور كرده‌اند كه مشاور گويا همان رهبر است و تلويزيون صداي امريكا با همكاري جبهه ملي ايران در امريكا قصد رهبرسازي دارد به همين جهت ضمن اينكه فرموده‌اند جبهه ملي هرگز مشاور نداشته است سنت مشاور بودن با سنت‌هاي جبهه ملي را بيگانه دانسته اند.
در اينجا توضيح چند نكته براي روشن شدن اذهان عمومي و آقاي كامبيز قائم مقام و ياران ديگر ضروري است.
هر سازمان سياسي و غير سياسي مي تواند و حق دارد از كارشناسي كارشناسان در زمينه‌هاي مختلف برخوردار شود و در موارد متعدد با آنها به مشورت بپردازد. آن كساني كه مورد مشورت قرار مي گيرند، مشاور خوانده مي‌شوند و حتي ممكن است اين مشاور يا مشاوران عضو رسمي آن سازمان نباشند چه اينكه بخواهند رهبر شوند. اين يك اصل پيشرفته و مدرن در امور اجتماعي و سياسي است مگر اينكه بخواهيم از مسائل سياسي براي سرگرمي، وقت گذراني و ايجاد يك پايگاه مثلا اجتماعي استفاده كنيم. همچنانكه گفته شد در سيستم‌هاي مدرن اجتماعي و سياسي استفاده از نظرات كارشناسي يكي از رايج‌ترين شيوه‌هاي كاري است و هيچ جاي حيرت و تعجب و سوال باقي نمي گذارد. حال اگر هستند افرادي كه هنوز با تكيه بر شيوه‌هاي نيم قرن پيش مي خواهند جامعه و جهان را اصلاح كنند و اطلاعي از سيستم‌هاي مدرن ندارند اين مشكل آنها است ما توصيه مي كنيم با مطالعه بيشتر در شيوه‌هاي اجرايي مدرن خود را از تله شيوه‌هاي كهن كه كندي و ناكارآمدي آن به اثبات رسيده است برهانند.
دومين مسئله امكان شركت مشروطه طلبان در جنبش ملي است. اين موضوع دست‌آويزي براي حمله آقاي قائم مقام فراهم كرده است كه چرا دكتر بهرام بهراميان در برابر پرسش زيركانه و هدف‌دار مجري برنامه ميز گرد در باره امكان همكاري جبهه ملي با مشروطه‌خواهان پاسخ مثبت داده است.
آقاي قائم مقام در نوشته خود «لااله» را گفته است اما از بر زبان آوردن «الاالله» به عمد خودداري مي كند تا براي انتقاد و حمله خود محملي داشته باشد.
مجري برنامه ميز گرد از دكتر بهراميان مي‌پرسد چه كسان و گروه‌هايي مي توانند با جبهه ملي همكاري كنند؟ و ايشان پاسخ مي دهد: (هر كس كه اصول اعلام شده جبهه ملي را بپذيرد!) و سپس مجري مي‌پرسد: آيا امكان همكاري با مشروطه‌خواهان وجود دارد؟ دكتر بهراميان پاسخ مي‌دهد: (آري!) و بعد اضافه مي كند همه مي توانند با قبول اصول جبهه ملي زير چتر جبهه قرار گيرند.
مسئله اعتقاد به اصول جبهه ملي كه «جمهوريخواهي» سر لوحه آن است بارها در طول اجراي برنامه ميز گرد مطرح مي شود. با اين عمل بايستي كه راه حمله و انتقاد نكته‌بينان به جبهه ملي به خاطر يك واژه «آري!» بسته شود. اما از آنجايي كه در انتقاد حسن نيتي وجود ندارد و بيشتر هدف تسويه حساب خصوصي است كليه سيستم‌هاي دفاعي بي اثر مي شود و تنها پاسخ «آري» تبديل به علم شيطان مي گردد.
آقاي كامبيز قائم مقام و ياراني كه مثل او فكر مي‌كنند فراموش مي كنند كه رهبر كبير جنبش ملي ايران زنده ياد دكتر محمد مصدق خود يكي از شاهزادگان قاجار به شمار مي آمد و آنچه وي را از ديگر شاهزادگان قاجار متمايز مي كرد، انديشه و باورهاي مردمي و مدرن وي بود به همين انگيزه نيز ما هم در اينجا اعلام مي كنيم كه هر شخص و گروهي كه اصول اعتقادات جبهه ملي را كه عبارت است از حاكميت ملي، عدالت اجتماعي، دمكراسي، حقوق شهروندي و حقوق بشر و همه اينها در قالب يك سيستم اجرايي جمهوري، بپذيرد مي تواند بخشي از جبهه ملي بوده و در زير چتر جبهه كه به گستردگي ايران است قرار گيرد.
و سر انجام سومين مسئله اي كه مورد انتقاد شديد قرار گرفته است مسئله جوانگرايي و مخالفتي است كه دوستان با آن ابراز داشته اند.
جوانگرايي خون ضروري براي ادامه حيات يك سازمان سياسي و اجتماعي است. اگر سالمندان يك سازمان تجربه خود را عرضه مي كنند جوانان سازمان با نيرو و انرژي خود مي توانند اين تجربه را به كار بندند سالمندان امروز جبهه ملي جوانان ديروز اين جبهه هستند.
جوانگرايي در يك سازمان الزاما به اين معنا نيست كه سالمندان يك سازمان سياسي بايستي كنار رفته و بازنشست شود. برعكس هر سازماني براي تضمين آينده خود نيازمند تربيت كادرهاي جوان با استفاده از تجربيات سالمندان است تا در آينده بتوانند در خدمت سازمان قرار گيرند. به هر حال هيچكس عمر نوح ندارد و نبايد از حضور جوانان وحشت داشت. با نيروي جوان انديشه‌هاي جوان وارد سازمان مي شود. آناني كه از جوانگرايي نگران هستند در واقع نمي خواهند آرامش مردابي‌شان آشفته شود و دوست دارند در «بر همان پاشنه‌اي كه نيم قرن نيز مي چرخد بچرخد» در پايان اشاره به اين نكته نيز شايد ضروري باشد كه آقاي قائم مقام به خاطرات سياسي دكتر بهراميان ايراد گرفته است كه چطور ايشان به مدت هشت سال رابط ميان دربار و سازمان‌هاي ملي بوده است و كسي از آن خبر ندارد چرا! خيلي ها خبر دارند شايد شما خبر نداريد كتاب رنسانس در ايران را مطالعه بفرماييد با بسياري از مسائلي كه ناآشنا هستيد آشنا خواهيد شد. اگر سازمان‌هاي ملي در نظر شما تنها جبهه ملي است و نهضت آزادي و جنبش مسلمانان مبارز و سازمان‌هاي ديگر را بخشي از سازمان‌هاي ملي نمي‌دانيد اين مشكل شماست. عدم آگاهي شما نشانه عدم رخ دادن يك ماجرا نيست. زماني كه شما عضو كنفدراسيون بوديد و بيش از آنكه در انديشه برخورد با زير و بم‌هاي جنبش باشيد به درگيري‌هاي درون سازماني «مانند اكنون!» مشغول بوديد اتفاقات بسياري رخ داد كه شما واقعا از آنها بي‌خبريد. بعد از انقلاب هم كه تا چند سال بعد از آن خود را عضو جنبش چپ مستقل مي دانستيد و رابطه چنداني از نظر سازماني با جبهه ملي نداشتيد.
به هر حال دوستان عزيز و گرامي ما شما را انسان‌هايي آزاده و ملي مي دانيم كه متاسفانه دچار سؤ تفاهم شده‌ايد بياييد دست از كج سليقگي برداريد و براي ارضاي احساسات خود حركت‌هاي ملي را مانند همين سميناري كه برگزار شد مثل آقاي حسين شريعت جون مداري يا «حسين بازجو» و روزنامه ارتجاعي كيهان مورد حمله و هجوم قرار ندهيد. مليون اگر گوشت يكديگر را بخورند استخوان هم را دور نمي ريزند! حداقل اين يك مورد را از آخوند‌هاي حاكم بر ايران بياموزيد.

سخاوت علیزاده
کمیته سیاسی جبهه ملی ایران

۱۲ جون 2008
########################################
گزارش سمینار جبهه ملی در دانشگاه مریلند
JMINews:در روز شنبه ۳۱ می سمینار جبهه ملی ایران در دانشگاه مریلند( نگاهی به اپوزسیون از درون) به نام مهندس عباس امیرانتظام برگزار شد.سرود ای ایران سر آغاز این برنامه بود و سپس
بيژن مهر دبیر روابط عمومی جبهه ملی ایران در آمریکا ضمن خوشآمدگویی اهداف سمینار را تشریح کرد و خاطر نشان ساخت که هدف سمینار آشنایی با نظرات دیگر تفکرات در اپوزسیون برای یک همگامی ملی و ریشه یابی موانع عدم رشد اپوزسیون در خارج و درون کشور میباشد.وی همچنین گزارش کوتاهی از نشست داخلی جبهه ملی در امریکا داد و گفت پیدا کردن فصل مشترک بین نیروهای ملی و دمکرات در دستور کار قرارگرفته و جوانگرایی و نو اندیشی در این سازمان در اولویت قرار دارد.











پس از آن پیام های تصویری ادیب برومند٬امیر انتظام پخش شد و پیام کتبی خسرو سیف توسط هرمز چمن آرا قرائت شد.دکتر انواری از جبهه ملی- واشنگتن اولین سخنران بود و بعد احمد تقوایی از انجمن آینده سخن گفت .مهندس کوروش زعیم(از طریق تلفن) اولین سخنران از ایران بود که سخنان وی به شدت مورد استقبال قرار گرفت.بعد از پرسش و پاسخ از این سه سخنران ویک تنفس کوتاه مهندس حمید رضا خادم از ایران با سخنان پر شور خود حضار را تحت تا ثیر قرار داد
.دریادار آریانپور سخنران بعدی بود و پس از ایشان عبدالله مومنی سخنکوی ادوار تحکیم وحدت از تهران برای مردم ضرورت یک همبستگی ملی را تشریح کرد .دکتر محمد برقعی که به عنوان دیدگاه ملی مذهبی معرفی شد این عنوان (ملی مذهبی) را ساخته و پرداخته جمهوری اسلامی خواند و همبستگی نیرو ها را ضروری ندانست.سخنرانی تصویری دکتر نوری علا ٬سخنان خانم فیروزه فولادی در مورد جنبش زنان مورد توجه قرار گرفت




و آخرین سخنران آقای پرویز دستمالچی نویسنده ای که از دست تروریستهای اسلامی در جریان کشتار رستوران میکونوس جان سالم بدر برد٬ بود.وی به تلاش نیروها برای همبستگی اشاره کرد که موفق نبوده و سازمانهایی از جمله اتحاد جمهوری خواهان لائیک و غیر لائیک و فراکسیونی و همچنین گروههایی نظیر" هما" همه شکست خوردند و تنها به پالتاک و مباحث بی اهمیت میپردازند.دستمالچی گفت بهتر است نیرو ها بر روی یک موضوع مثل انتخابات آزاد و یا لغو نظارت استصوابی توجه کنند تا اثر گذار باشند.در پایان بیژن مهر از میهمانان و دست اندر کاران قدر دانی کرد و گفت ایرانیان در خارج از کشور سر آمد تمام اقلیت ها در جهان هستند, چه از نظر ثروت و چه از نظر دانش, اما این توانایی ها به اپوزسیون خارج از کشور سرایت نکرده و اپوزسیون کارنامه درخشانی ندارد و باید با سمینار ها و کنفرانس هایی این چنین با فکری نو به ریشه یابی مشکلات پرداخت.مسئول روابط عمومی جبهه ملی ایران در خارج از کشور گفت در آینده سمینار هایی در دانشگاهای بوستون ٬برکلی و اروپا برگزار خواهد شد .
اکثر سخنرانی ها در صفحه ویژه "سمینار جبهه ملی" آمده است
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در حاشیه سمینار جبهه ملی در دانشگاه مریلند.
@دکتر باوند به علت بیماری و دکتر زمانی و دکتر نوری زاده به علت مشکلات فنی نتوانستند شرکت کنند
*این برنامه برای بیش از یک ملیون نفر ایرانی از طریق شبکه e2و pamدر سراسر جهان پخش شد.
*برنامه با ۱۵ دقیقه تاخیر آغاز شد.
*بعضی از پیام ها به علت مشکل فنی پخش نشد.
*بسیاری از اعضای جبهه ملی در خارج از کشور از طریق paltalkدر برنامه حضور داشتند
*در حدود ۶۰ نفر از علاقه مندان و همچنین فعالین سیاسی و فرهنگی چون کوروش صحتی ٬کیانوش سنجری ٬فخر آور و عرفان قانعی فر در جلسه حضور داشتند.
*پیام های رسیده به سمینار جبهه ملی (نگاهی به اپوزسیون از درون) در دانشگاه مریلند:استاد ادیب برومند/مهندس عباس امیر انتظام/خسرو سیف/مهندس اشکان رضوی/ سازمان جوانان جبهه ملی/سازمان زنان جبهه ملی

########################################
جبهه ملی ایران در برابر توطئه ها!

کامبیز قائم مقام

لوس آنجلس- کالیفرنیا

وقتی جنبش در حال تدارک است پدیده های عجیب و غریبی از درون آن پدیدار می شود. احزاب خیالی، قهرمانان توخالی، وارونویسی های تاریخی و انواع و اقسام حرکتهایی که گاهی انسان را غرق در تعجب می کند. مثل اینکه تمام این پدیده ها باید خودشان را نشان دهند تا جنبش بتواند راه خود را بدون آنها پیدا کند، به هر حال باید منتظر پدیده های عجیب و غریب تر هم باشیم.

امروز در درون کشور بخاطر فشار وحشتناک نظام پایه گیری سازمانهای دگراندیش بسیار مشکل شده است و جنبش های خودبخودی جای حرکت های سیاسی منظم را گرفته است. سازمانهای سیاسی در نهایت سختی پرچم مبارزه را استوار نگه داشته اند تا روزی که شرایط برای حرکت همه جانبه آماده گردد.

جبهه ملی با سابقه بیش از پنجاه سال، که اکثر عمر سیاسی خود را در خفقان گذرانده است، جزو معدود سازمانهایی است که امروز در درون کشور در حال فعالیت بسیار محدود است. هر آن در انتظار آن است که حمله چماق داران این بساط را بهم بریزد و یا سرنوشت فروهرها تکرار گردد چون دولت ابایی از افشاگری های جهانی برای حفظ حقوق بشر ندارد و عملاً حرکتهای این سازمان محدود می ماند درحالیکه رهبران و فعالین آن با از خود گذشتگی بی نظیر در برابر نظام استبدادی ایستاده گی می کنند. مبارزات درون کشور جبهه ملی در عین آنکه بسیار محدود نگهداشته شده است ولی در همان مرز کوچک فعالیت، صحیح ترین نظرات را پیرامون منافع ملی و حقوق مردم ابراز میدارند . و روی نظرات بحق خود ایستادگی بخرج میدهند!

متاسفانه در خارج از کشور اوضاع بهتر نیست. چه با وجود آزادیهای نسبی در برونمرز، بسبب انعکاس فشارهای درون کشور پدیده های عجیب و غریبی در آن ظاهر می شود . بنام "جبهه ملی" تحلیل هایی داده می شود که زندگی پنجاه ساله جبهه ملی را مورد سئوال قرار می دهد. عجیب است که امروزه صدای امریکا محلی برای حمله به جبهه ملی ایران و ملی گرائی شده است وناشناخته ترین عناصر عنوان نوعی سخنگو و و پرجمدار ملی گرائی ( کاذب ) معرفی میشوند . و با بردی که صدای امریکا در ایران پیدا کرده است این نقش " شاخص سازی کاذب " خطرات زیادی را برای حرکت آزادیخواهی در ایران در پی خواهد داشت . در برنامه های میز گرد صدای امریکا گرداننده بحث که وظیفه اش تنها اداره بحث است خود بطرفداری از یک جریان کاذب علیه مدعو ملی و جبهه ملی به حمله می پردازد . و سؤالاتی که با تلفن در این بحث ها پخش میشوند همه از دشمنان نهضت ملی هستند . از طرز گفتارشان هم پیداست که سوادی ندارند و شبکه " سؤال کنندگان " صدای امریکا را میسازند . و تعجب اینست که در بحثی که بطرفداری از جبهه ملی و دکتر مصدق است یک سؤال کننده طرفدار او هم پشت خط نمی آید و عجیت تر آنکه اداره کنند میز گرد متذکر میشود: " کسی به پشتیبانی از نظرات شما پیدا نشد " . و بشنودگان الغا میشود که دنیا را سلطنت طلبان گرفته اند! .

این روش های " شاخص تراشی کاذب " و حملات بملی گرا ها تا کنون مورد اعتراض دیگر ملی گرا ها هم بوده است . هنرمند گرانمایه و ملی هادی خرسندی وقتی به برنامه میز گرد او را دعوت نموده بودند این اعتراضات را علنی باداره کننده برنامه اظهار داشت و دیگران هم با نامه های منتشره در اینترنت باین بازی های ضد ملی صدای امریکا حمله کرده اند . درست است که ما بجز این رسانه ها راهی برای رساندن پیامهای خود بملت ایران نداریم ولی اینکار را بقیمت پیش بردن برنامه های ضد ملی صدای امریکا نباید ادامه داد .

شاید هر سالی یک شخص شناخته شده جبهه ملی را برای برنامه میز گرد انتخاب کنند و حملات بی امان و بدون وقت کافی برای جواب را برایش ترتیب دهند تا نشان دهند که افراد سالم ملی هم در این میزگرد شرکت میکنند: اشانتیون زیر رگبار حملات! ولی در عمل در برنامه های بسیاری، ابتکار عمل بدست افراد ناشناخته که نظرات ایشان را بیان میکنند داده میشود و " صحیح است " صحیح است " بدرقه راه ایشان میشود! نمونه هفته پیش بهترین نمونه این نوع جو سازی های ملی توسط صدای امریکا بود .

در صدای امریکا انتخاب کسانیکه به عنوان جبهه ملی صحبت می کنند هم قابل توجه است. فردی که خود را به عنوان «مشاور جبهه ملی» معرفی می کند که نمی دانم این شغل از چه زمانی در جبهه ملی رسم شده است که جبهه ملی مجبور است برای هدایت خود مشاور استخدام کند روی پرده آورده میشود . صحبت ایشان هم دنیای دیگری بود . پس از انقلاب و مرگ محمد رضا شاه بسیاری پیدا شدند که خود را مشاور مخصوص شاه و عقل کل دانستند. شاه در حال دربدری فکری به آنها پناه می برد و همه آنها صحبت از نصایح خود به امپراطور کرده اند که شاه چون نصایح ایشان را نپذیرفت شکست خورد. بعضی بالاتر رفته و ادعا میکردندحضورآ شاه را مورد سرزنش شدید قرار داده و شاه در مقابل سرزنش محکم ایشان سکوت اختیار می کرده است و بالاخره تمام آرزوهایشان را بصورت فانتزی در مقالات و کتابها منتشر کرده اند. زنده یاد نادر نادرپور بسیار از این ادمها دل پری داشت ومیگفت "اکنون که سالهاست محمد رضا شاه فوت کرده است همه شجاع شده اند و نزدیکترین فرد و مورد اعتماد ایشان بوده اند ولی هرگز مدرکی برای صحت ان نشان نمیدهند" این فرد مورد نظر ما یعنی «مشاور امروز جبهه ملی» در رسانه صدای امریکا اعلام میکند که مدت بیش از هفت سال رابط بین اپوزیسیون و شاه بوده است و بالاخره توانسته بود که جبهه ملی را راضی کند که با شاه مذاکره کنند. سپس اضافه میکند که شاه باو لابه میکند که نمیدانم که چه خاکی بسرم بریزم این تو بودی که به من سفارش ملیون را کردی حالا انگلیسیها در مقابل من ایستاده اند و با طرح تو(نخست وزیری بختیار) مخالف هستند. جالب اینجاست که اغلب رهبران جبهه ملی خاطرات خود را نوشته اند. بختیار- سنجابی- صدیقی- زیرک زاده... و هرگز نامی از این «مشاور جبهه ملی» نیاورده اند و همه می دانیم که شاه و جبهه ملی هرگز تا نزدیک انقلاب با هم تماسی نداشتند .

علت نوشتن آن نامه مشهور ( بختیار- سنجابی- فروهر) همین بود که رودر رو با شاه سخن بگویند و حالا ناگهان پس از سی سال صحبت از هفت سال مذاکره می شود و باز جالب اینجاست که رهبران جبهه ملی در ایران هم چنین اطلاعی ندارند. مسئله مخالفت انگلیسی ها با نخست وزیر شدن بختیار هم فانتزی جالبی است چون خود آقای بختیار نه در خاطرات خود و نه در سخنرانیهای خود اشاره ای به این مطلب نکرده است. در حالیکه اگر این موضوع صحت داشت بنفع بختیار بود که بگوید، انگلیسی ها هم با حکومت من مخالف بودند، و نیز از وجود این «مشاور جبهه ملی» هم بی اطلاع بوده است، چه در هیچ کجا صحبت از جنین مشاوری نمیکند . گوئی این موضوع را انگلیسی ها تنها با " مشاور " در میان گذاشته بودند. در مجموع این میزگرد با استادی انجام گرفته که «نمایندگان جبهه ملی» شرکت "مشروطه طلبان " در جبهه ملی را بپذیرند و مستشار بزرگ از برنامه میز گرد پر بیننده در ایران صدای امریکا اعلام نماید " که اشکالی در شرکت مشروطه خواهان درجبهه ملی نمی بینند.

برای روشن شدن مطلب لازم به توضیح است که «مشاوران جبهه ملی» بدانند که جبهه ملی یک سازمان جمهوری خواه است و وظیفه جمهوری خواهی تبلیغ برای سیستم مورد تایید آن سازمان است. چگونه یک جریان سلطنت طلب می تواند در زیر چتر جبهه ملی قرار گیرد چون تا آنجا که ما می دانیم سلطنت و جمهوری برادر نیستند بلکه هرکدام از این دو سیستم معتقدند که دیگری نباید باشد یعنی در مقابل یکدیگر هستند و امروز در تمام منشورهای جبهه ملی که کم هم نیست فقط و فقط صحبت از حکومت جمهوری می کند. آیا برای مبارزه با جمهوری اسلامی جبهه ای وسیع تر لازم است یا اتحاد مشروطه خواهان با جبهه ملی متفاوت است. در عین حال برای آنهایی که این بحث را پیش می کشند که باید جبهه مبارزه با جمهوری اسلامی هرچه وسیع تر انجام گیرد باید توجه داشته باشند که جبهه در هوا نیست و جبهه فقط در مخالفت با چیزی هم تشکیل نمی شود. مثلا برای دمکراسی در ایران جبهه ای پایه گذاری می شود. اگر در یک طرف متحدان این جبهه 50 سال علیه دمکراسی کار کرده است هزاران نفر را به زنجیر کشیده است و بهترین فرزندان ایران زمین را به جوخه آتش سپرده است با طرف دیگر این جبهه که همواره طرفدار آزادی و حقوق مردم بوده است و طرفدارانش قربانی آن استبداد بوده اند، چگونه میتوانند با هم همکاری داشته باشند؟ این جبهه ای که ما در آن هستیم رهبرش را با کودتا به زندان انداختند و وزیر خارجه اش را اعدام کردند و نهضت ملی ایران را برای زمانی خاموش کردند و دیکتاتوری را تا انقلاب دوباره ادامه دادند، حالا چگونه میتوان با گروههائی که هنوز از آن رژیم با آنهمه فجایع حقوق بشری دفاع میکنند، همراه و هم آواز شد؟ این «مشروطه طلبان» تازه به دوران رسیده که ولی نعمت شان پنجاه سال علیه مشروطیت مبارزه کرد، حاضر نشده اند گذشته خود را به نقد بکشند و دشمنی خود را با نهضت ملی و دکتر مصدق تمام کنند. این معنی آشتی ملی را دارد نه سر حرف خود استادن و از تجاوزات حقوق بشری آن دوران مستقیم یا غیر مستقیم دفاع کردن . این درست نیست که چون هر دوی ما مخالف جمهوری اسلامی هستیم، لذا ما میتوانیم که برای نهادینه شدن دمکراسی در ایران با یکدیگر فعالیت مشترک نمائیم ؟ نه چنین نیست. جبهه بر مبنای مخالفت تشکیل نمی شود بلکه بر روی آرمان ها و پرنسیب ها تشکیل می شود!

فرد دیگر میز گرد دید دیگری داشت. خوشبختانه ایشان خود را عضو جبهه ملی می دانست و هفت سال هم رابط شاه و مخالفین نبود. ولی تحلیل باید بر پایه صحیح انجام گیرد باید با اطلاعات دقیق گذشته را باز نمود. از اینکه هر سازمان فعال و یا حتی یک فرد فعال ممکن است اشتباه نماید حرفی نیست و باید آن را به نقد کشید ولی اینکه بختیار و سنجابی کدام درست فکر می کردند در این شرایط حساس یکی را علم کنیم و بر سر دیگری بزنیم مسئله را حل نمی کند. به نظر من هم بختیار و هم سنجابی هر دو در فکر نجات ایران بودند و هرکدام به نظر خودشان راهی را انتخاب کردند که در جهت رهایی جامعه باشد. بختیار جریان را در نخست وزیری شاه می دید و فکر می کرد می شود مثلا فتنه خمینی را تمام کرد و بعد شاه را به راه راست هدایت کرد و یا با او دوباره مبارزه کرد. سنجابی فکر می کرد این مذهبی ها قادر به اداره مملکت نیستند و بروکراسی جامعه احتیاج به متخصص این کار دارد و عملا آنها از صفحه سیاست کنار خواهند رفت و حرف خمینی را هم باور کرد که گفت به قم خواهد رفت. آنچه در صدر مشروطیت گذشت در ذهن او و بسیاری دیگر بود . زمانی باید از تصمیم این دو دفاع کنیم که موفقیتی در آنها دیده باشیم. در بر رسی این تصمیم گیری ها، از یکسو، حکومت پهلوی که پنجاه سال دیکتاتوری را بر مردم ایران تحمیل نموده بود چطور میتوانست یکباره گربه عابد و زاهد و مسلمان گردد، و قول او را در وفا داری از آزادی باور کرد؟ و بارتش که وفادار باو بود هم یار و همکار شد؟ در ثانی زمانی شاه دست به دامان ملیون شد که طوفان آمده بود و هر کسی می دانست که کار از کار گذشته است. اینکه بگوییم اگر جبهه ملی پشت بختیار ایستاده بود مسئله حل می گشت خواب و خیالی است. سنجابی هم درست فکر نمی کرد . خمینی را با سید محمد طباطبائی اشتباه گرفته بود و ارتش دهاتی های مذهبی دور شهر ها را که ارتش وفادار خمینی را ساختند را نمیدید . و جبهه ملی سالهای مصدق را با جبهه ملی پس از 15 سال دیکتاتوری و سازمان امنیت اشتباه گرفته بود . این مذهبیون بودند که نشان دادند که از همه آنها زرنگ تر هستند و امروز احمدی نژاد در ایتالیا در مقابل امریکا قد علم کرده است. به هر حال این دو تفکر انچه به نظرشان بهترین می رسید را انجام دادند. حال پس از سی سال یک دسته را چماق کرده علیه دیگری بکار ببریم فقط تخم دشمنی را کاشته ایم چون به اشکالات جدیدتری بر می خوریم . این درست است که باید این مطالب تحلیل شود تا سرمشق آیندگان شود. ولی اینکه جبهه ملی باید خود را نقد کند که چرا با شرکت بختیار در نخست وزیری مخالفت کرد حرف عجیب و غریبی است. اولا جبهه ملی دورانهایی مختلفی داشته است. ما وقتی از جبهه ملی صحبت می کنیم منظور از جبهه ملی آرمانهای دکتر مصدق است که این پدیده اجتماعی را بوجود آورد. اشتباهات این و آن کل مسئله و تئوری را عوض نمیکند.

راجع به شرکت جوانان در خارج از کشور هم که صحبت زیاد کردند و یا صحبت زیاد میکنند، باید برای آخرین بار توضیح داد. شرایط اجتماعی در خارج از کشور عوض شده است. در دوران شاه همه دانشجو بودند. امروز دانشجویان درصد بسیار کمی از اجتماع خارج از کشور ایرانیان را میسازد . و در ضمن دانشجویان امروز بیشتر تحت تاثیر کشورهای میزبان هستند تا تحولات ایران . و بیشتر دنبال درس خواندن و مسائل شخصی هستند تا پرداختن به امور سیاسی . و از آنجا که بسیاری از نظر مالی بایران وابسته هستند زمان گذشته نیست که قید همه چیز را بزنند و سیاست را انتخاب نمانید . دوران از همه نظر عوض شده است . این هم کاملا طبیعی است. در امریکا شما تظاهرات دانشجویان یوگسلاوی یا ایتالیایی و غیره را نمی بینید ولی شرکت آنها را در سیاست امریکا بطور وسیع می بینید. عملا آنهایی که دستجات دیگر را سرزنش می کنند که جوانان را در خود راه نمیدهند اگر به خود آنها درست توجه کنید احتمالا تعداد انگشت شماری جوان می بینید که علل شرکت آنها شرایط دیگری داشته است. نسل دومی های خارج از کشور که بیشترین جوانان را میسازند، فارسی را هم بزحمت صحبت میکنند و بدرستی اگر اهل سیاست باشند در همان سیاست کشور خودشان در خارج فعالیت خواهند داشت . احیانآ مسابقه فوتبال ایران و امریکا جرقه ای از محبت ایران را در دلها شان شعله ور کرد، و به پشتیبانی از بازی کنان ایران در خیابانها راه افتادند و دیگر تمام شد . لذا این بحث جوانان تقصیر این سازمان یا آن سازمان نیست زمینه اجماعی آن در خارج موجود نیست زمینه های اجتماعی میزبان رنگین تر و گیراتر . طبیعی تر است.

صحبت آنهائیکه وارد کردن جوانان در سازمان (خارج از کشور) را زیاد میکنند و اشکال همه کمبود ها را در کم بود جوانان در سازمان می بینند و خودشان هنوز در عرض این چند ساله که این حرفها را میزنند نشان نداده اند که این کار شدنی است، بیشتر منظورشان در کنار گذاردن قدیمی هاست تا وارد نمودن جوانان . خود داعیه داران وارد کردن جوانان بیشتر در سن های بالا هستند . باید گفت موضوع سن نیست که تعیین کننده است بلکه موضوع برنامه و طرز تفکر و عملکرد یک فرد است . دکتر مصدق عمده ترین کار های زندگی اش را در سن 65 سالگی انجام داد . و سن اغلب رهبران جنبش های بزرگ جهانی هم بالا بوده است . جوانان پرشور ایرانی در سالهای ملی شدن نفت در پشت مصدق سالخورده می ایستادند و نهضت بطرز شگرفی بجلو میرفت . موضوع عملکرد و روشن بینی افراد است تا سن افراد .

و اما در آخر آنهاییکه نصیحت می کنند که باید یک صدا شد و با هم یکی شویم قدرتمان بیشتر می شود مثل اینکه این گروه ها این مطلب را نمی دانند و فقط منتظر آن هستند که فرد مو سفیدی آنها را نصیحت کند! عجیب آنجاست که در عین حال طرفدار جوانان هم هستند و به تصمیم گیری های ایشان اعتماد دارند . اتحاد و یگانگی با نصیحت انجام نمی شود بلکه باید پایه های اجتماعی خود را داشته باشد و یا پیدا نماید . شما نمی توانید جمهوریخواه و سلطنت طلب را با هزار نصیحت و دلالت در یک حزب جمع نمائید. این دو دسته باید هر دو فعال باشند و در جهت آرمانهای خود فعالیت کنند . هنوز جبهه ملی یکپارچه نشده است، جمهوریخواهان یکپارچه نشده اند . چگونه می توان صحبت از همکاری جمهوریخواه و سلطنت طلب نمود. شما نمی توانید جبهه ملی باشید و پلی بر روی 28 مرداد بزنید و آن را نادیده بگیرید. حتی امروز حمله اعراب را به ایران نادیده نمی گیرند، امروز هنوز صحبت آتش اسکندر در تخت جمشید میشود. اینکه میگویند باید گاهی اوقات گذشت داشته باشیم تا اتحاد برقرار شود، آن اتحاد تنها در تخّیل انسان میتواند نقش به بندد، اگر اتحاد بر مبنای پر نسیپ نباشد هرگز آن اتحاد پابرجا نخواهد ماند.

و بالاخره در این دوران تدارک که جبهه ملی مانند سایر نیروهای مخالف رژیم ضعیف گردیده است . خستگی راهروان و انتخاب راههای مختلف برای مبارزه و چشم و هم چشمی ها (در خارج از کشور) و بسیاری علل دیگر که شرح آنها در حد این مقاله نیست وضع ناجوری را برای نیروهای مبارز و از جمله جبهه ملی بوجود آورده است . باین جهت این دوران تدارک از هم پاشیدگی بسیاری را بوجود آورده است . تا سازمان بپای خود بر خیزد، مانند تمام پدیده های تاریخی دیگر، فرصت طلبان از این بازار شلوغ و آب گل آلود بهره برداری میکنند . مدعیان جبهه ملی با نظراتی در عمقآ خلاف خواسته های این سازمان ملی مثل قارچ از هر گوشه ای سبز میشوند . و هر گاه و بیگاه میشنویم که فرصت طلبانه آنهائیکه سرشان بهزار جا بند است از مدعوین این گروههای قارچی هستند و در نقش ناصحین نیرو های ملی صندلی خود را بالا دست همه قرار میدهند . و من می بینم که استخواندار ها، باآنهائیکه احیانآ اختلاف سلیقه ای هم دارم، مثل بسیاری در این دوران تدارک، دستشان کوتاه مانده است . این درست است که جبهه ملی ارٍث پدر کسی نیست و آنرا مکرر برخ ما میکشند، ولی نقش دلال وامانده های سیاسی را بنام جبهه ملی بازی کردن و ایشانرا چهره ملی بخشیدن با فرهنگ ملی و جبهه ملی منافات دارد . چه نتیجه این میشود که در یک جمغ قلیل در مریلند که تنها چند نفر انگشت شمار از جبهه ملی حضور داشته اند، بنام جبهه ملی ، مشاور می تراشند، اتحاد با مشروطه خواهان را درست اعلام میکنند، هر آدم ناشناخته ای را عنوان " مشاور " و فلان و بهمان میدهند .

بااین وصف و ترتیب باید همه دست اندرکاران مبارزات جبهه ملی افراد و گروهها و حرکت هائی که خود را جبهه ملی معرفی می نمایند و از دکتر مصدق تجلیل میکنند را خوب بشناسند و با چشم باز عمل نمایند چه نتیجه اش این میشود که افراد گمنام با درجاتی که باشان تفویض شده نقش طراح و برنامه ریز و مستشار جبهه ملی را بازی میکنند و صدای امریکا نیز حساب شده، پشت آنهارا میگیرد و آنرا برزگ میکند تا بزعم ایشان وزنه ای را در سیاست پیدا نمایند . و سپس صدای امریکا " مشاور " مخصوص جبهه ملی را ، که فرصت طلبان عنوان داده اند، روی پرده تلویزیون می آورد که حرف هائی که برای حبهه ملی خجالت آور است را از دهان آنهائیکه " مشاور جبهه ملی " و در مقامات بالای جبهه ملی معرفی شده اند شنیده شود. و بالاخره باید آگاهانه توجه داشت و نگذاشت بنام رهبری جبهه ملی در خارج از کشور " جو سازی " نمانید . احیانآ نگذارند افراد گمنام و ناشناخته ای برای جبهه ملی " مشاور " اعلام نمایند و " مشاور هم هر چه دلش میخواهد بگوید . و کارنامه جبهه ملی را با بیانات و تاریخ سازی های ساخته و پرداخته ذهنش در ذهن ناآگاهان خدشه دار نماید .

راه مصدق ، جبهه ملی و راه مبارزه برای آزادی مردم ایران زندگی ماست و ما اجازه نخواهیم داد که در این بازار آشفته و دوران تدارک هر کس بدل خواه خود را رهبری جبهه ملی اعلام نماید و راه را برای دشمنان جبهه ملی هموار نماید!



کامبیز قائم مقام – لس آنجلس

8 ژوئن
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
دروغ پشت دروغ، پشت دروغ
پرویز داورپناه



حکایت



شیادی گیسوان بافت که من علویم و با قافلهً حجاز بشهر در آمد

که از حج همی آیم و قصیدهً پیش ملک برد که من گفته ام

(...)

یکی از ندمای حضرت پادشاه که در آن سال از سفر دریا

آمده بود گفت من او را در عید اضحی در بصره دیدم

حاجی چگونه باشد دیگری گفتا پدرش نصرانی بود در ملیطه

پس شریف چگونه باشد و شعرش را بدیوان انوری دریافتند

ملک فرمود تا بزنندش و نفی کنند تا چندین دروغ در هم چرا گفت(...)



سعدی، گلستان، باب اول: « در سیرت پادشاهان»



در جامعهً استبداد زده ایران، در داخل و خارج کشور، افراد بی ریشه ای وجود دارند که از خود هیچ سجیه ی مثبت و صفت درخور توجهی دارا نیستند و این بی ریشگی، تـُنـُک مایگی و کمبود شخصیت، موجب می شود که بسوی عنوان و اعتبار سازمان های معتبر سیاسی و شخصیت های بزرگ و صاحب نام سوق داده شوند، بطوری که بتوانند حقارت خود را زیر آن نام ها پنهان سازند.



دستگاه های زور و استبداد از طرفی و قدرت های جهانی از طرف دیگر نیز، برای پیشبرد مقاصد شوم خود و از جمله ایجاد اغتشاش و سردرگمی در هویت ها و گمراه ساختن جوانان نا آزموده، در وجود اینگونه فرومایگان دستیاران و پادوهای مورد نیاز خود را فراوان می یابند؛ چه تا زمانی که بتوان آب را چنان گل آلود کرد که مردم و خاصه جوانان کشور که در جو اختناق امکان آشنایی با آزادیخواهان اصیل را نیافته اند سَر ِه را از نا سَر ِه و اصل را از بدل نتوانند بازشناخت و ناچار به هر خودفروشی اعتماد کنند، امید برآمدن نیروی سیاسی سازمان یافته و معتبری که ملعبه ی دست نظام حاکم یا تابع مقاصد بیگانه نباشد همواره به یأس خواهد انجامید.



شایان ذکر است که این افراد را یا کسی نمی شناسد و یا آنها که می شناسند اکثرا" می دانند که آنان دنبال کار و شغل و زندگی روز مره خویش اند و هر چند گاهی به میدان می آیند، خودی می نمایانند و زیر نام شخصیت محبوبی، جشنی، بزرگداشتی و یا مجلس یاد بودی برگذار می کنند، یا در مناظره ای شرکت می جویند، یا آنکه حاکمان جهان، طبق برنامه های عریض و طویل و دراز مدت، در این امور بکارشان می گیرند و شرکتشان می دهند؛ و آنچه بهیچ روی برایشان اهمیتی ندارد، این است که بیاندیشند که آیا فی المثل تاریخی که برای یک سالروز، انتخاب می کنند با تاریخ اصل کمترین ارتباطی داشته باشد یا نه؛ یا در فلان مناظره سخنی برای گفتن از روی حقیقت دارند یا نه! نکته ی مهم برای آنان پیش بردن یک برنامه ی سیاسی شیطانی، یا مطرح کردن نامشان در سایهً نامی بزرگ، و غالبا" این هر دو است، با استفاده از اینگونه وسائل.

آیا تصور می کنید سعدی آن حکایت را بالکل از خود ساخته است یا آن را بدین جهت برای ما بیادگار گذاشته است که در زمانه های دیگر نیز اینگونه طراران، هر چند به شمار اندک تر، بوده اند و با دست اندازی به نام و حیثیت و آثار دیگران برای خود جامه های «بزرگی» می دوخته اند؛ چنانکه حافظ نیز درباره ی گروهی دیگر از آنان بسیار فرموده و از آن جمله در دیوان آسمانی اش می خوانیم:



صوفی نهاد دام و سرِ حقه باز کرد

بنیاد مکر با فلک ِ حقه باز کرد

بازی دهر بشکندش بیضه در کلاه

زیرا که عرض شعبده با اهل ِ راز کرد

(حافظ)



اگر جبههً ملی ایران و راه مصدق برای مصدقی های اصیل و آزادیخواهان صدیق، همیشه وسیله ای و راهی برای تحقق سعادت و بهروزی ملت ایران و کسب آزادی و استقلال و عدالت اجتماعی و مبارزه با استعمار و استثمار بوده و می باشد، برای این افراد بی ریشه، نام مصدق و جبههً ملی دستاویزی و دستمایه ای بیش نیست که از آن برای پیش برد مقاصد شخصی یا گروهی استفاده می کنند، مقاصدی که آنها نیز غالبأ از عوالم بالا یا منابع غیبی الهام می شود.

این کار یکی از شگرد های بی شماری است که بمنظور عوام فریبی، سیاست بازی، فرصت طلبی و خود فروشی سیاسی از دیرباز بکار می رفته و همچنان می رود و بسیار هم شناخته شده می باشد.



به گواهی تاریخ یکی دیگر از این شگردها شبیه سازی است: برپا کردن شبه سازمان هایی با غصب نام سازمانی که بر اساس گذشته و سننی دیرینه از حیثیت و اعتباری بی نظیر در جامعه برخوردار است. این کار هم در همه ی استبداد های قدیم(مانند تزاریسم روسیه) سابقه داشته هم در دیکتاتوری های جدید: در دوران دیکتاتوری بعد از ٢۸ مرداد ساواک برای مبارزه با گروه های مسلح با استفاده از افراد تسلیم شده ی آنها شاخه های مصنوعی برای آنها بوجود می آورد و بدینوسیله افراد کم تجربه یا کسانی را که رابطه ی آنان با سازمانشان گم شده بود به دام می انداخت.



استفاده از این روش ها در مورد جبهه ملی ایران نیز سابقه ای دراز دارد و این نکته را نیز همه می دانند که نه سود جویی از نام دکترمصدق(و جبهه ی ملی ایران) امر نوی است نه کوشش نیروهای امنیتی برای رخنه در سازمانی چون جبهه ملی ایران.

همانهایی که مصدق را در احمد آباد زندانی کرده بودند عوامل زیادی را هم در دانشگاه های ایران و هم در جبهه ی ملی خارج از کشور برای کار تخریبی و خبر چینی به نفوذ در سازمان های ما مأمور می کردند. در اولین کنگره ی سازمان های جبهه ی ملی ایران در اروپا( کنگره ی ویسبادن) که در سال ١۹٦۲ برگذار شد، کمسیون اعتبار نامه ها اعتبار نامه ی سه تن را رد کرد و کنگره نیز تصمیم کمیسیون را تأیید نمود. اما حتی این هم به احتمال زیاد مانع از نفوذ عناصرامنیتی از راه و در فرصت دیگری نشد.



در گذشته نام دکتر مصدق بگونه های مختلف مورد استفاده ی بسیاری از اشخاص یا گروه های سیاسی قرار گرفته که به گواهی اعمال و افکارشان کمترین قرابتی با راه و اندیشه ی او نداشته اند. باید پذیرفت که در این کار هم «فضل تقدم» به حزب توده تعلق می گیرد. بعد ها مجاهدین خلق خواستند خود را به مصدق ببندند و هنوز هم از این کار مذموم دست نکشیده اند.

آقای ابوالحسن بنی صدر که همه عکس تاریخی او را در حال بوسیدن دست خمینی به پاس دریافت مقام «ریاست جمهوری» از او به یاد دارند نیز با همه ی این احوال و کار هایش، هرگز از ادعای پیروی از راه مصدق چشم پوشی نکرده است.

بعد از انقلاب، شاهزاده رضا پهلوی نیز که راه و روش او همواره نشان داده که کمترین قرابتی با اندیشه ها و آرمان مصدق ندارد، چند بار به ستایش از مصدق پرداخته است.



در جمهوری اسلامی هم از زمانی که زعما دیدند حنایشان دیگر در میان مردم رنگی ندارد سوء استفاده از نام بزرگ مصدق را به تفاریق بکار برده اند. یک روز تمبر پستی با تصویر نام او منتشر می کنند؛ روز دیگر آنجا که در زمینه ی سلاح های هسته ای کُمـِـیت احمدی نژاد در تنش با غرب لنگ می ماند او درگیری نظام با دولت آمریکا را با مبارزه ی دکتر مصدق با استعمار انگلیس بر سر منابع نفت ایران مقایسه می کند.



امروز، به استثناء کسانی که از اینجا و آنجا مأموریت دارند که، مانند محمد رضاشاه، باز هم برای تخریب چهره ی درخشان و فساد ناپذیر مصدق در تاریخ ایران با انواع مغالطه کاری کتاب سر ِهم کنند، تمام مردم آگاه ایران در برابر عظمت کار و نام او سر تعظیم فرود می آورند و کمتر کسی جرآت آن را دارد که آشکارا و به صراحت بر او بتازد.



پیداست که یکی از مزورانه ترین راه های دیگری که برای تخریب در کار هواداران اصیل مصدق می ماند، باز همان آراستن خود به لباس مصدقی بودن و تبدیل کردن نام جبهه ی ملی او به دستمایه معاملات شیطانی سیاسی است، و البته به یاری رسانه هایی که در خدمت سیاست های سلطه طلب جهان قرار دارند و به کمک منابع مالی خشک نشدنی.



آیا کسانی که از روی شرارت و تنها بمنظور سرپوش نهادن بر تعارضات و عدم تجانس های بنیادی و عمیق میان آرمان ها و اهداف افراد و دستجات ِ با هویت و بی هویت، شعار مسموم و مهلک خمینی: « همه با هم» را به لحن ها و با آرایش های جدید، در فلان سمینار ِ بی هویت یا بهمان مصاحبه، تکرارمی کنند، در پی همان منظور خمینی، یعنی کسب قدرت برای خود یا آمران خود نیستند؟



این نوابغ سیاسی که گویا بتازگی خواص معجزآسای اتحاد و همبستگی در نیل به قدرت را دریافته اند و همه را، بدون هیچ حساب و معیار استراتژیکی، به آن دعوت می کنند، و برای شناساندن کشف خود به ما عوام سیاسی، همچون ارشمیدس فریاد بر می آورند که« یافتم! یافتم!»، می توانند بگویند اتحاد مورد نظرشان ضامن کسب قدرت کدام نیرو، کدام شخصیت یا کدام سازمان های سیاسی است؛ و اگر پاسخ این پرسش را دادند برای ادعای خود چه تضمین استراتژیکی ارائه می دهند؟ اینگونه پرسش ها و موضوعات جدی و حیاتی است؛ پاسخ می خواهد؛ آنها را نمی توان با سکوت برگذار کرد. با مفاهیمی چون اتحاد و همبستگی نمی توان بازی کرد، گرچه می توان عده ای را با آنها بازی داد.

مردم ایران البته با این حکمت اتحاد که سعدی به شیوایی تمام بیان داشته:



صد هزاران خـَیـط یکتو را نباشد قوتی / چون به هم برتافتی اسفندیارش نگسلد



همواره آشنا بوده اند؛ سخن در این است: قوت برای چه و برای که؟ آن هدف که قرار است با تحقق این قوت برآورده شود کدام است و ضامن یا ضامنان آن کیانند؟ مفهوم استراتژی که از فنون نظامی به عرصه ی سیاست منتقل شده مهمترین مصداق خود را در طرح این نوع پرسش ها و پاسخ به آنها می یابد!



حال بپرسیم آیا در گذشته دست همه ی آنها که در بالا از باب مثال نام بردیم برای مردم رو نبود؛ یا سرانجام رونشد؟

آیا مردم ما آنقدر هوشمند نیستند که اصیل و غیر اصیل را با توجه به کیفیت اعمال و رفتار هریک از آنان از یکدیگر تمیز دهند؟



"در تنگنای حیرتم از نخوت رقیب

یا رب مباد آنکه گدا معتبر شود"

(حافظ)



حال شاید بیفایده نباشد به متصدیان آن رسانه های خارجی نیز، که البته در خدمت سیاست دولت های خود قراردارند، و بویژه مجریان ایرانی آنها یادآوری شود که همانگونه که تجربه ی خود آنان هم نشان داده است مردم ایران هراندازه نیز زیر فشار خفقان سیاسی باشند کور و کر و کودن نیستند و آنقدر هم از امور بی اطلاع نمی باشند که بتوان هر آدمک خیمه شب بازی را فی المثل به عنوان سخنگو یا مشاور جبهه ی ملی ایران به خورد آنان داد. آقایان خود دیدند، که بعنوان نمونه در یکی از مناظره هایی که اخیرأ ترتیب داده بودند چگونه یکی از بینندگان آنها که حتی هوادار جبهه ملی هم نبود در تماس تلفنی خطاب به مهمان ایشان ـ ان عضو ساختگی جبهه ی ملی ـ گفت « سخنان شما در همه ی موارد گنگ و نارساست و مثلأ درباره ی لاییسیته نتوانستید هیچ توضیح روشنی ارائه دهید»(نقل به مضمون) و باز دیدند که همان مراجعه کننده چگونه خطاب به مهمان برنامه گفت( شما اصلآ استعداد این کار را ندارید، چه اصراری به دخالت در این کار ها دارید؟ من بشما توصیه می کنم که بدنبال کار خود بروید و این کار را بکلی رها کنید!»(نقل به مضمون).



تذکار ما به اینگونه متصدیان و مجریان این است که چنانکه با همین یک مثال ملاحظه می کنید، مردم ساختگی را از اصیل به سرعت تشخیص می دهند و شما با دعوت مهمانی که خود را به دروغ به جبهه ملی می بندد و خود نیز با این عنوان با او مصاحبه می کنید بیش از آنکه به اعتبار جبهه ملی که اصول و راه و رسم دیرین آن بسیار شناخته تر از آن است که شاید تصور کنید، به اعتبار رسانه ی خود آسیب می رسانید.

شما نیز لابد باید بدانید که یکی از تفاوت های اصول خبررسانی و تبلیغاتی میان نظام های غربی و نظام های توتالیترسابق اروپای شرقی در این بود که اخبار و ادعا های نظام های اخیر را، درست مانند ادعا های امروز جمهوری اسلامی، نه در داخل و نه در خارج، کسی باور نمی کرد؛ در حالی که اعتبار نسبی رسانه های غربی معلول آن بود که ضمن رعایت منافع سیاسی دولت های خود پایه دروغ و فریبکاری را به آن اندازه بالا نمی بردند که ادعاهایشان از اساس غیرقابل اعتماد گردد.

اما شما آقایان گویی این اصل مهم خبر رسانی در سیستم های رسمی دموکراسی های غربی را، دست کم در مورد ایران، از بیخ و بن فراموش کرده اید! البته این یادآوری ما نه از راه دلسوزی برای شماست نه پند و اندرز سیاسی؛ که گفته اند: « صلاح مملکت خویش خسروان دانند». اما شما باید از یاد نبرید که دموکرات های واقعی جهان همگی در سراسر کره ی ارض به هم نیاز دارند. پس حال که پشتیبان آزادیخواهان اصیل ایرانی نیستید دست کم، آزادیخواه مصنوعی هم برای ما نتراشید.

(یادداشت روز، احترام آزادی)
بازگشت به صفحه قبل   نسخه قابل چاپ   لینک دائمی به این خبر 
 
 
¤ اخبار جبهه ملی
¤ درگذشت مهندس اسماعیل حاج قاسمعلی
¤ بازداشت پیمان عارف عضو جبهه ملی ایران
¤ ادیب برومند: انحلال مجلس استیضاح مصدق را منتفی کرد
¤ نامه سخنگوی جبهه ملی ایران به بی بی سی
¤ پیام های نوروزی
¤ خورشیدی که هر روز فروزان تر از روز پیش میدرخشد/بیانیه جبـــهه ملــــی ایــــران
¤ سنگر نشین بی مدعای آزادی هوشنگ کشاورز صدر رفت
¤ تجزیه طلبی محکوم است/رئیس هیئت رهبری جبهه ملی ایران
¤ متن پیام های رهبران جبهه ملی به مناسبت پنجاهمین سال تاسیس کنفدراسیون
¤ تحلیل جبهه ملی ایران ازرویدادهای مصر
¤ دکتر علی رشیدی عضو هیئت رهبری جبهه ملی ایران به دو سال زندان و 5 سال محرومیت از حقوق اجتماعی محکوم شد
¤ بازداشت اعضاي جبهه ملي ايران در اسفراين خراسان شمالي
¤ بزرگداشت دکتر مصدق در واشنگتن/2 گزارش
¤ بزرگداشت دکتر محمد مصدق در باشگاه ملی خبرنگاران در واشنگتن دی سی شنبه 10 نوامبر 2012
¤ مشروح سومین گزارش احمد شهید در رابطه با حقوق بشر در ایران
¤ جبهه ملي ايران , نيروي هوايي و خلبانان قهرمان دفاع مقدس را گراميداشت
¤ تکدیب امضا
¤ جبهه ملی ایران: به یاری زلزله زدگان بشتابیم
¤ درگذشت رادمرد میهن دوست آقای دکترخسروسعیدی عضو حزب ایران و جبهه ملی ایران
¤ ننگ ونفرین بربیست وهشتم مرداد
¤ اسطوره مقاومت مهندس عباس اميرانتظام در بيمارستان بستري شد
¤ بیانیه ادیب برومند و جبهه ملی ایران- اروپا و آمریکا در اظهار تاثر و همدردی با هموطنان داغدیده آذربایجانی
¤ احضار كورش زعيم
¤ درود بر چهاردهم مرداد / ادیب بـرومـند- رهبر جبهه ملی ایــران
¤ جبهه ملی ایران نسل کشی مسلمانان در میانمار را محکوم میکند
¤ بیانیه ادیب بـــرومند رئیس شورای مرکزی جبهه ملی ایران به مناسبت بزرگداشت ۳۰ تیر 1331
¤ نامه سرگشاده جبهه ملی ایران به رئیس جمهور آمریکا درمورد ادعای واهی مالکیت امارات بر جزایر ایرانی
¤ عمل جراحی قلب دکتر حسین موسویان، رییس هیئت اجرایی جبهه ملی ایران
¤ گرامیداشت یکصدوسی امین زادروز دکتر محمد مصدق در پاریس و کلن
¤ یادداشت اعتراض جبهه ملی ایران به موسسه گوگل
¤ تکذیب مذاکرات جبهه ملی ایران با آقای رضا پهلوی و نزدیکان ایشان
¤ جبهه ملی ایران مهیای ستیزه گری در باره حفظ تمامیت کشور است/ادیـب بـرومـند رئیس شورای مرکزی جبهه ملی ایران
¤ پیام های نوروزی استاد ادیـب بـرومـنـد , دکتر حسین موسویان ,اقاي حسن لباسچی و مهندس كورش زعيم
¤ پیام نوروزی ادیـب بـرومـنـد
¤ دیدارسخنگو و اعضای جبهه ملی ایران با دکتر علی رشیدی
¤ بیانیه ادیـب بـــــرومــند رئیس شورای مرکزی جبهه ملی ایران درباره انتخابات اسفند ۱۳۹۰
¤ جبهه ملی ايران در انتخابات شرکت نمی کند
¤ آخرین وضعیت جبهه ملی ایران
¤ وضعیت نا مساعد جسمی حمید رضا خادم، زندانی سیاسی در بند ۳۵۰ اوین
¤ آیا جبهه ملی ایران منحل میشود؟
¤ بازجویی و بازداشت فعالان و اعضای جبهه ملی ایران
¤ ادامه بازداشتها و احضار اعضای جبهه ملی ایران به وزارت اطلاعات
¤ برگزاری جلسات شورای جبهه ملی ایران ممنوع شد
¤ احضارعیسی خان حاتمی عضو شورای مرکزی جبهه ملی ایران/ بازداشت مهندس محمد توسلی
¤ بازداشت دکتر علی رشیدی
¤ احضار ملیون به وزارت اطلاعات
¤ نشست مهرماه شوراي مركزي جبهه ملي ايران
¤ جلسه شورای مرکزی جبهه ملی ایران پنج شنبه در تهران برگزار شد
¤ جبهه ملی ایران در خارج از کشور نماینده ندارد
¤ @نامه پیمان عارف به احمدی نژاد@دیدار از پیمان عارف
© 2004 - 2011 - خبرگزاری جبهه ملی ایران - J M I N e w s . c o m - تماس با ما