برنامه افق با شركت رامین جهانبگلو، امین بزرگیان و كورش زعیم
22 دی 1389 (12 ژانویه 2011)
موضوع: اعتراض های مردمی و سیاست خشونت
پرسش 1: در صورت سرکوب خشن جنبش، آیا امکان مبارزه بی خشونت وجود دارد؟
كورش زعیم: اگر هدف دموكراسی و حقوق شهروندی است، مبارزه مسالمت آمیز تنها راه خردمندانه است. در جنبشی كه توسط حاكمیت به خشونت كشانده می شود، مردم خردمند و صلحجویی كه با خانواده هایشان به میدان می آیند تا صدای اعتراض خود را به گوش برسانند عقب نشینی می كنند و مردمی كه تحملشان بیشتر و خطرپذیرتر هستند در میدان می مانند. حضور چالشگرانه آنها حاكمیت خشونتگرا را وادار به اعمال خشونت بیشتر می كنند. همچنان كه دامنه خشونت بیشتر می شود، رهبری مبارزه را افراد ماجراجو به دست می گیرند. دیگر اختیار از دست خردمندان و مردم عادی خارج می شود. افراد ماجراجو تحریك پذیر هستند و ظرفیت مسلح شدن را هم دارند. وقتی مبارزه به زد و خورد خیابانی می كشد، شرایط برای ورود گروه های سازمان یافته مسلح به میدان فراهم می شود. در این شرایط مردم هم آنان را پذیرا می شوند، زیرا كه آنها را در مقام دفاع از مردم می بینند. در چنین شرایطی است كه نقشه های بیگانگان در جهت حفظ یا كسب منافع خود فرصت عمل پیدا می كنند.
از اینجا به بعد، هر كدام از طرفین كه برنده میدان شوند به زیان ملت است. اگر حاكمیت پس از یك رویارویی خونین برنده شود، تسلط خود را بر مردم تنگ تر و شدیدتر خواهد كرد، حكومت نظامی خواهد شد و پاكسازی های فراوانی برای جلوگیری از تكرار جنبش صورت خواهد گرفت. تجربه دهه شصت نشان داد كه با یك دیكتاتوری خشن نباید رویارویی خشن كرد. این اشتباه بزرگ برخی سازمانهای چریكی بود كه می توانستند با ورود به عرصه سیاسی كشور از تك قطبی شدن حاكمیت جلوگیری كنند. از سوی دیگر، اگر حاكمیت در مبارزه شكست بخورد، همان ماجراجویان هستند كه حكومت را به دست می گیرند، پاكسازی های گسترده انجام می دهند و دور باطل دیكتاتوری با بازیگرانی جدید دوباره آغاز می شود.
در مبارزه با یك حاكمیت خشن و انحصارگر، هوشمندی در بهره برداری از فرصتها و خردمندی در كنشگری، كارآمدترین جنگ افزارهاست و همیشه پیروز میدان می شود.
پرسش 2: آیا هدف از اعمال خشونت در اعتراضهای سال گذشته ایران به خشونت کشاندن اعتراض مخالفان بوده یا صرفاً به قصد سرکوب بوده است؟
كورش زعیم: در تظاهرات پارسال هدف از اعمال خشونت پشیمان كردن مردم از اعتراض كردن بود. قصد حاكمیت فقط سركوب بود، ولی به دید من، عوامل ناپیدایی در درون حاكمیت خشونت را شدت بخشیدند تا زشتتر از آنچه برنامه بود بشود. برای این كار تریبون و ابتكار عمل را بدست خشونت طلبان فطری دادند تا آنها را كه در درون حاكمیت كمی خرد داشتند در برابر عمل انجام شده قرار دادند. ما همین سناریو را در دهه شصت مشاهده كردیم كه عوامل ناپیدای یك حزب بدنام در بسیاری از نهادهای تصمیم گیری لانه كرده، مسئولان بی تجربه و ایده آلیست انقلابی را وادار به كارهای تخریبی و خشن می كردند تا سیستم فرو بریزد و آنها زمام كشور را بدست بگیرند. من در آن تاریخ این برداشت را در یك مقاله مفصل نوشتم و هشدار دادم، كه به زندانی شدن من منجر شد. اكنون سناریوی مشابهی در حال اجراست.