اميراحمدي در گفتوگو با تابناك:
گروه صلح شيرين عبادي كاري خام و بچهگانه است
وي پرونده اتمي ايران را تله آمريكا براي مات كردن اروپا و بلوك شرق دانست و گفت: آمريكا در پرونده ايران طرفهاي مذاكرهكننده با ايران را كه در عراق بازي داده نشده بودند، به يك بازي باختـباخت، كشاند.آنها اگر قطعنامههاي تحريم ايران را امضا كنند، در واقع، عليه خودشان رأي داده و خودشان را از منافع در ايران محروم ميكنند و اگر هم وتو كنند، دست آمريكا را براي يافتن بهانه پايان ديپلماسي باز گذاشتهاند، چون شوراي امنيت، در واقع، شوراي جنگ است.
كد خبر: ۱۴۱۳۱ تاريخ انتشار: ۱۰:۴۶ - ۳۱ تير ۱۳۸۷ تعداد بازديد: ۲۱۴۷۷
دكتر هوشنگ اميراحمدي با انتقاد شديد از برخي اقدامات تبليغاتي نظير تشكيل گروه صلح توسط شيرين عبادي گفت: حركتهايي همچون تشكيل گروه صلح، تجمع، راهپيمايي در آمريكا و اروپا عليه جنگ و تشكيل گروههاي اينترنتي و جمع كردن امضا و فرستادن ايميل را نه تنها كارساز نميدانم، بلكه يك كار خام و بچهگانه ميدانم، همان گونه كه همين گروه صلحي كه خانم شيرين عبادي تشكيل داده بود، تنها توانسته بهانهاي جديد به دست آمريكا بدهد تا بحث حقوق بشر در ايران توسط برخي از رسانههاي آمريكايي هر روز مطرح شود.
اين استاد ايراني دانشگاه آمريكا كه علاقه زيادي به برقراري رابطه بين ايران و آمريكا دارد، در پاسخ به اين پرسش «تابناك» كه چه كسي شما را به ايفاي نقش در اين زمينه كرده، گفت: من خودم، خود را مأمور كردهام و افتخارم اين است كه در دو سال گذشته، تلاش كردهام با روابط دوستانهاي كه با برخي مقامات بلندپايه آمريكايي دارم و همچنين لطفي كه مقامات ايراني دارند، زمينه مذاكرات دو جانبه بين مقامات دو دولت را برقرار كنم.
لابيست يعني كسي كه مغز طرف مقابل را ميشويد و او را با توجه به منافع خودش توجيه ميكند. هيچ گاه صهيونيستها در آمريكا تظاهرات راه نمياندازند، بلكه ميروند افراد مؤثر را توجيه ميكنند. متأسفانه ايران در آمريكا يتيم است. ما بايد بدانيم كه محل لابي، واشنگتن است و همه كشورهاي اروپايي و عربي و صهيونيستها در واشنگتن لابي دارند، نه كشورهاي ضعيف.
اميراحمدي مهمترين اشتباه ايران در پرونده هستهاي را مجوز ورود اروپا به اين پرونده خواند، در حالي كه به اعتقاد او، مشکلي که براي تحقيقات هستهاي ايران به وجود آمد، ساخته و پرداخته آمريکاييها بود و اروپاييها از ابتدا مشکل جدي با مسئله هستهاي ما نداشتند.
وي گفت: آن موقعي که طرف ايراني تصميم گرفت اروپاييها را به عنوان طرف مذاکرات انتخاب کند، هشدار دادم که با اروپاييها مذاکره نکنيم؛ چون اينها اگر اجازه ورود و بازرسي پيدا کنند، حتي به زيرزمين حرم امام رضا هم رحم نميکنند و ميخواهند آنجا را هم بگردند و سرانجام هم به تمام آنچه در ذهن دارند، تن بدهيم، اما قدرت تصميمگيري ندارند و آخر کار، باز گوش به فرمان آمريکاييها هستند. يكي از مذاكرهكنندگان ارشد هستهاي ايران ميگفت، هر وقت ما با اروپاييها جلسه داشتيم، يک گروهي از آمريکاييها هم در اتاق كناري بودند و وقتي به يکسري توافقات با مقامات اروپايي رسيديم، آنها اجازه تنفس ميخواستند؛ در همين زمان استراحت ميرفتند پيش آمريکاييها، آمريکاييها هم با ترفندهايي و ارايه يکسري مدارک (جعلي يا واقعي) جديد به آنها، جريان مذاکرات را تغيير ميدادند، به گونهاي که پس از بازگشت به ميز مذاکرات، همه سخنان قبلي خود و تعهدات چند دقيقه پيش خود را انکار ميکردند و گاه مواضعي مخالف مواضع قبلي خود در پيش ميگرفتند.
طرف ايراني چون نميخواست با آمريکا مستقيما وارد مذاکره شود، رفت سراغ اروپاييها ولي به اين مطلب توجه نداشت که آمريکاييها نخواهند گذاشت دو طرف به مصالحه برسند.
دكتر اميراحمدي پرونده هستهاي ايران را تله آمريكا براي مات كردن اروپا و بلوك شرق دانست و گفت: اين كشورها سالها بود كه از دعواي بين ايران و آمريكا سود ميبردند، چون آمريكا عملا از تجارت با ايران در حجم گسترده بيبهره بود و در عوض شركتهاي اروپايي، روسي، چيني و ... در پروژههاي سودآور ايران از جمله طرحهاي نفت و گاز ايران حضور چشمگير داشتند، اما عملا ميبينيم كه در شوراي امنيت روسيه، چين، انگلستان و فرانسه به دست خودشان تحريمهايي را عليه ايران وضع كردند كه در اصل عليه خودشان بود و شركتهاي آنان را از بازار پرسود ايران بيبهره كرد.
وي توضيح داد: آمريكاييها در پرونده ايران عملا طرفهاي مذاكرهكننده با ايران، آنها را كه در عراق بازي داده نشده بودند، به يك بازي باخت ـ باخت، كشاندند كه اگر هر كجا از اين مذاكرات به جانبداري از ايران، از مذاكرات كنار ميكشيدند، به معني به بنبست رسيدن ديپلماسي بود و آن گاه آمريكاييها خود را محق ميدانستند كه موضوع را آن گونه كه ميخواهند، به پايان برسانند و اگر هم غير از اين عمل ميكردند، به همين جايي رسيدند كه هماكنون عليه منافع اقتصادي خودشان قطعنامه امضا ميكنند.
با اين حساب آنها اگر قطعنامههاي تحريم ايران را امضا كنند، در واقع، عليه خودشان رأي داده و خودشان را از منافع اقتصادي در ايران محروم ميكنند و اگر هم وتو كنند، دست آمريكا را براي يافتن بهانه پايان ديپلماسي باز گذاشتهاند، چون شوراي امنيت، در واقع، شوراي جنگ است و در عراق هم با وتوي قطعنامه توسط چين و روسيه، راه براي جنگ باز شد.
وي با اشاره به ديدار خود با وزير دفاع ريگان كه به قول وي، بوش و رايس از او حرفشنوي دارند، گفت: در اين ديدار كه دو ماه پيش از 11 سپتامبر برگزار شد، «جورج شولتز» به من گفت: ما ميدانيم كه زور و برخورد فيزيكي با ايران پاسخ ميدهد، ولي هيچ گاه توانايي تحمل پيامدهاي اين برخورد را در درازمدت نداشتهايم و نه خواهيم داشت لذا من حاضرم به عنوان كسي كه رايس و بوش از من حرف شنوي دارند، براي حل و فصل اين دلخوريها ميانجيگري كنم، ولي شرط آن است كه پيامي رسمي از مقامات عاليرتبه ايران مبني بر تمايل آنها دريافت كنم. تنها پس از دو ماه از دريافت پيام، دو ماه وقت نياز داريم. پس از آن ديدار كه چند ماه پيش از ماجراي يازدهم سپتامبر بود، با آقاي نژادحسينيان، سفير وقت ايران در سازمان ملل ديدار كردم و موضوع را با وي در ميان گذاشتم، از قضا وي چند روز بعد به ايران رفت و پس از سه يا چهار هفته بازگشت. وقتي از او نتيجه را جويا شدم، او با لبخند پاسخ داد: با آقاي خاتمي در ميان گذاشتم و گفتند كه من پيشتر پاسخ خود را در سخنرانيهايم دادهام و هنگامي كه گفتم: كدام سخنراني، گفت: من پيدا نكردم و در پايان نژادحسينيان به من گفت كه حامل پيام رسمي نيست.
گفتني است، اميراحمدي در نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری كانديدا شده بود و پس از ردصلاحيت در نامهاي به آيتالله جنتی، ردصلاحيت خود را آري به حمله آمریکا به ایران، نه به ایجاد یک اقتصاد شکوفا برای مردم ایران، و نه به برگزاری انتخابات آزاد خوانده بود!