در روزهای تاريک و دهشتناکی که اعراب بت می پرست دختران خود را بی رحمانه زنده به گور مي کردند وبا غارت، کشتار، و فساد عمر ميگذرانيدند، به روايت قرآن، خداوند قرآن را به وسيله وحی به محمد ابن عبدالله نازل ميکند که دين نوی را به اعراب عرضه ميدارد، دينی بدورازدروغ، ريا و ستم کاری که با بت پرستی و بربريت آنها تفاوت داشت. الگوی نوی که همچون تندری خروشان زندگی آنها را دگرگون ميسازد.
در نخستين صفحه قرآن که فاتحة الکتاب ناميده ميشود خداوند صفات بخشندگی و مهربانی خود را اعلام ميدارد، تا الگويی شود برای پرهيز از دروغ گويی، غارت و ستم کاری و اين صفات در بيشتر سوره های قرآن کرارا تکرار ميگردند.
سوره آل عمران، آيه پنجاه سه «لعنت خدا بر دروغگويان».
سوره المائده آيه چهل هفت «کسانی که به حرف های دروغ گوش ميدهند، مثل آن است که لقمه حرامی را بر دهان خود ميگذارند».
آيه صد وبيست همين سوره « بهشت از آن راستگويان است».
سوره انعام آيه بيست يک «ستمکار تر از آنها کسانی هستند که دروغی را به خداوند نسبت ميدهند».
سوره اعراف آيه چهل سه « لعنت خدا بر ستم کاران».
سوره المدبر آيه سی يک «برای ستم کاران عذابی دردناک آماده کرده ايم».
واميرالمومنين امام اول شيعيان درفرمان خود به مالک اشتر حاکم مصر مينويسد «وای بر تو اگر شبی آرام سر بر بستر گذاری درحالی که درحوزه فرمانروائی تو کسی گرسنه مانده باشد».
ظهور و چگونگی شکل گيری حکومت اسلامی در ايران به روايت تاريخ
در اواخر دهه پنجاه در شرايطی که نظام شاهی به سبب بحران های اجتماعی و اقتصادی در موقعيت ضعف قرار ميگيرد که عامل آن بلند پروازی های شاه بدون پشتوانه مالی واقتصادی بودند همراه با ناديده گرفتن حقوق شهروندان، ممانعت از فعاليت احزاب و سازمان های مردمی، کشور در مسير تحولاتی قرار ميگيرد که نظام پادشاهی را به بن بست ميرساند. در اين حالت تنها گروهی که از امکانات و توان مالی و توده ای آماده برخوردار بود شبکه های مساجد و روحانيون بودند که به مرجعيت آيت الله خمينی بعد از شورش پانزده خرداد هزار سيصد چهل دو آغاز شده بود، درچنين شرايطی آيت الله از نجف به نوفل لوشاتو فرانسه مهاجرت و در مرکز سياست اروپا قرار ميگيرد که با پخش مصاحبه ها درروزنامه های بين المللی و شبکه های جهانی راديو- تلويزيون و انتشار آنها در ايران با توجه به باورهای مذهبی توده ها وفقدان و رکود کامل سازمان های سياسی، مردم درخشيدن آغاز ميکند.
آيت الله خمينی در نوفل لوشاتو
از نخستين روز ورود آيت الله به نوفل لوشاتو روزنامه نگاران و خبرگذاری های بين المللی و ايرانيان مقيم اروپا و امريکا به ديدار ايشان ميآمدند تا سؤالاتی درمورد آينده ايران وبرنامه و چگونگی نظام آينده بنمايند. قسمت هايی از آن سخنان عبارت ميباشند از:
ما همه مظاهر تمدن را با آغوش باز قبول داريم. در جمهوری اسلامی زنان در همه چيز حقوقی کاملا مساوی با مردان دارند.
در ايران اسلامی علما خودشان حکومت نخواهند کرد. خود من نيز هيچ مقام رهبری نخواهم داشت و ازهمان ابتدا به حجره تدريس خود در قم برخواهم گشت.
درمنطق اين ها آزادی يعنی زندان، کشتن مخالفان، سانسور مطبوعات، اداره دستگاه های تبليغاتی. در اين منطق، تمدن و ترقی يعنی تبعيت تمام شريان های مملکت اعم از فرهنگ، اقتصاد، ارتش و دستگاه های قانون گذاری ، قضائی و اجرايی از يک مرکز واحد دستور گرفتن. ما همه اين ها را از بين خواهيم برد. در حکومت اسلامی راديو ، تلويزيون و مطبوعات مطلقا آزاد خواهند بود و دولت حق نظارت بر آنها را نخواهد داشت. برای همه اقليت های مذهبی آزادی به طور کامل خواهد بود وهرکس خواهد توانست اظهارعقيده خودش را بکند. درجمهوری اسلامی کمونيست ها هم در بيان عقيده خود آزاد خواهند بود.
در بيست دو دی ماه آيت الله خمينی برنامه سياسی خود را ازپاريس اعلام ميدارد «خواست ملت مظلوم ايران تنها رفتن شاه و برچيده شدن نظام سلطنتی نيست ، بلکه مبارزه ملت ايران تا استقرارجمهوری اسلامی که متضمن آزادی ملت، استقلال کشور و تأمين عدالت اجتماعی باشد ادامه خواهد داشت».
«اسلام هم آزادی خواهد داد وهم به اقتصاد توجه خواهد کرد . اقليت های مذهبی دراسلام احترام دارند و آنها مثل ساير اقشار ملت با رفاه زندگی خواهند کرد و هيچ گرفتاری برای آنها نخواهد بود. درمورد آزادی بيان وعقيده اگر مضر به حال ملت نباشد همه چيز آزاد است، اگر گروه های چپ و مارکسيست ها فقط اظهارعقيده کنند مانعی ندارد. احزاب و مردم آزادند مگر حزبی که مخالف مصلحت! و مردم باشد. کسانی که ميگويند ما از زير چکمه استبداد به زيرنعلين استبداد ميرويم عمال شاه هستند. اينها ميخواهند شاه را برگردانند. شما اگر حکومت اسلامی را به بينيد خواهيد ديد که ديکتاتوری در اسلام وجود ندارد».
زن بايد دارای حقوق مساوی با مرد باشد.اسلام بر تساوی زن و مرد تأکيد کرده و به هر دوی آنها حق تعيين سرنوشت خويش را داده است يعنی بايد از همه آزادی ها بهره مند باشند، آزادی انتخاب کردن و انتخاب شدن، آزادی آموزش خويش و کار کردن و مبادرت به هر نوع فعاليت های اقتصادی».
در داخل ايران نيز که روحانيون شرايط را برای ورود ايشان آماده ميکردند. آيت الله بهشتی طی سخنرانی در دفترهيأت تحريه کيهان ميگويد: « من به عنوان يک مسلمان و به عنوان يک فرد که درزمينه مسائل گوناگون اسلامی مطالعه کرده ام با صراحت ميگويم اسلام دين آزادی است وما هيچگاه به عنوان يک گروه مسلمان آزادی هيچ کس را سلب نخواهيم کرد. قرآن ميگويد درعقيده اکراه معنی ندارد، عقيده مربوط است به تشخيص قلب و انديشه، اينکه نهضتی که به رهبری آيت الله خمينی آغاز شده به طرف استبداد نعلين ميرود درست نيست».
آيت الله مطهری نيز در دانشکده الهيات «آزادی يک واقعيت مقدس است و آن آزادی انسانی است. تفکر بايد آزاد باشد. هر مکتب که به ايدئولوژی خودش ايمان و اعتقاد دارد ناچار طرفدار آزادی انديشه و تفکر است و هر مکتبی که به ايدئولوژی خود اعتماد ندارد جلوی آزادی انديشه و تفکر را می گيرد و ميخواهد مردم را در يک محدوده خاص نگهدارد و نگذارد ديگران تفکر کنند و فکر خودشان را ابراز کنند.
پيش از برگذاری رفراندوم، بار ديگردر مصاحبه مطبوعاتی در تهران آيت الله خمينی اظهار ميدارد: « ما تمام ملت ايران را از خودمان ميدانيم، ما برای اقليت های مذهبی احترام قائليم. ما با آن ها خوشرفتاری خواهيم کرد و در رفاه خواهند بود. دولت ها حق هيچ نظارت و دخالت درراديو، تلويزيون و مطبوعات را ندارند. اين مجلس غيرقانونی است ، سلطنت رضا شاه با سرنيزه وغير قانونی بود. چنانچه سلطنت رضا شاه هم فرض کنيم قانونی بود، آنها چه حقی داشتند که برای ما سرنوشت معين کنند؟ هرملتی سرنوشتش با خودش هست. مگر پدرهای ما ولی ما هستند که در هشتاد يا صد سال پيش از اين سرنوشت ما را معين کنند»؟
کارنامه انقلاب اسلامی بعد از ورود به ايران
شيخ صادق خلخالی نخستين حاکم شرع منتخب آيت الله خمينی بعد از ورود آيت الله به تهران و پيش از برگذاری همه پرسی عمل کرد خود را در سرآغاز کتاب خاطرات خويش چنين شرح ميدهد:
من حاکم شرع بودم و پانصد و چند نفر از جانيان وسر سپردگان رژيم شاه را محاکمه و اعدام کردم و صد ها نفر از عوامل غائله های کردستان و گنبد وخوزستان و شماری از عوامل اشرار و قاچاقچيان مواد مخدر را هم کشتم و اکنون در مقابل اين اعدام هايی که کردم نه پشيمانم و نه گله مند و نه دچار عذاب وجدان هستم. تازه معتقدم که کم کشتم، خيلی ها سزاوار اعدام بودند که به چنگم نيافتادند.
اکنون بر اين عقيده ام که در پيشگاه عدل الهی به خاطر کارهايی که برای انقلاب انجام دادم بهشت را دريافت خواهم کرد.
در بخش ديگری از کتاب خاطرات خود مينويسد: درجلسه ای که امام و آقای شيبانی هم بودند امام گفتند که با قاطعيت عمل کنيد، بدون مسامحه و در نظر گرفتن بعضی از مسائل خيالی.
وقتی جلسه تمام شد برگشتم به بازداشتگاه مدرسه رفاه وعده ای را به اعدام محکوم کردم که بلافاصله اجرا شدند.
فتوای قتل بازداشت شدگان دگرانديش
از آنجا که منافقين خائن به هيچ وجه به اسلام معتقد نبوده و هرچه ميگويند از روی حيله و نفاق آنهاست و به اقرار سران آنها از اسلام ارتداد پيدا کرده اند و با توجه به محارب بودن آنها وجنگ های کلاسيک آن ها در شمال و غرب و جنوب کشور با همکاری حزب بعث عراق و نيز جاسوسی آنان برای صدام عليه ملت مسلمان ما و با توجه به ارتباط آنان با استکبار جهانی و ضربات ناجوانمردانه آنان از ابتدای تشکيل نظام جمهوری اسلامی تاکنون، کسانی که در زندان های سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و می کنند محارب و محکوم به اعدام می باشند و تشخيص موضوع نيز در تهران با رای اکثريت آقايان حجت الاسلام نيری دام افاضاته (قاضی شرع) وجناب آقای اشراقی دادستان تهران ونماينده ای ازوزارت اطلاعات ميباشند، اگر چه احتياط در اجماع است.
همين طور زندان های مراکز استان کشور، رای اکثريت آقايان قاضی شرع، دادستان انقلاب و يا داديار و نماينده وزارت اطلاعات لازم الاتباع ميباشد، رحم بر محارب ساده انديشی است.
قاطعيت اسلام در برابر دشمنان خدا از اصول ترديد ناپذير نظام اسلامی است. اميدوارم با خشم و کينه انقلابی خود نسبت به دشمنان اسلام رضايت خداوند متعال را جلب نماييد. اشخاصی که تشخيص موضوع به عهده آنان است وسوسه و شک و ترديد نکنند و سعی کنند ( اشداء علی الکفار) باشند و ترديد در مسائل قضايی اسلام انقلابی ناديده گرفتن خون پاک و مطهر شهدای اسلام می باشد. والسلام روح الله موسوی الخمينی
در پاسخ به نامه آيت الله اردبيلی که مبنی محکوميت چه مواردی بايد باشد؟
آيت الله خمينی پاسخ ميدهد: در تمام موارد هرکس درهر مرحله اگر بر سرنفاق باشد، حکمش اعدام است. سريعا وضع پرونده ها را مورد رسيدگی قرار داده دشمنان اسلام را نابود کنيد. درهر صورت حکم سريع تر انجام گردد همان مورد نظر است.
بعد از اين فتوای، ملاحسنی امام جمعه رضائيه نيز بدون هيچ دليل بعد از کشتن امام جمعه سنی، شصت وچهار نفر از ساکنين روستای
قارنای کردستان را فتل عام می کند.
حکومت اسلامی بعد از درگذشت آيت الله خمينی
بعد از درگذشت آيت الله خمينی مجلس خبرگان حجت الاسلام علی خامنه ای را به مقام آيت الهی و رهبری منصوب مينمايد، نخستين اقدام رهبر جديد تغيير قانون اساسی مصوب سال پنجاه هشت و افزايش وظايف و اختيارات رهبرميگردد.
اصل يکصد و نهم قانون اساسی شرايط و صفات رهبر را دارا بودن صلاحيت علمی در ابواب مختلف فقه،عدالت و تقوای لازم، بينش سياسی و اجتماعی ميداند.
و اصل يکصد و دهم اختيارات رهبرعبارت هستند از:
تعيين سياست های کلی نظام و نظارت بر اجرای سياست های نظام، فرمان همه پرسی، انتصاب فرماندهی کل نيروهای مسلح، اعلان جنگ و صلح، نصب و عزل فقهای شورای نگهبان، انتصاب رئيس قوه قضائيه، رئيس سازمان صدا و سيما، رئيس ستاد مشترک، فرمانده کل سپاه پاسداران و فرماندهان نيروهای نظامی وانتظامی، حل اختلاف و تنظيم روابط قوای سه گانه، حل معضلات نظام، امضای حکم رياست جمهوری وحق عزل رئيس جمهور بعد از موافقت مجلس، عفو يا تخفيف مجازات محکومين.
بينش و دانش، تقوی و عدالت رهبر حکومت اسلامی
نگاهی به عمل کرد رهبردر بيست سال گذشته و بيانات ايشان در موارد مختلف که در صفحات روزنامه ها يا آرشيو صدا و سيما برای بررسی آيندگان خواهند بود نمونه های گويايی ازبينش سياسی واجتماعی، آگاهی علمی وفلسفی ايشان را بيان ميدارند. نمونه مشخصی از عدالت رهبر در فتوای کشتار و بازداشت مردم در روز بيست هفت خرداد ميباشد که با راه پيمائی های مسالمت آميزخود ميخواستند نارضايتی خويش را از تقلب در انتخابات و انتصاب احمدی نژاد به رياست جمهوری به اطلاع رهبر برسانند. اما رهبر فتوای کشتار آنها را صادر ميکند.و درشرفيابی اعضای مجلس خبرگان ميگويد «ضمن اينکه بايد از مخالفان نظام اعلام برائت نمود تا مرزها روشن شود» نظام اسلامی نظامی بر اطاعت از پروردگار و «نقشه و هندسه الهی ميباشد». سپس با فتنه ناميدن راه پيمايی بعد از انتخابات ميگويد: «مساله اساسی حفظ هويت نظام و مرز ها وشاخص های آن است و کسانی که هندسه و هويت نظام را که در قانون اساسی متبلور شده است قبول دارند جزء مجموعه نظام خواهند بود»، و بالاخره «پايه اصلی نظام عدالت و کرامت انسان و خواسته ها و آراء مردم می باشد»!
اين سخنان سليس کلماتی هستند که بينش سياسی و اجتماعی، تقوی و عدالت رهبر را نشان ميدهند که توجيه کننده کشتار و بازداشت های بدون دليل روزنامه نگاران ونويسندگان، تجاوز به دختران وپسران در بازداشت گاه ها به جرم مخالفت با نظام! اعدام های بدون محاکمه بازداشت شده گان ميباشند. در بيست سال رهبری ايشان به بهانه حفظ نظام الهی! رهبر معظم و روحانيون ودولتمردان منصوب رهبر مرتکب جناياتی به نام دين در داخل و خارج شده اند که در تاريخ ايران کم سابقه بوده است و چنانچه بهر دليل عاملين جنايات مشخص شوند مسببين يا به مشاغل بالا ترارتقاء می يابند يا به مقام مشاور رهبردر بيت رهبری به خدمت افتخار آميز خود به نظام الهی! ادامه ميدهند وپرونده جنايات از نظر آنها بسته ميشوند وهرگاه کسی سخنی درمورد آنها بيان دارد، محارب اعلام واعدام ديگری را به دنبال خواهد داشت. جناياتی که هرگز از صفحات تاريخ و خاطره مردم بيرون نخواهند رفت. اين ها همه نمونه های بارزی از عدالت اجتماعی و بينش سياسی مقام معظم رهبری ميباشند که «پيروان ولايت» مجريان آن هستند.تا جايی که عباس دولت آبادی دادستان تهران اعلام ميدارد «تنها با تقاضای عفو از ولی فقيه ميتوان جلو اعدام زندانيان سياسی را گرفت».
رئيس جمهور منصوب رهبرنيز علاوه بر دروغ های مستمری که به مناسبت های مختلف ميگويد در يکی از بيانات استانی خويش رفاه و آسايشی را که در نتيجه فعاليت و کاردانی مديران اجرایی و برنامه های درخشان اقتصادی وسازندگی سی ساله حاکميت نظام اسلامی نصيب مردم ايران شده است را قابل مقايسه با هيچ يک از ادوار تاريخ ايران نميداند، در حالی که ميزان فقر مردم در طول سی سال گذشته عليرغم درآمدهای سرشارنفت بطرز وحشتناکی افزايش يافته است. برعکس سرسپردگان نظام و وابستگان آنها ميزان ثروت خود را از چپاول منابع مالی کشور به ميزان ارقامی نجومی افزايش داده اند. وبا ازدياد بودجه ارگان های انگلی دردوره دوم زمامداری رئيس جمهورانتصابی اين ارقام بطور سرسام آوری منحنی صعودی طی خواهند کرد. رشد فقررا به راحت ميتوان از افزايش شمار خودکشی، خود فروشی، طلاق، اعتياد و بيکاری کارگران بعلت واگذاری کارخانجات و کارگاه های توليدی به آقايان و آقا زاده ها در تمام نقاط کشور مشاهده کرد. در حالی که از کالا های توليد داخل در بازارها و فروشگاه ها خبری نمياشد بازار ايران از کالاهای قاچاق خارجی که سرداران سپاه و نورچشمی ها از اسکله های عير قانونی وارد کشور ميکنند انباشته شده است.
درد جانکاهی که بازده سی سال حاکميت مافيائی از دروغ گويی و ستمکاری همه ارکان های نظام در جان و روان مردم ايران مانده است هيچ گاه فراموش نخواهند شد. آنچه اين روز ها در ايران ميگذرد با اسلامی که آيت الله خمينی در نوفل لوشاتو وعده آن را داده بودند هيچ گونه همخوانی و هم زبانی ندارند.
نظام اسلامی ضمن آزار اقليت های دينی شهروندان ايران، هويت ملی و باورهای دينی همه اقوام ايرانی را زير سؤال برده است آنها نميدانند اسلام واقعی کدام هستند. مجموعه نظام اسلامی با کارهای نابخردانه خود ضمن اينکه نام کشورايران را مضحکه جهانيان کرده اند، نفرت جهانی را عليه کشور ايران برانگيخته اند. تنها يک خيزش ملی که همه شهروندان ايرانی با هر عقيده و مسلک در آن شرکت فعالانه داشته باشند ميتواند راه رسيدن به يک نظام مردمی را هموار سازد وميهن را از خطراتی که در انتظار آن ميباشد رها سازد.