jminews;*اين خبر از سوی منبع موثقی تائيد و يا تکذيب نشده است
جسد سوختهی دختر جوان پیدا شد: جنایت هولناک دیگری از جمهوری اسلامی
دوست ترانه: او قربانی تجاوز ماموران امنیتی شد
zeerzamin.blogspot : دوستان ترانه موسوی، از بازداشتشدگان هفتم تیر در درگیریهای مسجد قبا، گفته اند كه خانوادهی وی از یافتن جنازهی سوختهی ترانه در حومهی قزوین خبردادهاند.
یكی از دوستان ترانه موسوی دیروز برای پیگیری وضع ترانه با منزل پدری او تماس گرفت و با خبر مرگ ترانه و یافتن جنازه سوختهاش ـ بین كرج و قزوین ـ مواجه شد. خانواده ترانه از بازگویی مكان و زمان تشییع جنازه وی خودداری كردند و گفتند نمی توانند توضیحات بیشتری دهند. پس از پیگیری ها و تماس های مكرر دوستان ترانه با منزل وی، خانواده موسوی از آنان خواستند كه دیگر تماس نگیرند و در برابر سخن یكی از دوستان ترانه كه گفته بود خانواده او باید نوع مرگش را به جامعه اطلاع دهند و به رسانه ها بگویند كه ترانه دستگیر شده و پس از دستگیری به این سرنوشت دچار شده است شنیده بودند كه ما صلاح كار خود را بهتر از شما می دانیم و نمی خواهیم در تشییع جنازه اش كسی حضور داشته باشد.
ترانه موسوی به گفته یكی از دوستانش - كه نمی خواهد نامش فاش شود - روز هفتم تیر در حوالی تقاطع میرداماد و خیابان شریعتی كلاس آرایشگری داشته است. او اتومبیل خود را در یكی از خیابان های فرعی بین حسینه ارشاد و میرداماد، پارك می كند و پس از دیدن تجمع مردم در خیابان قبا و اطراف حسینه ارشاد با یكی از دوستان خود تماس می گیرد و به او می گوید كه پیش از رفتن به آرایشگاه بهتر است سری به مسجد قبا بزنند و با دوست خود در نزدیكی مسجد قبا قرار میگذارد. وی كه به گفته دوستش مانتوی سبز به تن و شالی سبز به سر داشته است درحالیكه در خیابان شریعتی منتظر یكی از دوستان خود بوده است از سوی مأموران حكومتی دستگیر می شود و در هنگام دستگیری، دوست وی كه به محل قرار نزدیك میشده از دور وی را می بیند. ترانه را سوار به ونی میبرند. شواهد دستگیری ترانه به همین جا ختم نمی شود و چند نفر از دستگیرشدگان واقعه مسجد قبا در تماس هایی با خانوادهی وی، خبر دستگیری اش را به آنان اطلاع می دهند. ترانه موسوی در زمان دستگیری شماره منزل و یكی از دوستانش را به چند نفر از دستگیرشدگان می دهد و از آنان میخواهد در صورت آزادی با خانواده اش تماس گرفته و خبر دستگیری اش را به آنان اطلاع دهند. كسانی كه در آن روز همراه با ترانه به ساختمانی در حوالی پاسداران منتقل می شوند گفته اند كه او مدام گریه می كرده و می گفته است نه برای تجمع كه برای شركت در كلاس آرایشگری در آن محل حضور داشته است. اما برخی از دوستانش خبر داده اند كه ترانه در راهپیمایی های مسالمت آمیز روزهای ۲۵، ۲۶ و ۲۷ خرداد شركت داشته است و حتا پیش از انتخابات نیز با حضور در زنجیره سبز، حمایت خود را از اصلاحات و آزادی در ایران ابراز می كرده است.
به گفته یكی از دوستان ترانه، پس از دو هفته از دستگیری او، فردی ناشناس با منزلش تماس گرفته و به مادر ترانه خبر بستری بودن وی را در بیمارستان امام خمینی كرج می دهد. این ناشناس به مادر ترانه می گوید كه مردم دخترش را پس از تصادف، به آن بیمارستان رسانده اند. مادر ترانه به ناشناس می گوید برخی تماس گرفته اند و ترانه را در درگیری های مسجد قبا و در بازداشگاه دیده اند اما ناشناس می گوید ترانه ربطی به حادثه مسجد قبا ندارد و احتمالن قضیه اش ناموسی ست؛ چراكه می خواسته با شلنگ سرم خودش را حلق آویز كند. او پارگی رحم و مقعد را نیز دلیل بستری شدن ترانه ذكر می كند. خانواده ترانه به آن بیمارستان مراجعه می كنند اما مسوولان بیمارستان بستری شدن ترانه موسوی را تكذیب می كنند و تنها یكی از پرسنل می گوید كه دختری را با موهای بافته شده دیده است كه چند نفر با ظاهری به گفته او «حزب اللهی» بیهوش می آورند و بیهوش می برند.
جملاتی كه این ناشناس در مكالمه تلفنی با مادر ترانه بیان می كند نشان می دهد كه ماموران وزارت اطلاعات و لباس شخصی ها می خواسته اند ذهن خانواده ترانه را از سیاسی بودن قضیه منحرف كنند و به آنان بقبولانند كه دخترشان از نظر اخلاقی مشكلاتی داشته است تا خانواده نیز پس از شنیدن خبر مرگ فرزندشان، از پیگیری و پی جویی درباره چند و چون مرگ وی خودداری كنند.
ممانعت خانواده ترانه موسوی از دادن اطلاعات درباره تشییع پیكر وی و چگونگی درگذشتش عجیب به نظر نمی رسد؛ چراكه تمامی خانواده های قربانیان حوادث اخیر از سوی حكومت و وزارت اطلاعات تهدید می شوند و به آنان گفته می شود در صورتی كه تشییع پیكر عزیزانشان و مراسم كفن و دفن و ختم آنان با حضور مردم و با شیون و ناله برگزار شود مشكل حاد دیگری برای یكی دیگر از عزیزانشان اتفاق خواهد افتاد.
ترانه موسوی اكنون تنها به خانواده اش تعلق ندارد و متعلق به همه ایرانیان است؛ بنابراین پیگیری وضعیت او و چگونگی درگذشتش وظیفه تك تك ماست. این كه من نمی توانم با نام خود این اخبار را منتشر كنم؛ این كه دوست ترانه نمی تواند نامش را بگوید؛ این كه خانواده ترانه درباره فرزندشان هیچ حرفی نمی زنند همه از خفقانی حكایت دارد كه امروز بر جامعه ما حاكم است. من از دوستانی كه وظیفه خود می دانند به راحتی و به سرعت این نوع اطلاع رسانی را محكوم كنند می خواهم به جای نشستن و محكوم كردن این و آن، درباره ترانه تحقیق كنند و خبرهایش را به گوش نخست ایرانیان و سپس جهانیان برسانند تا شاید از بیش از این شاهد قربانی شدن ترانه هایمان نباشیم.
لازم است بگویم عكس ترانه را نیز یكی از هنرجویان آموزشگاه آرایشگری و از دوستان ترانه در اختیار وبلاگ زیرزمین قرار داد.
———————————————————————————————–
مصاحبه با دوست ترانه: “او قربانی تجاوز ماموران امنیتی شد”
iranian۰۰۹.blogfa : ترانه م، زن جوانی که دو روز پیش در باره ش نوشته بودیم اکنون به قتل رسیده است، ترانه اولین و آخرین قربانی تجاوز ماموران امنیتی در جریان خیزش یک ماهه مردم ایران نیست اما شاید داستان او دردناک تر از بقیه باشد، ما همانطور که قبلا هم گفتیم از طریق یکی از دوستان وی درجریان بازداشت و احتمال تجاوز و مرگ ترانه قرار گرفتیم و خوشبختانه چند وبلاگ دیگر از جمله زیر زمین، چریک آن لاین و همچنین روزنامه هافنینگتن پست نیز در این باره مطالبی را منتشر کردند، بنابراین از دوست وی (که در اینجا با حرف شین از او یاد می کنیم) درخواست کردیم تا مصاحبه کوتاهی با ما انجام بدهد و جزئیات بیشتری از این ماجرای هولناک در اختیار ما قرار دهد.
یادآوری می کنیم که به دلیل محذورات امنیتی ناچار شده ایم برخی از مشخصات و جزئیات را از اصل مصاحبه حذف کنیم.
ترانه بسیار زیبا و مهربان بود، با صدای زیبا و گرمی آواز می خواند و با مهارت پیانو می نواخت نمی توانم تصور کنم که این همه زیبایی و زندگی حالا با چنین بی رحمی زیر خاک مدفون شود.
این ها را شین با وقفه به ما می گفت، پرسیدم:
- خانواده کی از پیدا شدن جسد مطلع شده اند؟
- دیروز به قزوین رفته اند تا جنازه سوخته شده را تحویل بگیرند ولی ما هر چقدر اصرار می کنیم در باره جزئیات دیگر و اینکه کجا می خواهند وی را دفن کنند توضیحی نمی دهند، به شدت ترسیده اند و تهدید شده اند.
- ترانه در روز هفتم تیر در حوالی مسجد قبا دستگیر شد؟
- بله ترانه در آن روز یک شال و مانتوی سبز با کفش پاشنه بلند پوشیده بود و چون چشمان سبز زیبایی هم داشت لابد به همین دلیل توجه لباس شخصی ها را به خود جلب کرده بود اما او اصلا در تجمع و درگیریها حضور نداشت و بارها با گریه به ماموران که او را در داخل خودروی مخصوص حمل بازداشتی ها انداختند این را گفته بود، اتومبیل ش را همان حوالی پارک کرده بود تا به آموزشگاه آرایش ش در حوالی حسینه ارشاد برود.
- بعد او را به بازداشتگاه بردند؟
- بله او را به همراه حدود چهل دختر و پسر دیگر با چشم بسته به یک بازداشتگاه مخفی که ساختمانی با دیوارهای بلند در خیابان پاسداران بوده بردند و توی یک سالن بزرگ نگه داشتند، دخترها را به شدت آزار می داند و بازجویی او بیشتر از دیگران طول کشیده بوده…
- ترانه در آنجا شماره تلفن ش را به دیگران می دهد؟
- بله ترانه بعد از اینکه از بازجویی طولانی ش برگشته به دیگران گفته که آزارش داده اند و از چند دختر و پسر جوان خواهش کرده که به شماره های والدین و یکی دو نفر از دوستانش زنگ بزنند و خبر بدهند که او بازداشت شده و دائم گریه می کرده بخصوص وقتی که به همه دخترها اجازه می دهند برای یک تماس کوتاه با خانواده زنگ بزنند به جز ترانه بیشتر نگران می شود.
بعد همه بازداشتی ها را از آن ساختمان منتقل می کنند بعضی ها را می برند به اوین و بعضی ها را به کلانتری نوبنیاد تحویل می دهند و فقط ترانه را نگه می دارند که این موضوع سبب نگرانی همه بازداشتی ها می شود.
- بعد با خانواده و دوستانش تماس گرفته می شود؟
- بله بازداشتی هایی که همان شب یا روزهای بعد آزاد شدند و شماره را داشتند همه با توجه به نگرانی که برای وضعیت ترانه داشتند و رفتار وحشیانه ماموران با دخترها را دیده بودند به خانواده و دوستان ترانه زنگ می زنند و خبر می دهند که او بازداشت شده.
- و خانواده ش پیگیری می کنند؟
- بله بعد از چند روز خودوری پرایدش را در حوالی محل کارش پیدا می کنند ولی هیچ نشانی از او پیدا نمی شود تا هفته پیش
- که یک ناشناس تماس می گیرد…
- بله یک ناشناس که احتمالا از ربایندگان ترانه بوده تماس می گیرد و می گوید مشکل ترانه ناموسی بوده و او اصلا بازداشت نشده بلکه بعد از تجاوز و پارگی رحم و مقعد می خواسته خودش را جلوی اتومیبل بیندازد که خودکشی کند و به بیمارستان امام خمینی کرج منتقل شده و بعد در آنجا هم سعی کرده که با لوله سرم خودکشی کند.
خانواده بلافاصله به بیمارستان مراجعه می کنند ولی اسم او در دفتر بیمارستان ثبت نشده بود ولی یکی از پرستاران محرمانه به یکی از دوستانش گفت که دختری با این مشخصات چند روز قبل در حالت بیهوشی به بیمارستان آورده شده و بعد از چند ساعت هم در همان حالت از بیمارستان خارج شده است.
با توجه به این وضعیت ما حدس زدیم که احتمالا ترانه در اثر تجاوز مکرر در آخرین لحظات زندگی به بیمارستان منتقل شده و بسیار نگران شدیم.
- خانواده ترانه در این مدت چقدر موضوع را پیگیری کردند؟
- مشکل اصلی ما همین سکوت خانواده و ترسی بود که از برملا شدن ماجرا داشتند، پدر و مادر ترانه بسیار مذهبی هستند و بالاتر از شصت سال سن دارند، ترانه تنها فرزند آنها بود که پس از سالها نذر و نیاز و درمان صاحب آن شده بودند و زندگی خوبی برای او فراهم کرده بودند اما وقتی این جریان پیش آمد آنها به شدت ترسیدند و حتی دیگر جواب ما را هم ندادند در حالی که بهرحال ما هم دوست ترانه هستیم و حق داریم بدانیم که پیکر عزیزمان کجا قرار است دفن شود.
- هیچ خبری از مراسم تشیع نیست؟
- نه دیروز به خانواده خبر داده اند که جسدی با مشخصات ترانه در حالی که سوزانده شده بود در بیابان های بین کرج و قزوین پیدا شده ولی خانواده ش به شدت تهدید شده اند که در باره موضوع دستگیری دختر شان چیزی نگویند.
- بهرحال حالا که موضوع به رسانه ها و وبلاگ ها کشیده شده تصور می کنی که حقایق این ماجرا روشن شود؟
- من فقط نمی خواهم صدای ترانه خاموش شود، صدای ما که این طور بی رحمانه زیباترین دوست مان را از ما گرفتند، وحشیانه چندین روز مورد تجاوز قرار دادند و بعد بدن بی جانش را سوزاندند و در بیابان انداختند.
وقتی ترانه آواز می خواند صدای زیبایش همیشه توی گوشم بود حالا از دیروز تا به حال فقط صدای جیغ او را می شنوم، درد و رنج ترانه بعد از دو هفته تمام شد ولی درد و رنج ما تا وقتی زنده ایم در دل مان باقی می ماند، او ترانه ما بود.
قتل "ترانه موسوی" تائید شد
با اسرای جنگی چنین نمی کنند
که سپاه با دستگیر شدگان ضد کودتا می کند
از جمله قربانیان پر شمار اعتراض به کودتای انتخاباتی 22 خرداد، دختر جوانی است بنام ترانه موسوی، که سرانجام، برخی اخبار پراکنده درباره قتل وی از تهران تائید شد. ما تاکنون برای انتشار این خبر جانب احتیاط را مراعات کرده بودیم زیرا مسائلی در باره شیوه قتل وی مطرح است که تکاندهنده است. البته وقتی زهرا کاظمی، دکتر زهرا بنی یعقوب و شماری دیگر از زنان و دانشجویان و جوانان دستگیر شده سالهای اخیر سرنوشتی مشابه ترانه موسوی در دوران بازداشت داشته اند، از آنچه در باره سرانجام ترانه موسوی گفته می شود نباید تعجب کرد.
ترانه موسوی هنرجوی آموزشگاه آرایشگری بوده است و روز حادثه اتومبیلخود را در یکی از خیابان های فرعی - بین حسینه ارشاد و میرداماد- پارک می کند و پس ازدیدن تجمع مردم در خیابان قبا و اطراف حسینه ارشاد با یکی از دوستان خود تماس میگیرد و به او میگوید که پیش از رفتن به آرایشگاه بهتر است سری به مسجد قبا بزنند وبا دوست خود در نزدیکی مسجد قبا قرار میگذارد. بنا بر گفته همین دوست، ترانه که آن روز مانتوی سبز بهتن و شالی سبز به سر داشته، در خیابان شریعتی از سوی مأموران حکومتی دستگیر می شود و در هنگام دستگیری، دوست وی که بهمحل قرار نزدیک می شده از دور دستگیری وی را می بیند. ترانه را با یک ون میبرند. ترانه در زمان دستگیری شماره منزل خود و یکی از دوستانش را به چند نفر از دستگیرشدگان آن روز می دهدو از آنان میخواهد در صورت آزادی با خانواده اش تماس گرفته و خبر دستگیری اش را بهآنان اطلاع دهند. کسانی که در آن روز همراه با ترانه بوده اند گفته اند که وی در راهپیمایی های زنجیر سبز و راهپیمائی مسالمت آمیز روزهای 25، 26 و 27 خرداد شرکت داشته است.
به گفته یکی از دوستان ترانه، پس از دو هفته از دستگیری او، فردی ناشناس بامنزلش تماس گرفته و به مادر ترانه خبر بستری بودن وی را در بیمارستان امام خمینیکرج می دهد. این ناشناس به مادر ترانه میگوید که مردم دخترش را پس از تصادف، به آنبیمارستان رسانده اند. مادر ترانه به ناشناس می گوید برخی تماس گرفته اند و ترانهرا در درگیری های مسجد قبا و در بازداشگاه دیده اند، اما ناشناس می گوید ترانه ربطیبه حادثه مسجد قبا ندارد و احتمالا قضیه اش ناموسی ست؛ چرا که می خواسته با شلنگ سرمخودش را حلق آویز کند. او پارگی رحم و مقعد را نیز دلیل بستری شدن ترانه ذکر میکند. خانواده ترانه به آن بیمارستان مراجعه می کنند اما مسوولان بیمارستان بستریشدن ترانه موسوی را تکذیب می کنند و تنها یکی از پرسنل می گوید که دختری را باموهای بافته شده دیده است که چند نفر با ظاهری به گفته او «حزب اللهی» بیهوش آورند و بیهوش بردند.
لازم است بگویم عکس ترانه را نیز یکی از هنرجویان آموزشگاه آرایشگری و از دوستان ترانه در اختیار وبلاگ زیرزمین قرار داد.