حزب الله که معنی آن " حزب خدا" است، سازمان سیاسی افراطی است در کشور لبنان. با اعتقادات مذهبی شیعه دوازده امامی. این سازمان مخالف دخالت کشورهای غربی در امور مربوط به لبنان و طرفدار حکومت اسلامی از نوع ایران است. ضمناً یکی از دشمنان قسم خورده کشور صیهونیست اسرائیل است. اسرائیل و غربیها آنرا یک گروه تروریستی می شناسند، و ادعا می کنند، از سال 1982 تا این زمان در بالغ بر 200 حمله مسلحانه خود بیش از 800 نفر را کشته اند.
بر مبنای اظهار نظر سازمانهای غربی که بر روی گروه های تروریستی مشغول بررسی و جمع آوری اطلاعاتی می باشند، حزب الله سازمانی است که در سیاست، امور اجتماعی و رفاهی، اداره امور مدارس، بیمارستانها، امور کشاورزی و غیره دخالت مستقیم داشته و هزاران لبنانی، فعالیت های ابن سازمان را تایید کرده و از آن حمایت می کنند.
ریشه اصلی حزب الله از چه زمانی شروع گردید؟
این سازمان در سال 1982 ، پس از تجاوز نیروهای نظامی اسرائیل به لبنان و اعلام آنکه آن نیرو در لبنان باقی خواهد ماند؛ تاسیس گردید. بیشتر اعضای آن را افراد سابق گروه " جهاد اسلامی" (Islamic Jihad ) تشکیل می دادند. این سازمان از روابط نزدیکی با سوریه و ایران برخوردار می باشد.
رهبران حزب الله چه کسانی هستند؟
رهبر روحانی حزب الله، فردی بنام "شیخ محمد حسین فضل الله" است.
تئوریسین و برنامه ریز عملیاتی حزب الله، فردی بنام " عماد فایز موغنیاه" (Imad Fayez Mugniyah ) است. گفته شده است که در دوران جنگهای داخلی لبنان در سالهای 1970، موغنیاه در سازمان الفتح تحت تعلیم چریکی قرار گرفت. در زمانیکه سازمان رهایی بخش فلسطین و الفتح در سال 1982 بوسیله نیروهای متجاوز اسرائیلی از فلسطین به خارج رانده شدند؛ موغنیاه به سازمان جدید التاسیس حزب الله پیوست و به سرعت به مقام ارشدی در بین رهبران سازمان دست یافت.
حسن نصرالله که رهبر سیاسی حزب الله است، در گذشته یکی از فرماندهان نظامی سازمان بود ولی بخاطر سوابق چریکی و مطالعات دینی اش - او مدتی در عراق و ایران در مدارس دینی به تحصیل و مطالعه مذهب شیعه پرداخت – به سرعت ترقی کرده و درمیان گروه رهبری حزب الله قرار گرفت. کارشناسان امور چریکی می گویند یکی از دلایل ترقی حسن نصرالله رقابت شدید در میان رهبران حزب الله، بود. دلیل دوم پشتیبانی آیت الله روح الله موسوی خمینی از او باعث شد که از سال 1992، در سمت دبیر کل سازمان حزب الله قرار گیرد.
حوزه عملیات حزب الله ؟
پایگاه اصلی حزب الله در منطقه شیعه نشین لبنان، که شامل بخشی از بیروت و جنوب و شرق لبنان در منطقه بکا (Bekaa Valley ) می گردد، قرار دارد. ضمناً سازمانهای اطلاعاتی آمریکا ادعا کرده اند که هسته های کوچک حزب الله در اروپا، افریقا، آمریکای جنوبی و شمالی مشغول فعالیت می باشند. با وجود آنکه نیروهای متجاوز اسرائیل در سال 2000 خاک لبنان را ترک کردند، حزب الله به تناوب منطقه مورد اختلاف شبا ( Shebaa) که هنوز در دست اسرائیلیها است ،گلوله باران کرده است.
ادعا شده است که گروه های حزب الله در خارج منطقه خاور میانه حملاتی را مرتکب شده اند. رئیس جمهور آمریکا در سخنرانی 20 سپتامبر 2001 در کنگره ، در مورد مبارزه با تروریسم ، اضافه نمود که: " جنگ علیه تروریستها ادامه خواهد داشت، تا هنگامیکه همه گروه های تروریستی در سطح جهان شناخته شده واز بین برده شوند."
از عملیات تروریستی که به حزب الله نسبت داده می شود: یکی حمل سلاح و مهمات به صورت قاچاق به نوار غزه از طریق دریا بود ، که ناوهای جنگی اسرائیل کشتی حامل این تجهیزات جنگی را در ژانویه 2002، در دریا، با محمولاتش توقیف کردند. ادعای دوم مربوط می شود به دو انفجاری است که در اوایل سالهای دهه 90 در آرژانتین رخ داد. سومین ادعا توسط مقامات کشور سنگاپور اظهار شده است. آنها می گویند که در سال 1990 حزب الله سعی در بکار گیری عده ای از سنگاپوریها برای منفجر کردن کشتیهای تجارتی اسرائیلی و آمریکایی می کرد ؛ ولی مقامات سنگاپوری به موقع مطلع شده و جلوی آنرا گرفته اند. همچنین رئیس جمهور آمریکا در سخنرانی خود، ژانویه 2000، از حزب الله به عنوان یکی از گروه های تروریستی خاور میانه نام برد.
تعداد حزب اللهی ها چه مقدار است؟
برابر برآورد دولت آمریکا تعداد جنگ طلبان حزب الله بالغ بر ده هزار است.
حملات جنگی مهمی را که مسئولیت انجامش به حزب الله نسبت داده می شود کدامند؟
عملیات تروریستی علیه آمریکا، اسرائیل و کشورهای غربی را که به حزب الله و گروه های وابسته به او نسبت داده اند عبارتند از:
1- گروگانگیری تعدادی از غیر نظامیان آمریکایی در لبنان در سالهای دهه هشتاد.
2- انفجار محل اقامت سربازان آمریکایی در بیروت، که منجر به کشته شدن بالغ بر 200 سرباز ( مارین) و البته شخص بمب گذار گردید. در سال 1983.
3- دزدی هواپیمای شماره 847 شرکت هوایی تی- دبلیو- ای در سال 1985.
4- دو حمله به تاسیسات یهودیان در آرژانتین. انفجار اول در سفارت اسرائیل در سال 1992 ، و انفجار دوم در مرکز جامعه یهودیان، در سال 1994 ؛ که رویهم منجر به قتل 124 یهودی گردید.
5- در ژوئیه 2006 اسرائیلی ها ادعا می کنند که جنگجویان حزب الله وارد خاک اسرائیل شده و دو نظامی را به گروگان برده اند. همین ادعای گروگانگیری باعث شد که بمبارانهای هوایی اسرائیل بر روی خاک لبنان از سر گرفته شود، و پس از دوهفته بمباران شهرها و قصبات بیدفاع لبنان نیروهای نظامی اسرائیل به پشتیبانی تانکها و زره پوشها و بمباران هوایی وارد خاک لبنان شده و به پیشروی خود ادامه دهند. در مقابل حزب الله با استفاده از "موشکهای بدون سیستم هدایت" خود مناطق نزدیک مرز را در شمال اسرائیل موشک باران می کند. ( مقامات حزب اللهی اظهار کرده اند که دو سرباز اسرائیلی را در حالی که به داخل خاک لبنان تجاوز کرده بودند اسیر کرده اند. بر مبنای این اظهار، این دو سرباز اسیر جنگی تلقی می گردند و نه گروگان.)
آیا حزب الله در اداره امور دولتی و سیاسی لبنان رسماً دخالت می کند ؟
جواب این سئوال مثبت است. پس از انتخابات سال 2005، حزب الله 15 کرسی از 128 کرسی پارلمان لبنان بدست آورد. در کابینه لبنان، حزب الله دارای دو وزیر است و قرار بود، وزیر سومی نیز از حزب الله وارد کابینه شود
با وارد شدن در امور سیاسی لبنان، حزب الله حاضر به ترک سلاح نگردید، و کارشناسان امور سیاسی معتقدند که حزب الله به سوی ملایم شدن نرفته و دست از مبارزات خود علیه متجاوزین به سرزمین لبنان بر نخواهد داشت.
آیا اسرائیل در ایجاد حزب الله موثر بوده است؟
درسال 1978، با تجاوز نیروهای نظامی اسرائیل به خاک لبنان و بدون آنکه با کوچکترین مقاومتی از طرف، مستضعفین فلسطینی که در گذشته توسط اسرائیلیها از خاک فلسطین رانده شده و به مناطق جنوبی لبنان پناهنده شده بودند روبرو شوند، خود را به کناره های رودخانه " لیتانی" که در فاصله 33 کیلومتری مرز شمالی اسرائیل قرار دارد رساندند.
بر اثر فشار آمریکا و جوامع بین المللی ، نیروهای اسرائیلی به اجبار جنوب لبنان را ترک نمودند. ولی به دستور وزیر دفاع اسرائیل "ازر وایزمان" Ezer Weizman)) که بعد ها رئیس جمهور اسرائیل گردید، به گونه ای دائمی توپخانه اسرائیل آن منطقه را زیر آتش گلوله های مخرب خود قرار داد، و باعث شد که ساکنان آن منطقه تا محدوده 33 کیلومتری که در زیر پوشش توپهای اسرائیلی قرار داشت، پس از بجای گذاردن تعداد زیادی کشته آن منطقه را ترک کنند. باوجود اعتراض شدید آمریکا، اسرائیل توجهی نکرده و به گلوله باران خود ادامه داد.
هدف اسرائیل از این عمل غیر انسانی، ایجاد منطقه ای خالی از سکنه بود که هر فردی در آن منطقه در حرکت باشد؛ با فرض براین اصل که او حتماً یک جنگجوی فلسطینی است ، پس بایستی به فوریت کشته شود؛ مورد اصابت گلوله توپ قرار گرفته و نابود می گردید. نتیجه این عمل وحشیانه، بجای ماندن لیست طولانی از کشته شدگان بیگناهی بود که شامل: زارعین ساکن درآن زمینها، خانواده هایی که برای هواخوری و پیک نیک در آنجا گرد آمده بودند و یا کسانی که اشتباهاً وارد آن منطقه بدون مرز و محدوده، شده بودند، می گردید.
در نتیجه در مدتی حدود یکسال، همه ساکنان آن منطقه، امید اقامت در آنجا را از دست داده و به سوی بیروت روانه شدند. اکثر این افراد که شیعه مذهب بودند ، در منطقه ای که بین فرودگاه و شهر بیروت قرار داشت و به بیغوله ای بیشتر شباهت داشت تا به یک شهر با امکانات رفاهی سکنی گزیدند. در حال حاضر این منطقه که محل زاد و ولد شیعیان لبنان است، بنام " داهیا" خوانده می شود.
جمعیت داهیا، نیز به روال سایر مسلمانان جهان. روز بروز در حال زیادشدن است،( نرخ رشد جمعیت بیش از 4 در صد است در حالیکه این نرخ رشد در اسرائیل 1 در صد است) و اکثر آنها فرزندان همان کسانی هستند، که سالها قبل بوسیله گلوله باران اسرائیلیها ار جنوب لبنان فراری داده شده، و به مرور به عضویت ، حزب الله که پس از انقلاب سال 1357 و استقرار جمهوری اسلامی ایران بوجود آمده ، و از آن انقلاب و نام حزب الله ایران الهام گرفت، در آمدند.
پس از گذشت دو دهه، حزب الله توسعه یافته و به گونه یک سازمان سیاسی- نظامی- اجتماعی فعال که از پشتیبانی شیعیان لبنان که اکثریت را در بین سایر مذاهب درلبنان دارا می باشد برخوردارگردید. بخشی از سازمان حزب الله درامور خدمات اجتماعی ، مسئول تهیه و تامین امکانات درمانی و بهداشتی و دارویی ، ایجاد و اداره مدارس و آموزشگاه، برای عموم طبقات خاصه دهقانان کم بضاعت ، می باشد. حزب الله دارای مرکز تلویزیونی بنام " ال- مانار" نیز می باشد.
ضروری است گفته شود که بخش نظامی حزب الله پس از تجاوز اسرائیل به خاک لبتان ، و استقرار اسرائیل در جنوب لبنان، در سال 1982 ، کراراً علیه نیروهای متجاوز مبارزه کرده و می توان با جرات ادعا نمود که یکی از دلایل خروج اسرائیل از لبنان در سال 2000 ، به علت وارد کردن ضرباتی است که حزب الله به آنها وارد می کرد. خروج اسرائیل را در حقیقت می توان بحساب اولین پیروزی حزب الله منظور نمود.
اگر مقامات اسرائیلی تا آن حد از خود خشونت نشان نداده و باعث کشتار هزاران مردم بیگناه عرب در جنوب لبنان نگردیده بودند، در آن صورت به طور حتم و یقین حزب اللهی بوجود نمی آمد. و عرب های شیعه در زمینهای جنوب لبنان باقی مانده و بزندگی ساده خود ادامه می دادند.
در حال حاضر موجودیت حزب الله را به عنوان سازمانی متشکل و مبارزکه از پشتیبانی غیر قابل انکار بالغ بر 5/1 میلیون عرب شیعه برخوردار است، نمی توان نادیده گرفت.
متاسفانه در چند هفته گذشته، دوباره شاهد هدف قرار گرفتن مردم بیگناه لبنان توسط جت های جنگی F-16، با بمب هایی که با لیزر هدایت می شوند و گلوله باران توپهای 155 میلیمتری با گلوله های خوشه ای و فسفر آتش زا ، می باشیم!
باید منتظر بود تا عکس العمل آینده مردم ستم دیده لبنان، فلسطین و سایر کشورهای عربی را مشاهد کنیم !
دیر یا زود پایان دوران حکومت های خودکامه و رهبران ضد بشر آنها،چون پادشاه عربستان سعودی،(مالک زمین هوا و دریا در عربستان) شیوخ خودکامه کویت، امارات متحده عربی،پادشاه اردن هاشمی، بشیر اسد، رئیس جمهور( مادام العمر و موروثی) سوریه، حسنی مبارک، رئیس جمهور مصرو سایر خودکامگان قد و نیم قد، فرا خواهد رسید؛ مثلی است معروف که گفته شده است: " دیر و زود دارد ولی، سوخت و سوز ندارد" همچنانکه دوران دیکتاتورهای نیمه دوم قرن بیستم ( صدام حسین تکریتی عراقی، محمد رضا شاه پهلوی ایرانی، مارکوس فیلیپینی، رهبران آپارتید افریقای جنوبی، خودکامگان کمونیست شوروی سابق و...) به پایان رسید.
در دنیایی که فقط پول و قدرت حکومت می کند وبا برخورداری از پشتیبانی پول و قدرت، ظاهراً حرفهایشان را به کرسی می نشانند، جز آنچه رخ می دهد نمی توان انتظار دیگری داشت! رئیس جمهور تنها ابر قدرت جهان، آمریکا می گوید: " اگر کشوری با ما نیست ، پس دشمن ماست!"
اوگفته است: "هر گروه یا سازمانی که برای حفظ منافع ما می جنگد، ما به آنها لقب جنگجوی آزادی طلب ( Freedom fighter ) می دهیم"( نقل به مضمون). نمونه اش را در افغانستان قبل از راندن روسها به خارج خاک افغانستان دیدیم که چگونه، طالبان ها و القاعده ها را به عنوان جنگجویان آزادی طلب می خواندند! ولی پس از اخراج روسها هردو آنها تبدیل به گروه های تروریستی شدند، که قتلشان واجب بود!
وقتیکه عده ای تروریست یهودی در سالهای 1947-1948 برای استقرار کشور اسرائیل می جنگیدند، کشورهای غربی ، خاصه انگلستان ضمن پشتیبانی بیدریغ از آنها ، گروهشان را جنگجوی آزادی طلب می خواند. حال اگر عده ای فلسطینی رانده شده از زاد و بومشان برای پس گرفتن قطعه زمینی که قرنها متعلق به خانواده اش بوده و نسل اندر نسل در آنجا متولد شده و بخاک سپرده شده اند، مبارزه می کنند، اکثر رهبران کشورهای باصطلاح پیشرفته جهان دست به یکی کرده و آنها را تروریست حماس و تروریست حزب الله می خوانند.
دولت آمریکا برای انتقال دموکراسی به عراق، آن کشور را با بمبارانهای شدید خود باخاک یکسان کرده است، و عده ای مورد نظر را، به عنوان منتخبین ملت عراق از طریق به ظاهر رای آزاد مردم ، در راس امور نشانده، و آنرا پیشرفت بسوی دموکراسی کردن کشور عراق قلمداد کرده است. در حالیکه در همان زمان با اتکاء به رای آزاد مردم، سازمان حماس در فلسطین، عهده دار امور آن کشور می شود. بلافاصله مقامات دولتی آمریکا و اسرائیل آن انتخابات آزاد را غیر قانونی اعلام کرده و برای برکناری مقامات حماس دستور قطع کمکهای ناچیز مالی که در سابق به فلسطینی ها پرداخت می گردید، می دهند. در نتیجه این قطع کمک مالی جان چند میلیون زنان و کودکان و سالمندان و جوانان فلسطینی بخاطر کمبود مواد غذایی و درمانی و بهداشتی و سوختی و بی آبی و بی برقی بخطر افتاده و روزانه عده زیادی جان خود را از دست می دهند. در همان زمان اسرائیلی ها شروع به بمباران نوار غزه کرده، فرودگاهی را که سالهاست ویران شده، دوباره بمباران کرده و به تصرف خود در آورده اند؛ نیروگاه برق را نابود کرده، و بخش بزرگی از غزه را در تاریکی غرق کرده اند؛ در میان فلسطینی ها اعلامیه پخش می کنند، که اسرائیل نگران سرنوشت آنان است! و با دستگیری تعدادی ازمسئولین حماس (که منتخب مردم اند)، اسرائیل می خواهد مردم فلسطین را قانع کند، که همه این اعمال برای آزادی سرباز " جیلاد شالیست" گروگان گرفته شده، صورت گرفته است!
در مورد اعمال نیروهای نظامی اسرائیل در غزه، روزنامه اسرائیلی " هارتض" در سر مقاله مورخه 30 ژوئن 2006 خود نوشته است: " احود المرت( نخست وزیر اسرائیل" باید بداند که دستگیری رهبران فلسطینی تنها موجب تحکیم موقعیت آنان و طرفدارانشان می گردد. گروگانگیری مقامات فلسطینی و استفاده از آنها به عنوان ابزار معاوضه، کار یک باند تبهکار است و نه یک دولت قانونی."
برمبنای نوشته رسانه های اسرائیلی؛ تهاجم اسرائیل به نوار غزه و دستگیری و گروگانگیری مقامات حماس و مردم فلسطین، از مدت ها پیش برنامه ریزی شده بود.
چرا اسرائیل به چنین عملیاتی دست زده است؟
هدف اسرائیل نه تنها خاتمه دادن به عمر حکومت منتخب مردم (حماس) در فلسطین است؛ بلکه پایان دادن به موجودیت هر نوع تشکیلات سازمان یافته ای در فلسطین است! آریل شارون و جانشین او احود المرت، مایلند که بصورت یک جانبه، مرزهای اسرائیل را تعیین نمایند و برای مذاکره مخاطب فلسطینی وجود نداشته باشد. در جریان سال 2005، در حالی که محمود عباس در راس تشکیلات خودگردان فلسطین قرار داشت، آریل شارون نخست وزیر اسرائیل کراراً در خواست وی را برای مذاکره رو در رو، رد کرد و به زعم تصمیم دیوان داوری بین المللی، به کار ساختمان دیوار به دور سرزمینهای فلسطینی ادامه داد.
می توان نتیجه گرفت که عین چنین برنامه ای را اسرائیل مایل است بهر ترتیبی که ممکن است، در مورد لبنان و سازمان حزب الله به مرحله اجرا در آورد! حتی با از بین بردن ده هاهزار افراد و هواداران سازمان حزب الله! تخریب اکثر شهرها و کشتار مردم بیگناه لبنان در چهار هفته گذشته، گواه صادقی است از این گونه طرز تفکر دولتمردان اسرائیلی و آمریکایی، خاصه تاخیرانداختن به عمد، در تصمیم گیری در سازمان ملل، نسبت به ترک مخاصمه بوسیله اسرائیل و حزب الله !؟
برابر ماده 54 از پروتکل الحاقی سال 1977 کنوانسیون ژنو:
" اقدام به گرسنگی دادن به شهروندان غیر نظامی ، نابودسازی، آدم ربایی و تخریب اموال حیاتی اهالی غیر نظامی ، به عنوان شیوه جنگی ممنوع است . . ."
بر طبق اصول همان ماده: " بمباران نیروگاه برق غزه توسط ارتش اسرائیل، محاصره اقتصادی اهالی غیر نظامی و مجازات های دستجمعی آنان، جنایت جنگی محسوب می شود."
پیرو همان پرونکل الحاقی ، یک اصل دیگر از حقوق بین المللی نیز با تهاجم اسرائیل، زیر پا قرار گرفته است! و آن عبارت است از اصل متناسب بودن، یعنی: " آن گاه که تلفات جانی در بین اهالی غیر نظامی در مقایسه با تلفات نظامیان بیشتر باشد؛ در آن صورت عملیات جنگی ممنوع خواهد بود." آیا می توان تصور نمود که هدف ارتش اسرائیل تنها بخاطر آزاد سازی ادعایی دو گروگان اسرائیلی در لبنان بوسیله حزب الله و یک گروگان در نوار غزه توسط حماس ، با ویرانی های غیر قابل تصور و چند هزار کشتاربیرحمانه کودکان و زنان بیگناه لبنانی و فلسطینی تناسبی معقولانه دارد؟! ( در مورد این دو مطلب اصولی و بسیار مهم، به مقاله ای به نوشته "آقای آلن گرش" تحت عنوان " جنایت جنگی، تهاجم علیه صلح"، در ماهنامه سیاسی – اجتماعی- فرهنگی لوموند دیپلوماتیک ،مراجعه شود.)
چرا سازمانهایی چون الفتح، سازمان آزادیبخش فلسطین، حماس، حزب الله و غیره در جهان امروز بوجود می آیند؟
برای دادن جوابی منطقی و واقع بینانه به این سئوال بهتر است به حقایقی که در زیر به آن اشاره می شود توجه کنیم:
در سال 1948 کشور انگلستان سرزمین فلسطین را به دو بخش تقریباً برابر تقسیم نموده و بخش اصلی آنرا که در سواحل دریای مدیترانه قرار گرفته به کشور جدید التاسیس اسرائیل واگذارد، و بخش دیگرش را در اختیار فلسطینی ها قرار داد. ولی برخلاف همراهی و کمکهای بیدریغ مالی و تجهیزاتی و انسانی که برای تاسیس کشور اسرائیل از طرف اکثر کشورهای غربی معمول گردید، متاسفانه هیچیک از آن کشورها حاضر نشدند، کوچکترین همراهی و پشتیبانی، درایجاد کشوری بنام فلسطین از خود نشان دهند.
بتدریج برابر طرح و برنامه از پیش تهیه شده ای کشور اسرائیل شروع به دست درازی و تجاوز و گاهی خریداری زمینهای متعلق به فلسطینی ها که به طمع قیمت زیادی که یهودیان بابت خرید زمینهایشان پیشنهاد می کردند، حاضر به فروش زمینهای خود شده، بدون آنکه به فکر عواقب خطرناک فروش این زمینها باشند!
از سال 1948 الی سال 2006 جمعاً شش درگیری شدید نظامی بین نیروهای : مصری،
سوریه ای، اردنی، لبنانی، سازمان آزادیبخش فلسطین، حزب الله و حماس روی داده است. در اکثر این جنگها به علت تفوق نیروهای نظامی اسرائیل از حیث سلاح بسیار پیشرفته و تجهیزات مدرن و پشتیبانی کشورهای غربی، اسرائیل پیروز شده است.
برابر مدارک مستند، از سال1948 تنها کشور آمریکا بالغ بر 93 میلیارد دلار به اسرائیل کمک بلاعوض کرده است.
اسرائیل در طول حیات خود برای زمانی بیش از ده سال کلیه سرزمینهای جزیره سینا را ، در تصرف خود داشت. بخش بزرگی از ارتفاعات جولان را از سوریه جدا کرده و هنوز در تصرف خود دارد. بخشی از جنوب لبنان را در تصرف دارد ومنطقه اورشلیم و قسمتی از ساحل غربی رودخانه اردن (West Bank ) راتصرف کرده است. رفتار و عملکرد اسرائیل نشان دهنده این حقیقت است، که تا زمانیکه همه سرزمین فلسطین بزرگ را در تصرف خود در نیاورد و عربهای فلسطینی را از آن سرزمین بیرون نکند،از پای نخواهد نشست.
از سال 1948 بالغ بر 5 میلیون فلسطینی از سرزمین خود، درنقاط مختلف جهان، از جمله اردن، لبنان، شیخ نشینهای عربی، آمریکای شمالی، اروپا و سایر کشور ها پناهنده شده اند.
فلسطینی هایی که در نوار غزه و مناطق سه گانه وست بانک زندگی می کنند، از لحاظ اقتصادی در وضع بسیار بدی قرار دارند. برابر آمار منتشر شده توسط سازمان مرکزی آمار فلسطین؛ در سال 1996 فقط 9/26 در صد از مردم فلسطین در زیر خط فقر قرار داشتند. این رقم در سال 2003 به 3/63 در صد اضافه شده است. در همین زمان معدل درآمد سرانه هر فرد(Per Capita) که در سال 1999 بالغ بر 4198 دلار بود، درسال 2003 به رقم 2811 دلار و در سال جاری به رقمی کمتر از یکهزار دلار تنزل کرده است.
پس از انتخاب دولتمردان حماس برای تصدی امور دولتی، و قطع کمکهای کشور های غربی و توقیف در آمدهای حاصله از امور گمرکی بوسیله اسرائیلی ها؛ دولت جدید فلسطین قادر به پرداخت حقوق ده ها هزاراز کارمندان سویل خود نگردیده است؛ در نتیجه در صد زیر خط فقر از مرز 70 در صد نیز گذشته است. چنانچه در حال حاضر، بیش از 20 درصد از خانواده های فلسطینی با درآمدی کمتر از 90 دلار در هر ماه، به زندگی رغبت بار خود ادامه می دهند!
در سال 1975 قبل از شروع جنگهای داخلی، معدل درآمد سرانه مردم در لبنان، بالغ بر 2250 دلار بود، که در مقایسه با درآمد سرانه سایر کشورها از جمله ایران در سطح بالاتری قرار داشت. در سال قبل پس از گذشت 5 سال که از خروج نیروهای نظامی اسرائیل از لبنان می گذشت در آمد سرانه مردم لبنان به مبلغ 5200 دلار بالغ گردید. ولی درآمد شیعیان مناطق فقیر نشین جنوب لبنان که شامل بیش از 5/1 میلیون شهروند می گردد، کمتر از 800 دلاربوده است. مطمئناً، پس از حمله اخیر اسرائیل و از بین بردن کلیه محصولات و زمینهای کشاورزی این شهروندان- که تنها منبع درآمد آنها در مناطق جنوبی لبنان بشمار می رفت؛ درآمد سرانه آنها به صفر رسیده است.
حال به توجه به حقایقی که در بالا به آن اشاره رفت می توان به نتایج زیرین دست یافت:
1- اسرائیل، چندین میلیون فلسطینی را در چهار دهه گذشته از سرزمینهای آباء اجدادی شان اخراج کرده، و آنها را از گذشته شان جدا کرده است.
2- اسرائیلیها حتی به قبوردرگذشتگان فلسطینی رحم نکرده و گورستانها را تبدیل به مزرعه کرده اند.
3- درمحدوده خارجی، چهار منطقه فلسطینی نشین در نوار غزه و ساحل غربی رود جردن ، اسرائیل مبادرت به ساختن دیوار بسیار بلندی کرده است.وجود این دیوار ها باعث شده است که تماس فلسطینی های یک منطقه را با سایر مناطق قطعگردد. حقیقت آنستکه ، پس از کشیده شدن این دیواربلند، سرزمینهای فلسطینی ها به صورت زندان بزرگی در آمده است. تنها اختلاف این زندان بزرگ با سایر زندانها مربوط می شود به دو اختلاف ! اختلاف اول:در زندانهای دیگر، زندانیان پس از محکوم شدن به زندان می روند، در حالیکه مردم عادی فلسطین تا این لحظه در هیچ دادگاهی، محاکمه و محکوم نشده اند! اختلاف دوم و شاید مهمتر: در زندانها معمولی تامین غذا و سایر نیازمندیهای زندانی به عهده زندانبان است، در حالیکه اسرائیل "زندانبان"، از قبول این مسئولیت سرباز زده و چند میلیون فلسطینی را به امان خدا رها کرده است.
4- ضمناً فلسطینی های زندانی، رابطه ای با سایر مناطق محصور شده، ندارند، و تنها راه ارتباطی آنها با یکدیگر عبور ار دروازه هایی است، در تحت کنترل اسرائیل، وآنهم با صدوراجازه مخصوص مامورین امنیت اسرائیل ؛ که متاسفانه دریافت این اجازه عبور شامل اکثر جوانان پسر و دختر فلسطینی نمی شود!
5- تامین نیازمندیهای اصلی فلسطینی ها، چون آب، برق، کنترل بنادرو ورود و خروج کالا،اداره بیمارستانها،سوخت رسانی و غیره در اختیار اسرائیلیها بوده و در مقابل دریافت پول نقد به آنها داده می شود.
6- در آمد سرانه اسرائیلیها بالغ بر 19000 دلار است، درحالیکه از آن فلسطینی ها و شیعیان جنوب لبنان کمتر از 8 درصد درآمد سرانه آنها است. چگونه می توان تصور نمود که چندین میلیون فلسطینی و لبنانی ممکن است بتوانند با چنین مبلغ ناچیزی به حیات خود ادامه دهند؟!
7- اکثر جوانان فلسطینی و لبنان جنوبی، بیکاراند و امیدی به پیدا کردن شغلی در آینده نزدیک یا دور ندارند.
8- دختران و پسران جوان، به تجربه آموخته اند، که اوضاع سرزمینشان سال به سال بدتر و بدتر شده و نمی توانند خود را نسبت به آینده بهتری دلخوش نمایند.
9- از ازدواج و تشکیل خانواده خبری نیست، چون امکانات مالی برای انجامش در اختیار ندارند. لذا با روبرو شدن با کوهی سر به فلک کشیده از مشکلات و نا امیدی ها، هنگامیکه جوانان فلسطینی و لبنانی، امید به آینده بهتری را از دست داده اند ، تنها چیزی که در اختیارشان باقی مانده است جانشان می باشد. هر چند ممکن است این جان برای خیلی از انسانها پر ارزش و عزیز باشد ، ولی برای پاک باختگانی چون فلسطینی ها و لبنانی ها و دیگرانی نظیر آنها بی ارزش است. پس چه بهتر که با فداکردن این جان بی ارزش ، شاید آینده بهتری را برای دیگران فراهم کنند؟
بنابراین، به این علت است که جوانان پسر و دختر با دلی شاد و خیالی راحت و بدون ترس از کشته شدن و حتی دستگیر شدن و در تحت شکنجه قرار گرفتن ، به سازمان هایی نظیر "حماس" ، " حزب الله" و غیره پیوسته و با شهامت و رشادت هرچه تمامتر با دشمنان فرضی ملتشان به مبارزه می پردازند. در اینجا است که می توان اختلاف بین این جنگجویان از جان گذشته را در مقایسه با سربازان کشورهای عرب زبانی که در شش جنگ با وجود آنکه از لحاظ نفرات و حتی تجهیزات، چندین برابر نیروها و تجهیزات اسرائیلیها بودند، در همه آنها با شکست روبرو شدند، مشاهده نمود!
ضروری است گفته شود که تحوه جنگیدن با دشمنان به گونه ای که جنگجویان حزب الهی در یک ماه گذشته در لبنان نشان داده اند ، از هر لحاظ قابل ستایش و احنرام است. ولی با استفاده از سوء قصد های انتحاری و انفجار هواپیماها و تاسیساتی که نتیجه اش کشتار مردم بیگناه است ؛ هر انسان شرافتمندی ،این گونه اعمال را محکوم کرده و آنرا، عملی غیر انسانی ، وحشیانه و گناهی نابخشیدنی می داند.
برای تهیه این نوشته از منابع زیر استفاده شده است:
1- روزنامه هارتض، چاپ اسرائیل 30 ژوئن 2006.
2- www.shines forall.com
3- www.indiadaily.com
4- www.yioni.com/2006/08hezbollah
