روز سه شنبه 21 نوامبر تعدادی از فعالین سیاسی ایرانی، متعلق به طیف هواداران و اعضای سازمانهای سیاسی مختلف برای یادبود قربانیان قتلهای زنجیره ای در حالیکه تصویرهائی از قربانیان قتلها در دست داشتند در مقابل پارلمان اروپا در بروکسل به تظاهرات پرداختند و پرچمهای ایران و شعارهائی نیز بزبان فرانسه در میدان نصب نموده بودند. طرفداران و اعضاء گروههای سیاسی که با عنوان و مسئولیت فردی در این تظاهرات شرکت نمودند از تنوع سیاسی زیادی برخوردار بودند مانند:
جبهه ملی، حزب مشروطه،حزب ملت ایران، سازمان نیروی سوم، فدائیان خلق اکثریت، اتحادجمهوریخواهان و جمهوریخواهان لائیک و دموکرات.در آغاز آقای فریدون فارسی خوشامد گفت. سخنران تظاهرات داریوش مجلسی بود (متن سخنرانی در ذیل این متن است) و بعد آقایان معاون از نیروی سوم و محمد رضا براتی از جبهه ملی بلژیک سخنانی ایراد داشتند.
سخنرانی داریوش مجلسی در تظاهرات یادبود قتلهای زنجیره ای در بروکسل
هموطنان عزیز، دوستان
با وجود ادامه سیاست زور و اختناق در سرزمینمان، با وجود ادامه قتلها و آدمکشیها – منتها بصورتی متفاوت از گذشته – جای افتخار است که عده ای هنوز با دلگرمی اجازه نمیدهند که جنایات رژیم بفراموشی سپرده شود.
شاید جامعه سرخورده، بلازده و دیکتاتور زده ما بخاطر مصائب زیاد در زندگی روزانه، قتلهای دهشتناک این رژیم تروریستی را فراموش کرده باشد ولی شما عزیزان با حضور خود در اینجا و امثال شما درنقاط دیگر با وجود هوای سرد و نامناسب به رژیم علی خامنه ای و تحفه گرمساری، احمدی نژاد، (امیدوارم به گرمساریها اهانتی نکرده باشم) نشان دادیدکه طول زمان نه تنها قتلهارا در اذهان شما از یاد نبرده بلکه با حضور خود اعلام میکنید که روز موعود، انتقام خودرا با رعایت موازین عدل و عدالت و قانون خواهید گرفت.
چنانچه ملتی قتلهای وحشتناک شهریور 67، اعدام دختران خوردسال مجاهدین خلق، ترورهای ناجوانمردانه خارج کشور و سلاخی وحشتناک قربانیان قتلهای زنجیره ای را فراموش کند، اگر ملتی واقعا چنین فراموشکار باشد، آن ملت قابلیت جایگاهی شایسته در تاریخ را نخواهد داشت.
مسئله مبارزه با جو خشونت، آشتی ملی و دوری از انتقامجوئی یک چیز و دادخواهی خون مبارزان ایرانی چیز دیگری است.فروهرهارا در مقابل چشم همدیگر عملا تکه تکه کردند، کاظم رجوی را در مقابل چشم همسرش در خیابان ترور کردند و دختر جوان خوردسالرا وقتی بپای تیر اعدام میبردند گریه میکرد و مادرش را میخواست.
باید باهم عهد کنیم که آدمکشان و عامرینشان را در هر پستو و صندوقخانه که مخفی شده باشندبیرون بکشیم و بدست عدالت بسپاریم. ولی متاسفانه این در حد یک امید و آرزو است. واقعیت وحشتناک این است که بعد از فاجعه میکونوس تظاهراتی در برلن برگذار شد که از لحاظ عظمت و همچنین از لحاظ تنوع بینظیر بود، از سلطنت طلب گرفته تا مجاهدین شرکت داشتند ولی عمرش
متاسفانه یکروز بود. حرکت دادخواهی قتلهای زنجیره ای بدین دلیل بخاموشی گرائید که یک گروه با شرکت گروه دیگر در این حرکت دادخواهی مخالفت میکرد.مملکتی که ذکاءالملک فروغی و مصدق را بر صندلی صدارت داشت بقدری بعمق مذلت سقوط نموده که از رجائی به رفسنجانی و عاقبت به احمدی نژاد رسیده. رژیم، بدون رقیب بر مسند قدرت نشسته، همزاد ناقص الخلقش بنام حزب اله لبنان در لبنان بقدرت طلبی پرداخته و از سرمایه ملت زجردیده ما تغذیه میشود ولی اپوزیسیون در خارج و در داخل ایران هنوز چنان سرگرم بحثهای اولیه ایدئولوژیکی و عقیدتی است که بکل از عمق فاجعه ای که سرزمین مارا دچار خود نموده بیخبر است. ملت و مملکت ما در یکی از حساسترین شرایط تاریخ خود بسر میبرد. تمامیت ارضی ایران هیچگاه تا این حد در معرض خطر قرار نداشته.
این در حالیست که بخشی از اپوزیسیون ایران جمهوری را و دیگری سلطنت را شرط اول قرار داده و آن دیگری بجای توافق بر روی اصل دموکراسی خواهی، توافق را مشروط نموده بقبول اصل فدرالیسم و توافق بر روی واژه های ملت و ملیت . دوستان، تا زمانیکه کسانیکه ادعای مبارزه بر علیه ظلم و استبداد را دارند، دموکراسی و رهائی ایران را از چنگال خفاشهای خونخوار جمهوری اسلامی اصل اول قرار ندهندجمهوری اسلامی بقتل و غارت، جنگ طلبی و سرکوب آزادیخواهان ادامه خواهد داد.
نظر باینکه شاید صدای ما امروز بگوش نحله های مختلف سیاسی برسد، آیا قادریم بین خواسته-های اولیه و خواسته های ثانوی خود تفاوت قائل شویم و مبارزه با رژیم، استقرار دموکراسی و تامین نان و امنیت مردم را اصل اول قرار دهیم و مباحث جمهوری، سلطنت، فدرالیسم و غیره را برای زمانی بگذاریم که به خواسته های اولیه خود دست یافته باشیم.
مبارزات و اختلافات گروهی ما باعث شده که مردم به سازمانهای سیاسی بدبین و از نشستها و جلسات سیاسی گریزان گردند.سازمانهای سیاسی ایران هیچوقت تا این اندازه قوس نزولی را نپیموده بودند و جلسات سیاسی هرگز تا این اندازه کم رونق و کم جمعیت نبوده اند.
آنچه که مارا بآینده امیدوار میسازد فرهنگ جدید سیاسی است که بین عده ای از فعالین سیاسی از نحله های مختلف فکری چپ، راست و میانه، گروههای مختلف قومی و شخص آقای رضا پهلوی در حال شکل گرفتن است و از آنجا که فکری بسیار نو و اقدامی بیسابقه میباشد نسبت بموفقیت و یا شکست آن هیچگونه اظهار نظر و پیشبینی نمیتوان نمود ولی درنوردیدن مرز ایرادها و مشکلات دست و پاگیر گذشته، نگاه بسوی آینده و تصمیم به نجات وطن، فرهنگ نوینی است که درمیان جوانان ایرانی در داخل و خارج ایران در حال شکل گرفتن است.
باین امید که ققنوسی که هربار در شرایط بحرانی از میان خاکستر برخاسته و باعث نجات سرزمینمان شده دوباره از میان خاکستر برخیزد.