نکاتی در باره پيام ابوالحسن بنی صدر به مناسبت سالگرد انقلاب، رضا عزيزی
به نام خرد
آقای بنی صدر، در پيامی خطاب به ايرانيان به تحليل و بررسی انقلاب و دادن رهنمود در باره ی علت های به بن بست رسيدن آن نشسته ايد. گذشته از اينکه تحليل شما عاری از نکته های تازه و راهگشا ميباشد ، با پا فشاری بر اصالت و به هنگام بودن انقلاب ، به عنوان شيوه ای برای تغييرنظام استبدادی ، فاصله ی ميان خود و قشر های مورد خطاب تان را در ارزيابی مقوله ی انقلاب هر چه بيشترکرده ايد .
جناب آقای بنی صدر،
پيامتان را با دقت خواندم تا شايد نکته ی تازه و يا نشانی از دريافتی جديد و راهکاری مناسب زمان در آن بيابم. شما پيامتان را خطاب به ايرانيان نوشته ايد ، و آنان را به دليل عدم پايداری در باور هايشان مورد نکوهش قرار داده ايد. در اين مقاله ، شما خطاب به قشر های گوناگون مردم سخن می گوييد و مسئوليت ايشان را برای يافتن راه رهايی از وضع موجود گوشزد می کنيد. در اين نکته که هر ايرانی در رقم زدن بر سر نوشت خويش دارای مسئوليت هست با شما هم رای هستم . ولی شما با تکيه مصرانه بر مسئوليت آحاد مردم ايران و تکرار مکررات فيلسوف مابانه ی انديشه راهنما و ياری جستن تئوريک از انقلاب فرانسه ، از پرداختن به مسئوليت سياسی و تاريخی شخص خودتان در برابر ملت ايران به عنوان نخستين رئيس جمهور و رياست نيرو های مسلح و شورای عالی دفاع حکومت اسلامی، طفره رفته و همچنان در دفاع از انقلاب آن هم به صورت اسلامی آن می کوشيد، بدون آنکه نقش خود را در بر پايی سياه ترين ديکتاتوری تاريخ معاصر کشورمان به نقد بکشيد.
شما هنور بر اين باور هستيد که انقلاب اسلامی می توانست سر آغاز تحول نظام اجتماعی شود در حالی که می دانيم هيچ کدام از تحولات اجتماعی که به پيشروی تمدن غرب و تسلط بلا منازع اش منجر شده اند ، راه خود را ازميان سنگلاخ انقلابی خونين نپيموده اند. غوطه خوردن شما در مدينه ی فاضله ی اقتصاد توحيدی مطلوب انقلاب موجب شگفتی است ، چرا که بر خلاف شما که هنوز انقلاب را برای رسيدن به حکومت دلخواه لازم می دانيد ، معتقد هستم که نخست می بايست زمينه های اجتماعی ، فرهنگی و اقتصادی چنين تحولی را فراهم آورد . انقلاب ، آشوب قهر آميز و گسستن سرشته ها و خود را به نقطه صفر رساند ن بد ترين گزينه ی ممکن است .
شما ديگران را به اين متهم می کنيد که تلاشی برای بر داشتن تاج قدرت نکردند . مگر تاجی که شما برداشتيد و بر سر ملت ايران گذاشتيد کافی نبود ؟ مگر شما با رفتن به دستبوسی روح الله خمينی و باب کردن اينگونه رفتار ها جايی برای بر داشتن تاج باقی گذاشته بوديد؟ مگر دکتر شاپور بختيار که تمام تلاش خود را برای نجات ايران وجلوگيری از افتادن آن به ورطه ی حکومت مذهبی مطلوب شما کرد و با همه گونه نيرنگ و نا مردمی روبرو شد از ياد تان رفته است؟
شما معتقد هستيد که « انقلاب وجود مستقلی ندارد و فر آورده انديشه راهنما و هدف و روش جمعی يک ملت است» و «هرگاه انديشه راهنمای جمهور مردم بيان ﺁزادی می بود، ممکن نبود استبداديان دولت را تصرف کنند » ، پس چگونه با شناختی که از نيروهای دخيل در انقلاب و روح حاکم بر آنان داريد هنوز می خواهيد آن را به ملت ايران به عنوان انقلاب گل و بلبل بقبولانيد؟
باور شما به اينکه « انديشه راهنمای مردم بيان آزادی نبود» ، درک مقالات شما در ۲۹ سال گذشته در تاييد و تقديس انقلاب اسلامی را برای ملت مشکل تر می کند. شما هنوز تکليف تضاد فکری موجود در تئوريتان را روشن نکرده ايد.
حافظه ی دور اين ملت شوربختانه ضعيف است وگرنه برای چندمين بار اسير فتنه ی روحانيون نمی شد.
به ياد داشته باشيد در چه عصری زندگی می کنيد. گفتار و رفتار همگان ثبت ميشود و برای آيندگان باقی می ماند تا در داوری هايشان آزموده را ديگر بار نيازمايند.
شما همچون بسياری از همکاران انقلابيتان در زمانی که هر کسی در صدد بود در بوسه بر رکاب آيت الله زدن و اعلام خلوص نيت بر ديگری سبقت بگيرد ، با تو جيهات مشعشعانه تان از پايه گزاران تبعيض عليه زنان بوديد و برای تحميل حجاب اجباری با دانش بی کرانتان توجيه علمی يافتيد.
شما دست کسی را بوسيديد که به محض رسيدن به قدرت، قانون حمايت از خانواده را لغو کرد.
هنوز يک ماهی از به ثمر رسيدن انقلاب اسلامی شما نگذشته بود که پانزده هزار زن ايرانی در اعتراض به حجاب اجباری به تظاهرات پرداختند. آن زمان که اشرار اسلام زده در کوچه و خيابان با گرز و کوپال وبا شعار "يا روسری يا توسری" به شکار زنان بی حجابی می رفتند ، که شما و هم مسلکانتان وعده ی آزادی در انتخاب پوشش را به آنان داده بوديد ، شما هيچگونه صدايی به اعتراض بلند نکرديد . شمائيکه در آن زمان با خدايان قدرت نشست و بر خاست می کرديد وبا اينکه سنخيت کامل با قوم به گفته ی حسين ملک ياجوج و ماجوج نداشتيد ، بر اين تجاوز به حقوق زن ايرانی صحه گذاشتيد و برای آن توجيه علمی بافتيد.
اگرصميمانه خواهان برقراری ارتباط انديشه با زنان ايران هستيد و پيامتان قصدی فراتر از نوشتن به حکم وظيفه را داراست ، ضروری است به انتقاد از نقش خود در برقراری قوانين زن ستيز جمهوری اسلامی و توجيهاتی همچون تشعشع موی زن بپردازيد . بر جسته سازی ستم ها ی رفته بر زنان در حکومت اسلامی ، شما را از مسئوليتی که در قبال پيدايش اين تبعيض ها داريد مبرا نمی گرداند.
شما از فرهنگ زور و حاکميت زور سخن می رانيد و ايرانيان را به مبارزه بر عليه اين فرهنگ می خوانيد ولی دمی خسته نمی شويد تا فرهنگی را به عنوان راه گشا بقبولانيد که متعلق به ۱۴۰۰ سال پيش است و از ابتدای پيدايشش زبانی به غير از زور به کار نبرده است. شما که اسلام زدگی و دين خويی در جای جای نوشته ها و گفته هايتان آشکار است ، چگونه درس آزادگی به جوانان ايران زمين می دهيد؟
آيا به ياد داريد شماری از جوانانی که مورد خطاب شما هستند در آن زمان دوران دانشجويی خود را می گذراندند و هنوز تصوير شما را در ذهن دارند که چگونه آغاز انقلاب فرهنگی را اعلام کرديد ؟ انقلاب فرهنگی که پی آمدش پاکسازی دانشجويان، استادان و موج مها جرت اجباری آنان به خارج از کشور بود.
شما به درستی ضرورت برقراری رابطه با قشر های گوناگون جامعه را دريافته ايد ، اما با به انتقاد کشاندن اين قشر ها و عدم انتقاد از خود ، راه را نا خواسته بر روی رابطه ی صادقانه و اعتماد بر انگيز با مردم می بنديد. گفتمان امروز ايرانيان ، پس از تجربه ی ۲۹ سال حکومت دينی ، پيرامون حکومتی سکولار و غير دينی می گذرد که با حکومت اسلامی دلخواه شما فرسنگ ها فاصله دارد. وجود تفاوت های فکری بنيادين در بر خورد با مقوله ی حکومت مذهبی همچنين مانعی است بر راه درک متقابل ميان شما و نيروهای ملی و سکولار، که کام و نا کام آينده ی ايران را رقم خواهند زد.