فرهنگ دیکتاتوری و رفتارهای سیاسی، با دکتر محمد ملکی در پالتاک اتحاد جمهوریخواهان ایران
11 آذر 1384
روز 05 نوامبر 2005 شنبه- بحث های پال تاک اتحاد جمهوریخوایهان ایران به گفت وگو پیرامون فرهنگ دیکتاتوری و رفتارهای سیاسی در ایران اختصاص یافت. دکتر محمد ملکی از فعالان سیاسی در تهران و آقای محسن نژاد از اروپا سخنرانان جلسه بودند و در عین حال به سوالات حاضران در نشست پاسخ گفتند. در اینجا از سخنرانان گرامی برای پذیرش دعوت گروه پالتاک، تشکر میکنیم. حضور دکتر محمد ملکی در این جلسه بویژه قابل تقدیر است زیرا ایشان برای حضور در اینجا مجبور به تغییر برنامه ی پرواز خود در یک مسافرت راه دور شدند.
پروین عابدی اداره جلسه را به عهده داشت
گروه پالتاک اتحاد جمهوریخواهان ایران"
دکتر محمد ملکی که از تهران به جلسه بحث پیوسته بود، سخنان خود را چنین آغاز کرد:
به نظر من مساله شیخ و شاه و رابطه ای بین مقامات مذهبی و سیاسی از دیر باز وجود داشته است. مثلا در تاریخ شاهد هستیم که وقتی انوشیروان به مزدکیان حمله میبرد مقامات مذهبی نه اعتراض که به تایید کشتار مزدکیان توسط حکومت می ایستند. بعد از اسلام هم این روند و این شکل ادامه مییابد. یکی دیگری را "سایه خدا" و این هم طرف دیگر را "آیت خدا" مینامد. در مجموع من نظرات آقای نژاد را در باره ریشه های دیکتاتوری تایید میکنم. ما ملتی هستیم که از هزارو دویست- سیصد سال پیش منتظر یم تا کسی بیاید و ریشه ظلم و جور را بکند. روی این مساله بسیار تبلیغ شده است. معتقدم آنچه به تاریخ باز میگردد بحثی است طولانی که پرداختن به آن مفید وضروری هم است اما در اینجا لازم میبینم به شرائط امروز داخل کشور بپردازم.
امروز حاکمیت ایران تلاش میکند تا مردم را متقاعد کند برای دیکتاتوری آلترناتیو دیگری موجود نیست و مردم باید منتظر کسی باشند که روزی بیاید و آنها را نجات دهد.
یکی از روشهای دیکتاتوری عوامفریبی است و شعارهای تو خالی عدالت طلبی که توسط احمدی نژاد سر داده میشود از این قبیل است. ماه هاست که ایشان این قبیل شعارها را سر میدهد. اما به صراحت نشان داده است که نه شخصیت او عدالت طلب و به روش او مهرورزی است. دوست گرامی من آقای نژاد به اکبر گنجی اشاره کرد. داستان اکبر گنجی امروز یک نمونه از کارهایی است که در این جامعه صورت میگیرد. گروهی برای فیصله یافتن بیدادی که در حق گنجی میرفت با ایشان صحبت کردند و قول وقرارهایی با مقامات گذاشته شد. گفته شد اگر اکبر گنجی اعتصاب غذای خود را بشکند، آزاد خواهد شد. اخیرا همگی اطلاع پیدا کردیم که چه وحشیانه با او رفتار کرده اند. عده ای این وحشیگری ها را انجام داده اند و عده دیگری که داد دمکراسی سر میدهند و میخواهند تشکیلاتی برای دمکراسی و حقوق بشر راه بیاندازند در مقابل این اعمال سکوت میکنند. این گروه دوم است که مورد سوال و تردید قرار میگیرد گروه اول که دشمنی خود را با آزادی و انسانیت همواره اعلام کرده است.
حزب مشارکت در بیانیه مصوب آخرین کنگره اش اعلام کرد که ریاست جمهوری آقای احمدی نزاد را میپذیرد. قانون اساسی را نیز میپذیرد و میخواهد در چارچوب همین ساختارهای حقیقی و حقوقی عمل کند. در یک چنین شرایطی سوال این است که طرفداران راستین دمکراسی در داخل کشور چه باید بکنند؟ در حالی اکبر گنجی، ناصر زرافشان و بسیاری از دانشجویان تنها به دلیل گفتن کلامی یا نوشتن سطری و یا حتی به دلیل انجام وظیفه حرفه ای خود در سخت ترین شرائط در زندان به یسر میبرند، چه باید بکنیم؟
بگذارید در اینجا اشاره ای به فراخوان رفراندوم داشته باشم. الان حدود یک سال از اعلام آن گذشته است. ما همان وقت گفتیم که این بحث یک روز و دو روز نیست. از همان روز اول برخوردهای ناروا آغاز شد. گفتند که این حرکتی است که سر نخ آن دست خارجی ها است و ...
ما اما کار خود را کردیم و تلاش کردیم تا گامی دیگر به سمت آزادی برداریم. قبل از انتخابات ریاست جمهوری گفتیم بیایید و این انتخابات را تبدیل به یک رفراندوم برای آزادی بکنیم. همین امر تمامی رژیم را به هراس انداخت. آقای خامنه ای با صدای بلند اعلام کرد که هر کس پای صندوق برود یعنی به قانون اساسی رای داده است. طبیعتا عکس این هم صادق بود یعنی هر کس رای ندهد قانون اساسی را به چالش کشیده است. جوانان کار زیادی انجام دادند. نامه های زیادی منتشر شد. میان مردم توضیح داده شد. همه شواهد بر آن بود که تنها درصد قلیلی در انتخابات شرکت خواهند کرد. کار به آنجا کشید که آقای یونسی ، وزیر اطلاعات اعلام کرد که هر کس مردم را به عدم شرکت در انتخابات دعوت کند برانداز است و همه میدانیم که حکم فرد متهمم به براندازی چیست.
با همه این تهدیدات و تمهیدات که انجام شد آمار و واقعیات نشان میدهند که اکثریت مردم در انتخابات شرکت نکردند. اینها همه کار کردند تا با شعبده بازیهایشان واقعیت را دگرگونه جلوه دهند. از جمله آمار رسمی بر این قرار بود که بیش از پنجاه میلیون نفر واجد شرائط رای دادن هستند. این آمار در ویژه نامه روزنامه شرق و همچنین از زبان آقای بهزاد نبوی نقل شد.
تقلبات انجام شده در حین انتخابات توسط آقای کروبی ، رفسنجانی و خاتمی تایید شد. به هر حال مردم شرکت نکردند و این امر از دنیا هم پنهان نماند.
اما امروز چه باید کرد؟
من میگویم که رفراندوم یک روند است که دارای مراحل گوناگون است. همانطور که انتخابات گذشته را میتوان به مثابه یکی از مراحل آن دید، هر انتخابات درآینده تا روز تحقق دمکراسی و آزادی یک مرحله از رفراندوم خواهد بود. من از مردم میخواهم و میدانم که آنها با درایت بسیار خود نیز چنین خواهند کرد و نشان خواهند داد که با دیکتاتوری سر سازگاری ندارند و آن را نمی پذیرند. آنها نشان دادند که احمدی نژاد رئیس جمهور آنها نیست و نتیجه هیچ انتخابات ظاهری و تقلبی دیگر را نیز نخواهند پذیرفت. میدانم که در انتخابات مجلس خبرگان مردم با عدم شرکت فعالانه خود دوباره میدان دار شده و عدم مشروعیت هر رای گیری غیر دمکراتیک را فریاد کنند. این روشی است که با آن میتوان طی مراحلی به تغییر توازن نیروهای اجتماعی دست یافته و سرانجام روزی انتخاباتی آزاد را به حاکمیت تحمیل کرد. در آن روز معلوم خواهد شد که نظر مردم نسبت به حاکمیت چیست.
آقای خامنه ای دیروز در نماز جمعه گفت که مردم فلسطین حق دارند نظر خود را در یک همه پرسی عمومی در باره آینده فلسطین اعلام کنند. ما این حرفی را قبول داریم. حرف کاملا درستی است. اما چرا فقط برای مردم عراق و فلسطین؟ سوال ما ازآقای خامنه ای این است که چرا شما به همانچه که برای مردم فلسطین تجویز میکنید، خودتان عمل نمیکنید؟ چرا فقط حرف میزنید؟
بیایید زیر نظر سازمانهای بین المللی این حق را به مردم بدهید که در باره آینده خود نظر بدهند.
بنده در اینجا به عنوان یک ایرانی، به عنوان یک نفر که طرفدار مراجعه به آرای مردم در باره تعین نوع جکومت دلخواهشان هستم، اعلام میکنم: هر گاه مردم ایران در یک انتخابات آزاد، تحت شرائط آزادی کامل بیان و احزاب و مطبوعات به ادامه حیات رژیم جمهوری اسلامی رای دهند من به آن رای و نظر تسلیم خواهم شد و به رژیم اسلامی تسلیم خواهم شد.
اما انتخابات اخیر ریاست جمهوری نشان داد که مردم چیز دیگری میخواهند. شما همه بسیج و سپاه را به میدان کشیدید و انتخاباتی پادگانی برگزار کردید با این وجود به اعتراف خود شما بیش از چهل درصد مردم در انتخابات شرکت نکردند.
پس ما باید روی این مساله کارکنیم. باید نشان بدهیم که مردم ایران در شرائط متفاوتی نسبت به مردم عراق و افغانستان به سر میبرند. این مردم نمیخواهند که دیگران برای آنها تصمیم بگیرند. بیگانگان نه برای ما که برای منافع خودشان کار میکنند. در دوران کشتارهای دهه شصت دیدیم که تمام اینها در مقابل کشتارها سکوت کردند.
من در اینجا سخن خود را با این جملات به پایان میرسانم که مردم ما به خوبی آگاه هستند. آنچه بعضی میگویند مردم رفتند ورای دادند و ناآگاه بودند و ... دیدگاهی به غایت نادرست است. تمامی آمار و ارقام بر خلاف این دلالت میکنند. گنجی و زرافشان و ده ها نفر دیگر که در گوشه زندانها به سر میبرند کسانی هستند که حاضر شده اند برای مردم فداکاری کنند. من حرف خود را میزنم و پای آن می ایستم. فکر میکنم اگر میخواهیم تاثیر بگذاریم باید آمادگی سختی را داشته باشیم.
در عین حال من به عنوان یک ایرانی، ازآنها که در ایران موضع خود را اصلاح کردند، تشکر میکنم. از دکتر آقاجری و دکتر کدیور که موضع خود را هفته گذشته در حسینیه ارشاد اعلام کردند تشکر میکنم. من از بقیه مردم میخواهم به میلیونها ایرانی که در انتخابات شرکت نکردند بپیوندند و امیدوارم در انتخابات آینده توازن قوا به سمتی رود که رژیم خود را در مقابل خیال تحریم کنندگان ناتوان ببیند و روزی تسلیم خواست مردم بشود وآن نیز هیج نیست مگر مراجعه واقعی به آرای مردم در شرائطی آزاد.