پروژه اسب تراوا شکست خورد
بعد از سمینار جبهه ملی در دانشگاه مریلند و 2 ماه درگیری بین اعضای جبهه ملی ایران در داخل و خارج از کشور که حول و حوش اسبی به نام تراوا پیش آمده بود , سر انجام آرامشی بر جبهه ملی ایران حاکم شد که نشان آن درج مصاحبه استاد ادیب برومند توسط سایت های متخاصم است ٬ پس از حدود ۲ هفته بعد از گفتگو با استاد برومند.
پروژه اسب تراوا با مصاحبه یکی از اعضای جبهه در ایران با یکی از تارنما ها ی متخاصم (که مصاحبه استاد را سر انجام با تاخیر درج کرد) آغاز میشود. هدف این پروژه منفعل کردن فعالین جبهه ملی در داخل و خارج کشور است که بر اساس این پروژه , تخم شک و تردید در ذهن فعالان و علاقه مندان به جبهه ملی کاشته میشود که "عواملی" در جبهه ملی ایران نفوذ کرده اند که مانند داستان اسب تروا میخواهند جبهه ملی را تصرف کنند .همان جبهه ملی که در ۱۰ سال گذشته به کوشش همین "عوامل" در داخل وخارج از کشور فعال و بیش از هر زمانی پس از انقلاب مطرح شده است. "عواملی" که تا کنون غیر از حقیقت و راستی نگفته و نه کرده اند و همه چیز درباره آنان روشن و عیان است . پس از این مصاحبه , مردگان سیاسی مانند دراکولا ناگهان زنده شده و با شدیدترین اتهامات و دشنام ها سعی در تخریب و کوبیدن این "عوامل "به زعم آنان نفوذی را دارند که مانند خدنگ در چشم آنان هستند٬ چرا که این "عوامل" سال هاست که با کار و کوشش و پرداخت هزینه و نو اندیشی جبهه ملی را به حرکت آورده و سعی در باز سازی چهره عبوس , منزوی و جدا شده از زمانی که "از ما بهتران" برای ان ترسیم کرده اند , دارند. چهره ای مدرن و امروزی که بتواند به نیاز های امروزی جامعه جوان ایران به عنوان بستری برای آزادی و سنگری برای دمکراسی پاسخ دهد و جبهه ملی را به مثابه مهمترین جریان ملی و سکولار به جوامع بین الملی بشناساند .
از انجا که تنها دیکته ننوشته غلط ندارد, این تلاش ها برای باز سازی جبهه ملی و پاسداری از میراث مصدق ٬بدون اشتباه صورت نمیگیرد . در راستای سمینار موفق جبهه ملی در دانشگاه مریلند در باره ضرورت همبستگی نیروهای ملی که آه وناله حسین شریعتمداری را در آورد, اظهارات بی جای یکی از اعضای جبهه ملی در یک برنامه تلوزیونی سوخت بیشتری به گردانندگان پروژه اسب تراوا میدهد تا زمین و زمان را به یکدیگر بدوزند و "عوامل" را بیش از پیش به خیال خود افشا و نابود کنند و همین کار هم انجام میگیرد و به نظر می آید که پروژه اسب تروا با موفقیت پیش میرود . دشمنان جبهه ملی در پوست خود نمی گنجند. در خارج سلطنت طلبان شادمان از این رویداد ها با برخی از عناصر که سابقه جبهه ملی دارند تماس میگیرند و سعی در تخریب بیشتر جبهه ملی میکنند و با صدور اعلامیه هایی موهن به امضای سازمان های بیگانه پرست و دیکتاتور خواه و جبهه ملی به مناسبت های ۱۸ تیر و ۱۴ مرداد از این وقایع تلخ ناشی از پروژه اسب تراوا به سود خود سو استفاده میکنند.این جمع سلطنت خواه چنان نا هماهنگ است که رهبر حزبی که قرار بود دیروز برای دفاع از ایران همدوش جمهوری اسلامی سلاح بدست گیرد امروز هم پیمان سازمانی میشود که خواهان حمله نظامی به ایران است ,آنهم در ۱۸ تیر و ۱۴ مرداد , روزهایی که جنایاتشان در جنبش دانشجویی و نابودی جنبش مشروطه محرز است .هیچیک از تشکل های جبهه ملی چنین بیانیه ای را در هیچ زمانی با این افراد امضا نکرده و نمیکنند .
در داخل, ملی مذهبی های نزدیک به رژیم . اصلاح طلبان حکومتی و وزارت اطلاعات از اینکه با کمترین هزینه قدیمی ترین جریان ملی و سکولار را تخریب میکنند ٬مسرور هستند .
اما اشتباه گردانندگان پروژه این است که مردم و فعالان سیاسی را کم عقل تصور کرده اند و میپندارند که با افترا و ناسزا میتوانند آنچه را که میخواهند به خورد جماعت بدهند , غافل از اینکه همه با هشیاری نظاره گر رویداد ها هستند و سابقه گردانندگان پروژه بر همگان روشن است و تمام این اعمال زشت تاثیر منفی بر آنان دارد ."عوامل" هم که با وجود 1 اشتباه همچنان متعهد به اعتلای جبهه ملی و شفاف سازی هستند با ترتیب دادن چند مصاحبه و درج چند نوشته تمام نکات غیر شفاف را روشن میسازند که یکی از این اقدامات مصاحبه با استاد ادیب برومند است که تا ۲ هفته مورد سانسور گردانندگان پروژه قرار میگیرد .
رهبری صحیح وخرد جمعی در جبهه ملی ٬ بیداری فعالان سیاسی در داخل و خارج از کشور و پشتیبانی به حق از کسانی که برای اعتلای جبهه ملی صادقانه تلاش میکنند منجر به شکست پروژه اسب تراوا شد.انچه گذشت باید به تمامیت خواهان و آنان که جبهه ملی را ارث پدری و یک جریان بسته میدانند , بیاموزد که خود را جبهه ای خواندن و ۵۰ سال در صحنه بودن و تهمت و ناسزا به کسانی که حتی اگر دیروز به جبهه پیوستند ولی کارشان تاثیر گذار تر از سابقه ۵۰ ساله آنان است ٬ کار به جایی نمی برد مگر نابودی و به تمسخر گرفتن خودشان . آنها باید یاد بگیرند که جوانگرایی , جبر زمان و اجتناب ناپذیر است و جبهه ملی ایران بستری برای تمام ازادگان است .امید است که آنان دیگر به فکر انجام پروژه ای نیفتند مگر پروژه حاکمیت ملی برای سرزمینی که به آن عشق میورزیم. ما از اینکه این افراد مصاحبه روشنگرانه استاد برومند را حتی با تاخیر انتشار دادند استقبال میکنیم و امیدوارم که با درج دیگر بیانیه های سانسور شده شورای رهبری جبهه ملی بخصوص بیانیه ای که شورای رهبری جبهه ملی , جنبش زنان ایران را نامزد جایزه حقوق بشر کرد , هر چند با تاخیر ٬بلوغ سیاسی خود را ثابت کنند و انگونه که مدعی هستند در چارچوب اهداف جبهه ملی که پیروزی جنبش زنان در رسیدن به دمکراسی را حیاتی میداند , قدم گذارند.
بیژن مهر
سردبیر سایت خبرگزاری جبهه ملی ایران
________________________________________________________
حبهه ملی ایران جنبش زنان ایران را برای دریافت جایزه حقوق بشر سال 2008 سازمان ملل متحد نامزد کرد
در پی تصمیم مصوب نشست 22 تیر 1387، شورای رهبری جبهه ملی ایران، به پیشنهاد کورش زعیم، مقرر شد جبهه ملی ایران جنبش زنان ایران را برای دریافت جایزه حقوق بشر سال 2008 سازمان ملل متحد نامزد نماید. ایشان خود مامور شد که از سوی شورای رهبری جبهه ملی ایران فرم های مربوطه را پرکرده و متن مصوب زیر را در پیوست برای کمیسیونر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد در ژنو ارسال کند.
دفتر مردمداری (روابط عمومی) جبهه ملی ایران
تهران – 27 تیر 1387
----------------------------------------------
سازمان ملل متحد
کمیسیونر عالی حقوق بشر
ژنو، سوییس
موضوع: نامزد کردن جنبش زنان ایران برای جایزه حقوق بشر 2008 سازمان ملل
عالیجناب،
از زمانی که جمهوری اسلامی حدود سه دهه پیش در ایران به قدرت رسید، با زنان ایران مانند شهروندان درجه دو رفتار کرده و قانونهایی نیز برای محروم ساختن زنان از ابتدایی ترین حقوق مدنی و بشری تصویب و به اجرا گذاشته است. قانونهای جدید نه تنها زنان ایرانی را از برابری سنتی و تاریخی آنان با مردان بازداشته، بلکه ضد انسانی ترین مجازات ها را برای عدم رعایت این محدودیت های جدید تجویز کرده است. در دادگاهها و اختلافات مدنی و ارزش گذاری های مادی، زن نیمی از مرد بشمار می رود، هر چند که در هنگام مجازات، زنان باید حتا سهمی از مجازات مردان را تحمل کنند. زنان ایران مجبور هستند جامه و رفتار خود را با محدودیت های رسمی تطبیق بدهند و بطور مستمر در خیابان، در گردهمایی ها و در محل کار مورد توهین، خشونت و بازداشت قرار می گیرند.
در طی سه سال گذشته، فشار روی زنان ایرانی به شدت و تا سطح خشونت باری بالا رفته است. روزی نیست که شماری از اعتراض کنندگان و فعالان جنبش آزادی زنان مضروب نشوند، بازداشت نشوند، به زندان نیافتند، مورد آزار جنسی قرار نگیرند یا بطور مرموزی کشته نشوند، بدون اینکه کسی پاسخگو باشد. زن به عنوان تامین کننده نیاز مرد تلقی می شود نه یک شخصیت مستقل با حقوق مستقل.
زنان ایران، از مادران سالخورده تا دختران دانشگاهی، در اعتراض به رفتار غیرانسانی رژیم شرکت دارند. در طی سه سال گذشته، جنبش اعتراضات و تظاهرات آزادیخواهی زنان کم کم به سراسر کشور سرایت کرده و ابعاد بین المللی به خود گرفته است. هر چه این جنبش گسترده تر و رسانا تر شده، و صدای خود را به دورترین زوایای افکار و وجدان عمومی جهانی رسانده، جمهوری اسلامی به خشونت خود علیه فعالان و رهبران آن افزوده است. ولی، این فعالان دلاورانه ایستادگی کرده اند و تحت بدترین شرایط آزاردهی، تهدید، خشونت و زندان ذره ای پس ننشسته اند.
جنبش آزادی زنان ایران، همانند جنبش دهه 1960 حقوق بشری سیاهپوستان در امریکا، برای رهایی از بردگی نوین است. ولی آنچه جنبش آزادی زنان ایران را از جنبش های مشابه در طول تاریخ ملت های دیگر متفاوت می کند اینست که پیشینه تاریخی و فرهنگی زنان ایران برابری با مردان بوده و اینکه آنان همیشه از فزصت برابر برای رشد و پیشرفت در همه زمینه های اجتماعی، حرفه ای و سیاسی برخوردار بوده اند.
در حالیکه جنبش های دیگر زنان در سراسر جهان برای بدست آوردن حقوق مدنی و بشری که سزاوار آن بوده ولی هیچگاه نداشته اند بوده است، جنبش آزادی زنان ایران برای بازپس گرفتن حقوقی است که همیشه داشته اند و توسط جمهوری اسلامی، بوسیله محدودیت ها و خشونت گرایی، از آنان سلب شده است. در حالیکه حقوق برابر آرزوی همه مردم است، باید درک کرد که درد و رنج زنان ایرانی بسیار بیشتر بوده و از دست دادن حقوق بشریشان بسیار مصیبت بار تر از آنانی است که هرگز برابری را در طول زندگی خود تجربه نکرده بوده اند. ما باید سنگینی و پیامدهای چنین پس رفت چشمگیر را در زندگی زن ایرانی، آن هم در جهانی که با سرعت به سوی پیشرفت و تحقق حقوق بشر جهانی می رود، بشناسیم.
بنابراین، از آنجا که ما جنبش آزادی زنان ایران را در ایران و سراسر جهان نمادی از اراده استوار، پایداری در برابر خشونت و بیرحمی رسمی، و در عین حال حفظ و ادامه جنبش بصورت مسالمت آمیز، تلقی می کنیم، آن را شایسته دریافت جایزه حقوق بشر سازمان ملل متحد در سال 2008، می دانیم. بگذارید میراث این زنان دلاور و بردبار در تاریخ جنبش های حقوق بشری سراسر جهان جاودانه شود.
با گرامیداشت،
کورش زعیم ، از سوی شورای رهبری
جبهه ملی ایران
تهران – 27 تیر 1387
UnitedNations High Commissioner for Human Rights Palais des Nations CH-1211 Geneva 10, Switzerland
Subject: Nomination of Women’s Liberation Movement of Iran for the United Nations Prize in the Field of Human Rights
Your Excellency,
Since the Islamic Republic took power in Iran nearly three decades ago, women of Iran have been treated as second-class citizens, and laws have been instituted in order to deprive Iranian women officially of their basic civil and human rights. The new laws not only stripped Iranian women of their traditional and historical equality with men, but prescribed the most inhumane punishments for any violations of these newly instituted restrictions. A woman is considered half a man in courts, civil disputes, and material comparatives, although in punishments women must take even part of what man must endure. They are forced to dress and behave according to official guidelines and continually harassed, insulted or arrested in the streets, at gatherings, and at places of employment.
During the past three years, suppression of Iranian women has escalated to alarmingly violent levels. There isn’t a day when a number of protestors and women’s rights activists are not beaten, arrested, jailed without cause, sexually mistreated or suspiciously killed, all without any accountability. Woman is treated as a means of providing for man’s needs, rather than as an individual with individual rights.
Women of Iran, from mothers of mature age to young college students, have been protesting their treatment by the regime. During the past three years the protests have gradually grown to a nationwide and international-scale liberation movement. The more the movement has become widespread and outspoken, echoing in the farthest reaches of world public opinion and conscience, the more violently the regime of the Islamic Republic has responded against its leaders and activists. These activists, however, have stood their ground and have not budged under the harassment, threats and violence.
Women’s Liberation Movement of Iran, much like the African-American civil rights movement of the 1960s in the United States, is for liberation from modern day slavery.
What makes the Iranian liberation movement of women different from similar movements in the history of all nations is that Iranian women come from a background and cultural heritage of equality with men, and used to have freedom of movement throughout the levels of civil society—without limitation.
Whereas other women’s movements have been to achieve the civil and human rights they rightly deserved but never had, the Iranian women’s liberation movement is to gain back the rights recently had been taken away from them by the Islamic Republic, through official sanctions and brutality. While the yearning for equal rights is shared by every person, understandably the pain Iranian women have been enduring is higher and the loss of rights more devastating than those who had never experienced equality before in their lives. We must recognize the gravity and the implications of so drastic and so recent a backward slide in the world’s progress toward the realization of universal rights.
Therefore, since we consider Women’s Liberation Movement of Iran within Iran and around the world a symbol of perseverance, a sustained defiance against official violence and brutality, all while keeping their movement civil and peaceful, they deserve to receive the United Nations Human Rights Prize for 2008. Let the legacy of these brave women live long in the history of human rights movements around the world.
Respectfully submitted,
Kourosh Zaim, on behalf of
The leadership council of Iran National Front
Tehran, July 17, 2008 |