گروگان گیری، سیاست شناخته شده حکومت اسلامی / کوروش گلنام
2 خرداد 1389
کوروش گلنام
یکشنبه 2خرداد 1389 ـ 23 مای 2010
یک زد و بند دیگر
علی وکیلی راد، آدم کشی که در جنایت نفرت انگیز قتل زنده یاد شاهپور بختیار دست داشته و به حبس ابد محکوم شده بود، در سازشی پنهان با دولت فرانسه و با تکیه بر قانونی که به زندانیانی که حبس ابد داشته، 18 سال را در زندان به سر برده، در زندان رفتار مناسبی داشته به شکلی که نشان دهد آزادی مشروط آنان برای جامعه خطری در بر نداشته باشد، از زندان آزاد و چون تابعیت کشوری دیگر را داشت فورن از فرانسه اخراج شد و به این بهانه، این تبه کار دو دستی به رهبرش تحویل داده شد تا معلم جوان فرانسوی بانو کلوتید رایس که به انگیزه واهی"جاسوسی"، مدت ده ماه در ایران به گروگان گرفته شده بود، یک باره اتهام جاسوسی اش فراموش شده، آزادی خود را به دست آورده و به فرانسه باز گردد! از دید من ولی این همه ماجرا نیست. آن گونه که نشانه ها می گویند، این سازشی سه جانبه بوده است و پشت پرده، با همکاری فرانسه، داد و ستددیگری نیز با آمریکا انجام گرفته است. مجید کاکاوند که به اتهام دلالی وخرید ابزار ممنوعه و ارسال آن به ایران در فرانسه بازداشت و آمریکا خواستار انتقال او به امریکا شده بود، با حکم دادگاهی در فرانسه آزادو به ایران فرستاده شد. پس از این دو مورد بود که یک بار دیگر دیگ "رأفت و رحمت اسلامی" حکومت، همان گونه که درباره گروگان های انگلیسی دیدیم، به جوشش افتاده، اجازه دیدار مادران سه گروگان جوان آمریکایی با آنان داده شد. آن بار از ترس اولتیماتومی که از انگلیس دریافت داشتند و این بار بر سر سازشی پنهان با فرانسه و آمریکا. حکومت چون همیشه این نیرنگ بازی را زیر لوای "رأفت اسلامی" با هیاهو وتبلیغ همیشگی به راه انداخت. از سوی دیگر خبر آزادی دو مأمور زندانی حکومت در عراق که سال ها در بازداشت آمریکایی ها بودند، گمان این سازش پشت پرده سه جانیه را بیشتر نموده و نشان می دهدآمریکا گذشته از پذیرش آزادی مجیدکاکاوند، در این داد و ستدامتیاز دیگری نیز داده است و بنا بر این دور نیست که سه گروگان جوان آمریکایی در ایران نیز به زودی آزاد شوند. رویدادهای آینده این موضوع را روشن خواهد ساخت.
مردم ایران چه به دست آوردند
آن چه که مردم معترض در جنبش آزادی خواهانه ایران از این رویدادها و زد وبندهای پنهان جکومت به دست آوردند تنها تاکیدی دیگر بود بر این تجربه که: هرگز نباید به دولت ها و یا سیاست مداران کشورهای دیگر چشم امیدی داشته و فریب سخنان و یا مانورهای سیاسی آنان را خورد. آن ها سود وامتیاز خود را به کناری نمی نهند که از مردم ما و پای مال شدن هر روزه حقوق انسانی آنان به بدترین و وحشیانه ترین شیوه ها وسیله حکومت بد نام اسلامی، پشتیبانی کرده و در این راه و برای مبارزه ای حقیقی با این حکومت، در برابر گروگان گیری های گوناگون او واکنش و بر خورد درستی از خود نشان دهند. آنان در برابر این رفتارهای ضد انسانی حکومت و گروگان گیری های گوناگون از آغاز بر پایی این حکومت، چه در ایران و چه در دیگر کشورهای همسایه و در منطقه(1) برخوردی سخت، درست و نتیجه بخش ئر پیش نگرفته و نخواسته اند چنین کنند زیرا سود وجودی این حکومت و رفتارهای وحشیانه او، برای آنان بیشتر از سر براه کردن او و یا نبود و نابودیش بوده است. تا کنون که چنین بوده است. آنان از وجود "لولوی اسلامی با خویی چنین وحشیانه و آتش افروز" چنان سودهای میلیاردی به جیب زده و چنان سرمایه های ملی هم ایران و هم کشورهای کناره های خلیج فارس و دیگر سرزمین های دور و نزدیک به ایران را میل فرموده و چنان نفوذی در منطقه یافته اند که باور نکردنی و سرسام آور است. چنین سود ها و چنین نفوذی تاریخی در منطقه بدون وجود چنین حکومت "اسلام ناب محمدی" نا شدنی بود. نادانی، ندانم کاری، خودخواهی، خود بزرگ بینی، کم دانشی وبی مایگی دست اندر کاران حکومت، نمونه تاریخی کم مانندی است. اسرائیلی ها بی انگیزه نبوده و نیست که می گویند: احمدی نژاد بهتر از هر اسرائیلی برای ما کار کرده است و سبب وبهبود وضع و موقعیت سیاسی ما در منطقه وجهان شده است. به زبان دیگر او را بهتر از هر مأمور اسرائیلی می دانند
خردادماه
همآن گونه که پیش بینی می شد، حکومت هر روز کوشش بیشتری می کندتابرای ایجاد هراس بیشتر در جامعه و جلوگیری از حضور مردم در سالروز اعتراض بر تقلب ها و جنایت ها ی انجام شده در خرداد ماه گذشته، بر فشارهای خود بر مردم بیافزاید. از اعدام های وحشیانه جوانان آزادی خواه تا یورش به گردهمآیی ها و بازداشت های گسترده، شکنجه، آزار و تهدید زندانیان و خانواده های آنان، بر افراشتن پرچم پاره پاره ورنگ باخته "مبارزه با بدحجابی" که این بار حتا شامل مردان نیز شده است، فشار هر چه بیشتر بر دانشگاه ها و ممنوعیت ورود دانشجویان دختر بدون مقنعه، کوشش برای کم کردن شمار دانشجویان دردانشگاه های تهران به بهانه های گوناگون با منطقی که پایه آن تنها بر ترس، نیرنگ و قلدری است و.... از ترس گرد همآیی های میلیونی مردم در تهران، قلب سیاسی ایران، است که به شکلی خنده آور ومسخره برنامه ریزی کرده اند که از جمعیت تهران بکاهند و آن نادان بی مایه نیز که به رئیس جمهوری منصوب شده و چون اربابش خامنه ای نامشروع است، شایعه زلزله در تهران و تشویق مردم به انتقال به شهرهای دیگر را به راه انداخت که چون مردم اهمیتی نداده و به نادانیش خندیدند، هیاهویش خوابید ودم فرو بست. چنان از زلزله می گفت که گویا همین فردایش زلزله خواهد شد!
آیا مردم از مبارزه خود دست خواهند کشید؟
ایا مردم در برابر این فشارهای گوناگون وضد انسانی حکومت اسلامی دست از مبارزه خود برای آزادی دست برخواهندداشت؟ آیا حکومت و رهبر خود خوانده می توانند وضع خود و جامعه را حتا به پیش از انتخابات نمایشی وکودتا بر گردانند؟ پاسخ به این دو پرسش را مردم با پایداری های هر روزه خود به شکل های گوناگون داده و خواهند داد. این رویاهای حکومت هرگز به حقیقت نخواهد پیوست. حکومت مشروعیت خود را جز نزد شمار اندکی هم چنان گمراه، و شماری غارت گر و آدمکش (هم آنان که گروهای اوباش چماق کش را در چهره ها و مقام های گوناگون، از رادان و سعید مرتضوی گرفته تا چاقو کشان بسیجی و لباس شخصی به جان مردم انداخته و زندگی ننگینشان به وجود این حکومت تبه کار بسته است)، از دست داده است. حکومت اسلامی در جهان چنان بی اعتبار شده است که برای جلوگیری از صدور "یک کاغذ پاره دیگر " دست به دامان همه شده است. همین ها که تا دیروز می گفتند"یک سر سوزن عقب نخواهند نشست" و " مبادله اورانیوم" را تنها وتنها در خاک ایران آن هم هم زمان می پذیرند، در بیانه نشست قلابی تهران، نه تنها با ارسال آن به ترکیه موافقت نموده اند که تحویل اورانیوم20% را پس از یک سال که اورانیم کم بارور شده در حاک ترکیه بوده و در دسترس آنان نیست نیز پذیرفته اند. بر خورد پنج کشور عضو دایم شورای امنیت با این عقب نشینی خفت بار که تنها نیرنگی بود برای پیش گیری از صدور یک کاغذ پاره دیگر را هم که همه شاهد بوده ایم. غربی ها گویا این بار دیگر دوران سوددهی های حکومت را پایان یافته دیده و می خواهند سرسختی نشان داده و حلقه ها را تنک تر کنند. کار اگر بیش از این بحرانی شود حتا امکان درگیری نظامی و یورش به ایران در دستور کار است که می تواند برای مردم و سرزمین ما فاجعه بار باشد
آینده ایران بسته به جگونگی اراده و مبارزه مردم دارد
آزادی ایران و جلوگیری از ویرانی وشاید فروپاشی و تجزیه ایران بستگی به اراده و چگونگی مبارزه مردم ایران در راه آزادی خود و به زیر کشیدن این حکومت تبه کار دارد. یک چیز برای همه، چه حکومت گران نا مشروع وچه مردم، روشن است وآن این است که مردم ایران چه باورمند به اسلام باشند و چه نباشند، از حکومت دین و دین حکومتی وسیاسی خسته و بیزار شده و دیگر نمی خواهند مشتی ملای نادان بی کفایت بر آنان حکومت کنند. ملایانی که مملکت داری را با منبر و مسجد عوضی گرفته و می پندارند با روزه خوانی، عزاداری همیشگی و بدترین دروغ پردازی ها که بابی شرمی ویژه خود و به بهانه ای بنام" تقیه در راه اسلام عزیز" آن را برای خود مجاز دانسته و تا آن جا پیش رفته اند که با پرونده سازی ها بر پایه همین دروغ پردازی ها، تا کنون هزاران بی گناه را قربانی کرده اند، می توان بر سرزمین بزرگ وثروتمندی چون ایران حکومت کرد وموفق بود. بی کفایتی ملایان اینک ایران را بر لبه پرتگاه نابودی کشانده است. مردم این را به خوبی درک کرده اند و پس از سی ویک سال به پا خواسته و کمر به آزادی خود و سرزمینشان بسته اند.
جوانان آزادی خواه و هشیار ایران بدانند که اندک مجالی را نیابد از دست بدهند. زمان می گذرد و روز بروز وضع بدتر وخطرناک تر از گذشته خواهد شد. امید بهبود و اصلاح در این حکومت نا شدنی است. بازگشت"به قانون اساسی حکومت" وپایبندی به آن در حکومتی که همه دستگاه هایش آلوده به جنایت، خیانت، دزدی، رشوه، دلالی، چاپلوسی، دروغ گویی، نیرنگ، چند چهرگی و در یک جمله گنداب وپوسیدگی است تنها خوش خیالی و خود فریبی است. نباید یک موضوع دیگر را هم فراموش کرد که: وجود و ماندگار ی چنین حکومتی در یک جامعه، نشان بارزی از سستی ها و نارسایی ها در مردمان همآن جامعه است. بنا بر این نگارنده از به میان آوردن این سخن خسته نمی شود که هم زمان با مبارزه با حکومت، می باید با نارسایی ها درخود و در جامعه نیز مبارزه کرده و کار فرهنگی را شبانه روز در پیرامون خود به پیش برد. می توان یک نمونه ساده زد: همه ما شاهد هستیم که حکومت حتا می خواهد کودکستان ها، دبستان ها و دیگر مکان های آموزش و پرورش را بیش از گذشته به ویروس های اندیشه های ناپاک خود آلوده کند و اینک با برنامه های فشرده تر وحساب شده تر دانش آموزان وکودکان را از همآن کودکی مورد کنترل بیشتر و مغز شویی هایی هر روزه قرار دهد. وظیفه پدر ومادرها و بستگان این کودکان است که با همه نیرو تبلیغ ها و مغز شویی های حکومت را در خانه و در گردهمایی های خانوادگی خنثا و بی اثر کنند. در این کار حتا یک آن نیز نباید سهل انگاری وکوتاهی نمود. این یک نمونه از کار فرهنگی و گونه ای مبارزه منفی با حکومت است که از اهمیت فراوانی بر خوردار است
پرسش هایی دیگر
آیا خردادماه امسال جهانیان در برابر ابتکارهای ایرانیان به ویژه جوانان دلاور ایرانی(چه زن و چه مرد) یک بار دیگر شگفت زده خواهند شد؟ آیا ایرانیان خواهند توانست گرد همآیی های میلیونی خود را سازمان دهی کرده و به زبانی روشن خواست خود برای دگرگونی اساسی و بر پایی یک همه پرسی آزاد با کنترل جهانی برای روشن نمودن سرنوشت خود در بر پایی یک دموکراسی و آزادی در ایران رابه کرسی بنشانند؟ آیا سخن گویان جنبش سبز که خواهی، نخواهی اینک مسئولیت پیش برد جنبش، متوجه آنان است، می توانند از دیوارهای ساختگی"قانون اساسی حکومت اسلامی" که دیگر مورد پذیرش مردم نیست(مردم به چه زبانی باید بگویند؟) عبور نموده، گوناگونی آشکار باور و اندیشه در جنبش سبز که وزنه سنگین و شکننده اش بر نفی نظام اسلامی است را بپذیرند؟ آیا از خیال بافی در باره تسلیم رهبر و دیگر مهره های حکومت به رأی مردم، (که به ده ها انگیزه شدنی نیست) دست بر خواهند داشت؟ آیا آمادگی آن را دارند که بر اشتباه های گذشته خود انگشت نهاده، در باره جنایت های انجام شده سالیانی که خود در حکومت بوده اند از آن میان اعدام های دهه 60(هر دو مورد) سخنی گفته و کوشش کنند تا زاویه های تاریک آن را بگشایند و بدین وسیله نشان دهند که حقیقتن در کنار مردم بوده و درد پدران ومادران و دیگر بستگان داغ دیده قربانیان این وحشی گری ها وجنایت ها را به خوبی درک کرده اند؟
نگارنده در گذشته نیز بر "شفاف گویی" تاکید داشته است. هر چه شفاف تر با ریشه گرفتاری ها وگره های پدید آمده در کارها بر خورد شود، امکان پیشرفت واعتماد سازی در جنبش نیز بیشتر خواهد شد. به دورانی رسیده ایم که هیچ مشکلی را نمی توان با "سر بسته گویی" و "ایما و اشاره گفتن" حل کرده و از سر راه جنبش آزادی خواهانه مردم ایران برداشت. یک سوی مبارزه آزادی خواهانه کنونی مردم ایران، در همین بر خورد ها در درون خود جنبش نهفته است
پا نویس :1 ـ گروگان گیری های آن روزهادرایران(کارکنان سفارت آمریکا) ودر لبنان(روزنامه نگاران وخبرنگاران از ملیت های گوناگون غربی) و تماس های پنهان فراوان دست اندر کاران حکومت اسلامی با آمریکایی ها، فرانسوی ها، آلمانی ها و... وامتیاز جویی هاوباج خواهی های حکومت در برابر آزادی گروگان ها، از زبان خود دست اندرکاران آن روز حکومت چون هاشمی رفسنجانی، رفیق دوست، محسن رضایی، و ....شمار زیاد دیگری در یک برنامه مستندتلویزیونی از زاویه های گوناگون مورد بر رسی قرار گرفته است. در همین بررسی تلویزیونی، پشت پرده و آلودگی ها ودروغ پردازی های حکومت که همیشه ادعا می کرد که در گروگان گیری ها در لبنان و دیگر جا ها هیچ نقشی ندارد، به خوبی و از زبان خود آن ها نشان داده میشود. آمریکایی ها در سازش بر سر آزادی گروگان هایی، در زمینه هایی بر سر همین روباه نیرنگ باز و بندباز نام آور، هاشمی رفسنجانی، کلاه گذاشته و یک بخش مهم از قول هایی را که می دهند را اجرا نمی کنند که رفسنجانی در همین بررسی و مصاحبه ای که با او کرده اند به آن اشاره می کند.