جنبش آزادیخواهی ملت ایران، امروز با تمام وجود مظلومیت خود و خشونت عریان دیوصفتان برقدرت نشسته را فریاد می زند . رسوایی حاکمان با صدایی مهیب در جهان می پیچد و هر روز سندی محکمتر از پیش در عدم التزام و پایبندیشان به اصول انسانی برملا می گردد . اندوه و غم از سویی و شادمانی و مباهات از سوی دیگر به هم آمیخته اند و هر کدام به نحوی سبب حماسه ای بزرگ می شود .
هر روز خبر ناگواری از زندان ها و شکنجه گاه های استبداد ، که جوانی دیگر جان نثار میهن ، آزادی و ملت کرد ، بر غم و اندوه مردم که هنوز سیاه جامه خود را از سوگ شهید پیشین به تن دارند افزون می سازد . هر روز خبری از عزیزانمان که دل در گرو آزادی میهن دارند ولی بند استبداد به مسلخشان کشانده می شنویم و نگرانی بر اندوه می افزاییم . ندا ، سهراب ، محمد ، اشکان و ... شاید تا دیروز گمنامان عرصه سیاست ایران بودند ، اما حماسه و خونشان قهرمانان و شهره گان تاریخشان ساخت و نام و یادشان سمبل آزادی خواهی برای نسل امروز و جاودانه و همیشگی در نهضت شورانگیز و افتخار آفرین حقطلبی و آزادیخواهی ایران گشت . همانان که براستی و درستی مادرانشان به فریاد از جرم و گناهشان پرسیدند و دیدیم که دژخیمان مطالبات به حقشان را به گلوله پاسخ گفتند .
بی شرمی و ددمنشی حاکمان به خشونت آشکار و خیابانی که حماسه مردم با یک مشت گره کرده و مشت دیگر دوربین بدست رسوای عالمشان ساخت ختم نمی شود و اعتراف گیری به روش قرون وسطایی ، قویترین و شجاعترین مردان امروز ایران را از پای می اندازد تا بخشی از آنان در برابر دوربین کثیف و رسوا شده و روش های پوسیده و تاریخ گذشته اعترافات جعلی و سناریوهای دنباله دار ، لب به سخن گشایند .
سران احزاب و جریان های سیاسی که امروز در بند استبداد گرفتارند را همگی می شناسیم و از پایمردیشان در برابر استبداد آگاهیم زعیم ، تاجزاده ، رمضانزاده ، امین زاده ، حجاریان ، توسلی و ...
شاید کنار هم نهادن این نام ها تا دیروز به دلیل اختلافات فکری و رفتار عملی ، خوشایند نبود اما امروز همه ایران یک صدا دارد که آن آزادیست و اینک خطکشی و مرزبندی میان گروه ها جز رسوایی و ترد از جنبش حاصلی ندارد . جریان های سیاسی ، افراد و خانواده ها هر یک به نوعی از روش های غیر انسانی و شکنجه عزیزانشان برای اعتراف به دروغ سخن گفته اند و با وجود دیدن اجساد هموطنان و بدن شکنجه شده عزیزانشان در نهایت شجاعت ، نامه می نویسند و مصاحبه می کنند و نشان می دهند که النصر بالرعب پروژه ای شکست خورده است چراکه بر این باورند که ما سخن می گوییم و نمی هراسیم چون حق و حقیقت در کلام ماست .
در اخبار هولناک اعتراف گیری ، نام کورش زعیم نیز دیده می شود . اخبار فشار و آزار و شکنجه را می شنویم و نگرانیم . نگران نه از اینکه زعیم سخنی بگوید که سناریوی از پیش نوشته شده حاکمان کلید بخورد ، چراکه زعیم و همفکرانش بجز منافع ملی و آزادیخواهی دغدغه ای ندارند و فعالیتی فراتر از مبارزات مدنی در مرامشان نیست . نگرانی از این روست که زعیم مقاومت کند و در برابر سناریوی امنیت خانه جمهوری اسلامی بایستد . کسانی که زعیم و خانواده اش را می شناسند همگی می دانند که ترس و سازش به هیچ عنوان در وجود وی نیست ، همگی از مقاومت پدرش در برابر کودتاچیان در 28 مرداد مطلعند ، همگی از عدم سازش برادرش سیامک در برابر جباریت حاکمیت پس از آغازین روزهای انقلاب 57 خبر دارند که وی جانش را داد ولی هدفش را نفروخت و همگی از روحیات کورش زعیم ، شجاعتش ، سخنان آتشینش و عزم استوارش در مبارزه با استبداد خبر دارند .
ای کاش زعیم و زعیم ها که امروز در بند حاکمیت استبدادی گرفتارند بدانند که آنان تنها متعلق به خود نیستند و از آن ایرانند . سلامت و برقراریشان تضمین آزادی است که مردم ایران در پی آنند . ای کاش عزیزان در بندمان بدانند که حضور گرمشان در میان ملت شور و امیدی مضاعف در پیگیری مطالبات ملی ایجاد می کند و مقاومت نکنند . ای کاش زعیم و زعیم ها بدانند که گرفتار آمدنشان در بند استبداد از روی توانایی و قدرتشان است و ملت نیازمند این توانایی است و بر این اساس به خاطر کشور و ملت مقاومت را بشکنند تا بمانند .
ای کاش حاکمان و جلادان شکنجه گرشان نیز بدانند که چشمان بیدار ملت ، نظاره گر عملکرد فروانسانیشان است و روزی باید پاسخگوی اعمالشان باشند و ای کاش بدانند و بفهمند امروز ایران بپاخاسته است و هیچ قدرتی توان رویارویی با خروشی به این عظمت را ندارد و ای کاش و ای کاش و ...