یک بار دیگر از تمام کسانی که در این نامه ها بی جهت مورد خطاب قرار میگیرند از جانب همه هواداران جبهه ملی ایران پوزش میخواهم و بازهم تاکید میکنم که این چهره ای نیست که ما میحواهیم از مصدق یا جبهه ملی به نمایش گذاشته شود .ما جبهه ملی را جریانی باز ٬سیال ٬معتدل , دمکراتیک و فرار گیر میدانیم که جز به حاکمیت ملی نمی اندیشد و در پی جذب نیرو و اندیشه ملی است.جبهه ملی تنها در ملی شدن صنعت نفت ویا کودتای ۲۸ مرداد خلاصه نمی شود بلکه جوانمردی که تختی نماد آن است٬خرد که دکتر صدیقی نمونه آست ٬ایثار که فروهر ها سمبل آن هستند وپاکدامنی و عشق به ایران که دکتر مصدق تبلور آن است از سجایای آن است.
اما در یغا که چند غده سرطانی در پیکر این مهمترین جریان سکولار و دمکراتیک خاورمیانه ٬جبهه ملی را جریانی عبوس٬فرد گرا٬دفعی ٫خود زن و ملک شخصی قلمداد کرده است.
چندین روز پیش مقاله محسن قائم مقام( احترام به تاریخ و...) به خاطر مطرح کردن خودش در حمله به آ قای زعیم توسط شخص معلوم الحالی به نام داور پناه که در زمان بازداشت آقای زعیم برای او پرونده سازی کرد(*) برای عده زیادی فرستاده شد. من نیزچون درج چنین نامه ای در شرایط کنونی کشور و به خصوص شرایط آقای زعیم که در انتظار محاکمه به جرم اقدام بر علیه امنیت ملی است و وکلای او شیرین عبادی ٬نسرین ستوده و اولیایی فرد در تبعید یا زندان هستند را ناعادلانه و خودخواهانه یافتم ٬ در جواب این مقاله چند سوال در باره رفتار و اعمال غیر جبهه ای و ضد ملی محسن قائم مقام و برای ثبت مسئولانه در تاریخ مطرح کردم .از جمله رفتن او به آستان دشمن بالفطره ملت ایران صدام حسین و منظورم این بود که اشتباهات لفظی و تاریخی آقای زعیم در یک مصاحبه آنقدر فاحش نبوده که تصمیمات ایشان بوده است و نیازی به پیراهن عثمان کردن مصاحبه آقای زعیم نبود .
بعد از سئولات من٬ محسن قائم مقام اقرار نامه ای نوشت که در سایت سکولارسیم نو نیز درج شد و اعتراف کرد که در زمان جنگ سرد در عراق که یکی از اقمار اتحاد جماهیر شوروی بود, حضور داشته و در اردوگاه های فلسطینیان به مداوای آنان مشغول بوده است .در آن زمان عراق بهشت تروریست ها و پایگاه هواپیما ربایان جهان بود . خیمه زدن در خاک دشمنی چون صدام از کسی چون تیمور بختیار ویا باورمندان به مبارزه مسلحانه انتظار میرفت ولی برای یک ملی گرا و مصدقی غیرقابل توجیه است به هر دلیلی که میخواهد باشد . رو به دشمن آوردن همواره نارضایتی ملت ایران را به دنبال داشته و دارد هرچند که در مقابله با دیکتاتورهایی چون شاه یا خمینی بوده باشد.حزب توده و سازمان مجاهدین نمونه های این نارضایتی ملی هستند.
محسن قائم مقام ادعا میکند که همواره علیه حکومت جنایتکار صدام نوشته .آیا او وقتی در فرودگاه بغداد فرود آمده فریاد بر آورده :آهای صدام افلقی من شمشیر از رو بسته و آمده ام با تو بجنگم ؟!.او همچنین مدعی شده انسان نیکوکاری است و به کودکان یاری رسانده. این نهایت زبونی است که وقتی کسی به تله افتاد به جای قبول اشتباه , عمل غیر ایرانی خود را توجیه کند و خود را خیرخواه جا بزند و مذبوحانه کمک به کودکان را به رخ بکشد.یک انسان نیکوکار نیاز به تمجید از خود ندارد . اردن و لبنان بیشترین پناهندگان فلسطینی را در خود جای داده بودند و او مینوانست به آنجا برود که در آن زمان دولت های معتدلی داشتند و نه به خدمت صدام که از فلسطینیان برای ترور مخالفان خود استفاده میکرد . چنانکه از مجاهدین برای سرکوب کردها استفاده کرد.
من کارهای او را را اشتباه میدانم نه خیانت و قصد ندارم که آنهارا پیراهن عثمان کنم ٬وگرنه گفتنی بسیار است . برخورد او با آزادیخواهان زیر تیغ رژیم در ایران و رفتار او با فعالین جبهه ملی در خارج از کشور را نیز اشتباه میدانم . این حرکات و زبان زشتی که در اعتراف نامه اش بکار برده در شان جبهه ملی ایران نیست. امید دارم که او و چند نفر دیگر که با بدمنشی تخم نفاق میکارند٬ روزی از این اشتباهات پند گیرند و به نفع رژیم کار نکنند و اگر صداقت دارند وقت و نیروی خود را با همبستگی و اتحادی که باید سالها پیش شکل میگرفت صرف مبارزه با رژیم آدمخوار و آزادی کش جمهوری اسلامی کنند نه کسانی که در برابر این رژیم پلید ایستاده اند و یا حداقل به آزادیخواهان آسیب نرسانند.
با آرزوی سعادت ملت ایران
بیژن مهر
بوستون ٬آمریکا
25 ژانویه 2011
(*) پرونده سازی داور پناه http://www.jebhe.info/old/news/fa/?mi=27&ni=5805
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
EMail ارسالی محسن قائم مقام به کوروش پارسا ; در دنباله "بنام احترام بتاریخ..."/محسن قائم مقام
Subject: Ba tashakkor
Date: 1/23/11 5:46:15 PM
From: [email protected]
To: [email protected]
Cc: [email protected]
کورش جان
آقاي بيژن مهر که در اين آشفته بازار سياسي بنام جبهه ملي ايران نقش روزنامه هاي فحش نويس سالهاي پيش را بازي ميکند. براي دوستان شما تهمت هاي ناروايي عليه من نوشته که براي پاسخکويي برايتان ميفرستم . لطفي بکن و براي دوستاني او اين افترا هاي ناروا را فرستاده اين اطلاعات را بدستشان برسان
ميخشي
باميد ديدار
محسن
آدرس مقاله من که در جواب آن ايشان فحش و تهمت فرستاده
http://www.jebhemelli.net/htdocs/ghaemmaghamM_ZaimK.html
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
http://www.newsecularism.com/2011/01/24.Monday/012411.Mohsen-Ghaemmagham-Re-Kurosh-Zaim.htm
در دنباله "بنام احترام بتاریخ..."/محسن قائم مقام
هنگامیکه این افشاگری در تاریخ نگاری نادرست جبهه ملی ایران در خارج از کشور را می نوشتم کاملآ آگاه بودم که پاسخگویی تنها توهین و بددهنی خواهد بود. و باز برحسب سابقه می توانستم حدس بزنم که این کار از سوی چه کسی در خارج از کشور صورت خواهد گرفت. ما معمولاً باینگونه لجن پراکنی ها پاسخ نمی دهیم چه اینگونه افراد را فعالین می شناسند و لزومی به پاسخگویی ندارد. از سوی دیگر وقت شخص در پاسخ باین ژاژ گویی ها بیهوده به هدر می رود. حدسم درست بود و ای میلی بدون امضا که توسط همان شخص معروف انشاء و توزیع شده است بدستم رسید، این بار با شیوه ای پلیسی به برچسب زدن های امنیتی علیه من پرداخته و در فضای مبارزه با فعالیت های تروریستی در جهان معلوم نیست این اقدام در خدمت چه جریانی صورت گرفته است؟
این ای میل مشکوک "محسن قائم مقام" را متهم برفتن به عراق و دستبوسی صدام حسین و حسن البکر ساخته و نیز توطئه سازی علبه چند شخصیت جبهه ملی نموده است. از جمله یکی از قربانیان را زنده یاد حاج قاسم لباسچی معرفی نموده است. در حالیکه من هم در ایران در زمینه انتشار پیام دانشجو، که افتخار عضویت هیأت تحریریه و مسؤل ارتباط برای چاپ نشریه را داشتم، در تماس مستقیم با حاج قاسم بودم و او پیام دانشجو را بچاپ می رساند، و در امریکا نیز چند بار به دعوت من به نیو یورک آمد و یکبار هم باز بدعوت من در کنار زنده یاد دکتر مهدی آذر در برنامهء بزرگداشت دکتر مصدق که در نیویورک داشتیم صحبت کرد. او از دوستان نزدیک من و برادرم کامبیز بود.
در مورد اتهام « شایسته است برای احترام به تاریخ آقای محسن قایم مقام توضیح فرمایند در چه سالی و با چه کسانی به دستبوسی صدام حسین و حسن البکر به عراق رفتند و دست آورد ایشان از این سفر تاریخی برای ملت ایران چه بوده است...» باید بگویم که ایشان حساب شده این نوع نوشته اند که یا من سکوت کنم که عده ای این اتهام را باور کنند و یا پاسخگویی کنم و آنوقت در این دور زمان احیاناً مورد پرونده سازی سازمان های امنیتی قرار گیرم. باین دلیل است که می گویم نمیدانم دلیل اینگونه بکار بردن شیوه های پلیسی چیست؟
ولی من این بار باین تهمت و برچسب پاسخ می دهم که من هیجگاه با دولت عراق، سازمان های وابسته به آن و سران کوچک یا بزرگ آن به هیچ شکلی تماس یا رابطه نداشته ام. من همواره علیه حکومت جنایتکار صدام نوشته ام و "مجمع پزشکان ایزانی علیه جنگ ایران و عراق" را با کمک بسیاری از دوستان پزشک ام در امریکا تأسیس کردیم و علیه حکومت خمینی و صدام جنایتکار و ادامهء جنگ بفعالیت پرداختیم. من تنها در خدمت نهضت مردم فلسطین در اردوگاه های فلسطینی ماندم، و در نقش پزشک، چند ماه خدمت نموده ام و به معالجه و مداوای بیماران ایشان پرداخته ام. در بازگشت از این سفر بود که نمایندگان دانشجویان ایرانی در امریکا با اینکه ماه ها در امریکا نبودم، در کنگرهء بیستم سازمان که در برکلی بر پا بود، افتخار انتخاب به ریاست کنگرهء سازمان دانشجویان در امریکا را بمن بخشیدند. من در سال های پس از انقلاب بهمن با کمک دوستانم به تأسیس "بنیاد ایران – خارج از میهن" – یک بنیاد غیر انتفاعی ثبت شده در ایالت نیویوک، موفق به کمک به بسیاری از کودکان آوارهء ایرانی در ترکیه به مدت ده سال گردیدم و برای نظارت در این برنامه چندین بار به ترکیه سفرداشتم. "بنیاد ایران" سپس کمک های خود را با کمک شخصیت های خیری در داخل کشور به کمک به کودکان زلزله رودبار انتقال داد.
در خاتمه یاد آور می شوم که از این پس نیز مانند گذشته پاسخگویی به اینگونه عناصر نخواهیم داشت. هم دهن شدن با اینگونه عناصر فقط به نیت مطرح شدن ایشان در میدان سیاست هایی که دنبال می کنند کمک می نماید. و بالاخره فحش و افترا چه جوابی بجز روگرداندن از مفتری و افراد لومپن می تواند داشته باشد؟