سخنان كورش زعيم در انجمن دوستي ايران و تاجيكستان
20 دي 1390 (10 ژانويه 2012)
من سپاسگزارم كه مرا دعوت كرديد و اجازه داديد در اين نشست كه بمناسبت فراخوان براي اعطاي كتاب به كتابخانه ملي تاجيكستان بر پا شده شركت كنم. من همچنين از آقاي دكتر مجتهد شبستري، رييس هيئت مديره، آقاي احمدپور، مديرعامل، و البته پروفسور ميرزا ملااحمد، مدير انجمن دوستي تاجيكستان و ايران در دوشنبه سپاسگزاري مي كنم.
هنگامي كه من شنيدم انجمن دوستي ايران و تاجيكستان بوجود آمده و راه تماس ما مردم ايران با هم ميهنانمان در تاجيكستان باز شده، چنان شادمان شدم كه انگار پاره تنم را يافته ام يا فرزند گمشده ام پيدا شده است. ما بدون تاجيكستان كامل نيستيم و تاجيكستان بدون ما. من از اينكه كتابخانه جديد و بزرك ملي تاجيكستان بخش عمده اي از امكاناتش را به كتابهاي فارسي و ادبيات، هنر، تاريخ و دانش ايران اختصاص داده است بسي خوشحال شدم و بي درنگ شماري كتاب ناقابل به كتابخانه هديه كردم و نيز از ناشراني كه با من آشنا هستند خواهم خواست كه كتابهاي زيادي را به اين كتابخانه هديه كنند.
ما به تاجيكستان بخاطر فرهنگ و ادبيات فارسي بس مديون هستيم، به خاطر وفاداري به فرهنگ نياكاني به مردم تاجيكستان مديون هستيم. آنها هفتاد سال زجر كشيدند و زير فشار فرهنگ تحميلي، زبان و فرهنگ نياكان خود را حفظ نمودند؛ ولي هنگامي كه بيست سال پيش به ما نياز داشتند، ما تنهايشان گذاشتيم. براي كمك به پيشرفت تاجيكستان نمي توانيم به دولتها تكيه كنيم، زيرا آنها منافع ملتهاي خود را درك نمي كنند، ما مردم خود بايد همت كنيم. ما ايرانيان بايد فعاليت هاي اقتصادي و فرهنگي خود را در تاجيكستان افزايش دهيم، انگار كه پاره اي از ايران و وطن ماست، زيرا بخشي از هويت فرهنگي و تاريخي ماست.
من در همان بيست سال پيش كه شوروي فروپاشيد و تاجيكستان همراه با ديگر كشورهاي آسياي مركزي و قفقاز آزاد و مستقل شدند، پيشنهاد كردم كه دولت ايران بيدرنگ براي كودكان دبستاني اين كشورها كتابهاي درسي فارسي بفرستد. آنها فقط كاميونهاي پر از كتاب ديني به زبان عربي دريافت كردند. دبستانهاي اين كشورها در فقدان كتاب فارسي به كتابهاي غيرفارسي روي آوردند. وزير آموزش و پرورشي كه درخواست اين كشورهاي ايران دوست را ناديده گرفت خيانتي بزرگ به فرهنگ و ملت ايران كرد كه شايد هرگز نتوانيم جبران كنيم. ولي تاجيكستان خوشبختانه با تلاشهاي دوست فقيدم زنده ياد دكتر پرويز ورجاوند و پايمردي سفير ايران و فرهيختگان تاجيك از اين كجروي فرهنگي تا حدودي مصون ماند و سرانجام كتابهاي فارسي دريافت كردند. (در همان زمان از وزارت آموزش جمهوري آذربايجان پيش من آمدند كه به دولتتان بگوييد، ما كتاب ديني عربي نمي خواهيم، ما كتاب دبستاني فارسي مي خواهيم.)
من در مقاله هايي در سال 1370 و 71، همچنين پيشنهاد كرده بودم كه رواديد سفر ميان دو كشور بايد لغو شود و براي رفت و آمد تاجيكان به سرزمين نياكانشان حتي نيازي به گذرنامه نباشد. اگر دولت تاجيكستان نمي پذيرفت، ما بايد اين كار را يكسويه انجام مي داديم. همچنين پيشنهاد ايجاد يك اتحاديه اقتصادي و فرهنگي در ميان كشورهاي گستره فرهنگ ايراني را كردم، واينكه ايران بايد بويژه در تاجيكستان سرمايه گذاري كند و مردم را هم تشويق به سرمايه گذاري كند تا اقتصاد آنها پويا شود. دولت روسيه هنگامي كه از كشورهاي آسياي مركزي و قفقار و ارمنستان و غيره بيرون مي رفت تمام صنايع عمده آن كشورها را با بردن بخشهاي حساس كارخانه ها و بيرون بردن كاركنان فني كه همگي روس بودند، صنعت را خواباند و اقتصاد اين كشورها در هم شكست. ما بايد مي رفتيم و اين صنايع را ترميم و بازسازي مي كرديم. بايد بندرهاي جنوبي خود را در دسترس اين كشورها مي گذاشتيم و براي پيوند با آنها راه آهن و راه مي ساختيم. ما بزرگترين فرصت تاريخي خود را، از زمان خيانت فتحعلي شاه با از دست دادن اين بخشهاي گرانبهاي ايرانزمين، به علت ناداني و فقدان آينده نگري آسان از دست داديم.
اكنون، ما به مردم تاجيكستان بدهكاريم. آنان چشم اميدشان به ما بود و ما در بدترين شرايط تنهايشان گذاشتيم. من به نوبه خود بخاطر سياستهاي نادرست دولتهايمان از مردم تاجيكستان پوزش مي خواهم. اميدوارم در آينده بتوانيم دين خود را به آنان ادا كنيم و در پويايي و پيشرفت اقتصادي و همبستگي فرهنگي ميان دو كشور كوشا باشيم.