انتشار نامه مورخ 22 تیر 1387 اینجانب به دبیرکل سازمان ملل متحد، یک باردیگر به بحث دیر آشنای چه باید کرد دامن زد. جای بسی خوشوقتی است که این نامه مورد توجه هموطنانم قرارگرفته و به دیالوگ سازنده بین ایرانیان کمک کرده است. به سهم خود، نقدها، تذکرات، ایرادات و توصیه های دوستان را به دیده منت نگریسته و با تمام وجود از بذل توجه دوستان سپاسگزارم.
تعدادی از دوستان ایراد گرفته اند که دبیرکل، فاقد قدرت اجرایی برای ترغیب و تشویق یا تسلیم ایران به پذیرش رعایت حقوق بشر می باشد و دبیرکل فرصت خواندن نامه را ندارد و مخاطب قراردادن او گزینه مناسبی نمی باشد. من به اظهار نظر و توجه دوستان به مشکلات اجرایی درخواستم از دبیرکل کاملاً احترام می گذارم. با این وجود بر این باورم که در یک حرکت مدنی مسالمت آمیز بار اصلی مسئولیت و حرکت به دوش مردم آن کشور است. توسل به همه امکانات موجود به لحاظ تاکتیکی و فراهم کردن زمینه حرکت و تسریع آن یک ضرورت است. دبیرکل سازمان ملل به لحاظ ساختاری از قدرت زیادی برخوردار نیست با این حال او در تمامی جلسات مجمع عمومی و شورای امنیت حضور دارد و می تواند نظر شورای امنیت را به هر موضوع که مرتبط با صلح امنیت بین المللی است جلب کند. دبیرکل به سران کشورها و نمایندگی آنها در سازمان ملل دسترسی دارد و می تواند به عنوان یک شخصیت بین المللی برای پیشبرد صلح و امنیت بین المللی تلاش کند و از هر ابتکاری در این مسیر سود ببرد. به هر کشوری به طور رسمی و غیررسمی مسافرت نموده، به عنوان میانجی عمل کند. تشکیل انجمن دوستداران برمه و اعمال فشار بر نظامیان برمه یکی از ابتکارات بسیار سودمند و سازنده دبیرکل سازمان ملل متحد میباشد.
هدف اصلی من از مراجعه به دبیرکل، استفاده از یک امکان بین المللی برای نشان دادن اهمیت رعایت استانداردها و موازین حقوق بشر در ایران بود. و همانطوری که در آن نامه آمده است، من با واسطه، دبیرکل، افکار عمومی، وجدانهای بیدار، نهادهای مدنی بین المللی و سران کشورها را مخاطب قراردادهام و فراتر از این ها، من به بهانه این نامه میخواستم امکانات هموطنانم در سراسر دنیا را فعال نموده و تحرکی در صف یاران ایجاد کنم. از این رو، دبیرکل را وسیله ای برای اتصال ابتکارات و امکانات هموطنانم قراردادم.
موفقیت این راه بستگی به همت و همراهی هموطنانم دارد. اگر هموطنان عزیزم به عنوان یک حرکت مدنی در حد امکانات و ابتکارات خود علاوه بر ارسال هزاران نامه، ایمیل و فاکس به دبیرکل، به سازماندهی کارهای گروهی برای حمایت از رعایت حقوق بشر و اعتراض فعال به نقض آن در ایران همت بگمارند، مسلماً نتایج دلگرم کننده ای بدست خواهیم آورد.
دوستان، من به هیچ معجزه ای در این مسیر اعتقاد ندارم و با تمام وجود معتقد هستم که هزینه ایجاد تغییرات و استقرار حاکمیت ملی، دموکراسی و صلح پایدار در کشور را باید تک تک ایرانیان بپردازند. مسئولیت گریزی و کم تحرکی هر ایرانی، پروسه رسیدن به دموکراسی را کند و کار دیگران را سخت خواهد کرد. هیچ ملتی بدون پرداخت هزینه لازم از سد مشکلات و موانع عبور نکرده است.
ما باید مکمل و مشوق یکدیگر در حرکت های مدنی باشیم و برای تقویت نهادهای مدنی و کاهش هزینه فعالیت های اعتراضی در ایران تلاش کرده و سهم خود را بپردازیم.
یکی از ایراداتی که به درستی در رابطه با انتشار این نامه به من داده شده است ، عدم هماهنگی با جریان های سیاسی داخل کشور است ، ضمن پذیرش این ایرادها و تلاش برای رفع آن در فعالیت های مدنی خود متذکر می گردم که تجربه من در گذشته و به خصوص در مسائل دعوت به تشکیل کنگره ملی که جلسات زیادی تشکیل داده و شخصاً به افراد شاخص اپوزیسون مراجعه نمودم ، حکایت از مشکلات زیاد بر سر راه انجام کار گروهی وجود دارد که با خواست بعضی از افراد همسوئی ندارد.
با این وجود من تا آنجا که ممکن بود مشورت های لازم را انجام دادم و از طرف دیگر با توجه به توافق عمومی در خصوص حمایت از حقوق بشر، برداشت من این بوده است که مخالفت جدی با انجام این امر وجود ندارد کما اینکه بنده نیز از بعضی از اعلامیه ها که بدون مشورت و کسب نظر این جانب تهیه و منتشر می شود حمایت نموده و از کلیه ابتکاراتی که در مسیر حمایت واقعی و نه ابزاری از حقوق بشر است جانبداری و پشتیبانی نموده ام.
با این وجود و بدون هیچ توجیهی باید پذیرفت که کار گروهی در ایران هنوز به یک فرهنگ تبدیل نشده و راه درازی در پیش داریم.
ایراد دیگر دوستان معطوف به موضع گیری اینجانب نسبت به پیشگیری از جنگ و اعمال تحریم ها بود. در مورد جنگ، وضعیت بسیار روشن است. هزینه یک جنگ حتی محدود، بقدری سنگین و ویرانگر است که تحت هر شرایطی باید محکوم شود. من حاضر هستم تا آخر عمر زندانی این نظام باقی بمانم ولی شاهد ویرانی ایران و نابودی هموطنانم در یک جنگ نباشم. جنگ به هر صورتی رخ دهد بر پروسه دستیابی به دموکراسی و حاکمیت ملی تأثیر منفی گذاشته و ما را سالها به عقب خواهد برد. کسانی که خوش خیالانه می اندیشند که جنگ قدرت سیاسی حاکم را تضعیف کرده و امکان و بستر مناسبی را برای استقرار حاکمیت ملی فراهم می آورد، افراد غیرمسئولی می باشند. آنها نسبت به زندگی و حق حیات مردم ایران بی تفاوتند و متأسفانه ایران را فقط برای تحقق آرزوی های جاه طلبانه خود می خواهند. ملت ایران به اندازه کافی با پوست و استخوان خود فجایع جنگ را لمس کرده و هرگز نباید آن ها را در مسیر تحمل مجدد این هزینه سنگین قرار داد. یکبار برای همیشه باید فریاد زد نابود باد جنگ و جنگ افروزی.
نگاهی به تجربه تحریم همه جانبه فراگیر و طولانی مدت عراق نشان می دهد که مردم بیگناه و آسیب پذیر از جمله کودکان و سالمندان در صف اول قربانیان تحریم قراردارند. و دولتمردان آخرین کسانی هستند که از تحریم ها متاثر می شوند. دولتمردان حکومت بعثی عراق تا آخرین روزهای سقوط رژیم، به مال اندوزی مشغول بوده و از حداکثر رفاه و تن پروری برخوردار بودند. تحریم های سنگین سازمان ملل به زیر ساخت های اقتصادی کشور عراق شدیداً آسیب رسانده و زندگی روزمره مردم را در تنگنا قرار داده و آسیب های جسمانی و روانی نیز به مردم وارد نمود. ولی تغییری جدی در رفتار سرکوب گرانه و خشن دولت نسبت به مردم ایجاد نکرد و همچنان حقوق بشر به شدیدترین وجهی نقض می شد. این خشونت همچنان از مردم عراق قربانی می گیرد. بر این باور هستم که اعمال هرگونه تحریم بر اقتصاد و زندگی روزمره مردم، بر اشتغال و رفاه آنان تاثیر گذاشته و ناقض حقوق بشر است. [1]
جنگ و تحریم، تصمیم گیری نسبت به آینده کشور را به تحولات بین المللی گره زده و نقش مردم در تعیین سرنوشت خود را محدود می کند.
جنگ و تحریم، ابزاری برای پاسخگویی به دغدغه های امنیتی جامعه جهانی در مقابل دولت فعلی است، که با حل مشکلات ناشی از پرونده هسته ای و تقویت همکاری های اقتصادی بین کشورهای گروه 5+1 و ایران، مشکلات واقعی مردم ایران که نقض فاحش حقوق بشر و استقرار حاکمیت ملی و دموکراتیک است، یا به فراموشی سپرده خواهد شد و یا بسیار کم رنگ خواهد شد.
از این رو ملت ایران برای دستیابی به دموکراسی و حاکمیت ملی می باید به سیاستی مستقل از سیاست های دولت های قدرتمتد درگیر با جمهوری اسلامی ایران روی بیاورد.
سرنوشت مردم ایران از طریق استمرار و فراگیر شدن فعالیت های مسالمت آمیز مدنی میسر خواهد شد. ملت ایران باید گام به گام جمهوری اسلامی ایران را برای رعایت موازین حقوق بشر تحت فشار قرار دهد و در این مسیر از امکانات جامعه جهانی از جمله سازمان ملل در کلیت آن سود ببرد. در پروسه این مبارزه اجتماعی نهایتاً موازنه قدرت به نفع ملت ایران ایران تغییر نموده و از این رهگذر اهداف ملی در دستیابی به حاکمیت ملی تحقق خواهد یافت.
بنابراین عمده کردن مسأله حقوق بشر در ایران، هم تاکتیک است و هم استراتژی.
آنهایی که مشکلات مردم ایران را از نزدیک لمس می کنند به اهمیت این مسئله واقف هستند و هیچکس هم دچار این خوش باوری و ساده انگاری نیست که دبیرکل سازمان ملل می تواند در غیاب تلاش های پیگیر مردم ایران، این مشکل را حل کند. استفاده از امکانات حتی اندک جامعه ایران در مسیر یک مبارزه جدی و پیگیر ملی، یک امر بسیار منطقی می باشد. اگر ملت ایران با تکیه بر توان مبارزات ملی و تجارب تاریخی خود، نظام را وادار به پذیرش استاندارهای بین المللی حقوق بشر نماید، دست آورد بزرگی نصیبش شده است. استفاده از امکانات جامعه جهانی از جمله افکار عمومی، یک حرکت کاملا سنجیده و مطالعه شده می باشد. اما میزان موفقیت این امر بستگی تام به میزان تلاش های ملت ایران دارد. امکانات جامعه جهانی و افکار عمومی فقط می تواند فرصت های بیشتری در اختیار مردم قرار دهد. ولی در مقایسه با اراده و تحرک مردم، عامل تعیین کننده ای به حساب نمی آید. انعکاس دیدگاه ها و مکاتبات مردم به دبیرکل و نهادهای بین المللی و سازمانهای غیردولتی موجب تسریع حرکت مردم می گردد. طبیعی است که پیشبرد اهداف ملی از طریق احزاب و نهادهای مدنی و سازمانهای متشکل بهتر محقق می گردد.
تعرض عمال و گزمه های نظام اسلامی به هر یک از شهرواندان می باید نقض حقوق همه شهروندان ایران قلمداد شده و اعتراض همه مبارزان راه آزادی و جریانات سیاسی را برانگیزد. قربانی نقض حقوق بشر، صرفنظر از موقعیت سیاسی، اجتماعی، عقاید و جنسیت وی باید مورد حمایت همه ایرانیان قرار گیرد.
بعضی از دوستان عدم وابستگی تشکیلاتی من به جریانات سیاسی ایران را مورد انتقاد قرار داده و تلویحاً آن را همسویی با جریانهای سلطنت طلب دانسته اند. و دلخوری خود را از این بابت پنهان ننموده اند. واقعیت امر این است که دموکراسی «نیم بند» و «من خواسته»، از هر استبدادی بدتر است. منطق دموکراسی مبتنی بر خردگرایی جمعی و احترام به حقوق و نظرات اقلیت می باشد. من به لحاظ انتخاب شخصی، جمهوری سکولار را برای ایران مناسب می دانم و از آن حمایت می کنم. با این حال در تبعیت از منطق دموکراسی به خودم حق نمی دهم که حق انتخاب مردم را نادیده گرفته و انتخاب خود را انتخاب مردم معرفی کنم. و به نام دفاع از اعتقاد شخصی حق تعیین سرنوشت مردم را نادیده بگیرم.
یکی از پایه های اصلی دموکراسی تکثرگرایی سیاسی است. ایران به لحاظ موقعیت سیاسی، فرهنگی و تاریخی خود بیش از هر کشور دیگری در منطقه نیازمند تقویت همزیستی مسالمت آمیز بین دیدگاه های مختلف سیاسی و علایق فرهنگی است. باید از طریق فعالیت های سازنده، به وظیفه خود در قبال مردم ایران برای اعمال حق تعیین سرنوشت خود کمک کنیم و دانش سیاسی مردم را ارتقا دهیم و به حق انتخاب مردم احترام بگذاریم.
من در طرح رفراندوم خود اعلام کرده ام که اگر مردم ایران در چهارچوب انتخابات آزاد، عادلانه و دموکراتیک، نظام ولایت فقیه را هم انتخاب بکنند، من به رأی مردم گردن خواهم نهاد و به مبارزه مدنی خود برای استقرار جمهوری دموکراتیک ادامه خواهم داد. بر مبنای همان منطق معتقد هستم که طرفداران حکومت مشروطه به اندازه هر جریان سیاسی دیگر تا آنجا که به اصول و موازین دموکراسی، حق تعیین سرنوشت مردم، توسعه و عدالت، تمامیت ارضی ایران در تئوری و عمل پای بند باشند، حق حضور در صحنه سیاسی ایران را دارند. ایجاد محدودیت در فعالیت های سیاسی شهروندان یک امر استثنایی است که فقط در چهارچوب حاکمیت قانون دموکراتیک و تا آنجا که تجلی اراده ملی است آنهم به طور موقت قابل توجیه است.
من به عنوان یک شهروند عادی و بنام دفاع از دموکراسی و حقوق بشر با تمام وجودم از حقوق مدنی و سیاسی همه شهروندان ایران صرفنظر از علایق دینی، فرهنگی، سیاسی آنان دفاع خواهم کرد و با انرژی مضاعفی هر هزینه ای را برای دفاع از حقوق مخالفان سیاسی خود خواهم پرداخت.
من برای نهادینه شدن قواعد بازی دموکراتیک در مناسبات سیاسی، پرداخت هیچ هزینه ای را سنگین نمیدانم. حتی اگر یک شهروند ایرانی از حکومت مشروطه، سلطنتی، جمهوری سوسیالیستی یا هر حکومت دیگری جانبداری کند، بشرط اینکه مغایر با موازین و استانداردهای حقوق بشری نباشد، من برای دفاع از آزادی های مدنی و سیاسی او از تمام وجود و سرمایه خود هزینه خواهم کرد.
استبداد دیرپا به فرهنگ سیاسی و اجتماعی ما آسیب های جدی وارد نموده است. برای آفت زدایی از این فرهنگ و گام برداشتن در مسیر دموکراسی و حقوق بشر، کار بسیار بزرگ، دشوار و پر افت و خیزی در پیش داریم. هیچ کس نمیتواند خود را محور و معیار حق تعریف کند. بدون وقفه باید به تمرین دموکراسی همت بگماریم. صبور باشیم و به تحولات زودرس، غیرمترقبه، خلق الساعه و سهل الوصول دل نبندیم. مردم و اراده عمومی را شایسته اتخاذ تصمیم و داوری بدانیم.
نباید تحت تأثیر فشارهای سنگین اقتصادی، سیاسی و حکومت فعلی، اعمال فشارهای خارجی به رژیم اسلامی را به عنوان یک راه حل سریع قلمداد کنیم.
مشکلات ملی، راه حلهای ملی را می طلبند. باید اعتماد به نفس ملی را تقویت کرده و به خود متکی باشیم. و بر محور دفاع از حقوق بشر در مسیر اتحاد گام برداریم.
این مردم هستند که با رعایت موازین دموکراسی و به صورت کاملاً عادلانه و در چهارچوب استانداردهای حقوق بشری، حق دارند در خصوص رفتار و عملکرد تک تک فعالین سیاسی و گروهها و احزاب داوری نموده و حکم دهند.
به نظر من گفتمان غالب در حال حاضر می باید پیرامون حق تعیین سرنوشت، دموکراسی و الزامات و تبعات آن متمرکز شود.
به نظر من همه جریانهای سیاسی صرفنظر از اینکه از کدام شکل و صورت بندی حقوقی – سیاسی برای دولت آینده دفاع می کنند، باید علایق و دیدگاه های خود در خصوص محتوا و مضمون دموکراسی، حق تعیین سرنوشت، عدالت و توسعه، حقوق مدنی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مردم را آشکار کنند. برداشت خود از آزادی، استقلال، حاکمیت قانون، امنیت، مدل توسعه حقوق اقلیت ها را به بحث بگذارد. دموکراسی یک تجربه تاریخی است که در روند مبارزات اجتماعی و از طریق احترام همکاری بین افراد و نهادها شکل می گیرد.
یکی از مشکلات جامعه ما دلسردی و انفعال زدگی است. کم تحرکی در صحنه عمل موجب واگرایی جریانهای سیاسی از همدیگر شده و بازار اتهامات ناروا را رونق می بخشد. و هر کسی در توجیه کم تحرکی خود به تخریب اقدامات و ابتکارات دیگران می پردازد. ایده ها و ابتکارات زمانی کارساز هستند که افراد و جریان های سیاسی آماده پرداخت سهم خود در مجموعه فعالیت های مدنی و سیاسی باشند. دوری از میدان عمل، ذهن گرایی را تقویت می کند و فاصله بین صف های مبارزه را بیشتر می نماید. من وقتی فاصله امکانات، تواناییها و فرصت ها را با دست آوردها مقایسه می کنم، نسبت به سرنوشت نسل آینده شدیداً احساس نگرانی می نمایم.
برای رفع این دغدغه، باید تنگ نظری ها، ذهن گرایی و تفرقه را کنار گذاشته و با تمام توان برای رعایت حقوق بشر و جلوگیری از نقض آن در یک صف ملی پیگیرانه مبارزه نمود.
من اعتقادی به استحاله نظام ندارم اما اتخاذ تاکتیک های درست و کم هزینه یک کار مهندسی است که به دور از شعار و توهم باید انتخاب و به کار گرفته شود. اگر همه جریان ها و شخصیت های سیاسی بر حول محور رعایت حقوق بشر به توافق و اتحاد عمل برسند در آن صورت گام های بعدی مبارزه مدنی و مسالمت آمیز برای استقرار حاکمیت ملی و دموکراسی برداشته خواهد شد.
دفاع از ایران و ایرانی وظیفه ملی همه ماست.
به امید آزادی ایران
عباس امیرانتظام
تهران 17 مهر 1387
[1]- با این وجود من با اعمال آن دسته از تحریم ها که مسئولین نظام و کلیت آن را هدف قرار داده و زندگی نسل فعلی و نسل آتی ایرانی را به خطر نمی اندازد موافق هستم ولی به لحاظ فنی مطمئن نیستم که چنین تحریم هایی وجود دارد.
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
برای پشتیبانی از نامه امیرانتظام به دبیرکل سازمان ملل متحد, اینجا را کلیک کنید
عالیجناب آقای بان کی مون.
دبیرکل محترم سازمان ملل متحد
به عنوان قدیمی ترین زندانی سیاسی – عقیدتی در نظام جمهوری اسلامی که بیش از 29 سال از عمر خود را به جرم دفاع از حاکمیت ملی و استقرار دموکراسی در ایران در سیاهچالهای رژیم سپری کرده و الان نیز برای درمان بیماریهایی که منشأ آنها اقامت طولانی در زندان، سوء رفتار و سوء تغذیه و محرومیت از بهداشت می باشد در مرخصی استعلاجی بسر می برم و در شرایطی که افزایش تنش بین ایران و جامعه جهانی و بحران هسته ای، خطر یک جنگ دیگر در منطقه را به شدت جدی نموده است.
با احساس مسؤلیت نسبت به سرنوشت تک تک هموطنانم و با علم به میزان بالای حساسیت رژیم به اقدامات و فعالیت های خودم به نام دفاع از حق حیات و آزادی ملت ایران و به نام پاسداری از صلح پایدار در ایران و منطقه بحران زده خاورمیانه به شما متوسل شده و از طریق و با واسطه شما جامعه جهانی و وجدانهای بیدار بشری و نهادهای مدنی صلح طلب و طرفداران حقوق بشر در سراسر جهان را مخاطب قرار می دهم.
عالیجناب، خطر جنگ آنقدر جدی و فوری است که جز با بسیج تمامی امکانات جامعه جهانی در پشتیبانی از جنبش مدنی و مسالمت آمیز مردم ایران قادر به جلوگیری از آن نخواهیم بود.
گزینه هایی که در حال حاضر روی میز اعضای دائم شورای امنیت و رهبران سیاسی جهان قراردارد، حاصلی جز آسیب رسانی بیشتر به موجودیت مادی و معنوی ملت ایران ندارد. توضیح اینکه تشدید تحریم ها حتی به صورت هوشمندانه درد و رنج مردم ایران را بخاطر ایجاد محدودیت در حوزه های اقتصادی و تقویت باندهای قاچاق کالای دولتی و افزایش رانت خواری و تورم و بیکاری و ایجاد محدودیت در تهیه کالا و مایحتاج عمومی بتدریج و گام به گام ملت ایران را در گورهای دسته جمعه دفن خواهد نمود.
از طرف دیگر رژیم در مقابل فشارهای خارجی، اعمال فشارهای سیاسی و اجتماعی را بر فعالین سیاسی، مدنی و حقوق بشری افزایش داده و به بهانه مقابله با دشمن خارجی، فعالیت و حرکت های اعتراضی و آزادیخواهانه ملت ایران را غیر قابل تحمل اعلام خواهد کرد و با استفاده از فضای امنیتی، سرکوب و اختناق را به حداکثر رسانده و در فضای گورستانی، کل مردم ایران را به گروگان خواهد گرفت.
از این رو به نظر می رسد که مسؤلین نظام نه تنها تحریم های بین المللی، از جنس آنچه تا کنون اعمال شده را تهدیدی بر موجودیت خود ندانسته، بلکه از وجود چنین تحریم هایی استقبال نیز می کند. چرا که به آنها فرصت می دهد تا با اعلام شرایط جنگی، با مخالفان خود تسویه حساب نمایند. به همین ترتیب تهدید توسل به زور علاوه بر اینکه هزینه های غیر قابل جبرانی را بر مردم ایران تحمیل می کند، دست نظام جمهوری اسلامی ایران را در سرکوب بیشتر و تداوم سیاستهای غیر مسؤلانه و ماجراجویانه در کلیه عرصه هایی که امنیت مردم ایران و جامعه جهانی را به خطر می اندازد باز می گذارد.
پس اگر، نه جنگ و نه تحریم نمی تواند موجب تغییر رفتار نظام جمهوری اسلامی در پرهیز از ماجراجویی و تطبیق خود با الزامات صلح و امنیت بین المللی گردد، تنها گزینه ممکن، کمک به مردم ایران در مدیریت بحران و خروج از بن بست فعلی می باشد. به نظر من، رژیم جمهوری اسلامی تعلیق در برابر تعلیق و بسته پیشنهادی 5+1 را نخواهد پذیرفت چراکه این نظام به اکسیژن بحران برای تداوم حیات سیاسی خود نیاز دارد. از این رو پرونده هسته ای فرصت خوبی برای مسؤلین نظام فراهم آورده تا با تشدید بحران، اکسیژن لازم را برای حیات خود فراهم کنند.
اگر در ریشه ها و منشأ بحران تعقل و تعمق کنیم به راحتی در خواهیم یافت که بحران هسته ای ریشه در سیاست ها و برنامه های کلان نظام جمهوری اسلامی ایران دارد.
ساختار این حکومت به صورتی طراحی شده است که تولید بحران برای مردم ایران و منطقه و جامعه جهانی از عملکرد های متعارف آن می باشد، چراکه این حکومت به آزادی، دموکراسی، صلح و حق تعیین سرنوشت ملت خود هیچ اعتقادی ندارد و به همین دلیل هیچ نگرانی و دغدغه ای در مقابل مشکلات اقتصادی، امنیت روانی و مادی آن ها ندارد. و به راحتی حاضر است که کل مردم ایران را قربانی ماجراجویی خود کند. حکومتی که با مردم خود چنین رفتار می کند طبیعی است که برای اعمال خشونت و تهدید حق حیات مردم جهان از اعمال هیچ خشونتی ابایی ندارد.
عالیجناب، مردم ایران که قربانی سیاست های ماجراجویانه، جاه طلبانه، خودسرانه، خشونت بار، جنگ طلبانه و غیر انسانی این نظام هستند در صف مقدم مبارزه برای تغییر رفتار این نظام قرار دارند. از این رو شایسته است که جنابعالی با استفاده از تمام ظرفیت ها و امکانات سازمان تحت مدیریت خود، مردم ایران را در مبارزه برای حق تعیین سرنوشت و استقرار آزادی و دموکراسی یاری دهید. مسؤلیت شما در دفاع از صلح، امنیت بین المللی و حق حیات و آزادی مردم ایران و جهان بسیار سنگین است.
تاریخ در مقابل اقدامات شجاعانه و مسؤلانه شما سر تعظیم فرود خواهد آورد و در مقابل در خصوص عدم تحرک و مسؤلیت گریزی شما بی رحمانه قضاوت خواهد کرد. با نگاهی به تاریخ و تمدن ملت پرافتخار ایران، قضاوت خواهید نمود که ملت ایران این اهلیت و قابلیت را دارند که همانند مردم آزاد در سراسر دنیا سرنوشت خود را به دست گرفته و از امکانات و قابلیت های فرهنگی و مادی خود برای پیشبرد صلح و دموکراسی در جهان تلاش کنند.
شاید کمک به مردم ایران در این شرایط کار دشواری باشد ولی هزینه این امر هرچه که باشد از هزینه جنگ و تشدید بحران و ناامنی در منطقه و جهان کمتر است.
عالیجناب، مردم ایران دست یاری به سوی شما و با واسطه شما به مسؤلین و رهبران جهان و مردم آزاده و صلح طلب جهان دراز میکنند. کمک به مردم ایران، کمک به آینده بشریت است.
عالیجناب، تقاضای من (ما) از جنابعالی بسیار ساده و در عین حال فوق العاده مهم است. به عنوان مصداق اعتماد سازی در پرونده هسته ای و برای اینکه امکان کنترل و نظارت واقعی بر فعالیت های هسته ای ایران ممکن باشد از جمهوری اسلامی بخواهید که تمامی کنوانسیون های پایه ای حقوق بشر، کنوانسیون های منع شکنجه، کنوانسیون الغاء کلیه اشکال تبعیض از زنان، و اساسنامه دیوان بین المللی کیفری را پذیرفته و به آن عمل کند. و جامعه جهانی نیز با تمام امکانات بر عملکرد نظام در رعایت حقوق بشر، و منجمله میثاق حقوق مدنی و سیاسی، و پروتکل های اختیاری آن نظارت کند. رعایت کامل موازین، استاندارها و الزامات حقوق بشری در ایران کلید حل بحران هسته ای و سایر بحران ها در منطقه است.
عالیجناب برای درمان بیماری های خود می باید هر لحظه به پزشکان معالج خود دسترسی داشته باشم. بازگرداندن مجدد اینجانب به زندان،ممکن است مرگ مرا در پی داشته باشد. من این هزینه سنگین را در مقابل نجات مردم ایران از خطر جنگ و فقر و سرکوب و قحطی، فلاکت و کشتار دسته جمعی،فرار مغزها ونابودی فرهنگی با خاطری آسوده و خیالی راحت می پذیرم و عمداً می خواهم مسؤلیت اخلاقی شما را سنگین کنم تا در فراتر از قالب های سنتی رفتار و فعالیت دبیر کل سازمان ملل متحد، با استفاده از تمامی ظرفیت های جامعه جهانی و با دست زدن به ابتکارات جدید و سازنده، موجبات اجرای موازین حقوق بشر را در ایران فراهم کنید.
اینجانب مایل هستم جزییات طرح و پیشنهاد خود را با نمایندگان و کارشناسان مورد اعتماد جنابعالی به بحث بگذارم.
مطمئن باشید که ملت بزرگ ایران تا همیشه تاریخ، قدردان و سپاسگزار شما خواهد بود.
عباس امیر انتظام
قدیمی ترین زندانی سیاسی عقیدتی ایزان
22 تیر ماه 1387
برای پشتیبانی از نامه امیرانتظام به دبیرکل سازمان ملل متحد, اینجا را کلیک کنید
Your Excellency Ban Ki-moon
The Esteemed Secretary-General of the United Nations
I am writing to you as the longest-held political prisoner in the Islamic Republic of Iran, and as a prisoner of conscious who has spent more than 29 years of his life in the regime’s dungeons for the crime of defending popular sovereignty and establishing democracy in Iran. I am currently on medical furlough in order to receive necessary treatment for medical conditions, the origins of which are the long imprisonment, as well as the maltreatment, malnutrition, and lack of medical care during my imprisonment. I am writing to you at a time of high tensions between Iran and the world community, the nuclear crisis, and the danger of another war.
Although cognizant of the regime’s extreme sensitivity about my activities, nevertheless I feel responsibility for the welfare of my compatriots. For the sake of defending the Iranian people’s rights to life and liberties, as well as for the sake of guarding peace in Iran and the crisis-ridden Middle East region, I am appealing to you. Through you and with your interjection, I appeal to the global community, humanity’s conscious, civil society institutions engaged in peace-building, and human rights supporters around the world.
Your Excellency,
The danger of war is so acute that only with mobilizing all the possible capabilities of the global community in support of the non-violent civil rights movement of the Iranian people, could we prevent this looming war.
The options that are on the table for the permanent members of the Security Council and the political leaders around the world, could not have any results other than increased harm to the material and ethical existence of the Iranian people. Increased sanctions, even smart sanctions, will increase the pain and suffering of the Iranian people with increased restrictions in the economic realm. These sanctions will only strengthen the regime-related smuggling groups as well as increase corruption, inflation, and unemployment. These sanctions will create shortages of various commodities and public necessities, which will gradually bury the Iranian people in mass graves.
On the other hand, the ruling regime will use the pretext of confronting foreign pressures to increase pressures on political, civil rights, and human rights activists in Iran. Under the excuse of confronting the enemy, the ruling regime will declare movements of the Iranian people for their freedoms and rights as unacceptable. The ruling regime will use the security environment in order to crush all movements of the civil society and bring absolute repression. Under such eerie conditions the regime will be taking the entire population of Iran as hostages.
For these reasons, it appears that the officials of this regime not only do not regard the kind of sanctions that have been imposed so far as any threat to their survival, but also welcome such sanctions. These sanctions will provide the regime the opportunity to declare war conditions, so that they could retaliate against the dissidents. In the same vein, threatening violence, in addition to creating irreparable costs for the Iranian people, will provide the officials of the Islamic Republic of Iran the opportunity to increase repression at home, and continue the irresponsible and adventurist policies in all realms that will endanger the security of the Iranian people and those of the global community.
Neither war nor sanctions could change the behavior of the Islamic Republic regime in pursuing adventurism and accepting the necessities of international peace and security. Therefore, the only possible option is assisting the Iranian people to take leadership in managing their affairs and find an exit from the current impasse. In my opinion, the officials of the Islamic Republic will not accept freeze for freeze, nor will they accept the package of incentives offered by 5+1, because this regime needs crisis for its survival like one needs oxygen. For this reason, the nuclear dossier has provided the officials of the regime an opportunity to increase tensions, the necessary oxygen for regime survival.
If we think about and analyze the root causes of the nuclear crisis, we will easily discover that this crisis has its roots in the policies and strategic plans of the system of the Islamic Republic of Iran.
The Islamic Republic’s system has been so structured that producing crisis for the Iranian people as well as for the region and the global community have been its routine behaviors. This regime does not believe in freedom, democracy, peace, and the right of the people to choose their own destiny. That is why this regime is not concerned and worried about economic difficulties, psychological security, and financial security of the Iranian people. And this regime does not hesitate to sacrifice the entire population of Iran for its adventurism. For a regime which has such behavior towards its own population, naturally this regime will not hesitate to engage in any kind of violence towards others and threaten the right of existence of other peoples around the world.
Your Excellency,
The Iranian people, who are the primary victims of this regime’s adventurist, arrogant, selfish, violent, bellicose, and inhumane policies, are at the forefront of the struggles to change the behavior of this regime. Therefore, it would be auspicious, if your excellency would utilize all the capabilities and abilities of the United Nations to help the Iranian people in the struggle to determine their own destiny and to establish freedom and democracy. Your responsibility in defending peace, international security, and the rights to lives and liberties of the Iranian people and the people of the world is a grave responsibility.
If you take brave and responsible actions, history will honor you. And conversely, if you do not take brave and responsible actions, history will judge you harshly. When you look at the history and civilization of the honorable people of Iran, you would judge that the Iranian people have the capabilities and abilities of the free people around the world to choose their own destiny and utilize their cultural and material capabilities to advance peace and democracy.
Perhaps the costs of helping the Iranian people under these conditions are very hard. But such costs are far less than the costs of war and increased crisis and insecurities in the region and the world.
Your Excellency,
The people of Iran extend their hands in solidarity to you, and through you to leaders around the world, as well as to freedom-loving and peace-loving people around the world. Helping the Iranian people is helping the future of human kind.
Your Excellency,
My plea to you is very simple and at the same time is extremely significant. Demand the Islamic Republic to accept and implement all the primary conventions on human rights, conventions against torture, conventions against all forms of discrimination against women, and international criminal court’s treaty and laws as part of the confidence-building in the nuclear dossier and in order to have real control and monitoring of the nuclear activities. And the global community should utilize all its capabilities to monitor the regime’s respecting human rights, including charter of civil and political rights, and its voluntary protocols. Complete abiding of all human rights rules, norms, standards, and obligations in Iran is the key to solving the nuclear crisis as well as other crises in the region.
Your Excellency,
For the treatment of my medical conditions, I need to have access to my physicians at a moment’s notice. Returning me to prison again, may cause me to die. I am prepared to accept this heavy price with ease of mind in order to save the Iranian people from war, poverty, repression, starvation, catastrophe, mass killings, brain drain, and cultural destruction. By mentioning the possibility of my death, I wish to increase your moral responsibility so that you will go beyond traditional norms and activities of the Secretary-General of the United Nations, and utilize all of the resources of the global community and use new and creative policies for the implementation of human rights rules and norms in Iran.
I am prepared to discuss the details of my plans and suggestions with your representatives and the experts whom you trust.
You can be certain that the great nation of Iran will be eternally grateful to you.
Sincerely yours,
Abbas Amir-Entezam
The Longest-Held Political Prisoner of Conscience
Serving the 29th Year of Imprisonment
July 12, 2008
Sincerely,
|