سه سناريوي آمريكا در پرونده هستهاي - داوود هرميداس باوند
21 فروردین 1386
آمريكا از ابتداي طرح پروندههستهاي ايران سه سناريو را طراحي كرده بود كه با تصويب قطعنامههاي 1737 و 1747 شوراي امنيت به مرحله اجرا درآمد. سناريوي اول تعليق كامل و دائمي غنيسازي اورانيوم از سوي ايران بود كه با صدور قطعنامه سال 2006 شوراي حكام آژانس بينالمللي انرژي اتمي از جنبه اعتمادسازي موقت به توقف دايم تغيير يافت. شوراي حكام در اولين قطعنامه خود در سال 2003 درخواست تعليق غنيسازي اورانيوم تا مسجل شدن مقاصد صلحجويانه فعاليتهاي هستهاي ايران را مطرح كرده بود.
متعاقب آن 3 كشور اروپايي (انگليس، آلمان و فرانسه) طي بيانيهاي از ايران خواستند روند غنيسازي را متوقف نمايد و براي آغاز مذاكرات با تهران اعلام آمادگي كردند كه نهايتا به پيمان سعدآباد منتهي شد. در پيمان پاريس هم اروپا كمكهايي به ايران پيشنهاد داد و تهران هم تعليق غنيسازي را حفظ كرد و ادامه داد. پيشنهاد جامع اروپاييان با تحولات سياسي در ايران و تغيير دولتها مواجه شد آمريكا كه از آغاز مذاكرات ايران و تروئيكاي اروپايي موضع خود را بر پايه استقبال از فرايند و ترديد در نتيجه استوار كرده بود اما با اعلام مواضع راديكال از سوي دولت نهم توانست با همراهي اروپا قطعنامه سال 2006 آژانس بينالمللي انرژي اتمي را به تصويب رساند كه در آن تصريح شده بود ايران بايد پروسه غنيسازي را بهطور كامل و در تمام جنبههاي آن تعليق نمايد. آمريكا در اين سناريو توانست تعليق را از اقدامي اعتمادساز به الزامي دائمي تبديل نمايد و در گام دوم در جهت افزايش فشار بر ايران طرح پروتكل 22 ) را به پيش برد كه طي آن اعضاي NPT مجاز به غنيسازي اورانيوم نخواهند بود، مجاز نيستند از NPT خارج شوند و برنامه هستهاي در پيوند با وسايل انتقال بالاخص توليد و كاربرد شركتهاي بالستيك قرار ميگيرد. اين قطعنامه با استقبال روبهرو نشده و برهمين اساس در اجلاس شوراي حكام به راي گذاشته نشد. تلاش آمريكا در شوراي امنيت به ثمر رسيد؛ آن هم زماني كه قطعنامه 1737 به تصويب رسيد كه برمبناي آن فعاليتهاي هستهاي ايران با ساخت موشكهاي بالستيك و تعاملات مرتبط با آن پيوند داده شد و در قطعنامه 1747 بعد جديدتري يافت و آن اينكه نه تنها امور مرتبط با تكنولوژي هستهاي بلكه تعاملات دفاعي، نظامي و مالي نيز مشمول تحريمها قرار گرفت.
سناريوي دوم آمريكا القاي برنامه هستهاي ايران بهعنوان تهديد صلح و امنيت بينالملل بود؛ تلاشي كه در ابتدا با نظر موافق و همراهي اروپا مواجه نشد اما تحولات رخ داده پس از استقرار دولت نهم، تصويب قطعنامهها ذيل همين نظر ممكن شد. بهواقع هنگاميكه شوراي حكام پروندهاي را به شوراي امنيت گزارش داده و واگذار ميكند به منزله آن است كه مساله با صلح و امنيت بينالملل در ارتباط است و قطعنامه سال 2006 آژانس واجد اين ويژگي بود.
سناريوي سوم آمريكا بهرهگيري از مشروعيت حاصل از تصويب قطعنامههاي شوراي امنيت به اتفاق آرا جهت اعمال فشارهاي تدريجي عليه ايران است. آمريكا با ارجاع پرونده هستهاي ايران به شوراي امنيت به اين مساله سرشتي سياسي بخشيد و به موازات آن توانست آرايش نظامي خود در خليج فارس و آرايش سياسي متحدين عرب خود در منطقه را عليه ايران تغيير دهد. بسيج كشورهاي منطقه عليه آنچه تهديد هستهاي ايران خوانده ميشود، تبليغات گسترده و بيپايه در خصوص تشكيل هلال شيعي و تقويت نيروهاي نظامي آمريكا در خليج فارس مقدمات سناريوي تدريجي و فشارهاي پلكانياي است كه درصدد همسويي افكار عمومي بينالمللي و داخلي آمريكا در جهت اقدامات آتي عليه تهران است.
جنگ رواني گسترده اي که در پي بازداشت ملوانان بريتانياي توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به راه افتاد با آزادي ملوان ها و اظهارات آنها در کنفرانس مطبوعاتي که توسط شبکه هاي بزرگ غربي به صورت زنده روي آنتن رفت اين پرسش را بار ديگر مطرح کردکه اساسا انگيزه جمهوري اسلامي از دست زدن به چنين اقدامي در حال حاضر چه بود و اين اقدام عملا به سود کدام جريان بازي پايان گرفت. دکتر داود هرميداس باوند، کارشناس مسائل داخلي و بين المللي و استاد دانشگاه در تهران در گفتگو با "روز" تاکيد مي کند که گرچه اين اقدام در کوتاه مدت مي تواند به ابراز وجود "بنيادگرايان" در کشور تعبير شود اما در بلند مدت، نتيجه اي جز تقويت موضع جنگ طلبان حاکم بر کاخ سفيد نخواهد داشت.
bavand443.jpg
آقاي دکتر باوند، مساله بازداشت و آزادي ملوانان بريتانيايي از سوي جمهوري اسلامي در شرايط کنوني را چطور معنا مي کنيد؟
از مدتي پيش، شبه تنشي بين جمهوري اسلامي و بريتانيا بوجود آمده بود. بريتانيايي ها سعي داشتند اقدامات تروريستي را که در بصره صورت مي گيرد، متوجه ايران کنند و ايران هم سعي داشت انگلستان را در حوادث تروريستي اهواز مسئول معرفي کند. قبلا هم چند ملوان انگليسي بازداشت شده بودند که آزاد شدند. منطقه اي هم که اين اتفاق افتاده، خارج از اروند رود است که اين منطقه، منطقه حائلي بين آب هاي سرزميني ايران و عراق است. ايراني ها معتقدند اين ناوچه انگليسي از منطقه حائل خارج شده و وارد آب هاي ايران شده است و انگليسي ها معتقدند در آب هاي عراق بوده است. البته بعدا برخي مقامات انگليسي نظر خود را تعديل کردند. به هر حال بازداشت اين افراد در شرايط عادي که تنشي نباشد، اگر يک کشتي، حتي کشتي جنگي مقررات کشور ساحلي را رعايت نکند به موجب ماده 33 کنوانسيون 1958 ژنو و احتمالا عرف موجود به او اخطار مي شود که آب هاي ساحلي آن کشور را ترک کند.
خب اين در شرايط عادي است. در شرايط حاضر؟
خب در شرايط تنش و بحران مساله متفاوت است. به هر حال آنها بازداشت شدند.
به گمان شما انگيزه سپاه پاسداران از اين اقدام چه بوده؟
به موجب قطعنامه شوراي امنيت، نيروهاي ائتلاف مسئوليت کنترل و بازرسي کشتي هايي را که معتقدند ممکن است قاچاق تسليحات و... به عراق انجام دهدف بر عهده دارند. اين مسئوليت آنها بوده است. گمان مي کنم نيروهاي انگليسي براي نظارت به آبهاي ايران نزديکتر شده اند و اين اتفاق افتاده است. واقعيت اين موضوع را بايد يک کميسيون حقيقت ياب تائيد کند.
برخي معتقدند اين اقدام ضرب شصتي بوده از سوي سپاه پاسداران به طرف مقابل. با توجه به نوع پايان اين مساله، آيا اهداف جمهوري اسلامي در اين مورد تامين شده است؟
خب اين را گفته بودند که اگر بخواهند تصميمات "غير قانوني" بگيرند ما هم مي توانيم چنين اقداماتي را انجام دهيم. در صورتي که ما اين اقدام را "غير قانوني" تلقي کنيم، مي شود جواب طرف مقابل. اين اقدام دو اثر داشته است. يکي اينکه در عرصه داخلي، جناح بنيادگرا ابراز قدرت کرده و توانسته کليه توجه داخلي و بين المللي را به اقدام خود معطوف کند.
يعني صداي نيروهايي را که موضعي متفاوت با موضع رسمي در برابر مساله هسته اي جمهوري اسلامي دارند براي مدتي کم اثر تر کند؟
از هر گونه بحث و اظهار نظر داخلي در اين مورد جلوگيري به عمل آورده است و صداي گروههايي را که مخالف استراتژي جمهوري اسلامي در قبال پرونده هسته اي و مخالف اقدامات شوراي امنيت در اين مورد هستند منحرف کرده و نگذاشته انتقاد بيشتري وارد شود. از لحاظ منطقه اي هم شايد ابراز جسارتي تلقي شود که در زماني که قدرت هاي بزرگ در منطقه هستند و در اطراف ايران نيروهاي نظامي آمريکا مستقر شده اند، علي رغم شرايطي که براي ايران بوجود آورده اند، اظهار وجودي صورت گرفته باشد. اين مساله در عرصه منطقه اي براي مردم اين کشورها مانند کشورهاي عربي بي اثر نيست. اما در بلند مدت پيامد هاي منفي خود را نشان مي دهد. ما شاهد تظاهرات مختلفي در غرب عليه اقدامات احتمالي نظامي عليه ايران هستيم، اما اين اقدام جمهوري اسلامي و نمايش ملوانان در تلويزيون، تا حدودي منجر به جريحه دار شدن افکار عمومي غرب و خصوصا انگلستان شده است. اين اقدان باعث شده مردمي که تا پيش از اين مخالف اقدام نظامي عليه ايران بودند در مواضع خود تا حدودي تجديد نظر کرده و با مواضع دولت هاي خود همسو شده اند. نکته مثبتي هم در پايان اين مساله وجود داشت که نشان داد استفاده از اقدامان نرم افزاري و ديپلماتيک با آرامش، بهتر مي تواند به نتيجه برسد.
تقويت موضع جنگ طلبان
در روزهاي گذشته، روزنامه ديلي تلگراف با انتشار کارتوني به قلم "گارلند" در رابطه با مساله بازداشت ملوانان بريتانيايي، احمدي نژاد را نشان داد که دم شيري را به علامت امپراتوري بريتانيا گره زده و خود ترسان پشت درختي پنهان شده است تا ببيند واکنش اين شير خشمگين چه خواهد بود. آيا مي توان گفت رويکرد کلي بريتانيا در قبال جمهوري اسلامي در سالهاي اخير تغيير کرده است؟
به هر حال توني بلر شکل پايان اين مساله را براي خودش يک موفقيت سياسي و ديپلماتيک تلقي مي کند، دولت آقاي احمدي نژاد هم شکل پايان اين مساله را براي خودش موفقيت تلقي مي کند. ولي همانطور که اشاره کردم شايد در کوتاه مدت دستاورد محدودي براي جمهوري اسلامي باشد ولي در بلند مدت نتيجه هاي متفاوتي براي ايران خواهد داشت. البته آنها در مقام انتقام جويي بر نمي آيند و روي منافع خودشان خيلي پراگماتيستي فکر مي کنند. آنها بيشتر روي اين بعد مساله تکيه مي کنند که خط مشي ديپلماتيک در شرايط بحراني خاورميانه مي تواند کارساز باشد. به همين دليل هم از استفاده از واژگاني مانند "گروگان گيري" و... خوددداري کردند. چون اگر اين عنوان مطرح مي شد، گروگانگيري جزو "جنايات بين المللي" است و نتيجه فرق مي کرد. آنها سعي کردند پيشوند و پسوندهاي تحريک آميز به کار نبرند و مساله را حل کنند. اما مساله اين است که اقدام جمهوري اسلامي، افکار عمومي انگلستان را که مخالف جدي اقدامات نظامي بود تا حدودي تغيير داد و به مواضع دولت وقت خودشان، حال چه بلر و چه شخصيت ديگري از حزب کارگر، نزديک کرد.
در ماههاي اخير، بحث "اقدام نظامي" عليه ايران بارها محور جنگ رسانه اي ميان جمهوري اسلامي و طرف غربي بوده است، با توجه به شرايط حاضر، به گمان شما چنين اقدامي چقدر محتمل است؟
امکان حمله نظامي به ايران به طور مکرر از سوي مقامات آمريکايي رد شده است. کشورهاي اروپايي هم همگي نسبت به گزينه نظامي نظر منفي دارند، ولي اين نکته را هم بايد ببينيم وقتي که کنگره آمريکاتاکيد مي کند که حمله نظامي به ايران بايد با اجازه کنگره باشد، حاکي از آن است که مساله "جنگ" در دستور کار است ولي زمان اجرا و چگونگي اجراي آن بايد با موافقت و اجازه کنگره باشد. حضور ناوگان هاي آمريکا، بخصوص ناو هواپيمابر سومي هم که عازم خليج فارس است فراتر از مساله امنيت يک پهنه آبي محدود مانند خليج فارس مي باشد. اين ناوها معمولا بايد در درياي عرب يا درياي عمان باشند، حضور آنها در خليج فارس و هزينه سنگيني که در بر دارد حاکي از يک نمايش صرف نيست. حمله نظامي براي آمريکا يک گزينه نهايي است. من بر اين باورم که اگر تحولات منطقه به طور شديدتري عليه دولت بوش در نيايد، بر آن است که از مشروعيت تصويب قطعنامه با اتفاق آرا استفاده کند و با ايجاد سناريو هاي تدريجي شرايط را از لحاظ افکار عمومي آمريکا و کنگره همسوي خود کند. اقدام جمهوري اسلامي درباره ملوانان بريتانيايي هم سناريوي لازم را براي آنهايي که بدنبال بهره برداري از اين حرکات به منظور استفاده احتمالي در آخرين مرحله براي "اقدام نظامي" هستند، آماده کرد.