پرویز انصاری، نویسنده این مقاله. متولد 1319 شمسی است. او علاوه بر تحصیلات نظامی، دارای لیسانس علوم سیاسی و فوق لیسانس حقوق جزا از دانشگاه تهران است و در دوران قبل از انقلاب ابتدا در مناصب مختلف قضائی ارتش، خدمت کرده است. وی در مهر ماه سال 1356 به عنوان وابسته ویژه نظامی مستقل (بدون وابستگی به سفارت ایران) به پاکستان اعزام می شود .او در آبان ماه 1357 به تهران احضار و به پیشنهاد ارتشبد ازهاری، ازارتش به نخست وزیری مامور و با موافقت پادشاه ،تحقیقات از دولتمردان رژیم گذشته راعهده داروماموریت اودردولت شاپوربختیار نیزادامه مبیابد.انتخاب او درآنروزهایِ آشفته ، به سابقه خدمتی وی درسالهای قبل از انقلاب ، پیوندداشت که مسئولیت رسیدگی به پرونده های فسادمالی واداری وتحقیق از فرماندهان کل ژاندارمری ، نیروی دریائی ، لجستیکی نیروی زمینی ، لشگرزرهی قزوین ، و...راعهده داربوده و . تکرار وتداوم واگذاری این نوع ماموریتها وارزیابی مثبتِ کاهش فساددرنیروهای مسلح ، وتجربه اندوزی او درشناخت تنوع حیله های مُفسدین، بود ه است.
( مروری در وضعیت و موفقیت احزاب، سازمان ها و گروه های سیاسی مخالف و چگونگی رابطه و برخورد "مقام امنیتی" با آن ها)
قسمت دوم-مقدمه
کارکرد سازمانهای امنیتی، دیدن و گزارشِ بیکم و کاست واقعیتهاست! دقت و ظرافت ویژهای میخواهد وفهم مُنصفانه. ایران کشورمسلمان وتکیه کلام خودپادشاه درمصاحبات داخلی وبین المللی ، ایران را" تنها کشورشیعه جهان " می دانست.
ادارات مختلف ساواک فعالیتهای اطلاعاتی، امنیتی، حفاظتی و حراستی گوناگونی در داخل و خارج از ایران انجام میدادند،که درامنیت منطقه ای ایران بسیارسودمند ودارای کارنامه مثبت بود. اما عملکرد خشن و غیر انسانی اداره کل سوم (امنیت داخلی) این سازمان، طی سالهای دودهه 1340و1350 با اقشار و گروههای مختلف مردم خودایران ، دیگر اقدامات و فعالیتهای ساواک در سایر ادارات ساواک را تحتالشعاع قرار دادو نام این سازمان را در ردیف تبهکارترین سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی جاودانه ساخت.
اسنادی که تاکنون پیرامون فعالیت و عملکرد ساواک منتشر شده، به کارنامه همین اداره کل سوم مربوط میشود. و هنوز هم که بیش از سه دهه از پایان فعالیت ساواک سپری میشود ، مرکز مطالعات تاریخ معاصرایران که خود سازمانی نیمه اطلاعاتی رژیم جمهوری اسلامی است ، درتوجیه مندرجات اسناد،ومعرفی 130 کتاب الکترونیکی این اسناد که بصورت CD وباقیمت نازل دراختیار عامه قرارداده، توجه مخاطبانش را بدین نکته جلب میکند که :"خبرچینان و جاسوسان ساواک به دلایل "حب و بغضهای شخصی و گروهی" ، گزارشات نه چندان صحیح برای مقامات مافوق ارسال میکردند و به دلایل "سطح نازل فهم و درک گزارشهای ارسالی"، برداشتهای متفاوتی داشته اند.". به دونمونه ازگزارشات اداره سوم ساواک که برگرفته ازکتاب " رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک " وبه منوچهر آزمون " مربوط واولی مصداق " حُب " ودیگری بیانگر"بغض" است اشاره میکنم :
1-اداره سوم درتاريخ 17/7/44 به اداره آموزش ساواک مينويسد:
ادارهكل سوم ساواك براي بالا بردن سطح معلومات و اطلاعات كارمندان بويژه، مسوولان بررسي و رهبران عمليات نسبت به مباني ايدئولوژيك و تاكتيك كمونيزم بينالملل و تحولات حاصله در آن، در هر هفته به مدت دو ساعت براي تعدادي از كارمندان مربوط جلسه بحث و سخنراني در محل اين اداره، ترتيب میدهد. خواهشمند است دستور فرمائيد آقاي دكتر آزمون استاد كمونيزم بينالملل آن اداره بعد از ظهر روزهاي يكشنبه هر هفته براي اداره جلسه مذكور در اين اداره حضور به هم رساند. نوع عملكرد آزمون مورد پسند و حتي تشويق مديريت ساواك بوده است. " حُب"
2-در تازیخ 24/11/45، ساواك سه جدول مربوط به برگهاي ارزشيابي كار آزمون ارائه میدهد ، در اين جداول از منظر ساواك صفات آزمون: سرعت انتقال، هوشياري، قدرت بيان، تهور و از خودگذشتگي، ثبات عقيده، وظيفهشناسي، اطلاعات عمومي، كارداني، قدرت بررسي، تجزيهو تحليل، قدرت تشخيص، تخصص در كارهاي اطلاعاتي، حفاظتي، خودكاري، پشت كار، دقت در كار، سرعت در كار، دادن سازمان و تهيه طرح و نقشه و ... همه موفق وفوق مثبت دانسته شده است: ( حُب)
اما پرویزثابتی که در"راه میانبر" مسندگیرکرده، سرعت ترقی آزمون را برنمی تابد ودر انتخاب منوچهر آزمون درمسند معاون و سرپرست اوقاف اعلام صلاحیت وی رادر تاريخ 28/7/50 ، درگزارشِ بغض آلودی ، چنین آورده است:
" منوچهر آزمون، دكتراي اقتصاد سياسي از آلمان، داراي تاليفاتي پيرامون كتابهاي كمونيزم، نوشتههاي ديروز، رسالاتي دربارة اصول احزاب و احزاب در ايران از انقلاب مشروطيت تا دوران حاضر، داراي فعاليت و همكاري با مطبوعات و مشاغل: مشاورت نخستوزيري، معاون سازمان تلويزيون ملي ايران، رئيس كل خبر گزاري پارس، معاون وزارت اطلاعات و معاون وزارت كشوربوده است. آزمون كه در ابتداي ورودش در ايران فاقد امكانات مالي بود، در اندك مدت صاحب ثروت شد .
وطی شرح مفصلی اموال وي را چنين برميشمارد:
1ـ منزل پنج هزار متر مربع در شاهدشت كرج 2ـ پنج هزار متر مربع در شمال 3ـ شش هزار متر مربع در فرح آباد ساري 4ـ ده هزار متر مربع در بند سرشمشك .
و سپس در مورد همسر وي مينويسد: همسر آلمانيش كارين به علت مشكلات زندگي در ايران نماند. در سال 1960 متاركه كرده است. دختري از وي به نام كرنليا (مريم) دارد.
اما باتمام منفی نویسیهای ساواک ، در اواخر سال 1350 هويدا آزمون را به عنوان معاون و سرپرست اوقاف تعيين و نصيري هم كارت تبريكی براي او می نویسد.(بغض
ساواک درگزارش دیگری در تاريخ 25/4/52 می نویسد:
هادی خلعتبري معاون وزارت اطلاعات سفري در تاريخ 25/4/52 با هويدا به اردن داشت، در اين سفر هويدا ميپرسد شما چرا با آزمون درافتادهايد؟ خلعتبري ميگويد: "قربان من كاري با اين دزد ندارم. او دزدي ميكند خيال ميكند كسي نميداند" و براي نمونه چند فقره دزدي آزمون را براي هويدا ذكر ميكند.
دراینجا چنین برداشت میشود که هویدائی که" انسانی بود که دروغ نمیگفت، توطئه گرنبود، دزدنبودو....( 219) ، با انتقال غیرعقلانی گفتگویش باهادی خلعتبری درهواپیما به مقام امنیتی ، در تشدید عطش سُفلگی مُرید خود برای تبهکاری ها و خیره سریها وابتکارات مسموم بی تاثیرنبوده است. واین تجانس فکری ، غرق بودن هردوآنان رادر گردونه تبهکاریهای 13ساله به تصویرمی کشد.
آیا وقتی ارتشبدنصیری درمورد ارتباطات نامتعارف ثابتی وهویدادراعترافاتش می گوید : " برداشت من از گفتگوی هویدا وثابتی در باره احوال مملكت واشخاص،بیشتر برای آگاهی آنان از زندگی خصوصی "رقیبان سیاسی " وتثبیت خودشان بود " ، کمترین تردیدی متّصوراست ؟
حال به دایرت المعارف پرویزثابتی نظری بیافکنیم وببینیم چرا مقام امنیتی حتی درروزهای بحرانی شهریور 1357 همچنان به رویه خباثت آمیزش درمورد منوچهر آزمون ادامه میدهد وتنها موضوعی که موردتوجه اونیست برقراری آرامش است :
منوچهر آزمون وزیرمشاوروسخنگوی دولت شریف امامی ،درتاریخ 11/6/57 یعنی چهار روز قبل از "جمعه 17شهریور" در مصاحبهاي با خبرنگاران می گوید:
" جاي تأسف است كه در اين سالها دروغ پردازي كه وسيلهاي شده بود براي پيشرفت و وعدههاي دروغين، اساس جامعه ايران را برهم ميريخت، بايد مديران ما آن چنان شهامت داشته باشند كه اگر نارسائي در كارشان وجود دارد، آنها را از بين ببرند. "گزارش خلاف ندهند و براي ديگران پروندهسازي نكنند." .البته منظور آزمون ازمدیران ، مسئولین ثبت واحوال نبوده است."
بلافاصله " مقام امنیتی" دست بکارمی شود ودر تاريخ 16/6/57 چنین گزارش میدهد:
چند روز پيش در كافه تريا هتل يالما چند نفر از كارمندان بازنشسته و شاغل وزارت دارائي مشغول صحبت بوده و راجع به منوچهر آزمون كه به عنوان وزير مشاور وارد كابينه شده است، گفتند: چهارسال معاون ساواك بوده و داراي سوابق بسيار كثيف ميباشد.
آیا تکیه وتأکید خود پرویزثابتی که "معاونت ساواک را سوابق کثیف " قلمزنی کرده است ، مُهرتأئید خود مدیرکل بر "تنفرعمومی ازساواک وساواکی نیست؟
اینها همان چیزی است که می گویم ثابتی "مهندسی اداره مملکت " را بهم ریخته بود .اسنادجامانده ازمیراث پرویز ثابتی علاوه برآنکه درسالهای نخستین انقلاب منحوس ،مورداستناددادگاههای انقلاب وصدها اعدام ویا حبسهای بلندمدت افرادقرارگرفت ، در33سال گذشته خوراک تبلیغاتی رژیم ملایان برای تخفیف وتنزیل شأن خانواده پهلوی ودولتمردان رژیم گذشته بوده است.
تقریباَ تمام رجال و گارگزاران درجه اول حاکمیت در بخشهای مختلف سیاسی، اداری حساس و کلیدی کشور و نیز اکثریت قریب به اتفاق درباریان و خاندان سلطنتی و متنفذان و صاحبان قدرت و مکنت و ثروت و دیگر تاثیرگذاران در مجموعه امور مملکتی و کشور، از"سرک کشیدن " اداره کل سوم ساواک به خلوتگاهشان مصون نبوده و دارای پروندههای ریز و کلان انفرادی بودند. عمده نیرو، وقت و امکانات اداره کل سوم، مصروف مراقبت و کنترل و تحت تعقیب قرار دادن خیل عظیم مردم ایران میشد. (به اسنادمنتشره شده ساواک مراجعه نمائید)این الگوئی است از"مروت "پرویزثابتی بادوستانش.حال ببینیم "مدارای "اوبادشمنانش چگونه بوده است:
عملکرد امنیت داخلی ساواک ونهضت آزادی ایران
نهضت آزادی ایران یک تشکل سیاسی بود که در سال ۱۳۴۰ با جدایی برخی از اعضای مذهبی جبهه ملی و با تاکید بر هویت ایرانی و اسلامی تأسیس شد. و مهندس بازرگان و مهندس یدالله سحابی از جمله مؤسسین آن بودند . بازرگان در اولین اعلامیه، مرامش را اینطور اعلام کرد: "ما مسلمان، ایرانی، تابع قانون اساسی و مصدقی هستیم " . این گروه فعالیتش را در عرصه های فرهنگی آغاز و در بین دانشگاهیان نفوذ و در جذب آنها مؤثر بودند .نهضت آزادی پس از اعلام موجودیت، در اولین قدم در بهمن 41 بیانیهای منتشر کرد که به محکوم کردن انقلاب سفید شاه اختصاص داشت. در پی این اقدام، بازرگان، و یدالله سحابی وعزت الله سحابی (پدر و پسر) بازداشت و زندانی شدند و فعالیت این حزب هم غیرقانونی اعلام شد. مهدی بازرگان دردادگاه گفت: "ما آخرین نسلی هستیم که به زبان قانون با شما سخن میگوییم" .
بعد از غیرقانونی شدن نهضت آزادی، هوادارانش در خارج فعال شدندودرداخل هم فعالیتهای حسینیه ارشاد هم با اعضای نهضت آزادی نزدیکی داشت.
مهندس مهدی بازرگان ، استاد دانشگاه و نخستین دانشیار دانشگاه تهران بود.اودر میان نخستین گروه محصلان ممتاز اعزامی پهلوی اول بکشور فرانسه رفت و در رشته ترمودینامیک و نساجی تحصیل کرد . در دوران دکتر محمد مصدق رییس هیئت مدیره شرکت نفت انگلیس ومسئول خلع ید ازانگلستان شد. پس از وقایع 28 مرداددرمسندریاست شرکت آب و فاضلاب تهران ، نخستین شبکه لولهکشی آب را در تهران احداث کرد. در همین سالها در تأسیس نهضت مقاومت ملی نقشی مهم داشت و درپی شناسایی چاپخانه مخفی نهضت مقاومت ملی ، در سال ۱۳۳۴ همراه چندی دیگر از سران نهضت دستگیر و به زندان افتاد. بازرگان در سال ۱۳۴۰ به همراه محمود طالقانی و یدالله سحابی نهضت آزادی ایران را پایهگذاری کرد. در بهمن ۱۳۴۱ ،درپی انتشار اعلامیهای در اعتراض به انقلاب سفید ، بازداشت،و در دادگاه نظامی به ۱۰ سال زندان محکوم شد. او در سال ۱۳۴۶، پس از پنج سال زندان و تبعید آزاد شد و در این دوران کمیسیون ایرانی دفاع از حقوق بشر و زندانیان سیاسی رابنانهاد.وی با پیروزی انقلاب، وفرمان خمینی حکم نخست وزیری دولت موقت را گرفت و پس از ۹ ماه بعلت اشغال سفارت آمریکا توسط دانشجویان در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ استعفانمود. بازرگان در ۳۰ دی ۱۳۷۳ شمسی در ضمن سفر درمانی در ژنو درگذشت.
یدالله سحابی از دانش آموختگان فرانسه و از اولین دارندگان مدرک دکترای علوم و از پیشگامان علم زمین شناسی در ایران بود. از ۱۳۱۷ به آموزش زمینشناسی در دانشکده علوم دانشگاه تهران پرداخت. او یکی از یاران نزدیک دکتر محمد مصدق بودوپس از وقایع ۲۸ مرداد در زمره فعالین و بنیانگذاران نهضت مقاومت ملی قرار گرفت. فعالیتهای سیاسی سحابی ریشه مذهبی داشت و بهمین جهت او و مهدی بازرگان با همراهی آیتالله طالقانی به تاسیس "نهضت آزادی ایران" پرداختند. سحابی پس از ۵ سال از درجه دانشیاری به درجه استادی رسید و کارِ آموزش را تا ۲۵ سال دیگر ادامه داد. او در مجموع ۷ سال از عمر خود را در زندانهای حکومت پهلوی گذارند در سال ۱۳۴۶ آزاد ، اما از آموزش در دانشگاه محروم گشت. او در دولت موقت بازرگان سمت وزیر مشاور را داشت. از دیگر پستهای سیاسی سحابی پس از انقلاب، عضویت در شورای انقلاب و اولین دوره مجلس شورای اسلامی ریاست سنی آن بود.یدالله سحابی پس از انقلاب ،از معترضین به سیاستهای حاکمیت ملایان بود. و پس از درگذشت مهدی بازرگان، دبیرکلی نهضت آزادی را نپذیرفت.یدالله سحابی ۲۳ فروردینماه درگذشت .
محمود علائی معروف به آیتالله طالقانی در آغاز سال 1340 به همراه جمعی از روشنفکران مذهبی و همفکران دیرین خود در جبهه ملی نظیر مهندس بازرگان و دکتر سحابی ، نهضت آزادی ایران را بنیانگذاری نمودند. مسجد هدایت که مهمترین کانون تعامل روشنفکران دینی تلقی میشد ،بانام اوگره خورده بود. طالقانی دراین مسجد ،صدها سخنرانی درپوشش " جلسات بحث و تفسیر قرآن" ایرادکرد.او در راهبردها و تغذیه فکری هزاران تن از اعضا و طرفداران نهضت آزادی، اعضای انجمنهای اسلامی دانشجویان، مهندسین ، معلمان و اعضای احزاب و گروههای سیاسی مخالف نظام کارسازبود. انتقاد صریح طالقانی به هیأت حاکمه در این سخنرانیها نمود برجسته ای داشت. در یکی ازاین سخنرانی ها "جهاد با استبداد"رامطرح وگفته بود: "هرگاه که حاکم مستبد نصیحت را نپذیرفت. باید در مقابلش صفآرایی کرد". این فرضیه تأییداو بر مشی چریکی و جهاد مسلحانه علیه نظام حاکم تعبیرشد.
آیتالله طالقانی به همراه جمعی از سران نهضت آزادی در مرداد 42 به ده سال زندان محکوم شد. ولی قبل از اتمام دوره ده ساله محکومیت، در آبان 1346 از زندان مرخص شد. در فاصله کمتر از یک سال بعد از آزادی، به دلیل ایراد سخنرانیهای تند در مسجد هدایت، ممنوعالمنبر و در آذر 1350 به اتهام"اخلال در نظم و آرامش جامعه" به تبعید رفت. او از زمره تبعیدیهایی بود که دستگاه امنیتی به شدت بر کنترل و مراقبت وی تأکید داشت. تأثیر نفوذ گفتاراو بر مخاطب به حدی بود که گاهی مأموران مراقب و نگهبان محل اقامتش را متاثر و در یکی ازبولتنها آمده بود :" سرباز نگهبان طالقانی تحت تأثیر وی ، مأمور ارسال پیامهای او شده بوده است". دوران تبعید اودر تیر ماه 1352 خاتمه و تا اواسط سال 52 به ظاهر فعالیت سیاسی خاصی انجام نمی دادزیرا از حضو و نفوذ مأموران ساواک در دیدارها با نقشهای مختلف آگاه ، و در پاسخ به این سئوال که چرا شما بجز عده معدودی از دوستان نزدیک ، از ملاقات با سایر افراد خودداری میورزید؟ گفته بود:" اشخاص که به منزل من می آیند یا خود آنها به دردسر میافتند با اینکه مرا دچار دردسر میکنند. زیرا مأمورین مستقر در مقابل منزل، آنان را جلب و به کلانتری میبرند".
طالقانی درآذرماه 1354 ، به اتهام کمک و مساعدت نسبت به گروههای مختلف از جمله مجاهدین خلق برای بارسوم دستگیر و به ده سال زندان محکوم گردید. او دردوران زندان بازداشتگاه قصر تهران را به کانون فعالیتهای فکری و مطالعاتی تبدیل وبه زندانیان وملاقات کنندگانش گفته بود: "عظمت یک ملت از زندانی بودن رجال و مبارزات آن پیداست و متأسفانه زندانهای ما خیلی پُر نیستند". طالقانی در آستانه انقلاب آزاد شد. نقش آیتالله طالقانی در راهبرد مبارزه و تظاهراتها در تهران در این ایام برجسته بود. و با فراخوان مردم به تظاهرات ، هدایت مبارزات را تا سر منزل مقصود و پیروزی انقلاب به عهده گرفت.
"مقام امنیتی"می گوید:درسال 1342 قبل از15خرداد درزندان بود پاکروان می گفت "طالقانی راآزادکنید!"گفتم :"تیمسار این آدم فردی افراطی ومخرب است ، اگر دراین روزها که مصادف باایام محرم است آزادش کنید اصلاً به مصلحت نیست ودرباره اش گزارشی نوشتم وسوابقش رادادم اما فایده ای نداشت. "... طالقانی درآن ایام ،پیشنماز مسجدهدایت درخیابان استانبول بود.مردم آنجا جمع بودند وطالقانی هم رفته بود...آخوندی گفته بودحالا ازآقای طالقانی می خواهم بیاید بالای منبر .طالقانی گفته بود :" من چون به رئیس سازمان امنیت قول داده ام که بالای منبرنروم پس میکروفون رابدهید پائین ازهمین جا حرف میزنم" .بعدطی سخنان شدیداللحنی بدولت حمله کرده بود.بلافاصله گزارشی نوشتم برای پاکروان که دیشب چنین شده وایشان نشسته وازپائین منبر حرف زده!.پاکروان تلفن زد که "آقا اینها مگراخلاق سرشان نمیشود؟ "، گفتم :"تیمسار، اینها مارا "ظلمه " واینکارها را"تقیه" میدانند.(139)
حسينيه ارشاد
حسينيه ارشاد ومسجد الجواد و مسجد هدايت همواره با مشکل هشدار ساواک و تعطيلي روبروبودند وساواک هیچگاه نتوانست تحليل جامعي از روند طرح مسائل در اين حسينيه به دست آورد. حسينيه ارشاد در جاده قدیم شمیران یکی از مکان هایی بودکه در شکل گیری حرکات انقلاب اسلامی تاثیربسزائی داشت. زمین آنرا محمد همایون (صاحب کارخانه پلارد) واگذارکرد. موسسین آن غیراز محمد همایون، دکتر ناصر میناچی مقدم (از یاران نزدیک دکتر شریعتی و مهندس بازرگان) و دکتر عبدالحسين علي آبادي دادستان کل کشور و از استادان حقوق دانشگاه و از نظر سیاسی مشکلی با رژیم و ساواک نداشتند ، بودند. ناصر میناچی وکیل دادگستری ، اساسنامه و هدف حسینیه راچنان تنظیم وترسیم کرده بود که دستِ اداره کنندگان آن برای انجام امور تبلیغی و مبارزاتی باز باشد. ودرهمین راستا ، عنوان رسمی حسینیه :"موسسه تحقیقاتی و اسلامی ارشادی حسینیه ارشاد" نامگذاری و مدت فعالیت آن نامحدود و مقرگردیده بود ،پس از تعطیلی ، تمام اموال حسینیه، وقف مراکز خیریه گردد.
نيت موسسان ،ظاهراً پیراستن خرافات و ظاهرپرستي از اسلام اصیل بود . بيش از نود درصد مخارج حسينيه توسط بازاري هاي متدين و بيشتر خرده پا، پرداخت مي شدو ساواک موارد کمک و شغل کمک کننده گان را می دانست .(اسنادساواک-حسینیه ارشاد)
اولين سخنرانان برنامه هاي حسينيه، مرتضي مطهري، محمدتقي شريعتي، علامه محمدتقي جعفري و حجت الاسلام شاه چراغي بودند. اما سخنرانان دیگری چون محمدتقی فلسفي - فخرالدين حجازي -اکبر هاشمي رفسنجاني- ناصرمکارم شيرازي- و علي گلزاده غفوري. - مهندس مصطفي کتيرائي - شيخ حسين نوري -محمدعلی موحدي کرماني - شيخ فضل الله محلاتي - آیتالله سید صدرالدين بلاغي – محمدجواد باهنر - دکتر حشمت الله مقصودی - محمد اسماعيل رضواني - دکترمحمد توسلي - دکترکاظم سامي - سید حسن صدر - سید محمدِ محیط طباطبائی - احمد ناظر زاده کرماني و دکتر جواد مناقبی واعظ نیزدرآنجا حضورمی یافتند.
با آغاز کار حسینیه ارشاد، مرتضی مطهری واحد تبلیغات آن را بر عهده داشت. او از طریق تقی شریعتی (پدر) که جزو سخنرانان حسینیه بود،تهیه مقاله ای در خصوص زندگی پیامبررا به دکتر علی شریعتی سفارش داد. این آغاز آشنایی شریعتی با مطهری و ورود او به حلقه حسینیه ارشاد بود. به دعوت مطهری، شریعتی کلاس هایی را در زمینه تاریخ ادیان و تاریخ اسلام در حسینه ارشاد تشکیل داد. همین کلاس ها و متعاقب آن سخنرانی های دوره ای شریعتی بود که نام حسینیه ارشاد و شریعتی را بر سر زبان ها انداخت و تعداد زیادی از دانشجویان و روشنفکران را به آنجا کشاند.
ساواک به علت گفتارهاي ضد و نقيض دکترعلی شریعتی ، در يک دوره نسبت به شريعتي ، حساسيت نداشت و چون شریعتی ، شيعه را بدو قسم : شيعه علوي و شيعه صفوي تقسیم بندی و شيعه گري را زائیده حکومت صفویان می دانست ، ساواک رابراین باورکشاندکه "مي توان از وجود دکتر شريعتي در جهت تنوير افکار دانشجويان بهره برداري مؤثر نمود". اما شریعتی در پوشش مسائل مذهبي وبا هوشياري کامل ، مقاصد خودش را به مستمعين سخنرانیها و خوانندگان کُتُبش ارائه مي کرد.
ازطرف دیگر، شريعتي در حسينيه ارشاد ، با کهنه پرستي روحانيون کم سواد هم مبارزه می نمود .بهمین علت از سال 1350 به مرور ، مخالفت برخي از روحانیون تهران با حسينيه ارشاد گسترش و اعلاميه هائي در قم، عليه شریعتی وحسينيه ارشاد توزيع و ساواک از مخالفت هايي که در بين روحانيون در مقابل شريعتي بود، راضی بود.
بعدها نظرساواک تغییر وبه اين نتيجه رسيد که "شریعتی عنصري است ناراحت و داري افکار و عقايد منحرف که صلاح نيست در حسينيه ارشاد و ساير مجامع و محافل مذهبي سخنراني نمايد".
در سال 1347 حسينيه ارشاد اقدام به تدارک کاروا ن حج کرد وحسینیه مرکزي براي کمک به فلسطين تبديل شد. در سندي ازساواک آمده است که يکبار کاروان حسينيه ارشاد در مکه مبلغ سي و دو هزار تومان در اختيار فلسطيني ها گذاشته است.
اما ازآنجا که نگاه ساواک بيشتر متوجه افراد و نپرداختن سخنرانان به مسائل سياسي بود، مسئولین حسینیه خودنوارضبط شده هرسخنرانی را به شعبه ساواک شمیران تحویل می دادند. درحسینیه ارشاد کلاس هائی نیز توسط خانم کاتوزیان برای بانوان برقراربود، وبرگزاری کارهای نمایشی و تئاتر و برگزاری نمایشگاه های نقاشی از کارهای آبستره خانم زهرا رهنوردرا که تفکرات مذهبی داشت برگزارمی کرد. بخش تئاتر ودکلمه خوانی که " حضور در جمع انس و الفت حسینیه ارشاد" نام گرفته بود ورودبه عرصه های فرهنگی توجیه می شد.
اما مدت زيادي نگذشت که تاثيرگذاري حسينيه ارشاد و جريان روشنفکري ديني نمایان شد و اتحاد و همبستگي دانشجوياني که از دانشکده ها و نقاط ديگر به حسينيه مي آمدند نگراني ساواک رادرپی داشت.،ازاین مرحله به بعد ، نظرساواک تغییر وبه اين نتيجه رسيد که "شریعتی عنصري است ناراحت و داري افکار و عقايد منحرف که صلاح نيست در حسينيه ارشاد و ساير مجامع و محافل مذهبي سخنراني نمايد".
در اين ميان حضور اعضاي سازمان مجاهدين خلق در مراسم هاي حسينيه و اقدام به يارگيري در آن محل يا پخش اعلاميه برخي از وابستگان افراد اعدام شده از طبقه دوم مخصوص زنان ، باعث گسترش حساسيت ها و افزايش مراقبت بر حسينيه ارشاد شد.تاجائیکه در آبان 51 از ساواک به حسينيه اطلاع داده مي شود که :"ديگر حق برگزاري هيچ گونه برنامه اي را ندارند و حسينيه از اين پس بايد تعطيل شود".
انتشار خبر تعطیلی حسینیه ارشاد از راديوي BBC ومطرح شدن مسأله در سطح بين المللي و انعکاس آن افکار عمومي داخل ایران ، ساواک را دراندیشه تدارک راه حل و برنامه اي قرارداد تا شایدفعالیت حسينيه به صورت کنترل شده ادامه يابد، اما يافتن راه حل آسان نبود. طرح سپردن آن به دست يکي از مراجع تقليد به جايي نرسید. اوقاف ،حسينيه بدون شريعتي را مطرح کرد.گفتگو با سيد حسين نصر که حسينيه را به يک مرکز تحقيقات عالي علوم ديني تبديل کنند هم نتیجه ای نداد. پیشنهاد دکتر محمد حسین احمدی سرپرست اوقاف که از حسينيه ارشاد براي برگزاري مراسم ختم و فاتحه استفاده شود ، بامخالفت سازمان امنيت روبروشد .سرانجام در سال ۱۳۵۱ ساواک ، حسینیه را تعطیل کرد.
حسینه تا انقلاب بازگشایی نشد. دکتر شريعتي گفته بود:" حسينيه يک مکان نيست، يک حادثه، يک جمع يا يک مجلس نيست، يک (جريان) است".
در اسناد ساواک، پس از اشاره به فعالیتهای مختلف آیت الله مطهری آمده است پس از جلوگیری از تشکیل جلسات حسینیه ارشاد که قریب به اتفاق شرکت کنندگان آن دانشجویان دانشگاهها و مدارس عالی بودند، مشار الیه تصمیم گرفته که به سمپاشیهای خود در بالای منبر ادامه دهد و به این ترتیب، اگر این امکان را نداشته باشد که دانشجویان را به حسینیه ارشاد بکشد، خود به دیدن آنها می رود.مطهری با برنامهای پیگیر، در جلساتی که در مساجد و نمازخانههای دانشگاهها و مدارس عالی برقرار میگردد، جهت دانشجویان این مراکز سخنرانی تا بتواند اقدامات سوء خود را دنبال نماید" http://www.navideshahed.com/fa/index.php
علی شریعتی مزینانی، مشهور به دکتر علی شریعتی متولد ۱۳۱۲ خراسان ، نویسنده، جامعهشناس و پژوهشگر دینی بود. تحصیلات دانشگاهی خود را در مشهد گذراندو عضو شاخه مشهد نهضت مقاومت ملی ویکی از سخنگویان و فعالان این نهضت بود. فعالیتهای او باعث دستگیری وی در سال ۱۳۳۶ و انتقال به زندان قزلقلعه در تهران به مدت هشت ماه شد.
پس از قبول شدن در بورس تحصیلی، برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت. در پاریس به گروه ابراهیم یزدی، ابوالحسن بنیصدر، صادق قطبزاده و مصطفی چمران پیوست.آنها در سال۱۳۴۱ سازمان نهضت آزادی ایران (بخش خارج از کشور) را بنیان گذاشتند.
شریعتی تحصیلات عالی خود را تا مقطع دکترا ی رشته ادبیات در دانشگاه سوربن فرانسه ادامه داد. در سال ۱۳۴۳ به ایران بازگشت و در مرز دستگیر و به زندان قزلقلعه تهران منتقل شد. اوایل شهریور همان سال بعد از آزادی به مشهد برگشت.
دکتر علی شریعتی یکی از متفکران مسلمان بود و در عین حال، رویکردی نقادانه نسبت به برخی از باورهای مذهبی داشت. شریعتی بارها تاکید کرد که :"در اسلام به جای روحانی، عالم دینی وجود داردو اصطلاح (روحانیت) را یک اصطلاح اسلامی و شیعی نمیدانست".این رویه شریعتی منجر به موضعگیری روحانیون بر علیه او شد. مرتضی مطهری در نامهای به روحالله خمینی مینویسد:"کوچکترین گناه این مرد بدنام کردن روحانیت است". » علی شریعتی در یکی از سخنرانیهایش در حسینیه ارشاد منکر امام زمان شده و گفته بود:" دعای نُدبه سند معتبر ندارد و آیت الله شهابالدین مرعشی نجفی گفته بود:" من دکتر شریعتی را نمیشناسم ولی اگر او چنین حرفی گفته باشد کافر است".ساواک با استناد به این فتوای رسمی، حسینیه ارشاد راتعطیل کرد. پس از تعطیلی ارشاد، فتاوی مذهبی علیه حسینیه ارشاد و ارتداد شریعتی شدت یافت تاجائیکه اواز آبان ۱۳۵۱ تا تیر ۱۳۵۲ به زندگی مخفی روی آورد.شریعتی نهایتا بهدلیل دستگیری پدرش، در تیرماه ۱۳۵۲ خود را تسلیم کرد و زندانی شد.
شریعتی در ۲۹ خرداد ۱۳۵۶ در حالیکه سه هفته از سفرش به انگلستان میگذشت، درگذشت. دلیل رسمی مرگ وی انسداد شرائین و نرسیدن خون به قلب اعلام شد