| | |
|
| |
سهراب سپهری | | 15 مهر 1386 بازگشت به صفحه قبل | |
شاعر، نقاش
تولد: ۱۵ مهر ۱۳۰۷، کاشان.
درگذشت ۳ ارديبهشت ۱۳۵۹، تهران.
اهل کاشانم.
روزگارم بد نيست.
تکه نانی دارم، خرده هوشی، سر سوزن ذوقی.
مادری دارم، بهتر از برگ درخت.
دوستانی، بهتر از آب روان.
سايبان آرامش ما، ماييم
در هواي دوگانگي، تازگي چهره ها پژمرد
بيائيد از سايه - روشن برويم
بر لب شبنم بايستيم، در برگ فرود آييم .
و اگر جا پايي ديديم، مسافر كهن را از پي برويم .
برگرديم، و نهراسيم، در ايوان آن روزگاران، نوشابه
جادو سر كشيم .
شب بوي ترانه ببوييم، چهره خود گم كنيم .
از روزن آن سوها بنگريم، در به نوازش خطر بگشاييم .
خود روي دلهره پرپر كنيم .
نياويزيم، نه به بند گريز، نه به دامان پناه .
نشتابيم، نه به سوي روشن نزديك، نه به سمت مبهم دور .
عطش را بنشانيم، و به خورشيد اشاره كنيم .
مانديم در برابر هيچ، خم شديم در برابر هيچ، پس نماز
مادر را نشكنيم .
برخيزيم، و دعا كنيم:
لب ما شيار عطر خاموشي باد!
نزديك ما شب بي دردي است، دوري كنيم .
كنار ما ريشه بي شوري است، بر كنيم .
و نلرزيم، پا در لجن نهيم، مرداب را به تپش درآرييم .
آتش را بشوئيم، ني زار همهمه را خاكستر كنيم .
قطره را بشوئيم، دريا را در نوسان آييم .
و اين نسيم، بوزيم و جاودان بوزيم
و اين خزنده، خم شويم، و بينا خم شويم
و اين گودال، فرود آئيم و بي پروا فرود آئيم .
بر خود خيمه زنيم، سايبان آرامش مائيم
ما وزش صخره ايم، ما صخره و زنده ايم
ما شب گاميم، ما گام شبانه ايم
پرواز و چشم به راه پرنده ايم
تراوش آبيم و در انتظار سبوئيم
در ميوه چيني بي گاه، رؤيا را نارس چيدند، و ترديد
از رسيدگي پوسيد
بيائيد از شوره زار خوب و بد برويم
چون جويبار، آئينه روان باشيم: به درخت، درخت را
پاسخ دهيم
و دو كران خود را هر لحظه بيافرينيم، هر لحظه رها سازيم
برويم، برويم و بيكراني را زمزمه كنيم .
| | بازگشت به صفحه قبل نسخه قابل چاپ لینک دائمی به این خبر | |
|