WSJ
1 recipientsCC: recipientsYou More
«عملکرد جنگ طلبانه ايران»
(بازی مرگ با موجوديت ايران)
نوشته گرشت، مأمور سابق اداره اطلاعات و امنيت امريکا و عضو ارشد بنياد دفاع از دمکراسی ( روزنامه وال استريت جورنال)
ترجمه رضا آذرخش
هرچند هنوز همه حقايق توطئه ای که ايران برای ترور سفير عربستان در رستوران واشنگتن طرح ريزی شده بود کاملا فاش نشده است، اما اگر اطلاعاتی که وزارت دادگستری در اختيار رسانه ها گذارده است درست باشد، پرده از توطئه مرگباری که رژيم اسلامی ايران طراحی کرده بود برداشته خواهد شد، توطئه ای که در آينده ممکن است خطر ناکتر و مرگبار تر ميگردد.
پس از مرگ آيت الله خمينی رهبر انقلاب در سال 1989، بيشتر مفسرين و سياستمداران غربی انتظار داشتند که جانشين های خمينی علايمی از قطع خصومت، يا لااقل کاستن دشمنی نسبت به امريکا را نشان خواهند داد. زيرا چنين تصور ميشد که جانشينان خمينی ممکن است افرادی باشند که افراط گرايی و خودکامگی را نمی پسندند و آنها را ابزاری غير معقول و نادرست ميدانند. علاوه بر آن با توجه به نسل جوانی که اکثريت مردم ايران را تشکيل ميدادند و بيشتر آنها دانشگاه ديده و ترقی خواه بودند، انتظار رفع محدوديت ها و پايان يافتن دشمنی با ديگر کشور های نيز بودند. زيرا همانطور که در تابستان 2009 شاهد آن بوديم با جنبش سراسری خود، کل رژيم را دچار چنان سر در گمی کردند که همه ارکان های رژيم به لرزه درآمدند.
فرمانروايی مطلق رژيم علی خامنه ای، که رهبری مطلق سپاه پاسداران و روحانيونی که هنوز در انديشه افراط گرايی مذهبی هستند را بر عهده دارد، دشمنی خود را با امريکا تشديد ميکند.
طرح اقدام تروريستی در واشنگتن، برنامه ای کور و بدون منطق است که نشان ميدهد تروريسم جمهوری اسلامی در سراسر جهان گسترده شده است، در اروپا و پاره ای از نقاط جهان اين توطئه کرارا اتفاق افتاده ، اما تاکنون در خاک ايالات متحده امريکا چنين اقدامی صورت نگرفته بود، زيرا حتی در زمان خمينی نيز از عکس العمل و قدرت نمايی امريکا وحشت داشتند.
حمله به سفارت امريکا و پايگاه تفنگداران نيروی دريايی امريکا درلبنان با کاميونی پر از بمب در زمان رياست جمهوری ريگان، چنانچه عمليات لبنان به درستی مورد توجه قرار ميگرفت تمام قرائن لزوم انتقام گيری امريکا از ايران را توجيه پذير ميکرد، اما سقوط پرواز شماره 655 هواپيمايی ايران در جولای 1988 توسط ناو جنگی وينسنس امريکا اين تصور را برای دولتمردان ايران پيش آورد که کاخ سفيد متحد صدام حسين در جنگ عليه ايران ميباشد. به اين سبب جنگ ايران و عراق به کنار رفت و اين احساس به وجود آمد که توانايی امريکا تعيين کننده نهايی ميباشد.
با توجه به اين رخداد، يکی از امتيازات ناخواسته امريکا در افواه دولتمردان ايران اين بود که آنها امريکا را عامل اصلی همه توطئه ها عليه خود ميدانستند، بر اين اساس هر اقدام عليه خود را ناشی از قدرت و توطئه «شيطان بزرگ» يعنی امريکا ميدانند. پس مبارزه با اين ترس، می بايست يکی ازاصول اصلی انقلاب اسلامی باشد. «به اعتقاد حاکمين ايران، عدم توانايی امريکا برای متوقف ساختن تلاش ايرانيان آزاديخواه برای رهايی کشور خود، و همه کشورهای مسلمان از استيلای غرب و فرهنگ انحرافی آنها» توطئه امريکا ميباشد. و اين سناريوی خطرناکی است که در افکار عمومی جهان اسلام وجود دارد.
در داخل ايران اين فعل و انفعالات عامل بوجود آمدن سيکلی از تروريسم به صور کوناگون عليه امريکا در سراسر جهان شکل گرفته. خمينی که به نظر عده زيادی از تحليل گران، به عنوان مردی محتاط در امور خارجی ناميده ميشد، او فردی بود که همه تصميمات را شخصا ميگرفت، بدين سبب تمام ترورهای پيش از مرگ خمينی در داخل و خارج کشور، به دستور و بر اساس تصميم خود او انجام ميگرفت و پس از مرگ او اين سيکل همچنان ادامه پيدا کرد.
بعد از مرگ خمينی ، خامنه ای که يکی از متواضع ترين و گمنام ترين روحانيون در سيستم حکومت اسلامی بود در سال 1989 توسط علی اکبر هاشمی رفسنجانی که به عنوان (گاد فادر) محلل و فرمانروای پشت پرده نظام بود به عنوان رهبر مطلق و بدون منازع انقلاب اسلامی تعيين ميگردد.
در دوران رهبری خامنه ای قدرت نظامی و اقتصادی سپاه پاسداران که مجری سياست نظامی و اقتصادی رهبری بود، به ميزان سرسام آوری افزايش می يابند. رهبر معطم که فردی متواضع، متعادل و همساز با ديدگاه های همکاران مختلف خود بود، بتدريح به ديکتاتوری خود رأی و خودبين تبديل ميگردد. تمام نيروی سپاه و وزارت اطلاعات و امنيت که فرماندهان و وزيران آنها توسط خود او تعيين ميشوند، را زير کنترل خود قرار داده و يار پيشين خود رفستجانی را مجبور به سکوت و غير مؤثر در نظام ميکند. بی رحمانه جنبش سبز را سرکوب و خاموش مينمايد.
قدرت طلبی خامنه ای و زياده خواهی او شهرت جهانی يافته است. او سپاه را آزاد گذارده است که در هرجا عليه امريکا و متحدين آن اقدام نمايند. در عراق و افغانستان و.... همان طور که وزارت دارايی اخيرا فاش کرده است، تهران با سازمان القاعده همکاری ميکند. اين همکاری حداقل به ده سال قبل باز ميگردد. به طوری که در گزارش کميسيون 9/11 ملاحظه ميگردد دولت ايران تأمين کننده سلامت مسافرت افراد القاعده و ترتيب دهنده بازديد های القاعده با حزب الله لبنان و همکاری تهران با عماد مغينه رهبر ( درگذشته) تندگرايان عرب ميباشد.
شمار زيادی در واشنگتن و اروپا ميخواهند به خود بقبولانند که طرح ترور در واشنگتن توسط يکی از سازمان های وابسته به دولت ايران تدوين شده ، و خامنه ای دستور اين ترور را نداده است. بنابراين واشنگتن بايد در مورد عکس العمل های خود نهايت دقت را بنمايد. اما نه اين تفکر و نه سياستی که بايد اعمال شود الزام آور نميباشند.
خداوند به قاسم سليمانی کمک کند، مردی که احتمالا رهبری «گردان قدس» گارد اجرايی سپاه پاسداران را به عهده دارد و تدوين سناريوی ترور را ترتيب داده است ، اگر جريان کامل طرح را به اطلاع خامنه ای نگذاشته باشد، او بطور مسلم کار و يا جان خود را از دست خواهد داد. طی بيست سال گذشته خامنه ای سياستی را اجرا ميکند که بيشتر مربوط به خود او ميباشد، نه آن سياستی که توسط خمينی رهبر انقلاب تدوين شده بود.
طی بيست سال رهبری خامنه ای، دولت امريکا اعم از جمهوری خواهان يا دموکراتها پيام های مختلفی برای گفتگو درمورد مشکلات فی مابين به او ارسال داشته اند، که همواره با مخالفت خامنه ای مواجه شده ند. در نظرخامنه ای اين پيام ها کوشش هايی هستند که او شديدا از آنها وحشت دارد و آنها را حمله «فرهنگی غرب» برای نابودی ارزش های اسلامی ميداند.
اين پيام های شديدا صلح جويانه، مغاير با حمله امريکا به عراق و افغانستان بوده است، اين جنگ ها در اول مدتی باعث ترس دولت ايران ميشوند، اما پس از مدتی نهايتا ترس آنها از بين ميرود. خامنه ای به احتمالی با حمله در واشنگتن موافقت کرده است چون ديگر از توانايی نظامی امريکا وحشتی ندارد، چون برنامه و روند پيشرفت توليد سلاح اتمی او بدون شک به او قوت قلب داده است، هر چند رئيس جمهور امريکا بارها گفته است تلاش ايران برای رسيدن به سلاح های اتمی «غير قابل قبول» ميباشد. اما هنوز اقدامی انجام نگرفته است. بدين سبب خامنه ای چون می بيند نه جرج بوش و نه باراک اوباما در برابر کشتار سربازان امريکايی در عراق و افغانستان انتقامی از ايران نگرفته اند وحشتی از انتقام جويی امريکا ندارد.
رئيس جمهور اوباما آشکارا کرارا گفته است که نه امريکا و نه ايسرائيل برای جلوگيری از پيشرفت برنامه های هسته ای ايران به تأسيسات آن حمله نخواهند کرد. ضمنا بنا به گفته آقای اوباما او تقريبا تمام نيروی نظامی خود را از عراق و محققا از افغانستان بيرون خواهد کشيد. عده زيادی از امريکايی ها اين اقدام را نعمتی ميدانند، اما اين اقدام همچنان نشانه آن است که واشنگين ديگر علاقه ای برای حفظ برتری امريکاد در خاور ميانه ندارد.
اين رخداد ميتواند چراغ سبزی باشد برای افرادی مشابه خامنه ای که مبادرت به فشار بيشتر، و حملات بيشتر به امريکا و رقبايی که در منطقه با آنها دشمنی دارند باشد، مخصوصا عربستان سعودی که با تفکر شيعه مخالف است. در راستای فکری جمهوری اسلامی، سعودی ها در بخشی از قلمرو توطئه جهانی قرار دارند، که با نفوذ ايران در دنيای عرب مخالفت می ورزند. تلاشی که اکنون برای ساقط کردن بشار اسد نزديک ترين دوست ايران اعمال ميکنند در اين راستا است. همچنين فشاری که بر شيعيان بحرين وارد ميشود. طرح سوء قصد سفير عربستان سعودی در واشنگتن نشانه ای از ضد حمله خامنه ای بر عليه دو نيروی خارجی است که خامنه ای بيشترين نفرت را نسبت به آنها دارد.
کابينه باراک اوباما در پاسخ به اين اقدام احتمالا مبادرت به تحريم های بيشتری درمورد ايران بطور منفرد و يا مشترکا با پاره ای از کشورها اعمال خواهد نمود. تحريم های بيشتر عقيده بدی نميباشد. تحريم عليه سپاه پاسداران و فروش فرآورده های نفتی، که از نفت خام ايران بدست ميآيند ميتواند از نظر اقتصادی به ايران لطمات سختی وارد سازد، اما دولت ايران از اين کار بيمی ندارد. کاخ سفيد بدين نياز دارد که اين اقدام خطر آفرين را با نيروی نظامی پاسخ دهد. اگر اين عمل را انجام نگيرد، ما آن را ميخواهيم.
در دهه 1980 و 1990 ايالات متحده امريکا از پيشنهاد جرج شولتز وزير امور خارجه مبنی بر حمله نظامی به ايران، بعد از حمله به پايگاه نيروی دريايی در لبنان توسط پيروان خمينی امتناع می ورزيد. ما آن عمل تروريستی را به عنوان جنگی عليه خود ندانستيم، بلکه آن را يک جرم به حساب آورديم و فقط به شليک چند موشک به افغانستان و بمباران يک کارخانه دارو سازی در سودان اکتفا کرديم. اما اگر امروز اقدامی نکنيم بهايی که امروز ما خواهيم پرداخت به مراتب بيش از بهايی خواهد بود که در آينده بايد بپردازيم.