برعکس حرف هاي کساني که ميگويند بحث فدراليسم از زمان حمله آمريکا به عراق باب شده است، ابداً چنين نيست. شايد اين افراد خود از زمان حمله آمريکا به عراق دوباره پس از خواب چندين ساله به ياد جنبش سياسي ايران افتاده اند و فکر ميکنند که رهبر اين جنبش هستند و به سازمان هاي سياسي کرد توهين ميکنند و به آنها ميگويند که نماينده مردم کرد نيستند وقتي فکر ميکنند خود نماينده کل مردم ايرانند.
فدراليسم اقلاً در 20 سال گذشته بصورت فعال در محافل سياسي ايران مورد بحث بوده است. در اينجا نميخواهم همه بحث هاي تاريخي و سياسي در اين مورد را تکرار کنم چرا که براي آنها که صادقانه علاقمند به مطالعه اين مبحث هستند تاکنون به اندازه کافي توضيحات نوشته شده است [http://www.ghandchi.com/700-KurdsIran.htm] و آنها هم که نخوانده فقط موضع عداوت و تحريف اين بحث ها را دارند، و با ارائه بخث هاي نامربوط تاريخي ميخواهند ناسيوناليسم افراطي پان ايرانيستي خود را به کرسي نشانند، با تکرار من سعي نخواهند کرد که دقيق و بدون غرض ورزي بحث هاي فدراليسم را بخوانند.
چرا؟ به آن خاطر که اينان دنبال سوء استفاده از بحث واقعي ساختمان سياسي آينده ايران، براي اهداف شخصي خود هستند، و ميخواهند از اين نمد کلاهي براي خود بدوزند، و به رياست و صدارت در جنبشي برسند که سالها با آن کاري نداشته اند، و به يکباره که ميبينند جنبش فعال شده است سر و کله شان پيدا شده است، و بدنبال مقام و جاه و جلال براي خود هستند، و نه مسأله شان سختي هاي مردم کردستان است و نه مردم بقيه ايران، و اگر دوباره جنبش آرام شود اين آقايان به کار و کاسبي شان برميگردند.
مردم ايران هم ديگر آن مردم 30 سال پيش نيستند که گول امثال اين ها را بخورند ولي اينان نيز آزادند مثل هر کس ديگري امروز در جنبش سياسي ايران فعال شوند، و هر آنچه دل تنگشان ميخواهد بگويند، و افراد و گروه هاي سياسي اي را که اين سالها از پاي ننشستند و در اوج سرکوب مردم کردستان و نقاط ديگر ايران از هيچ فدا کاري مضايقه نکردند را هدف حملات بي شرمانه خود قرار دهند، تا مگر براي خود که در اين سالها در خواب بودند با کوچک کردن فعالين واقعي اين سالهااعتباري بسازند، و مطرح شوند. سخن من با اينان نيست و وقتم را هم با پلميک با امثال اين فرصت طلبان صرف نميکنم.
بحث من در اينجا با اکثريت رهبران جبهه ملي ايران است که دوباره دارند اشتباهي را ميکنند که در رابطه با برنامه جمهوري در ايران مرتکب شدند، و براي چندين دهه از حمهوريت دفاع نکردند، و حتي کساني از صفوف خود نظير دکتر حسين فاطمي را که از طرح جمهوري دفاع ميکرد در مقابل اتهامات کمونيست بودن و امثالهم تنها گذاشتند، در عين انکه دست آخر وقتي خميني شعار جمهوري را بدست گرفت، پشت سر خمنيي رفتند، و فقط در دوران جمهوري اسلامي که جمهوري بوسيله ملايان مسخ شده است، محکم پشت شعار جمهوري ايستاده اند، بجاي آنکه سالهاي پيش از آن از شعار جمهوري سکولار بروشني پشتيباني کنند، که پيش برنده طرح جمهوريت ليبرال و سکولار در ايران شوند، و نه آنکه امروز از طرف طرفداران جمهوري اسلامي مورد سؤ استفاده قرار گيرند.
در 20 سال اخير نيز حالت مشابهي درباره برنامه فدراليسم بوجود آمده است و بخش مهمي از جريانات سياسي ايران از نيروهاي ليبرال دموکرات، چپ، و آينده نگر گرفته تا نيروهاي سلطنت طلب، اسلامي و حتي بخش هائي از رژيم موجود پي برده اند که راه حل داشتن يک ايران يک پارچه فدراليسمي است نظير آمريکا، و نه حکومت متمرکز مدل فرانسه، که ما از زمان انقلاب مشروطيت دنبال کرده ايم. دوباره منتظر نشويم تا اين برنامه را رژيم موجود يا طرفداران سلطنت درک کنند و پياده کنند و بعد طرفدارش شويم. دوباره منتظر نشويم که اين برنامه ليبرالي نظير برنامه ليبرالي *جمهوري*، توسط نيروهاي ديگر، اول به جامعه ايران ارائه شود، بجاي آنکه نيروي اصلي اي که ادعاي طرفداري از ليبراليسم و سکولاريسم را دارد، پيش قراول ارائه آن به جامعه ايران شود.
هفته ديگر بيست و هفتمين سالگرد انقلاب 1357 است. آنچه چند سال پيش درباره اين انقلاب واپسگرا و اصلاح طلباني که دنبال ترقي ايران نبودند ميگفتم [http://www.ghandchi.com/355-Iran1357.htm] را کمتر کسي حاضر بود بشنود و به انواع مختلف من را سانسور کردند که چرا اينگونه به اصلاح طلبان اسلامي بخاطر عدم ترقي خواهي آنها ميتازم، اما امروز بر همه واقعيت آشکار است. دوباره دنبال شعارهاي اشرافيت ليبرال ايران که "شاه سلطنت کند و نه حکومت" بجاي طرح همه جانبه ليبراليسم و سکولاريسم نباشيم، و دوباره اين بار هر عدم تمرکزي را بمثابه "تجزيه طلبي" نخوانيم، که در بهترين حالت برنامه اشرافيت ليبرال ايران است که حتي آنها هم ديگر جمهوري خواه شده اند و بزودي فدراليسم را هم خواهند پذيرفت. يعني من تعجب نخواهم کرد اگر رژيم جمهوري اسلامي خودش زودتر به کارائي برنامه فدراليسم براي ايران پي برد، همانگونه که از برنامه *جمهوريت* زودتر از نيروهاي ليبرال ايران پي برد و از آن استفاده کرد و بروشني از جمهوريت در برهه تاريخي تعيين کننده انقلاب سود جست، و حکومت اسلامي خود را با استفاده از اين برنامه مترقي برقرار کرد، وقتي که تا آخرين لحظه انقلاب، جبهه ملي از دادن شعار روشن در دفاع از جمهوريت امتناع ميکرد.
پشتيباني از فدراليسم حمايت از انحاد ايران است و آنهائي که طرح فدراليسم را تجزيه طلبي مينامند در واقع با فشار آوردن به بخشهائي از ايران که از تعصبات دولت مرکزي بستوه آمده اند، باعث بخطر افتادن استقلال ايران، و ازهم پاشيدن ايران ميشوند، همانگونه که افغانستان يک زمان از ايران جدا شد، و اينگونه جدائي ها امروز آسان تر ميتوانند صورت پذيرند، تا زمان جدائي افغانستان [http://www.ghandchi.com/310-GlobalFed.htm] و چنين جدائي ها به ايجاد کشورهاي فقير بيشتري مانند افغانستان در منطفه خواهد انجاميد، ولي تقصير هم بر گردن آنهائي خواهد بود که با فدراليسم مخالفت ميکنند و هم مقصر آنهائي خواهند بود که بخاطر خسته شدن از ناسيوناليسم افراطي پان ايرانيست، جدائي از ايران را که بقيمت ايجاد کشورهاي فقيري نظير افغانستان است، دنبال ميکنند.
به اميد جمهوری آينده نگر فدرال، دموکراتيک، و سکولار در ايران
سام قندچي، ناشر و سردبير