متن سخنرانی حسن شریعتمداری در اولین کنگره جبهه ملی ایران- اروپا ، کنگره ورجاوند
• با توجه به این روند دگرگونی که بطور روزمره نیز در حال انجام است، تنها می توان از جهان بینی عصر مصدق و جبهه ملی نخستین الهام گرفت، درس آموخت ولی بدون تطبیق آن با شرایط موجود کاربست این دستاوردها در عالم سیاست به نتیجه چندان مثبتی نخواهد انجامید ...
دوستان گرامی،
خانمها و آقایان عزیز،
موفقیت شما را در برگزاری کنگره جبهه ملی ایران- اروپا صمیمانه تبریک می گویم.
امیدوارم که این کنگره آغاز نوید بخش تشکلی وسیع، روزآمد و مثمر ثمر باشد و الهام بخش سازمانیابی و تحزب مدرن در نیروهای ملی و دموکرات جامعه در حال گذار ایران شود.
گذار از سنت حاکم بر تشکلهای سیاسی جامعه ما و بخصوص نیروهای ملی و دموکرات و تبدیل شدن به سازمانهایی کارآمد و مدرن بدون بازنگری و نوسازی اصول نظری و جهان بینی کلی و گفتمان سنتی، از طریق نقد و بررسی و بازبینی ممکن نخواهد شد.
جبهه ملی ایران از سرمایه سیاسی قابل ملاحظه ای برخوردار است. انتساب جبهه ملی به دکتر محمد مصدق که شعاع شخصیتش فراتر از هر دیوار تنگ تشکیلاتی است و متعلق به ملت ایران است با اینهمه دستمایه گرانبهایی برای جبهه ملی است. جبهه ملی و شخصیتهای متعلق به آن باوجود فراز و نشیبهای چند دهه حضور در صحنه سیاست ایران در مجموع تصویری مثبت همراه با خوشنامی و صداقت در حافظه جمعی ایرانیان یرای خود اندوخته اند.
ولی این انباشت اجتماعی گرانبها و مثبت با وجود ارزش سیاسی آن تنها در حکم یک پشتوانه معنوی می باشد که ملیون ایران را بهم پیوند می دهد. نسل جوان را جلب می کند و به این حرکت اعتبار می بخشد. می توان از سنت این جریان ملی آموخت و از آن الهام گرفت.
با این وجود نباید این انباشت اجتماعی و پشتوانه معنوی را با دستمایه جاری و واقعی سیاسی اشتباه گرفت. علاوه بر این پشتوانه گرانبها جبهه ملی به سرمایه انسانی، معرفت سیاسی منطبق با داده های امروز، کارآمدی و انسجام تشکیلاتی و امتیازات بروز دیگری نیازمند است تا بکمک این عوامل سیاست بورزد، مطرح شود و اثر گذار باشد.
جهان در نیم قرن گذشته با سرعتی بیمانند شاید به اندازه چندین قرن قبل از آن تغییر کرده است. عالم سیاست و مفاهیم متعلق به آن نیز متاثر از این تغییرات دچار دگرگونیهای اساسی شده اند. جامعه ایران نیز در این ۵۰ سال تغییرات قابل ملاحظه ای نموده است.
با توجه به این روند دگرگونی که بطور روزمره نیز در حال انجام است، تنها می توان از جهان بینی عصر مصدق و جبهه ملی نخستین الهام گرفت، درس آموخت ولی بدون تطبیق آن با شرایط موجود کاربست این دستاوردها در عالم سیاست به نتیجه چندان مثبتی نخواهد انجامید.
در ادامه این گفتار میکوشم چند درس اساسی از مکتب مصدق و جبهه ملی گرفته و آنرا با شرایط امروزین تطبیق دهم، باشد که راهنمای عمل منتخبین این کنگره شود:
۱- آنچه که در نهایت برجستگی می توان بعنوان سنت مصدق از آن یاد کرد بینش اعتدالی او
ویاران اوست.
در بین دو افراط روشنفکران مدرن و سنت گرا او خط اعتدال را تعقیب کرد. در فضایی که تقی زاده ها می گفتند ایرانی باید از فرق سر تا ناخن پا فرنگی شود و جلال آل احمد ها عقیده داشتند که غرب زدگی مانند وبازدگی و طاعون زدگی در دایره امراض است و باید به سنت چسبید و از آن جدا نشد. جبهه ملی و مصدق مشی خود را اعتدال در بین این دو افراط قرار دادند و باین وسیله ارتباط خود را هم با طبقه روشنفکر و مدرن جامعه و هم با اقشار سنت گرا مانند روحانیت و بازار همواره حفظ نمودند. در نتیجه جبهه ملی بعنوان شناسنامه خود به یک جریان ملی و معتدل ترقی خواه شهرت یافته است. در عالم سیاست نیز در دوران مصدق دو نوع ملی گرایی افراطی و معتدل بموازات هم در جامعه ایران وجود داشت.
ملی گرایی افراطی که عمدتا به ایدئولوژی ناسیونالیستی تکیه داشت از دوران رضا شاه سربر آورده بود و تحت تاثیر ناسیونال سوسیالیسم هیتلری و ناسیونالیسم اروپایی و در تقلید از آنها داد سخن از برتری نژاد آریایی میداد. رضا شاه بخصوص پس از سفر به ترکیه و تحت تاثیر آتاتورک و ترکان جوان سعی در بوجود آوردن نسخه یی ایرانی از گرایشات ناسیونالیستی آنان داشت.
افتخار به نژاد آریایی، ستایش مبالغه آمیز ایران باستان، نفرت از اعراب و سیاست یکسان سازی نژادی و قومی و زبانی اساس سیاستی بود که بقایای آن در دوران محمد رضاشاه پهلوی نیز ادامه داشت و دستاویز برقراری جشن های ۲۵۰۰ ساله و تاجگذاری و لقب آریا مهری بود.
مصدق و جبهه ملی هرگز در دام این افراط در نغلطیدند. ملی گرایی آنان در افتخار به گذشتگان و خاک و تبار نبود.
آنان مردم ایران را دوست داشتند و برای بهروزی مردم زمان خود فعالیت میکردند. برای آنان حقوق والایی قایل بودند که فقط با مبارزه با استعمار خارجی و استبداد داخلی میسر بود. همان استبدادی که خود را مظهر ناسیونالیسم ایرانی می دانست .
ولی اوبرعکس به رای مردم متکی بود و برای استیفای حقوق آنان مبارزه میکرد. این رویکرد باعث شد که ملی گرایی مصدق همواره در تقابل با ناسیونالیسم افراطی درباری وجهه یی معتدل داشته باشد. او دراین پیکار سیاسی نیز مروج مکتب اعتدال و واقع گرایی بود.
درسی که میتوان از این سنت بجا گرفت اینست که در زمان حاضر نیز نباید بهیچ وجه تحت تاثیر رفتار بشدت ضد منافع ملی حاکمان فعلی ایران و گفتمان ضد ملی آنان دچار عکس العمل شده و بوادی افراط در ملی گرایی در غلطید. مشی اعتدالی جبهه ملی در این زمینه مهم هم چنان باید حفظ شده و ادامه یابد.
اکنون طرفداران ناسیونالیسم افراطی در قدرت نیستند و بنابر این مرز بین گفتمان متعلق به جبهه ملی و گفتمان افراطی آنان مرزی سیال است.
باید نهایت مواظبت را داشت که از دایره اعتدال خارج نشده مروج برتری جویی نژادی، زبانی و تبارستایی نشویم و نگاه یکسان و نگرش معتدل ما باید همه فرهنگها، اقوام، ادیان ساکن ایران را بالسویه شامل شود.
جبهه ملی خانه بخش میانی و معتدل همه آنها است. باید با توجه به خواستهای منطقی آنان و همدلی با آنان جاذبه کافی برای اینکه جبهه ملی را خانه خود بدانند ایجاد کرد. وحدت ملی ایران را هر نوع ملی گرایی افراطی دچار بحران خواهد کرد. فاصله آشکار جبهه ملی با ناسیونالیسم رضاخانی در عمل و در گفتار و رفتار تک تک افراد آن باید منعکس شود تا جایی برای مقایسه و این همانی نماند.
۲- در روزگار مصدق ایران از شمال با شوروی تازه نفس و مقتدر و از جنوب با انگلستان کهنه کار و دخالتهای آن مواجه بود.
روش سنتی شاهان قاجار که کمابیش در دوره پهلوی نیز ادامه داشت باج دهی مداوم بهر دو قدرت بود تا امکان ادامه حیات سیاسی ممکن شود. مصدق با مطرح کردن تز "موازنه منفی" بجای "موازنه مثبت" معمول تا آن زمان گفت که صحیح آنست که بجای باج دهی و ایجاد توازن از این طریق بهیچ کدام از دو طرف فوق چیزی خارج از محدوده منافع ملی ندهیم. یعنی منافع ملی ایران باید اساس داد و ستد با این دو قدرت فائقه باشد.
در آن شرایط دشوار این ابتکار بسیار برجسته و شجاعانه بود. از یکسو در سیاست خارجی اساس بر "منافع ملی" قرار گرفت چیزی که تا آنروز اصلا مطرح نبود. از سوی دیگر با ندادن امتیاز بهر دو طرف نوعی تعادل پایدار جدید ایجاد می کرد. نتیجه این سیاست عمل تاریخی ملی کردن صنعت نفت و عدم واگذاری امتیاز نفت شمال به شوروی بود. شاید اگر مصدق همچنان به اصل اعتدال خود در بازستانی حقوق ایرانیان تکیه داشت تاریخ بنوعی دیگر ورق میخورد. چون تاریخ فقط یکبار حادث می شود و امکان تکرار آن وجود ندارد.
قضاوت نیز در این موارد بسیار مشکل است. آنچه برای ما مهم است آموختن از گذشته است. از آن هنگام تا کنون دنیا به نحو بی سابقه ای تغییر یافته است. همسایه شمالی در شکل و اقتدار قبلی وجود خارجی ندارد. انگلستان هم همسایه جنوبی ما نیست. جهان دو قطبی قبلی که بین بلوک سرمای داری و کمونیسم تقسیم میشد و دوران جنگ سرد پس از آن نیز تغییر یافته است.
درس گرانبهایی که از مصدق می توان آموخت عمل بر مبنای "منافع ملی" بعنوان اساس سیاست خارجی و مبارزه برای بهروزی نسل موجود و اعاده حقوق اقتصادی سیاسی و دمکراتیک آنان است .
هر انسان دموکراتی به رای انسانهای موجود و نسل حاضر مملکت خود تکیه دارد و بنابر این باید برای بهروزی آنان مبارزه کند وحق ندارد که نسل موجود را فدای جاه طلبی های واهی مانند احیاء عظمت گذشته به قیمت از بین رفتن نسل حاضر به امید و وعده بهروزی نامعلوم و اقتدار و عظمت آیندگان نماید، کاری که جاه طلبی های سران جمهوری اسلامی انجام می دهد و متاسفانه با تحریک احساسات ملی افراد نا آگاه آنان را به دنبال خود می کشاند.
٣- جامعه ایران در دوران مصدق ترکیب خاص خود را داشت. جبهه ملی در شورای رهبری خود به این ترکیب جامعه توجه نموده و از افراد بارز و برجسته و روشنفکر را از همه اقشار در خود جذب نموده بود. عشایر-اقوام- روحانیت- بازار اقشار اداری و روشنفکران و جوانان بارزترین نهادهای اجتماعی آنروز ایران بودند.
در ترکیب شورای مرکزی جبهه ملی و در رهبری آن ناصرخان قشقایی- سنجابی- بختیار- امیرتیمور کلالی،....از عشایر و اقوام، آیت ا... طالقانی- انگجی- زنجانی از روحانیت، مرحوم شمشیری- لباسچی- مانیان و دیگران از بازار و ادیب برومند- شایگان- دکتر صدیقی- دکتر آذر- مهندس بازرگان و دیگران از روشنفکران ودانشگاهیان و اقشار اداری و عده زیادی از جوانان مانند مرحوم فروهر و دیگران در جبهه ملی حضور داشتند. حال جامعه ایران دچار تغییر اساسی در ترکیب جمعیتی خود شده است. دیگر نمی توان در جامعه فعلی از عشایر سخن گفت- در کنار بازار صنعت ایران سر بر آ ورده است و جمعیت شهرنشین بسیار وسیع تر از آن زمانست و نسبت جمعیت جوان به بزرگسالان بسیار بالا تر است . زنان نیز سهم بسزایی در فعالیتهای اجتماعی یافته اند. ولی اصل داشتن پایگاه اجتماعی از طریق شرکت دادن فرهیختگان این بخشها در رهبری سازمان درسی است که ما می توانیم از سنت مصدق و جبهه ملی بیاموزیم.
به ترکیب کنونی جبهه ملی نگاه کنید خواهید دید که جای بسیاری از این فرهیختگان خالیست.
اگر جبهه ملی می خواهد یک تشکیلات سراسری و وسیع باشد باید در رویکرد خود به جامعه تجدید نظر اساسی کند و درهای خود را به روی مردم بگشاید و از آنان نه بعنوان سربازان مطیع حزبی که به عنوان رهبران آینده و حال ایران استفاده کند.
امروز جامعه فقط باخواست داشتن راه حل برای مسایل و مشکلاتش جذب یک تشکیلات سیاسی می شود. این راه حلها مجموعا در سیاستهای ایجابی یک تشکیلات سیاسی متبلور است و نه فقط در شعارهای سلبی و اعتراضات و انتقادهای آن به حاکمیت استبدادی.
جبهه ملی با روش تمرکز بر پایگاههای اجتماعی جدید که اقشار میانی جامعه ایران می باشند باید برای مشکلات جامعه راه حل بدیل ارائه کند تا بتواند آنانرا جذب نماید.
۴- همانطور که گفته شد تاکید بر منافع ملی باید اساس سیاستهای جبهه ملی ایران باشد. ولی متاسفانه در ایران هرگز منافع ملی مورد تعریف علمی قرار نگرفته است.
مضافا با توجه به تعاریف مبهمی که از منافع ملی داریم، با تغییرات حاد چند دهه اخیر این تعاریف نیز باالکل بی اعتبار شده است. ضروریست که منافع ملی با توجه به وضعیت جدید جهان باز تعریف شده و با واقعیت جهانی نوین منطبق شود. امروز منافع ملی در سیر جهانی شدن تنها در هماهنگی با تمدن جهانی معنی پیدا میکند. بیگانه ستیزی باعث انزوا است.
گشایش مرزهای جغرافیایی و اقتصادی در حد امکان باعث جذب نخبگان انسانی و سرمایه اقتصادی است. که لازمه هر پیشرفت مستمری است. گرایشهای ناسیونالیستی افراطی آمیزش با دیگر فرهنگها و جذب سرمایه های انسانی، فرهنگی و اقتصادی رامتوقف می کند زیرا اساس آن زندگانی نستالژیک و حماسی در فضای برتری جویانه نسبت به دیگر فرهنگها است.
امروز با توجه به روند سریع جهانی شدن دیگر اقتدار ملی در برتری طلبی و تمایز جویی از دیگران تحقق نمی یابد. منافع ملی پیش از آنکه در تمایز و تضاد با دیگران تعریف شود در اشتراک منافع با دیگران تحقق می یابد. فرهنگها از داد و ستد با هم غنا پیدا می کنند.
امنیت ملی در سایه توان تسلیحاتی نه تنها بدست نمی آید بلکه چون باعث دامن زدن به رقابت تسلیحاتی می شود چه بسا با افزایش تنش و ایجاد فضای سوء ظن خود به خطر می افتد. امروز امنیت ملی فقط در سایه ایجاد منافع مشترک و سرمایه گذاری با دیگران و گسترش بازار سرمایه و کار میسر است. متاسفانه نظام حاکم بر ایران درست در جهت عکس عمل میکند و منافع ملی ما را با خطرات عمده یی روبرو کرده است.
جبهه ملی ایران اگر بتواند صدای خود را بلند به گوش جهانیان برساند و بعنوان نماینده تاریخی ملت ایران بگوید که تمدن ایرانی تمدنی همسرشت با تمدن جهانی است و بحران ناهمسرشتی نظام حاکم بر ایران با تمدن جهانی که ما را بسمت نابودی می کشاند بحرانی تحمیلی از سوی توده ای جاهل، زودگذر و ظالم است که متاسفانه امروزه بر مقدرات مملکت حاکم می باشند در آن صورت بدیل شایسته ای برای اداره کشور خواهد بود چون هم جهانیان و هم مردم کشورمان خاطره ای مثبت از این نام در تاریخ معاصر ایران دارند.
جبهه ملی ایران از طریق چند تن از رهبران آن منشور خود را منتشر نموده است.
صرف انتشار این منشور اقدام شجاعانه و گام مثبتی است که باید با توجه به شرایط خطیر فعلی کشور مورد تقدیر قرار گیرد.
با همه اینها و با توجه به آنچه گفته شد بعقیده من در بسیاری از موارد باید مورد باز بینی اصولی قرار گیرد. تا از طرفی انسجام درونی آن بیشتر تامین شود و از سوی دیگر با آنچه که بسمع حضار گرامی رسید انطباق بیشتری در جهت اعتدال در بینش ملی و توجه به پایگاه اجتماعی در جهت جذب آنان پیدا کند. شاید شرایط برای به بحث گذاشتن ای منشور قبل از انتشار رسمی فراهم نبود و ضرورت انتشار آن در شرایط فعلی بیش از ضرورت بحثی همه جانبه در محتوای آن باعث شد که این منشور در دایره محدودتری تنظیم شود ولی بعقیده من ضرورت برخوردی اصلاحی در جهت تکمیل آن بچشم می خورد، چیزی که از فرهیختگان این جمع مورد انتظار است، تا بتواند محور مدرن شدن و کار آمد شدن بیشتر حرکت دموکراتیک ملی و معتدل ایران در جهت جایگزینی نظام سیاسی فعلی به یک نظام سیاسی مبتنی بر دموکراسی، حقوق بشر و رشد همه جانبه کشور و همسرشتی آن با جهان متمدن باشد.
به امید آنروز.
مهندس حسن شریعتمداری
کلن 30 سپتامبر 2007
«خطر نابينايی، يک چشم اسانلو را تهديد می کند» بهروز کارونی