دوچیز طیره ی عقل است
دم فروبستن به وقت گفتن و گفتن به وقت خاموشی
جبهه ی ملی ایران- اروپا چندی است که شماری از جوانان و نو پیوستگان زن و مرد را با اندیشه ها و آرمانهای ملی در میان خود جای داده است. این افراد چه بر اساس پشتوانه خانوادگیشان در جبهه ی ملی و چه به علت سن و سال و دوران رشدشان پس از انقلاب اسلامی ، نه میتوانستند به چپ سنتی تعلق داشته باشند نه آنارشیست بوده باشند و نه ساواکی!
اینان با حس ژرف میهن دوستی در پی یافتن سازمانی ملی ، برای کوشش در راه تحقق بخشیدن به آرمان های نهضت مشروطه و استقرار دمکراسی و حفظ یکپارچگی کشور به جبهه ی ملی به عنوان خاستگاه آرمانی خود روی آورده اند ، اما تاسف بار اینکه به جای یافتن چارچوبی تشکیلاتی و منسجم در جهت فعالیت ثمر بخش سیاسی با کشمکش های فرسایشی و پایان ناپذیر گروهی از پیش کسوتان و قدیمی های قدرت طلب و خود محور بر سر صلاحیت و مر جعیت داشتن رو برو شده اند .
اگر این آقایان خودمحوربین کا ر و مبارزه ی سیاسی را در به دادگاه بردن و به افترا بستن یکدیگر خلاصه میکنند چه بهتراست که راه اندرونی را در پیش گرفته و فضای سیاسی را برای نسل جدیدی که به دور از کینه توزی های شخصی و آشنا به اصول مدرن تشکیلاتی و خواهان دمکراسی می باشد باز کنند.
آیا بهتر نیست راه و آرمان دکتر مصدق و نام جبهه ی ملی را از کشمکشهای شخصی افرادی قدرت طلب به بهانه ی روشنگری تاریخی زدود. پر واضح است که این نوع نمایش قدرت به هیچ وجه نه مورد اعتنای جوانان و نو پیوستگان به جبهه ی ملی قرارمیگیرد و نه راه گشایی برای ایران و ایرانیان در بند میباشد.
با زدودن نام و رسم جبهه ی ملی از اختلافات خصوصی آقایان که به مرز و مرحله ای بیمارگونه
کشیده شده راه برای نسلی جدید و نوپا بازمی گردد. این نسل خواهد توانست با توجه به پتانسیلی که جبهه ی ملی از بدو بنیان گذاری خود تا کنون در خود پرورانده در بستر جبهه ی ملی متحد شود و رشد یابد و برای استقرار آرمان های خود در صحنه ی سیاست کوشا باشد.
این نوشته به هیچ وجه در نظر ندارد توهم خواستن اجازه برای فعالیت زیر نام جبهه ی ملی را در این دوستان بیانگیزد. دلنگرانی ما تنها حیثیت سیاسی به خطر افتاده ی این بزرگان است که هر کدام روزگاری به گونه ای به خدمت مشغول بوده اند و شوربختانه زمان ترک آبرومندانه و به هنگام صحنه را از دست داده اند واکنون صحنه ی تراژیکی را بوجود آورده اند و بعضن آب به آسیاب دشمنان نهضت ملی می ریزند .
درست در زمانی که نسل جدید جبهه ی ملی در حال گذشت از خاکریزهای ایدئولوژیک نسل پیشین می باشد و بر لزوم همگرایی و همکاری همه ی نیروهای ملی که تعریف و تا ییدشان را در انحصار هیچ کس نمی داند تا کید می کند ، برخی از آقایان با چوب گذشته به جان هم افتاده و یکدیگر را حتا به خیانت تاریخی و ملی متهم میکنند و با قایل بودن حق ویژه برای خود وخود را سرامد دانستن به
تا یید وتکذیب این و آن می پردازند ، بدون آنکه مشکل ارایه راه حلی برای التیام دردهای مردم و برون رفت از کابوس ولایت فقیه را بر خود هموار سازند.
جبهه ی ملی با داشتن منشور و اساسنامه ای که برنامه های کلان سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی ، حقوقی و اجتماعی را برای فردای ایرانی آزاد ترسیم کرده است دیگر یک مکتب نیست بلکه سازمانی است به تمام معنا سیاسی با برنامه ای روشن. پوشیده ماندن این روند از دیدگان این آقایان را اگر خیلی خوشبین باشیم باید به حساب خطای باصره بگذاریم!
ما به عنوان نسل جوان جبهه ملی با پا فشاری برای ایجاد تشکیلاتی منسجم و تا ثیر گذار به منظور منظم کردن و جهت بخشی به مبارزه بر علیه استبداد مذهبی که مشکل اصلی کشورمان است ، بر برپایی کنگره ی جبهه ی ملی ایران – اروپا ، طبق زمانبندی تعیین شده تا کید شدید داریم.
پاینده باد ایران
سازمان جوانان جبهه ملی ایران-اروپا