جناب اقای احمدی نژاد رئیس جمهوراسلامی
با درود و سپاس از کوشش شما برای حضور خانم ها در ورزشگاهها وهمچنین جواب و تذکر بجای شما به حاکم قطر در مورد استفاده صحیح از نام جاودانی خلیج فارس.
آقای احمدی نژاد ،نامه جنابعالی به پرزیدنت بوش حاوی نکات جالب و قابل توجهی است.تاکید و نگرانی شما نسبت به مسئولیتئ که شما وهمتای آمریکایی خود در قبال ملتهای ایران و آمریکا دارید قابل تعمق است و سئوال برانگیز.
در آمریکا ضرب المثل معروفی است که میگوید:"کار خیرخواهانه از خانه آغاز میشود" معادل فارسی ان این است که میگویند"چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است".
سئوال اینجاست ، شما که این چنین ریزبینانه و مومنانه به مسائل ومشکلات جهان و امریکا پرداخته اید،چرا و چگونه از این همه بیداد و غم در سرزمین خود غافل شده اید؟ چرا چراغ عقل و داد را در خانه خود روشن نمی کنید؟
حتما بیش از نیمی از مردم ایران میخواهند بدانند چگونه تلاش شما، منتخب مردم، برای ورود بانوان به ورزشگاه ها توسط چند نفرکه منتخب مردم نیستند خنثی میشود؟
مردم ایران میخواهند بدانند در کشوری که صدها ملیون دلار در روز درامد نفتی دارد، چرا بیش از 10 ملیون نفر زیر خط فقرزندگی میکنند(گزارش ایسنا)، اعتیاد و فحشا بیداد میکند ولی واعظ طبسی ها و دیگر سران بنیاد هایی که مالیات نمیدهند و به هیچکس جوابگو نیستند در داخل و خارج از کشور در ثروت غوطه میخورند ؟
کارگران،صنعتکاران و مردم ایران میخواهند بدانند چرا سرمایه های عاید از درامد نفت در خارج انباشته میشوند و چرا دخترکان حضرت فاطمه زهرا که گناهی به جز فقر ندارند به اسارت در ان سوی خلیجی که شما به عدم استفاده صحیح از نامش حساسیت دارید برده میشوند؟
ملیون ایران میخواهند بدانند چه بر سر پرونده جنایت فروهر ها و دیگر فرهیختگان ایران آمد؟. آمران وعاملان این جنایات هولناک امروز چه میکنند؟.آنها میخواهند بدانند چرا آقازاده حاج آقا فلاحیان که مردی را در کوچه ای به گلوله میبندد، آزاد است ولی اسطوره مقاومت ایران ، عباس امیرانتظام، پس ازتحمل 27 سال ستم در سیاه چالهای اسلامی بدون انکه جرمی مرتکب شده باشد، بجای اعاده حیثیت بازهم به دادگاه های شما احضار میشود؟
چرا طبر زدی ها ،لهراسبی ها ، دارب زند ها و صدها زندانی عقیدتی دیگربه جرم دگر اندیشی در اسارت شما هستند و چرا عارف و امینی زاده و هزاران جوان ارزشمندی که سرمایه های مملکت هستند را از تحصیل محروم میکنید ، از کشور میرانید و آواره میکنید؟.
آقای رئیس جمهور ، دکتر محمد مصدق با اتکا به قدرت و حمایت مردم وبا توجه به اولویتهای کشور بود که پوزه استعمار را به خاک مالید و با پیروزی در دادگاه لاهه، ایران را به عنوان کشوری قانونگرا به جهان شناساند.او امروز با وجود تمام دشمنی و عداوت رژیم گذشته و رژیم شما نسبت به او ،در قلب هر انسان آزادیخواهی ریشه دارد. مصدق چراغ استقلال و حاکمیت مردم را در خانه خود روشن کرد که نور آن به سراسر جهان تابید و هنوز هم میتابد .
این نامه محتاج به جواب نیست چون شک دارم که جوابی برای این سئولات داشته باشید اما
آقای احمدی نژاد، چراغ عدل و انصاف را در خانه خود روشن کنید که این چراغ به مسجد جهان حرام ست.
بیژن مهر
بوستون- آمریکا
اردیبهشت 84
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
جبهه ملی و جنبش رفراندم
نقش جبهه ملی ايران در فراخوان ملی بس مهم و جنجال بر انگيزارزيابی شده است.عده ای با تلخی وشکايت از عدم حضور جبهه ملی در ايران در حمايت از رفراندم ملول و غمگين هستند،چرا که عمده ترين نيروی ملی در حساس ترين لحظات تاريخی انطور که بايد و َشايددر صحنه حضور ندارد،پس در خدمت رفراندم نيست.برخی معتقدندکه شايدجبهه ملی در روند کندی جنبش رفراندم نقش دارد.تاريخ نشان ميدهدکه هميشه بحران در کشورجبهه ملی را به خدمت فرا خوانده واين بار نيز اوضاع سخت بداست پس جبهه ملی کجاست؟.
حقيقت اين است که جبهه ملی در دسامبر 2003 وژانويه 2004 طی بيانيه هايی همه پرسی را تنها راه برون شد از بحران دانسته* و امروز هم اصل رفراندم را ميپذِِيردو تنها مکانيزم برگزاری رفراندم و راهکارهای عملی آنرا به چالش طلبيده(گفتگوی کوروش زعيم با خبرگزاری جبهه ملی)*.دوستان بايد بدانند که سابقه ونقش تاريخی جبهه ملی اين امکان را نمی دهدکه جبهه ملی در راهی توجيه ناپذيرو بدون استدلال قدم بگذارد،امضا کنندگان فراخوان درچندمورد تغيير نظرداده اند. بعد از انتشار فراخوان خودرا در جايگاه حاميان و نه رهبران گذاشته و گفته اند که هدفشان اين چنين بوده و آن چنِن نبوده است ، که البته اين تغير نظرهاوحرکت های تاکتيکی براي فرار از تِيغ استبداد،نه تنها چيِزی از حقانيت و شجاعت آنان کم نمی کندبلکه باِيد به ديدروشن بينانه و آگاه آنان آفرين گفت. نقش آنان در تاريخ محفوظ است ،هر زمان که رفراندم رخ دهد. چهار نفرازآنان عضوی از يک تشکل دانشجويي هستند و چهار نفر ديگر مبارزانی بدون وابستگی سازمانی هستند وبيشتر مسئوليت فردی دارندتا حزبی يا سازمانی .آياامکان چنِِين تغيرجايگاه و ياتغير نظری برای جبهه ملی ايِران با وجودحساسيت زمانی و جو استبدادی حاکم امکان پذيِر است؟.
جبهه ملی نمی تواند بدون داشتن تمام پاسخ هاو ارزِِيابی تمام موانع وارد به راهی شود که راهداران آن همگی جلادند و اعتبار نيم قرن مبارزه در کشوری که قاضی وجلاد يکی هستند، مطرح است.
اما در خارج حکايت ديگری است ،اينجا تيغ جلادان برنده نيست و ديالوگ وگفتمان بلای جان سياه کاران رو به سقوط است .جبهه ملی ايران در خارج از کشور اولِين تشکلی بود که در 30 نوامبر 04 به فراخوان پيوست و بِيش از 50 نقر از اعضابا شرط سازماندهی گسترده برای جنبش رفراندم، به فراخوان پيوستندتا تنور فراخوان گرم بماند و با بروکراسی و کندی سازمانی به سردی نگرايد.دکتر مدنی در 5 دسامبر 2004 حمايت خودرا از اصل رفراندم اعلام کرد* و ديگر دوستان در جبهه هنوز در راهند. اعلاميه ای موسوم به "به نام منافع ملی هشدار ميِدهيم"از جانب چند نفر منسوب به جبهه ملی در خارج از کشورمنتشر شد که در شان و منزلت جبهه ملی نبود و خشم
تمام فعالين جبهه ملی را بر انگيخت چرا که سراپاتحريف بودو حمله شخصی .يعنی موضوعاتی که تا به حال در هيچيک ازبيانيه های جبهه ملی ايران در داخل و خارج از کشور مشاهده نشده بود.اين اعلاميه که گويا ثمره ِيک کنگره 4 نفره سازمان برونمرز درلس آنجلس بوده** ، پيش از ضربه زدن به فراخوان ،به طرد کامل اين چند نفرمنجر شد چراکه بلافاصله بعد از اين اعلاميه ،بيانِه ای به حمايت از فراخوان و با امضای نزديک به 40 نفر از اعضای جبهه ملی برونمرزدر اروپا منتشر شد و انان به ديگر ياران خوددر آمريکا پيوستند که از حمايت کنندگان اوليه فراخوان هستند و از اعضای موسس جبهه ملی برون مرز.نتيجه آنکه خانواده جبهه ملی به درستی و با درک واقعِيتهای موجود وبااحترام به تصميم جبهه ملی در ايِران از فراخوان حمايت کرد و ميرود تا سهم عمده ای را شکل گرفتن اين جنبش ملی بعهده گيرد.
در گفتمان و تبادل نظردر باره رفراندم،تا کنون جبهه ملی چندان فعال نبوده و غير از چند مقاله که يکی دوتای انها هم مربوط به همان مرطود شدگان است که ميتواند يک سند تماميت خواهی در خارج از کشورباشد وبه دليل ماهيت نويسنده ، محتوئ حمايت از رفراندم نيزدر آن قابل ترديداست،مطلب ديگری موجود نيست .اما درادامه راه نقش جبهه ملی در خارج ميتواند تعين کننده و در هماهنگی نيروها بسيارموثرو مهم باشد.
گفتمان خانواده جبهه ملی به منظور برداشتن مرز خودی و غير خودی در تمام مراحل راه دمکراسی ورسيِدن به حاکمِيت ملی ،همزمان با ديگر نيروهای ملی باِيد آغاز شود.رفراندم خواسته و حق مشروع ملت ايران است و گرِِيزی از آن برای ايران نيست.هيجکس را نمي توان در روند جنبش حذف کرد و اين حق مسلم را از کسي کرفت.برچسب زنی ،تحريف واقعيت ها و خود محوری تنهااِين راه را دشوار ميسازد و با عث تاخيرشکل گيری جنبش مِيشود.اگرگفتگو دستاورد مهم ايِن فراخوان است چرا عده ای با خود محوری و انکار حقوق ديگران اين حق و دستآورد را از خود ،جبهه و سازمانی را که به آن مومن هستند سلب ميِکنند.جبهه ملی ايران بحث و گفتکو در درون وبرون گروه را برای تمام هواداران حاکميت ملی تائيد و تشويق مينمايد.اما بهتر است که عينک خود محوری و کج انديشی از ديِده گان برداشته شود وباِِيد به رای اکثريت گردن نهاد.