رابرت گيتس در سفر به خاورميانه و در ديدار با مقامات اسرائيلى اعلام کرد که تا ماه سپتامبر به ايران فرصت دادهايم تا پيشنهاد آمريکا را مبنى بر گفتوگو مبنى بر برنامه اتمى ايران مورد پاسخ دهد. از سوى ديگر حسن قشقاوى، سخنگوى وزارت امور خارجه ايران نيز روز دوشنبه اعلام کرد که ايران در حال آمادهسازى بسته پيشنهادى جديدى براى غرب است. اين درحالى است که هيلارى کلينتون، وزير امور خارجه امريکا نيز از استقرار چتر دفاعى در کشورهاى حاشيه خليج فارس صحبت کرده است. ليبرمن، وزير امور خارجه اسرائيل نيز در سفر برزيل خود از انها خواسته بود تا ايران را متقاعد کنند که دست از برنامه هستهاى خود بردارد. هرميداس باوند، کارشناس مسائل بينالمللى در گفتوگو با ديپلماسى ايرانى ابعاد مختلف بسته پيشنهادى و برنامه هستهاى ايران را مورد بررسى قرار داده است.
رابرت گيتس به خاورميانه سفر کرده است و درباره برنامه هستهاى ايران صحبت هایی کرده است، از سوى ديگر وزير امور خارجه ايران نيز از آماده سازى بسته پيشنهای جدیدی سخن گفته. اين بسته پيشنهادى چه مىتواند باشد و آيا مىتواند راه کارى براى مشکلات موجود ارائه دهد؟
اين بسته پيشنهادى مىتواند مانند بسته قديمى باشد يعنى روى کليات درباره صلح و امنيت بينالمللى و مبارزه با تروريسم بينالمللى صحبت شده باشد و ريز مسائل در آن مطرح نشده باشد. يعنى مسائل کلىتر در آن مطرح شده است ولى آن اصل مطلب که راه حلى باشد پيشنهاد نشده است. در حال حاضر هم گروه 8 و هم گروه 20 تا ماه سپتامبر به ايران فرصت دادهاند.
ظاهرا اسرائيل هم ادعا مىکند که آماده اقدام نظامى است و آمريکايىها هم ظاهرا تلاش مىکنند از اين مسئله جلوگيرى کنند تا ببينند مذاکرات سپتامبر چه نتيجهاى خواهد داشت. من فکر مىکنم وضعيت به گونهاى است که در شرايطى که جمهورى اسلامى حالتى انفعالى دارد، هر دو طرف بايد در مواضع اوليه خود تعديل کنند و مکانيزمهاى حل اين موضوع هم شامل مکانيزمهاى مختلفى است که مىتوان به مشارکت در غنى سازى اورانيوم يا مسئله تعليق در برابر تعليق است که موقتى است. حتى راه حلهاى ديگرى وجود دارد که جديدا به فکرشان رسيده است. در هر حال من فکر مىکنم که مسئله اينبار بسيار جدىتر خواهد بود و انتظار مىرود طرفين با درک واقعيتهاى روز به نتيجه برسند.
اوباما در ابتدا فکر مىکرد از طريق مذاکرات دوجانبه مىتواند به نتيجه برسد، اما حوادث پيش آمده سبب شده است که مذاکره از طريق گفتوگوهاى چند جانبه شکل بگيرد و فرصتهايى که مد نظر بوده در نتيجه فشار کنگره و حزب جمهورىخواه و افکار عمومى و همچنين لابىهاى موجود در آمريکا، ديگر وجود نداشته باشد و تقريبا يک عقب نشينى از آن قصد و نيت اوليه صورت بگيرد.
فکر مىکنم جمهورى اسلامى اينبار بايد کمى جدىتر با مسئله برخورد کند. از ديدگاه آنها به تاخير انداختن زمان و دادن پيشنهادهاى کلى کارساز نيست و ايران بايد با ديد جدىترى با آن برخورد کند و اين فرصتى است. در غير اين صورت تحريمهاى سنگينترى خواهيم داشت که ظاهرا تهديد اسرائيل هم که هنوز معلوم نيست تا چه حد واقعيت دارد نيز وجود دارد.
آيا شما هم به اين مسئله اعتقاد داريد که اسرائيل و امريکا بر سر مسائل مختلفى از جمله برنامه هستهاى ايران با يکديگر اختلاف دارند؟
در مورد مسئله فلسطين با يکديگر اختلاف دارند و در اين شکى نيست. در مورد مسئله هستهاى اختلافشان در اين است که اسرائيل مى خواهد زمان کوتاهتر باشد و ظاهرا براى اقدام نظامى عليه ايران تظاهرات مىکند. امريکا هم نمىخواهد چنين باشد. من فکر مىکنم به همين دليل مسئله حمله نظامى به ايران را جدى تلقى کرده است تا امريکا تاکيد کند و مانع از حمله نظامى امريکا شود و آن هم در مقابل چنين چشمپوشى مىخواهد فشار امريکا را در مقابل مسئله شهرک سازى کم کند. تصور مىکنم اين بيشتر جنبه تاکتيکى دارد.
در ديدار مقامات اسرائيلى از آمريکاى لاتين، اسرائيل از برزيل خواست تا ايران را متقاعد کند تا از برنامه هستهاى خود دست بردارد. آيا اين به عنوان تغيير موضع اسرائيل تلقى نمىشود؟
اين برنامهاى بود که وزير امور خارجه اسرائيل براى جلب و جذب يا بسيج کشورهاى امريکاى لاتين در مقابل جمهورى اسلامى ايران به کار بسته بود و به همین دلیل به اين کشور سفر کرده بود؛ البته تصورم این است که اين سفر چندان موفقيتاميز نبود. در عين حال ليبرمن سعى کرده است که اين پيشنهاد را مطرح کند و بگويد که مسافرت اسرائيل به دليل برنامههاى مختلف بود و مهمترين آنها هم ميانجىگرى برزيل است. البته ترکيه هم مىتواند اين نقش را داشته باشد.
چرا در ميان کشورهاى آمريکاى لاتين برزيل را انتخاب کرده است؟
برزيل خط مش متفاوتى دارد. جزو گروههاى پوپوليسم به آن شکل نوخواسته نيست. برزيل بسيار جاافتاده است و جزو قدرتى است که در آينده بسيار نزديکبه گروه 8 ملحق مىشود و کانديد عضويت دائم شوراى امنيت است. قدرت اقتصادى برزيل هم در مقام مقايسه با کشورهاى ديگر امريکاى لاتين نيست. کشور بزرگى است؛ هم از نظر وسعت و هم از نظر جمعيت. رئيسجمهور برزيل با وجود آنکه از ميان اتحاديههاى کارگرى آمده است ولى روش و منش او شعار گونه نيست و منطقى است و بنابراين اعتبار و احترامى کسب کرده است. اگر مىخواهد برزيل نقش ايفا کند به اين دليل است که برزيل مهمترين کشور است و گفتار و نقش اين کشور مىتواند موثرتر باشد.
آيا برزيل مىتواند بر کشورهايى مانند ونزوئلا نيز تاثيرگذار باشد؟
البته. ونزوئلا، پرو، بوليوى و نيکاراگوئه جزو پوپوليستها هستند. بنابراين نمىتوانند نقش آنچنانى داشته باشند و خود اسرائيل با اين کشورها مشکل دارد و نمىتواند با کشورهايى که خودش با آنها مشکل دارد بگويد که نقش ميانجىگرى را ايفا کنند. برزيل اعتبارش بسيار بيشتر از ديگر کشورهاست و اگر بپذيرد که چنين نقشى را ايفا کند و تا چه اندازه نىتواند کارساز باشد معقوله ديگرى است. اسرائيل سعى کرده است نشان دهد در اين مسافرت دستاوردهايى براى منافع اسرائيل داشته است. همچنين مىخواهد نشان دهد که برنامهاش براى هدفهاى متفاوتى بوده که همين نقش ميانجىگرى از جمله آنهاست.
از سوى ديگر وزير امور خارجه امريکا درباره چتر دفاعى در کشورهاى حاشيه خليج فارس صحبت کرده است. اين چتر دفاعى چه تاثيرى بر روى ايران دارد؟
چتر دفاعى امريکا که مورد ايراد هم قرار گرفت، در آن امريکا تلويجا مىپذيرد که ايران به سلاح هستهاى دست پيدا کند و قبال اين نگرانى در مقابل کشورهاى منطقه، چتر حمايتى خودش را به آنها مطرح کند. آن چتر دفاعى که در ناتو وجود داشت، چتر هستهاى بود. اين سوال مطرح مىشود که در اينجا آيا اين چتر هستهاى خواهد بود و يا قرارداهاى امنيتى دوجانبه و يا چند جانبهاى است که با شوراى همکارى خليج فارس بسته است خواهد بود. يعنى دو حالت دارد. یک فرض این است که ايران هستهاى مىشود و آن زمان امريکا چتر دفاع هستهاى را براى کشورهاى شوراى همکارىهاى خليج فارس مىدهد. يکى هم اين است که اگر چنين نباشد يک همکارى امنيتى متعارف است که در حال حاضر هم ناوگان امريکا در آنجا حضور دارد و در قطر و بحرين و عمان پايگاه دارد. بنابراين قبلا پايگاههاى خود را آنجا مستقر کرده است اما تعهداتش به گونهاى مىشود که اين پايگاهها براى دفاع از ان کشورها استفاده شود.