گفت و گویی با احمد مدنی
چه باید کرد ؟ از شور به شعور رسیدن !
گفت و گویی از عرفان قانعی فرد
------------------------------------------------------------------------------
مقدمه : اولین روز ماه آخر زمستان 1383 است ، در این یک سال هزاران خبر آمد و رفت ، صدها مقاله و مطلب نوشته شد ، صدها نفر سخن گفتند از همه چیز . ندا دادند ، هشدار، پیام ، اخطار و......داستان ها ساختند ، افترا ، بهتان ، دروغ ، تهمت و.....چه برخوردها و چه رفتارها و چه جلسات و چه کنفرانسها و چه مصاحبه ها و بیانیه ها و....تو گویی در سرزمین ایران ، همه به نوعی سرگرم خلاقیتند ، همه در خور اظهار سخن و اعلام بیان و قادر به نوشتن !...به ناحق سرزمین فرهنگ و هنرمان نمی نامیدند روزگاری !....اما در این هیاهو ها ، مردم داخل ایران باز هم به زندگی ادامه می دهند و دارند در میان عزای محرم و سیاهی و مارش و ....به طراوت طبیعت می اندیشند و آغاز فصل دوباره بهار و همدیگر را دیدن و گذر عمر را ، آنهم در این موسم عسرت و روزگار وانفسا.
سرانجام کار و بار من رمیده دل هم در این غربت ، انجام و پایان گرفت و آخرالامر در راه بازگشتن به مام میهن ، اما چه نکو سالی بود ، سخن گفتن و کاویدن در اندیشه افراد و آن را به مردمان و به وِیژه هم نسلان باز گفتن ؛ شاید این فرصتها که دست داد ، مرا در انجام کار تحقیقی ام دلگرم تر کرد و راسخ تر، از این رو در این فرصت از همه سایت ها و روزنه های خبری که گفتار و نوشته هایم را درباره افراد و چهره ها و اندیشه های معاصر ، منتشر کردند ، سپاس گویم و قدردان باشم ؛ به ویژه از " اخبار روز ، گویا ، عصر نو ، پیک ایران و..." ، که هر کدام به شیوه ای و طریقی ، لطف و کرم نمودند. به این امید که در وطن هم باز بنگارم و بر این عهد ، رعایت صداقت واستقلال در نوشتن ، بمانم....آخرالامر باید گفت که از امروز در سلسله گفتارهای " چه باید کرد ؟ " ، مجموعه آرا جمعی صاحب نظران را خواهم آورد . یادم هست که شاید نخستین بار مساله " چه باید کرد " را آقای ابوالحسن بنی صدر مطرح کرد - اما متاسفانه در این جلسه امکان گفتگو با ایشان فراهم نشد ، به این امید که در مصاحبه آتی بتوانیم نظریات جدید ایشان را بشنوم و منعکس بسازم.- که ایشان سه راه حل را بازگو کرد تا که باید تامل کرد :
1. راه خشونت با استفاده از قدرت خارجی / 2. توسل به قدرت خارجی / 3. رها نکردن تجربه انقلاب ایران ومحور بدیل مردم سالاری مستقل از حکومت و قدرت خارجی و ادامه روش آزاد شدن به قصد ممکن کردن جنبش همگانی مردم ایران .
------------------------------------------------------------------------------
در مصاحبه ای کوتاه با دریادار مدنی ، دبیر کل جبهه ملی در خارج از کشور و مقیم آمریکا ، از او این نظریات را می پرسم که در این باره می گوید که در روز اول انتخابات پس از انقلاب ایران هم هدف دفاع از آزادی و استقلال و حفظ روحیه ملی بودن بود و در همه مصاحبه ها هم چنین گفته و حتی با مساله ولایت فقیه هم مخالف بوده است چون بر این اعتقاد است که می دانست روزی موجب نوعی خودکامگی خواهد بود و روحیه نقد پذیری را خواهد گرفت و جامعه به طرف تک صدایی بودن پیش خواهد رفت و افراد در گیر کار و بار حکومت هم اندک اندک آلوده این مسایل خواهند شد و افراد قربانی مصالح و مطامع استبداد خواهند شد . و آنگاه در برابر پرسشی می گوید که من نمی گویم آقای بنی صدر فرصت ها را از دست داد، اما بر این باورم که زمینه برای تحقق افکار ایشان هم فراهم نشد وگرنه ایشان هم پیرو برنامه های ملی بودن و راه و اند یشه مصدق بود ، اما خوب غوغا ساختن بعضی افراد مانع این اجرا و اعمال شد.
و به صراحت می گوید که آرمان آنها و همفکرانشان ، راه مصدق بوده ، و سعی بر ان دارند تا بین شعار تا عمل فاصله ها را پر کنند تا مردم سره را از ناسره تشخیص دهند و همواره مبارزه خط فکری اش را علیه استبداد می داند که هنوز هم بر خط استقلال و رهایی بوده و هست و بدون داشتن اعتقاد به آرمان ملی و توجه به منافع ملی ایران هم نمی توان از نام مصدق سود جویی کرد ؛ در واقع هدف همه مبارزه با ادامه استقرار استبداد است و معتقد بود که با پیروی از افکارعمومی و جلب حمایت ملی ، با درک اررشهای ملی می تواند راه نجات خوبی باشد تا به آسانی وطن را در معرض تاراج بی وطنان قرار نداد و ارزشهای به بادرفته خود را دوباره به دست آورد .
در پاسخ به پرسش " چه باید کرد " ، می گوید که برخلاف اکثریت از نسل جوان نمی خواهد که همه مسئولیت ها را برعهده بگیرد ، بلکه از همه مبارزان راستین راه آزادی خواهم خواست که منافع گروهی و جمعی این نسل آینده را مورد توجه قرار دهند تا راه آزادی و رشد انان را فراهم کنند و شرمسار این نسل و تا ریخ نشد . تنها با حرکت بر مبنای تجریه و پرهیز از کژ راه ها و باکسب حمایت از نسل جوان می توان این سیاهی ها و کدورت ها را کنار نهاد .
پل زدن در بین جزایر تفکر ایرانی و به ویژه اپوزیسیون خارج از کشور هم تنها با پذیرش اخلاق کار گروهی و رفتار جمعی مسیر است و اینکه اگر توقع ها را پایین آورد و تنها هدف ، مبارزه ای راستین و بدوراز غل و غش ها باشد ، مردم جامعه هم به این حرکت استقبال خواهند کرد و ایرانیان بیشتر از این ، از پراکندگی و استیصال و عجز رنج نخواهیم برد .
آنگاه از حاکمان فعلی ایران سخن می گوید که اینها که امروزه حاکمیت را به دست گرفته اند تنها با کمک کار جمعی است که می توان بنیاد انها را برانداخت و گرنه مماشات و ریا در برابر استیداد ، رنگ خواهد باخت و تنها با آرمانی واحد که نجات میهن وملت از ستون و پایه های استبداد است ، می توان مژده رهایی را به مردم ایران داد و بیشتر از این نگذاشت تا مام میهن کمر خم کند و شرمسار تاریخ و مردم امروز جهان باشد .
سپس خاطر نشان میکند که او با هر نوع انقلابی مخالف است ، چون بر این اعتقاد بود که در موج و خیزش غلط ، همه زیر ساخت ها و بنیاد های اجتماع از بین خواهد رفت و با انقلاب ملت ایران متضرر شده است ، در انفلاب مردم سودی نخواهند کرد و این نمونه 26 سال بهترین نمونه است ، بلکه با حرکت رو به تغییر و رشد خرد و تفکر جمعی است که می توان استبداد را به اضمحلال کشانید و گرنه در کودتای نظامی کسی نمی داند که از دورن آن چه چیزی بیرون خواهد آمد و پس در این اوضاع و شرایط جامعه ، حرکت بر اساس هویت مردمی و اجتماع و درس یاد گرفتن از تاریخ و حرکتهای اجتماعی می تواند مردم را در شعور و شناخت درست و درک صحیح از راه کمک کند و به جای هیجان روز گذر با شعور و تفکر ازاد می توان آینده را تعیین کرد و گرنه به دوری از شعور و تفکر درست نمی توان کاری را از پیش برد ؟ باید به همبستگی و ائتلاف برای راه کارهایی راجع به رهایی از وضعیت موجود توجه بیشتری داشت .
در آخر از نسل جوان امروز ، سخن می گوید که فرزندان راستین ایران زمین اند که امروزه بیشتر از هر برهه و زمانی با تلاش و مبارزات خود علیه ستم و استبداد، افتخار آزادگان ایران شده اند و امروزه روز اکثریت جامعه ایران را تشکیل می دهند و حرکت و واکنش آنان به بیداد و استبداد دستگاه حاکم به گوش جهانیان رسیده است؛ و ضمن تحسین کار این نسل ، وجود آنان و درک درست از خواست ها و نیاز ها و دغدغه ها ی آنان را ، برای مبارزات آینده ضروری دانست و می گفت که باید از این نسل روحیه کار جمعی و پاکی و خرد و اراده باوری را آموخت .
و شاید منظور سخنانش آن بود که " امروزه این نسل است که برای آینده تصمیم می گیرد ، در معادلات دولت و ملت به حساب مي آيند، حکومت تضمین آینده قدرت و مشروعيتش از اراده این نسل می بیند که از آنان تفکر بقا نشات بگيرد و برايند آرا و نظرات اکثريت این نسل جهت و روش حکومت را تعيين می کند.این نسل خود حق راي دارد و براي خود نظام سياسي دلخواهشان و اجتماع آرمانی شان را تعيين می کنند،و دیگر توقع عقب گرد به سوی استبداد و انحطاط و تحمل فضای مافیایی و نظامی را داشتن ، نوعی بلاهت مسلم است، ایجاد اختلال در رشد و ترقی و آزادی یک نسل است ، مانند دیوار یا مانعی که بخواهد مانع رشد یک نهال بشود ، خواه نا خواه جز ایجاد نوعی انحراف در مسیر رشد ، نمی توان رشد و ترقی را تعطیل کرد .امروز ه این نسل با دریایی مشکلات فرهنگی و اجتماعی ، تنها مانده است ، از طرفی اقتدار گرایان و قدرت طلبان می خواهند حس و انگیزه فعالیت و تلاش را در جهت تامین عدالت اجتماعی و دمکراسی مورد نظر این نسل سرکوب و مهار کنند آنهم با هر حربه ای ! این نسل در راه بسط آزادی و ترویج دمکراسی و در جستجوی فضای لیبرال است ، تا با دنیای امروز در ارتباط و تعامل باشد ، جنبش نسل جوان امروز ایران با خرد گرایی و عقل آزاد همراه است و همانا موضوع مورد توجه سازمان های بین المللی است که این بازیگران اجتماع ، آینده را چگونه رقم خواهند زد ؟و شعارهایشان را تحقق می بخشند و مقاومت در برابر حرکت رو به دمکراسی یک نسل غیر ممکن است.امروزه این نسل دین باوری را با خرافات و موهومات تمییز می دهدو استفاده حربه ای و ابزاری از دین را نمی پذیرد و مبانی تئوریک را از جهان امروز فرامی گیرد و با ایجاد بحران یا سانسور و یا تعطیلی بازار کتاب و نشریات ، بستن راه نفوذ این آگاهی ها ، تصوری غلط و بیهوده است.، فقط در تاریکخانه افکار مسموم و منحط بعضی از حکومت داران ، این نوباوگان مضر و عامل ناامنی اند ، این سفطه و ایجاد خشونت و جنجال و ترویج ممنوعیت و تحریم ، برآمده از نوعی هراس است !...هراس از اینکه مبادا این نسل ، که بخش اعظم ساختار جامعه امروز ایران را تشکیل داده به نیروی مخالف نیرومندی تبدیل شود که نتوان حرکت آن را کنترل کرد و به فروپاشی بیانجامد ، پس باید با استفاده از ابزار خشونت و تفکر سادیسمی " منفی بینی و تهمت و رسوایی و شک و شبهه و عدم باور و توهین و.... " و یا ایجاد رعب و وحشت ، این حرکت را در نطفه خفه کرد : اما جریان رشد و حرکت و کوشش یک نسل به سوی دمکراسی و آزادی آنقدر قوی و منسجم و جهت دار است که در شرایط و اوضاع و احوال فعلی دنیا، امکان تولد سیستم کنترل بر اساس خشونت و اقتدار ، اگر غیر ممکن نباشد بسا اتلاف وقت و انرژی است !...مشروعیت را با جبر و دیکتاتوری نمی توان کسب کرد ، این نسل در برابر قدرت و تحجر و مسخ افکار به نام دین ، سر خم نمی کند ، آشکارا و با غرورو جرات، عقیده و مرامش را باز می گوید ..این نسل مباحثه فکری و اصول بنیادین اندیشه و تفکر را در خود ترویج می دهد، وفور اندیشه های نو، این نسل را از مرداب شکست ها و گسست های معرفتی و بحران های فکری می رهاند ، اگر با سرکوب این تفکر جوان ، سر بر بالین آرامش و آسایش گذاشتن ،با این تصور که با دستگیری و سرکوب چند نفر یک نسل را با تردید و تزلزل مواجه شده اند ، تصوری است محال ! و پروژه ای است عبث ! " ...