دولت ملی، میراث بزرگ مصدق برای آیندگان
فرشید یاسائی
این متن کوتاه شده برای سخنرانی در مراسم صدو سی سالگی (یکشنبه اول جولای ۲۰۱۲، ۱۱ تیرماه ۱۳۹۱، کلن – آلمان) زادروز دکتر محمد مصدق تدوین شده است.
امروز دور هم جمع شدیم تا ۱۳۰ سالگی زادروز شخصیتی را گرامی داریم که بخشی از تاریخ سیاسی معاصر را بخود اختصاص داده است. دیگر سخنرانان میهمان و میزبان امروز ما از زوایای مختلف از شخصیت و اقدامات سیاسی وی سخن رانده و موشکافانه به نکات مهم و آموزندهای اشاره کردند که در واقع حق کلام ادا شد. شاید سخنان کوتاه من تکراری باشد از آنچه گفته و شنیده شده است. اما بر نصیحت پدر عمل میکنم که میگفت انسانهای بزرگ تمام نخواهند شد...
خانم ها و آقایان. مدعوین محترم خدمت شما سلام عرض میکنم.
موضوع سخنرانی امروز من دولت ملی، میراث بزرگ مصدق برای آیندگان است که سعی کردم در زمانی کوتاه بدان بپردازم... من فهرست وار از نخست وزیری احمد قوام شروع میکنم و با دولت و صدارت مصدق تمام خواهم کرد.
چنانکه مستحضرید از صدرات احمد قوام در سال ۱۳۲۴ تا کودتا در ۱۳۳۲ یعنی هشت سال، ده نخست وزیر در ایران به صدرات رسیدند. اما در ۱۶ اسفند ۱۳۲۹ در تهران نجاری بیست و شش ساله تحریک شدهای به نام خلیل طهماسبی تروری را در مسجد شاه تهران در مجلس ترحیم آیتالله فیض انجام داد که جامعه سیاسی ایران را تکان داد و در روحیه مجلسیان کشور تاثیر عمیقی گذاشت و در راستای این اقدام روز بعد از ترور رزم آرا "طرح ملی شدن نفت" در جلسه کمیسیون نفت مطرح شد و در ۱۷ اسفند ۱۳۲۹ طرح "ملی شدن نفت" به اتفاق آراء در جلسه کمیسیون نفت به تصویب رسید و با کمال تاسف ترور و تروریسم در تاریخ سیاسی کشور ما ایران؛ نسخه مطلوب مخالفان قرار گرفت.
ترور رزم آرا گرچه اولین ترور سیاسی در تاریخ معاصر ایران نبود گویا اولین ترور سیاسی را باید قتل میرزا علی اصغر خان اتابک صدراعظم دوران قاجاریه دانست. جالب توجه این است که گفته شد برای قاتل وی که عباس آقاصراف تبریزی (قاتل در ۲۱ رجب ۱۳۲۵ با شلیك گلولهای در دهانش خود را كشت) نام داشت، مراسم عزاداری با شكوهی برگزار اما برای اتابك تنها سوگواری سادهای از سوی بستگان نزدیکش برپا شد. در مورد خلیل طهماسبی نیز چنان رفت و فدائیان اسلام خواستار آزادی وی شدند چون قاتل نه تنها عملش منع نشد بلکه تشویق نیز شد... ناگفته نماند قتل اتابك زمانی روی داد كه قرارداد ۱۹۰۷ به امضاء رسید و کشور ما ایران عصر نا آرامی خود را تجربه میکرد و در مورد تقسیم خود توانائی نداشت.
با ترور رزم آرا توسط فدائیان اسلام که جامعه را ملتهب کرد، توده به روشنی می دید که چگونه و چه ساده، اراده عدهای قلیل از طریق ترور یک شخص، کل جامعه را تحت تاثیر قرار داده و خاستگاههای جامعه تغییر شکل و یا از میان میرود... با ترور رزمآرا و بوجود آمدن مشکلات و بحرانهای پی در پی مجلس به حسین علا رای مثبت داد... علا گرچه از اشراف زادگان بود و مورد توجه دربار، جبهه ملی نیز به خاطر سابقه مبارزاتی با وی موافق بود و امیر علائی در کابینه علا راه یافت.... در دوران صدرات کوتاه علا و کابینه وی اتفاقاتی افتاد که در تاریخ سیاسی ایران تاثیر گذاشت. در دوران نخست وزیری وی کاشانی از تبعید برگشت. تهدید نامه نواب صفوی از رهبران فدائیان اسلام علا را مورد خطاب قرار داد... طرح ملی شدن نفت به مجلس ارائه و در ۲۹ اسفند به تصویب سنا رسید. بدین ترتیب یک اقلیت کوچک در مجلس ایران یعنی جبهه ملی که به اراده و پشتیبانی ملی اعتقاد داشت، توانست این خواست ملی را که استقلال سیاسی کشور را تضمین میکرد به تصویب رساند.
از زمان نخست وزیری قوام و تشکیل مجلس پانزدهم تا کودتا علیه دولت ملی تقریبا یک دهه این سئوال تاریخی در حافظه ملت ایران بوجود آمده بود که مفهوم اراده ملی چیست و چگونه خلق و عملکرد دارد...؟ و یا اینکه دولت ملی چیست و چه خصوصیاتی را با خود بهمراه دارد...؟
زمانی که احمد قوام به صدرات رسید و دولت خویش را تشکیل داد ایران چه از نظر داخلی و چه خارجی با بحران روبرو بود. قوام بقدر کافی سرگرم رفع بحرانهای موجود بود که نه توان پاسخگوئی به این مفاهیم را داشت و نه اصولا این سیاست مدار زیرک اعتقادی به اراده ملی داشت. وی با آغاز کار خود سعی کرد به آمریکائیها برای رفع بحران سیاسی نزدیک شود و دلسردی روسها را از این اقدام را نیز مطمح نظر داشت. برای این منظور پست وزارت امورخارجه را برای خود محفوظ نگهداشته بود و کم کم مشکل خارجی را مهمتر از داخلی قلمداد میکرد. با دادن پیشنهاد امتیاز نفت شمال به روسها، سعی میکرد جنوب کشور را در اختیار آمریکائی بگذارد. جالب است که این سیاستمدار که اعتقاد آنچنانی به حزب نداشت، برای مهار مشکلات و بکارگیری دوستان نزدیکش دست به تشکیل حزبی به نام دموکرات زد. گفته میشد که نیت قوام از تشکیل حزب دموکرات محدود کردن جناح راست و مشغول کردن جناح چپ بود که توان ربودن فرصتها را داشته باشد.
با روی کار آمدن دولت رزم آرا و ۱۲ چهره جدید در کابینه خویش، سعی کرد برای رفع کمبودهای اقتصادی و پیش بردن برنامه هفت ساله در رابطه با اصلاحات اجتماعی و اداری به آمریکائی ها نزدیک شود. البته این تصمیم دور از چشم روسها نبود و میرفت که رابطه با آنان به سردی گراید. با ترور رزم آرا و روی کار آمدن علا بازار آشفته سیاسی داخلی روز بروز پر رونق تر شد.
با روی کار آمدن دکتر مصدق و تشکیل کابینه جدید مسئله نفت دوباره مطرح و اینبار در سطح جهانی مطرح شد. وی بخوبی میدانست تا مسئله ملی شدن نفت در کشور حل نشود مشکلات مملکت همچنان باقی خواهد بود. نمایندگان مجلس در آن دوره که بیشتر از عوامل خارجی و دربار بودند نه اعتقادی به ملی شدن صنعت نفت داشتند و نه به استقلال سیاسی کشور اهمیت میدادند. زمانی که تاسیسات نفت در استان خوزستان تعطیل و نیروی دریائی انگلیس در اواخر پائیز ۱۳۳۰ درخلیج فارس مستقر شد، دکتر مصدق و دولت وی وارد یک جنگ نا خواسته دیپلماسی شدند... ونمایندگان جناح راست بالاخره متوجه تهدید جدی انگلیس شدند...
کابینه مصدق و شخص وی از این تاریخ به بعد باید در دو جبهه داخلی و خارجی میجنگید. در جبهه داخل در تیرماه ۱۳۳۱ با استفاده از حق قانونی نخست وزیر در تعیین وزیر جنگ، برای اولین بار بود که یک نخست وزیر در برابر شاه قرار گرفت و وی را به نقض قانونی اساسی گوشزد کرد. البته با این اقدام مشکلات زیادی را برای خود بوجود آورد.
سئوال مطرح است که چه ویژگیهائی باید دولت ملی داشته باشد که بتواند درسی برای آیندگان باشد. چنانکه میدانیم ایران در منطقه تنها کشوری است که عمر پارلمانش به بیش یک قرن میرسد. قانون اساسی آن تدوین شده بود. قوای سه گانه آن موجود، نمای دولت مدرن در کشور از صدر مشروطیت شکل و تکامل یافته بود... تقسیمات کشوری و نظامی... وجود وزارتخانه و موسسات علمی و سازمانهای کشوری کشور ما را از کشورهای دیگر منطقه جدا میکرد. با این همه توسعه سیاسی و علمی با وجود استبداد کهن کشور ما را از گردونه پیشرفت جهانی عقب انداخت. متاسفانه با وجود ثروت بیکرانی که طبیعت به کشور ما اهدا کرده است باز وضع سیاسی – اقتصادی مردم از صدر مشروطیت تا بحال تاثیرات محسوسی نداشته است...
یکی از ویژهگیهای دولت مصدق که برای اولین بار در تاریخ سیاسی ایران بیسابقه بود... استقلال دولت از حاکمیت موجود بود. اولین بار بود دولتی کارگزار حاکمیت نبود برعکس حاکمیت را مجبور کرد در سیاست دخالت نداشته و از دخالت در امور سیاسی کشور پرهیز کند. این ارثیه گرانبهائی است که دولت ملی مصدق برای آیندگان بجای گذاشت. چنانکه بخوبی میدانیم که اکثر دولتهای قبل و بعد از وی تا امروز بهرهای از استقلال نبرده و همیشه به نوعی کارگزار شاه و شیخ بودهاند... و این مهم در عمل خود را نشان داد.
قطع بخشی از بودجه دربار و اختصاص آن به وزارت بهداری، نظارت کامل دولت بر بنیاد خیریه سلطنتی، منع شاه در ارتباط با دیپلماتهای خارجی، اجبار اشرف پهلوی به ترک کشور و مهمتر از آن تغییر نام وزارت جنگ به وزارت دفاع، کاهش بودجه نظامی و نیروهای اطلاعاتی، در اختیار گرفتن تمام قدرت که از شهریور ۲۰ در اختیار شاه بود... تشکیل کمیسیونهای مختلف زیر نظر وزارت اقتصاد و دارائی جهت رسیدگی به دعاوی خرید تسلیحات نظامی و رسیدگی به ترفیع نیروی نظامی، پایان دادن به ماموریت هیئت نظامی آمریکا و اخراج افسران و ژنرالهای ارتش در این رابطه. این اقدامات دولتی با عمری بسیار کم بود که میکوشید آینده ساز باشد و سنگ بنای حکومتی قانونی را بنا گذارد...
این دولت به ریاست دکتر محمد مصدق بخوبی میدانست که تنها اصلاحات در امور انتخابات، امور قضائی و آموزشی ضروت توسعه کشور است. گرفتن قدرت ویژه شش ماهه از مجلس به وی امکان میداد قانون اصلاحات ارضی را وضع کند تا بتواند شوراهای روستائی تشکیل و سهم دهقانان از محصول سالانه ۱۵ درصد افزایش یابد. با وضع قانون مالیاتی که در آن دوره بینظیر بود، بار مالیاتی را از دوش مصرف کنندگان بکاهد. از وزرای دادگستری؛ کشور و فرهنگ خواسته شد در ساختار های قضائی، انتخاباتی و آموزشی اصلاحات شود با اینکه سنا این اقدامات را نادرست تشخیص میداد.
دکتر مصدق با پشتیبانی مجلس و کابینه خویش در اواسط خرداد ۱۳۳۲ تقریبا بر اوضاع نابسامان کشور مسلط شد. سازمانهای دولتی برای اصلاحات و توسعه کشور برنامهریزی کردند. نفوذ شاه تقلیل و به شاهی تشریفاتی تبدیل شد. نفت ملی شد. مبارزه منفی را عملی ساخت. شیلات شمال را از روسها باز پس گرفت. و کم کم میرفت تا جامعه به طبقه متوسط سپرده شود و جامعه شهروندی و مدنی رشد و اراده ملی تقویت شود.
دکتر مصدق با آگاهی کامل به علم حقوق قانون اساسی کشور را در سطح جامعه سیاسی مطرح کرد و در شرابط بحرانی نه تنها بدان رجوع میکرد به آرای عمومی نیز توجه ویژه داشت. باور و اطمینان ملت ایران به دولت ملی، خود درس بزرگی است برای آیندگان. در مورد حق رای به زنان موفقیت کسب نکرد چون روحانیون بویژه کاشانی دولت را از این عمل منع کرد. ناگفته نماند که طلاب برای ابراز مخالفت خویش با این اقدام. به خیابانهای قم ریختند و چندین زخمی و کشته بجای گذاشتند. دخالت دین و طلاب در سیاست از زمان صدرارت قوام ظاهری محسوس بخود یافت. در دوره صدارت علا و مصدق شدت گرفت و در دوران کودتا به اوج رسید. تقریبا اولین مخالفت را خلیل ملکی که از یاران دکتر مصدق بود آغاز واز دخالت روحانیون در سیاست اعتراض میکرد.
با موفقیت کودتا عمر کوتاه و پربار دولت قانونی و ملی و کابینه دکتر محمد مصدق به پایان رسید. ایران وارد مرحله دیگری از تاریخ سیاسی خود شد و ملت ایران با گذشت بیش از نیم قرن هنوز هم از نبود آزادی، دموکراسی و حاکمیت قانون محروم است.
با تشکر از حوصله شما.
یکشنبه 11 تیرماه 1391 کلن - آلمان
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
مصدق نماد همبستگی و نیرومندی ملی ایرانیان
علیاصغر سلیمی
متن سخنرانی در آیین ۱۳۰مین زادروز دکتر مصدق در کلن ٢٠١٢/٠٧/٠١
پیش از پرداختن به نقش نمادین مصدق و جنبههای آن و تاثیراتش در جامعه در حال تحول و جنبش دموکراسی خواهی و ملی ایران، ضرورت باز اندیشی پیرامون مفاد مهم زیرین را یادآور میشوم.
بازاندیشی پیرامون و در خصوص رخدادها و روندهای انقلاب مشروطیت، نهضت ملی و مردمی ایران، جنبش ملی شدن صنعت نفت، حوادث تلخ انقلاب ٥٧، روندهای اصلاحات دوره ٧٦ و فراز جنبش شهروندی و آزادیخواهانه و سبز (خرداد ٨٨) به ما امکان آنرا خواهد داد تا بتوانیم به کمک بینش و شناخت انباشته باز اندیشانه برای گذارهای آتی به دموکراسی با سازماندهی روابط اجتماعی، پویایی فرایندها و نهادهای مدرن و ساماندهی امر مدرنیت در ایران کنونی زمینه سازی نماییم.
ـ موقعیت ایران در جهان گلوبالیزه شده (جهانی شده) و در منطقه حساس، پیچیده و پرالتهاب خاورمیانه چگونه سرنوشت جامعه ما را تغییر میدهد و رقم میزند.
ـ توسعه جامعه ایران با توجه به رشد و افزایش جمعیت در دو سه دهه اخیر و تغییرات اساسی و ساختاری سیاسی و حقوقی و جریان و روند زوال یابنده نهادهای دولتی، جامعهای و خصوصی در میهنمان از جمله مهمترین مسائل دولت ـ ملت در ایران است.
ـ تغییر جامعه از حالت یک جامعه تودهای به جامعه شهروندانی که حقوق و خواستهها و قراردادهای امروزین و نوین را خواهان میباشند. مسئله زندگی نسلها و عدم انطباق خواستها و نیازها و تصادم آنان با یکدیگر.
ـ مسئله گذار به ساختارهای دموکراتیک، ضرورت وجود دولتی مدرن، مردم سالار و حقوق مدار و مسئله طرح ریزی جامعه مدنی برای ثبات و ماندگاری و نهادینگی دموکراسی در ایران.
ـ این لیست را میتوان با موارد مهم دیگری و در سطحهای ریزتر و ژرفتر تکمیل کرد. اما آنچه که در این میان به تاکید بازاندیشانه پیوستاری ملزم میشود، همانا فرایندها و نهادهای مدرنیت است که در میهنمان دههها به گسست و. سکوت کشانده شده است. توجه شود که بازاندیشی بعنوان صرفا یک کنش و پدیده فردی و از سوی برخی از آگاهان جامعه کفاف نیازها و پاسخگوی مسئلههای پیچیده جامعه امروزمان نخواهد شد. جامعه ایران نیازمند یک حرکت وسیع و ژرف فکری ـ فرهنگی است. این حرکت و جنبش گسترده گفتمانی میتواند نیروهای نهفته در هر مرحله از فرایند مدرنیت را آزاد نموده و در انتقال انرژی از مراحل پیشین به فازهای کنونی نقش جدی را ایفا نماید. نیروهای آگاه جامعه تنها از طریق کنشهای آگاهگرانه و گفتمانی میتوانند در این راه زمینه گشایی نمایند.
با طرح این این پیش درآمد خواستم به مصدق و نقش نمادین او همراه با اشاراتی به فردیت مدرن و کنشگرانه، نوآورانه و بویژه به نقشهای جمعی و ملی و رهبرانه و داهیانه او و به آموزههای به میراث گذاشته اش، به آزمونهای پربار و پررنجش (برای خود و خانواده اش) نزدیک شوم و بر یک حکم و تجربه تاریخ که برای ملتهای گوناگون دنیا شناخته شده است، تاکید نمایم، که مردان بزرگ در اتاقهای تاریک سرنوشت مردمشان را رقم میزنند و هستند بزرگان و رفتگانی که بر زندگان تاثیر بزرگ و کارا دارند.
برخی پرسشهای مهم در مورد مصدق را میتوان در نکات زیر فشرد و یادآور شد:
ـ چرا و چگونه آموزهها و آزمونهای مصدق زمینه ساز یک وحدت نمادی (فرهنگی) در جامعه در حال تحول ما خواهد شد؟
ـ راه حل استراتژیک گذار از بحران کنونی و اختلالهای نمادی ــ فرهنگی و سیاسی ـ اجتماعی
چیست؟
ـ آیا استراتژی وحدت در تکثر فرهنگی در ایران انباشته از شکافهای اجتماعی و کانون تصادمهای نسلی، جنسی، قومی، اجتماعی چشم انداز مثبت و ممکنی را متصور میشود؟ در صورت برآوردی واقع بینانه آیا ایرانیان در فضای حاضر و در زمان و دهه کنونی شانس و فرصت نزدیکی و تجهیز به این استراتزی را خواهند یافت؟
ـ نقش نماد مصدق در این میانه چیست؟
ـ آیا مصدق صرفا یک نام نیک، یک دولتمرد مصلح و در خاطرهها و تاریخ به یادگارمانده است؟ یا میراث اندیشه و آزمون او کانونی از انرژی و حرکت و یک ظرفیت بازاندیشانه گفتمانی برای ملت ایران در این گذار به دموکراسی است؟
ـ سرانجام اینکه همبستگی و نیرومندی ملی ایرانیان را در کنشهای فردی و جمعیشان و در جنبشهای ملی دموکراسی خواهانه چگونه میتوان از گسستها رهاند و به انسجام اجتماعی کشاند؟ تبارشناسی مشروطیت و نهضت ملی را با جنبش اصلاحگرانه و جنبش مردمی ٨٨ چگونه میتوان در گفتمان دموکراسی و گفتمان آزادیخواهانه کنونی درهم آمیخت و به تاروپودی استوار و کارا تبدیل کرد؟
بازخوانی، بررسی و سنجش زندگی نامه مصدق از سالهای جوانیش در دهه ٧٠ قرن پیش تا پایان زندگیش (١٣٤٥) و بیش از ٦ دهه عمرش نشانگر آنست که مصدق با کار و تحصیل و کوششهای فرهنگی ـ اجتماعی و سیاسی اش و پیکار و پایمردی پردوام و پیوسته اش دستاوردهای شگفت برای مردم و میهن خود به میراث گذاشت. مصدق با رقم زدن و اجرای نقشهای اجتماعی، اشرافزادهای پرکار،دانشجویی مشتاق یادگیری و باهوش، مشروطه خواهی جوان و پرتب و تاب، تحصیل کردهای حاضر یراق و آماده خدمت به میهن در سالهای بحرانی و پرمخاطره، مدیر و دولتمردی پرظرفیت و درستکار و متهد و فسادناپذیر، سیاستمداری استوار در رویارویی با استبداد و اقتدار قاجاری و پهلوی، وکیلی پرکار مبتکر و آگاه به انتظارات مردم، مبارزی متعهد و با اخلاق و با بینش و شناخت از جامعه اش، نخست وزیری آگاه به مسائل جهان و منطقه و کشورش که با شخصیتی پیشرفته به میزانی متکامل و بالا به ایجاد نهادهای مدرن و عرفی و برپایی دولتی حقوق مدار به تداوم مشروطیت و امر مدرنیت کمر همت بست و به آزادی و استقلال مردم ایران کالبدی حقوقی ـ ساختاری و جانی تازه بخشید.
تعهد درونی و نهادینه شده اش و اخلاق مسئولیت و شخصیت پرظرفیت و مستعدش و توانایی کنشگری و نوآوری او مانع از آن میشد که در سالهای تبعید و زندانیش، بین ١٣٠٧ تا ١٣٢٠ و هم پس از کودتای ١٣٣٢ در عزم و اراده استوارش خللی ایجاد شود و فکر مبارزه و اصلاح و تحول و میهن دوستی، مردمگرایی را از سر بیرون کند یا مانند دولتمردان دیگر به عافیت و رفاه و آسایش شخصی بیندیشد و یا درستکاری و نفس سلیم و اخلاق و وجدان را به قدرت و زر و تزویر آلوده سازد!
احترام به مردم و کوشش و جانفشانی در راه میهن فلسفه، بینش و مرام مصدق بود.شناخت جهان مدرن و کوشش برای نوسازی و سازماندهی امور و ساماندهی نهادهای مدرت در ایران، شناسایی ارزشهای جامعه و بافتهای سنتی و تعامل، هماهنگی و همسازی با سنتها و دینداری و مسلمان بودنش در تعادل و اعتدال قرار داشتند.
مصدق هیچگاه به اغتشاش فکری و التقاط و پریشانیهای فرهنگی و اختلالات حقوقی و ساختاری آلوده نشد. او دولت ملیاش را زیر شدیدترین فشارهای کاشانی و تندروهای اسلامی به یک بنیاد و نهاد دینی آلوده نساخت. او در مقابل اقتدار و استبداد و وطن فروشی درباریان فاسد و شاه جوان ایستاد و با شعارهای ناسیونالیزم باستانی افراطی سیاستمدارانی چند، با نظریهها و سیاستهای غربی افراطی، با سرسپردگیهای تندروان چپ نسبت به شوروی (حزب توده) راهش را جدا ساخت. برخی از منتقدان راه حلهای او را در مسئله ملی کردن نفت تندروانه و انزواطلبانه و غیرکارشناسانه ارزیابی میکنند و برخی از نیروهای طیف چپ سیاستها و تدبیرهای مصدق را در امر سازماندهی فعال مردم در مقابل کودتاگران فاقد تحرک و توانائی لازم میدانند. حتی برخی از نیروهای ملی و دوستدار او نیز اقدامات مصدق در برابر کودتاگران و عوامل آنان در دولت مصدق را خوشبینانه ارزیابی میکنند. میدانیم که مصدق بعنوان یک شخصیت ملی ـ تاریخی در دوران نخست وزیری خود با ابلاغیهای به مراچع قضایی هرگونه انتقاد و نظر و اعلام موضع و حتی اتهامات نسبت به خویش را آزاد و مشمول برائت اعلام داشت. از دیدگاه خود او و آنانکه امروز میراث فکری او را بدرستی و منطقی و با حفظ اعتدال پاس میدارند، مصدق نه ابرمرد، نه قهرمان و نه بت است و نه منزه از هرگونه انتقاد. انتقاد به نظریهها و گفتمانها و شخصیتها سبب روشنگری و پویایی و کارائی بیشتر آنها خواهد شد.
مصدق به هنجارهای قانونی، اجتماعی و اخلاقی و به موازین عدم خشونت پایبند بود و اما آنجا که ضرورت مییافت کنش خلاق، هدفمند و روشمند را با همراهان فکری و مردمش به جنبشی تحولی و گسترده تبدیل میکرد و به آن فرا میرویاند. مصدق انگیزش مردم را به آگاهی عملی و آمادگی برای حرکت و تشکل ارداه جمعی و به گفتمانی ملی ـ آزادیخواهانه و استقلال طلبانه گره میزد و مبتکرانه به هم پیوند میداد. اشتهار و اعتبار اجتماعی و نفوذ او در مردم و اعتماد و احترام عمیق و پرعاطفه مردم به او بخاطر همه این آزمونها و آموزههای مبتکرانه و سازنده بود.
مصدق به اتکای این دستاوردها به عنوان نماد آزادی، استقلال و همبستگی ملی ایرانیان شناخته شد. بی علت نبود گه خمینی از او شدیدا هراس داشت و او را «مشتی استخوان» خواند. او از نفوذ و اعتبار مصدق در مردم آگاه بود.
منادیان گفتمان اسلام سنتی و ارتجاع فقاهتی که فضا و زمان جامعه ایران را به هزاروچهار صد سال پیش میراندند و آرمانهای مشروطیت و نهضت ملی و گفتمان آزادی و استقلال و عدالت اجتماعی را از آغاز به چالش و محاق میکشاندند و از نقش نمادین مصدق که سرمایه فرهنگی و اجتماعی و نماد نیرومندی ملی ایرانیان بود همواره در وحشت بودند. آنان از دیرباز در مشروطیت و نهضت ملی نیز مخالف روندهای اساسی مدرنیت، قانون مداری، مردم سالاری و حاکمیت ملی و دولت عرفی بودند.
ایرانیان تنها ملتی نیستند که در فرایند مدرنیت به دامها و فریبها و فریفتگیها و خودفریبیها گرفتار شدند. پایان دادن به یک حکومت اقتدارگرا که هزینههای سنگینی برای یک ملت خواهد داشت، تا مادامی که به یک گفتمان ملی، دموکراتیک و آزادیخواهانه همراه نباشد و به یک حاکمیت ملی ـ مردمی و به ساختارهای مدرن قرین نگردد نتیجهای جز شکست و ناامیدی مردم و استقرار اقتدار جدید نخواهد داشت.
مدتها پیش از انقلاب ٥٧ در میهنمان سرکوب جنبش ملی و تعقیب و حذف مبارزان دموکرات و آزادیخواه توسط پهلوی دوم همراه با تغییرات و جنبشهای جهانی سبب شد که نسل جوان در دهه ٤٠ و ٥٠ از روندهای مدرنیت و از بازاندیشی پیرامون گفتمان مشروطیت و دستاوردهای جنبش ملی جدا شدند و فرایندهای مدرنیت در ایران با گسست همراه شد.
در جنبشهای سیاسی و اجتماعی این دو دهه گروهها و سازمانهای راهبردی و استراتژیک مجهز به گفتمان دموکراسی خواهی حضور موثر نداشتند و جنبش فاقد تبارشناسی و الگوها و نمادهای کارای آزادیخواهانه و دموکراتیک گشت.
گفتمان اسلام سیاسی و التقاطها و پریشان فکریهای با نامهای دیگر و اتوپیای جامعه بیطبقه توحیدی همراه با جاذبههای ناپایدار حکومتهای ایدئولوژیک دیکتاتوری پرولتاریا سرانجام ملت ما را دههها گرفتار یک رژیم ارتجاعی و ایدئولوژیک و سنت گرای اسلامی کرد. مصطفی رحیمی اندیشمند برجسته در روزی که صدها هزار نفر در ١٤ اسفند ٥٧ به سوی احمد آباد راهپیمایی کردند تا پیمانشان را با سیمرغ رهایی ایران و نماد همبستگی و نیرومندی ملیشان تجدید کنند، در مقالهای یادآور گشت که باید به مصدق و میراث فکری او بیشتر پرداخت. او در آنروز بر این بازاندیشی تاکید ورزید و به نسل خود و همراهان جنبش نسبت به این بی توجهی و غفلت هشدار داد. این هشدارها امروز نیز همچنان به قوت خود باقی هستند.
گذار به دموکراسی و سامانه سازی و ساختارمندی سیاسی ، اجتماعی و حقوقی بدون بازاندیشی و بدون جنبشی پویا و مجهز به گفتمان دموکراسی خواهی امکان پذیر نیست.
فرایند مدرنیت در میهنمان به ابتکار و نوآوریهای هزاران انسان آگاه و شخصیتهای پیشرفتهای از تبار مصدق نیازمند است. نماد مصدق و نقش نمادین او موتور محرکه توانمندی برای رسیدن به همبستگی ملی و انسجام اجتماعی و نیرومندی ملی ما ایرانیان است!