گفتگوی «آینده نگر» با استاد ادیب برومند /سبکهای نوی ادبی و شبهاتی درباره شاهنامه
21 آبان 1388
آژانس خبری کانون آینده نگری: استاد ادیب برومند، متولد 1303 در شهرستان گز اصفهان، حقوقدان و وکیل سابق بانک ملی است. وی از 17 سالگی به سرودن شعر رو آورد و تاکنون به این کار ادامه داده است. وی از جوانی، از هواداران نهضت ملی دکتر مصدق بود و با اشعار خود، به این حرکت یاری میرساند. و از این روست که از همان موقع، به «شاعر ملی ایران» ملقب و مشهور شده است. ادیب برومند مدت شصت سال با قلم و قدم در راهِ سر بلندی ایران و تحقق آزادی و ضدیت با استعمار کوشیده و بیشترین قسمت اشعارش میهنی و سیاسی و ملی است که بیشتر آنها در مجموعه اشعارش با نام "حاصل هستی" به چاپ رسیده است. پیش از این نیز مجموعه شعرهایی از وی به نام های "نالههای وطن"، "پیام آزادی"، "دردآشنا"،"سرود رهایی"، "راز پرواز" و "مثنوی اصفهان" به چاپ رسیده است. خبرنگار "آینده نگر" با او گفتگویی اختصاصی پیرامون شعر و ادب داشته است که میخوانید.
* در سالهای اخیر، شعر و ادب فارسی دچار تحولات و دگرگونیهایی شده و سبکهای نوین ابداع گردیده که مدعی نوآوری در قالب ها و اوزانی شعری هستند و در برخی از اشکال آن شاهد نادیده گرفتن وزن و قافیه هستیم. حتی برخی از آنها از محتوای مضامین هم تهی است. ارزیابی شما از این مساله چیست؟
سابقه این تحول، پیش از نیما آغاز شد و با تبلیغات چپ گراها به نام نیما یوشیج تثبیت گردید. من با تحول مخالف نیستم ولی تحولی که از اصالت بهره مند باشد و از آنچه پیش از تحول وجود داشته بهتر و خوشایندتر به نظر آید. نه تحولی که با اصل و بنیاد بیگانه بوده و هیچگونه جنبه مثبتی نداشته باشد. متاسفانه آنچه به این عنوان مطرح شده برآورنده این مقصود نیست.
در شعر معاصر آنچه وزن دارد و مقصود گوینده را به خواننده درست تفهیم می کند، النهایه تساوی در مصرع ها را فاقد است و قافیه را گاهی رعایت میکند و گاهی نمیکند، مثل نوعی تازه از انواع شعر مانند ترانه یا مستزاد قابل قبول است. زیرا هر چند شامل ویژگی شعر به شکلی که در ادبیات فارسی تعریف شده نیست، اما به کلی از اصالت بیگانه نمیباشد و من آنها را شعر واره و از منشعبات شعر می دانم.
درباره وزنهای تازه، به شرطی که از موازین علم عروض خارج نباشد و ذوق سلیم آن را بپسندد و خالی از ایراد باشد، قابل پذیرفتن است. ولی در غیر اینصورت پذیرفته نیست. و اما شعر سپید اگر سخنی خیال انگیز و دلپذیر و معنی دار باشد، میتواند به عنوان نثر شاعرانه و یا شعر منثور مورد قبول قرار گیرد. ولی با این که نثر شاعرانه و یا شعر منثور در ادبیات فارسی پیشینه دارد، کسی که دارای این گونه نگارشها بوده به عنوان شاعر شناخته و نامبردار نشده است.
خارج از آنچه یاد شد سخنانی که بدون داشتن مضامین قابل فهم به شکل پلکانی یا شیوه دیگر زیر هم نوشته میشود، هیچ گونه مناسبتی با شعر ندارد و اکثر به هذیان شباهت دارد و چنانچه افراد بی صلاحیتی آنها را تایید کنند یا با داشتن صلاحیت بر حسب تعارف چیزی بگویند، قابل قبول نیست. خواص باید بپسندند و عوام بفهمند و در هر صورت داوری عوام مناط اعتبار نیست.
* یکی از دلمشغولیهای نهادهای فرهنگساز نظیر کانون آینده نگری، شکاف عمیقی است که میان جوانان کشورمان و ادبیات کهن فارسی اعم از منثور و منظوم ایجاد شده است. با توجه به این که در شعر و ادب فارسی جانمایههای قوی انسانی، اخلاقی و اجتماعی وجود دارد، بایسته است که در جهت از میان رفتن این شکاف و آشنایی جوانان با محتوا و درونمایه این آثار گامهایی برداشته شود. چه پیشنهادهایی در این خصوص می دهید؟
این موضوع شکاف عمیقی که بین جوانان امروزه با ادبیات کهن اعم از منثور و منظور به وجود آمده بسیار تاسف انگیز است. زیرا جانمایه فرهنگ ایران، ادبیات است که البته عنوان کهن به آن دادن شاید خالی از اشکال نباشد. زیرا که ادبیات هر کشور همواره فراروی مردمش قرار دارد. اما این وضعی که در ایران بوجود آمده است مصیبت بزرگی ست که با وحدت ملی و تمامیت کشور و پیوستگیهای اخلاقی و برادرانه و عواطف وطنخواهانه در تضاد است. زیرا اقوام مختلف ایرانی را ادبیات فارسی و آثار بزرگان ادب فارسی مانند سعدی، حافظ و مولوی و دیگران به هم پیوند داده و خلقیات عمومی و احساسات پاک و همانندی فکری را در میان ایرانیان پرورش داده است. مسلم است که نخواندن این اشعار روحبخش و نگارشهای دلپذیر و حکمت آمیز بزرگان، تربیت اجتماعی و اخلاقی و دلبستگی به میهن را در برابر حوادث به کمترین حد می رساند .
یک فرد ایرانی دلبستگی و علاقه حقیقیاش به ایران، وابسته به پیشینه افتخار آمیز کشور است که سهم عمدهاش متعلق به ادبیات میباشد. و گرنه، در هر جا مدتی اقامت کند، برایش مانوس میشود.
در این موضوع وزارت آموزش و پرورش مسئول است و سهل انگاری آن نهاد است که این مشکل را ببار آورده است... راهکار پیشنهادی من این است که نخست بر عهده خانوادههاست که به فرزندان خود مزایای ادبیات را گوشزد کنند و به آنان بفهمانند که اگر در زبان و ادبیات فارسی پیشرفت نکنند، در جامعه به عنوان شخص باسواد هر چند گواهی نامه در سطح عالی داشته باشند، شناخته نمیشوند. دکتر و مهندسی که صرفاً در رشته خود تخصص داشته باشد، باسواد نیست. مانند مبل ساز یا صاحب هرگونه حرفه دیگر که در کار خود استاد باشد.
اینگونه افراد، تا آگاهیهای ادبی و معلومات تاریخی و اطلاعات عمومی نداشته باشند با سواد به شمار نمی روند تنها میتوان گفت در حرفه خود برجسته اند.
دوم باید ترتیبی اتخاذ شود که در دبیرستان به ادبیات اهمیت بدهند و در امتحانات نسبت به آن سختگیری کنند. مانند دورههای قدیم که نسبت به این موضوع توجه بسیار میشد و هم معلمانی باسواد برای تدریس ادبیات فارسی برگزیده میشدند و هم شاگردان علاقهمند به ادبیات مورد تشویق و تمجید مدیران و معلمان دبستانی یا دبیرستانی قرار میگرفتند و نسبت به دیگران عنوان برتری مییافتند.
وزارت آموزش و پرورش باید در کار دبستانها و دبیرستانها از این جهت نظارت جدی داشته باشد و بازرسانی برای مراجعه به مراکز آموزشی و دادن گزارش نسبت به ترتیبی که در تدریس درسهای ادبی داده شده تعیین نماید و چنانچه در این مورد کوتاهی به عمل آمده است اقدامات لازم را انجام دهد.
* به عنوان یک شاهنامه پروژه می خواستیم نظر شما را درباره بعضی ابیات بحث انگیز و جنجال آفرین شاهنامه فردوسی بپرسیم که گفته می شود الحاقی هستند. یکی ابیاتیست که در دیباچه شاهنامه در نعت پیامبر اکرم (ص) و خلفای راشدین آمده؛ و دیگر، شعر معروف «ز شیر شر خوردن سوسمار»؛ و سوم ابیاتی که در نکوهش زنان وجود دارد. نظیر «زن و اژدها هر دو در خاک به...» به نظر شما آیا این ابیات الحاقی است ؟
ابیاتی که در نعت پیامبر (ص) و خلیفگان در دیباچه شاهنامه آمده از خود فردوسی است. زیرا در آن زمان ممکن نبوده که کتابی به شاه وقت (سلطان محمد غزنوی) اهدا گردد و در آن نعت رسول اکرم و خلیفهها ذکر نشده باشد و از خردمند بزرگی مانند فردوسی معقول نیست که بدون این ابیات شاهنامه را به نام محمود پایان دهد. ولی شعر «زشیر شیر خوردن و سوسمار» با بیان و شیوه گفتار فردوسی منطبق نیست و از او نمیتواند باشد.
راجع به اشعاری که در بدگویی از زنها به فردوسی نسبت می دهند هرگز درست نیست. فردوسی نسبت به زنان خوب و دلیر، پاک خوش بین است و درباره آنان آنچه گفته، آمیخته به تحسین است. ولی نسبت به زنان ترفندباف و سخن چین و ناپاک لحنی انتقاد آمیز دارد. اما شعر «زن و اژدها هر دو در خاک به...» حتماً الحاقیست. زیرا اگر از آن او بود، در داستان «سودابه و سیاوش» باید آمده باشد و من که این داستان را تصحیح کرده و به چاپ رساندهام چنین بیتی را در این داستان نخواندهام.
* با سپاس از وقتی که در اختیار ما گذاشتید لطفاً در پایان ، پیرامون آثار و تالیفاتی که در آینده از شما شاهد خواهیم بود مختصری بفرمایید.
از کارهای من آنچه در زیر چاپ است و نه چندان دیر منتشر خواهد شد عبارتست از :
1. روزگار دژم شامل چند غزلواره سیاسی و عاشقانه با یک آپرت به نام « ایران پرآشوب » میباشد که مربوط به سالهای اشغال ایران به وسیله متفقین در جنگ جهانی دوم است.
2. یاد مانده ها از کودکی تا بعد از 28 مرداد 1332.
3. تصحیح کتاب خراسان مشتمل بر اشعار شاعران معاصر « تقی الدین کاشانی » مولف تذکره تقی الدین.