حملات ددمنشانه اسرائیل به مردم مظلوم فلسطین محکوم است .
هموطنان عزیز،
در دهه دوم قرن بیست ویکم که جامعه بشری به مرزهای حیرت انگیز و باورنکردنی از علوم و فنون دسترسی پیدا کرده است و انتظار میرود که آدمیان با این همه پیشرفت و اعتلای علمی، در زمینه های معنوی و انسان دوستی هم کمی ارتقاء یافته باشند، ولی باتاسف بسیار فجایعی جانگداز و غیر انسانی در پهنه گیتی روی میدهد که بلاتردید باعث شرمساری و ننگ انسان های این عصر در نزد آیندگان خواهد گردید. و متاسفانه بخش بزرگی از این فجایع دور از انسانیت در منطقه ما یعنی در خاورمیانه روی میدهد.
ازبیش از سه سال قبل درکشور سوریه، ملتی با دست خالی و به گونه ای کاملا مسالمت جویانه برای کسب آزادی و حق حاکمیت ملی به خیابان می آید و درخواست های حق طلبانه خود را اعلام میدارد ولی پس از چندماه و با اوج گرفتن اعتراضات مردمی، حکومت سرکوبگر بشاراسد به کشتار مردم می پردازد و صدها هزارتن از آنان را کشته و میلیون ها نفر را آواره کرده و با بمباران های مداوم کشور سوریه را به تلی از خاکستر تبدیل نموده است و با اینگونه اعمال زمینه ای فراهم کرده تا گروه های منحط و واپسگرا و تروریست در آنجا متشکل شده و رشد پیدا کنند و حقانیت مبارزات ملت سوریه را مخدوش جلوه دهند.
در روزهای اخیر در کنار سوریه، رژیم بنیادگرا و ددمنش اسرائیل برای چندمین بار به مردم مظلوم فلسطین حمله کرده و صدها نفر از آنان از کودک و زن و مرد و پیر وجوان را کشته، خانه و کاشانه آنان را ویران نموده و زندگی را برای آنان به جهنمی طاقت فرسا بدل ساخته است. از آغاز تاسیس فلسطین اشغالی تا کنون ده ها بار از سوی اسرائیل به مردم فلسطین حمله های مرگبار و دهشت انگیز صورت گرفته وعده زیادی از مردم بی گناه در آنجا کشته شده اند. جای شگفتی است که بنیانگزاران اسرائیل با ترفندهای مادی و پشتیبانی دولت های غربی سرزمین فلسطین را اشغال کنند و جمع بیشماری را آواره و سرگردان و بی سروسامان نمایند و بر آن عده باقی مانده پیوسته ظلم و ستم را جایز بشمارند.
در حملات اخیر اسرائیل چنان درنده خوئی در کشتار مردم بی پناه وحتی کودکان شیرخوار دیده شده که هیچ سنگدل قساوت پیشه ای هم دیدن آن را تاب نمی آورد.
البته تلافی در برابر هر گزندی که به هرکس برسد قابل اعتراض نیست. ولی اگر این تلافی با آن گزند نابرابر باشد بسی نکوهیده است. اگر از گروه تندرو حماس به اسرائیل موشک پرانده شده، تهاجم اسرائیل از زمین و هوا وبا تسلیحات بسیار مخرب چگونه توجیه میشود. این یک جنگ وحشیانه نا برابر است که مطابق کنوانسیون های سازمان ملل ممنوع شناخته شده و خارج از مقررات بین المللی و وجدان نوع دوستانه انسانهاست. وجدان بشری از دیدن این جنایات هولناک که یادآور زلزله های عظیم است، جریحه دارشده و لعن و نفرین جهانیان دم به دم نثار مرتکبان این فجایع میگردد.
جبهه ملی ایران نهایت تنفر و انزجار خود را ازحملات ددمنشانه اسرائیل ابرازنموده واین فاجعه عظیم وغیر انسانی را محکوم می نماید.
جبهه ملی ایران جنگ های داخلی شرم آور درکشورهای سوریه وعراق وافغانستان و سایرمناطق خاورمیانه و جهان را که در نتیجه طمع ورزی ها و رقابت های دولت های استعماری و ماجراجویان منطقه ای بر این کشورها تحمیل میشود شدیدا محکوم مینماید. و به این ملت های مظلوم هشدار میدهد که در دام توطئه جنگ افروزان قرار نگیرند و راهی را که به صلح و ثبات و امنیت منتهی میگردد بپیمایند.
تهران – جبهه ملی ایران
2 مرداد 1393
با درود
شوربختانه فعالین ” جبهه ملی ایران ” خارج کشور با پسوند و پیشوندهای دهان پرکن هم همچون
تشکل مادر ” جبهه ملی داخل ” ودیگر تشکلهای سیاسی و یا شخصیتهای منقرد ایرانی داخل و
خارج به چند دلیل دچار روزمرگی شده اند:
۱- زیرا هنوز خود را باورمند و پای بند به «افتضاح شکوهمند۱۳۵۷» می دانند.
۲- ترس از جوابگویی بمردم در رابطه با چرائی همراهی و همگامی با خمینی در پایه گذاری
و ایجاد رژیم اسلامی در حالی که گزینه ایجاد دولتی ملی وجود داشت ” صدیقی و بختیار”
۳- به بهانه مخالفت با بازگشت حکومت پادشاهی به ایران در۳۵سال گذشته خواسته یا ناخواسته
تبدیل به چرخ پنجم ملایان برای ادامه حیاتش شده اند.
۴- باور نداشتن به جدایی دین از حکومت به دلیل داشتن تعصبات شدید مذهبی درکارنامه خود
و ارجح دانستن تکلیف شرعی بر منافع ملی
۵ – ترس از برخورد با روایات متداول که تنها مدافع منافع سیاسی انان بوده و هست.
۶ – وابستگی های احساسی و سیاسی پنهان و اشکار به حکومتهای عرب منطقه و همچنین
سازمان ازادیبخش فلسطین در دوران مبارزه با نظام پادشاهی .
دهها مورد تعهد دیگر باعث می شود که حضرات براحتی به توانند در بزنگاههای حساس
منافع ملی کشور را زیر پا بگذارند. اخرین نمونه ان همین بازی تکراری و خسته کننده مابین
” حماس و اسرائیل” است. اینبار اما اعلامیه صادره از جانب حضرات لحن متفاوتی دارد٬
زیرا حوادث چند ساله گذشته بخصوص فریاد ” نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران” مردم به جان
امده در ( سال ۸۸) حضرات را هم متوجه از رونق افتادن دکان مظلوم نمایی سابق کرده است.
پس اینبار باید از در دیگری وارد شد و بازی همه بد اما اسرائیل از همه بدتر را اجراء می کنند.
باید با کمال مصرت به اطلاع برادران ذوب در( غزه و لبنان) برسانم که مردم ما نشان داده اند
که اولا ما را چه به فلسطین! مردم فریاد می زنند که: ایران شده فلسطین مردم چرا نشسته اید؟
مردم ما درمانده از تامین نان روزانه خودشانند اما رژیم اسلامی بی توجه به مشکلات مردم با
گشاده دستی میلیاردها دلار پول مردم را مابین” اجامر و اوباش حماس” و پادوی لبنانی اش ”
حسن نصرالله و …” تقسیم کرده و می کند!! لطفا به این قسمت خوب توجه کنید
شما سراغ ندارید حتا برای یکبار ” جبهه ملی ( داخل و خارج)٬ پیروان بازرگان٬ تشکلهای چپ
٬اقتصاددانان پرمدعا (با سوادان بی صداقت) و .. …. اعتراضی به این حاتم بخشی های ملایان
کرده باشند٬ منظورم ( چس ناله های) هراز گاه انهم در لفافه (مرگ بر شاه٬ مجاهدین٬ امریکا)
نیست٬ راستی اقایان تا کنون شهامت داشته اند که کابینه همین ( نتانیاهو) را که با عناوینی همچون
جنایتکار و جنگ افروز … از ان یاد می کنند را با کابینه ( روحانی کلید دار) مقایسه کنند؟
چند وزیر جنایتکار همچون « پور محمدی٬ علی ربیعی و …» در کابینه نتانیاهو وجود دارد؟
ایا ” نتانیاهو” هم همچون ” حسن روحانی” سابقه قاتل عام هموطنانش را در کارنامه اش دارد؟
اقایان شما باز دچار فراموشی مصلحتی شده اند اما این روش تقیه گونه دیگر کاربرد ندارد زیرا
مردم علاقه مند به دانستن تاریخ گذشته ایران و بخصوص حوادث تاریخی ۱۰۰سال گذشته هر
روز بیشتر می شوند و در نتیجه اثر احادیث و روایات شما هر روز کمرنگتر می شود.
در پایان داستانی از مثنوی دفتر سوم را به حضورتان تقدیم میکنم تا قضاوت شما چه باشد؟
افتادن شغال در خم رنگ و رنگین شدن و دعوی طاوسی کردن میان شغالان
آن شغالی رفت اندر خم رنگ – اندر آن خم کرد یک ساعت درنگ
پس بر آمد پوستش رنگین شده – که منم طاووس علیین شده
پشم رنگین رونق خوش یافته – آفتاب آن رنگها بر تافته
دید خود را سبز و سرخ و فور و زرد – خویشتن را بر شغالان عرضه کرد
جمله گفتند ای شغالک حال چیست – که ترا در سر نشاطی ملتویست
از نشاط از ما کرانه کردهای – این تکبر از کجا آوردهای
یک شغالی پیش او شد کای فلان – شید کردی یا شدی از خوشدلان
شید کردی تا به منبر بر جهی – تا ز لاف این خلق را حسرت دهی
بس بکوشیدی ندیدی گرمیی – پس ز شید آوردهای بیشرمیی
گرمی آن اولیا و انبیاست – باز بیشرمی پناه هر دغاست
که التفات خلق سوی خود کشند – که خوشیم و از درون بس ناخوشند