با اشاره به نوشته آقای محمد پروین درسال2004 یعنی ده سال قبل سعی میکنم با برخورداری از مطالب ذکر شده دراین نوشته نظرات خود را بگونه خلاصه بیان کنم.
فرضیات ذکر شده در این نوشته
1- گذشته میتواند چراغ راه آینده باشد.
2- برداشت اکثر ما ایرانیها ازوقایع سیاسی – اجتماعی گذشته بصورت واقعی نبوده و با برداشتهای دیگران اختلاف صد و هشتاد درجه ای دارد!
3- در مورد آینده کشورمان نیز برداشتهای اکثر ما با یکدیگر اختلاف فاحش دارد.
4- بدرستی تنها عناصر وعوامل بیرونی نبودند که منجر به استقرار رژیم اسلامی گردیدند.
5- ارزیابی کلی ما از وقایع گذشته بهیچوجه از طریق تحقیق و بررسی علمی بوسیله متخصصان صاحب نظر مورد بررسی قرار نگرفته بلکه هر فردی بدون صلاحیت در اظهار نظر کردن، تنها چون در هنگام تحصیل نمره انشایش بد نبوده است بخود اجازه داده که بدون بررسی و مطالعه و تحقیق و تبادل نظر با دیگران اظهار نظرو انشاء نویسی کرده است!
6- در مورد دور نمای آینده کشور فرد صاحبنظر با صلاحیتی تا این زمان نوشته ارزشمندی را ارائه نکرده است.
7- هنوز اکثریت ما ایرانیهای خارج نشین که بالغ بر 35 سال است در کشورهای باصطلاح پیشرفته که از یک نوع دموکراسی برخورد بوده ایم زندگی کرده ایم برداشتهایمان در مورد دموکراسی، عدالت اجتماعی، حقوق بشر و جدائی دین از حکومت اختلاف نظر فاحش داریم و نتوانسته ایم حتی در مورد یکی از این اصول به توافق رسیده باشیم.
8- در مورد “چه شد که به اینجا رسیدیم” که کاری بسیار حیاتی و اصولی بوده و بدون پی بردن به آن رسیدن به یک حکومت مردمی و دموکراتیک غیر ممکن است و پی بردن به دلایل آن با این همه مدرک و سند و نوشته و کتاب کاری مشکل نبوده است، متاسفانه باید قبول کرد که بدرستی انجام نگرفته است.
9- شکی نیست که در طول تاریخ مردم سرزمین ایران همیشه بدنبال یک ناجی قدرتمند از نوع رستم، امام زمان و یا یک نظامی چکمه پوش و یا یک مقام عمامه بسر، روانه شده و بدون آنکه خود علاقمند بوده و یا حتی مایل باشند قدمی برای رفع مشکلات بردارند بصورت آمت حلقه بگوش در آمده و دائمأ با پیروی از پریدن ” ازاین ستون به آن ستون فرج است” گذران زندگی کرده اند. در تنها موردی که ملت رهبر خود را انتخاب نمود در سال 1330 و دوران ملی شدن نفت و انتخاب دکتر محمد مصدق بود ولی در کمتر از دو سال و دو ماه دوباره فیلمان یاد هندوستان کرده و از ستون رهبر منتخب خود دوباره به ستون رهبر موروثی پریدیم!؟
10- شکی نیست که دخالت دین در حکومت یکی از عوامل عمده عقب ماندگی کشور ما بوده است و شکی نیست که از دخالت دین دراموری که در جهان رخ می دهد و خدا وپیغمبر و امامان در وقوع آن دخالتی نداشته اند، نمی تواند از طریق اصول دینی که تنظیم آن بوسیله انسانها ئی که خود را نمایندگان و یا فرستادگان خدا به مردم قبولانده اند تهیه و تنظیم شده باشد، برطرف گردد!
کما اینکه در یکصد سال گذشته اصول دین در کشور ما کدام مشکل اخلاقی را برطرف کرده است که اکثریت ملت ایران انتظار دارند که با حضور امامشان او مشکلات را یک تنه برطرف کند؟. آیا اگر ما اظهار کنیم که در کشورهای اسکاندیناوی که در حقیقت دموکراسی و عدالت اجتماعی تا حد زیادی برقرار است و شهروندان آن کشورها حتی با یکی از مشکلات روز افزونی که در این یک قرن گذشته ملت ایران با آن روبرو بوده است روبرو نبوده اند و در عین حال با دوجنگ خانمانسوز در گیر بوده اند! پس حتماً امام زمان مسیحیان در کشورشان نازل شده و آنها را به برقراری حکومت مردمی و عدالت اجتماعی و برخورداری از همه ناز و نعمتهایی که ممکن است عاید فردی گردد به آنها ارزانی کرده است!؟ آیا چنین فکری غلط است؟
11- کوتاه کردن دست روحانیت شیعه (و سنی) کار چندان آسانی نیست.
12- بحثی نیست که مقاومت های زیادی در برابر ایجاد یک جامعه سکولار وجود خواهد داشت.
13- اگر وظیفه روشنفکران ایجاد تفکراست ایا می تواند درد جامعه را درمان کند؟
13- آیا روحانیت حاکم بر جامعه روزی ممکن است که قدرت را به مخالفان خود واگذار کنند!؟
13-آیا تفکرات روشنگرانه می تواند هدفمند باشد؟
14- چگونه می توان دخالت دین در دولت را از بین برد!؟
15- چگونگی سرنگونی رژیم اسلامی!
16- وآیا رژیم اسلامی خود بخود سرنگون خواهد شد!؟
17- آیا مبارزات بی خطر و از نوع روشهای نافرمانی مدنی عمومی می تواند رژیم اسلامی را متزلزل سازد!؟
18- آیامبارزات مسلحانه میتواند اثر بخش باشد!؟
19- هدف مبارزه مسلحانه و غیر مسلحانه سلب قدرت ظالم و ستمگر است.
20- سرسری گرفتن مبارزات بدون خشونت (از نوع جنبش سبز) بزرگترین دشمن است!
21- تدارک مبارزه بدون خشونت هشت مرحله دارد:
الف- تحقیق مستند کردن اعمال خلاف رژیم
ب- مذاکره واتمام حجت کردن
پ- متمرکز کردن مبارزات حول یک محور
ت- تبلیغ اهداف هدف
ث- کمیت و کیفیت مبارزات بدون خشونت
ج- سازماندهی مبارزه
چ – برنامه ریزی برای ایجاد تحریک و حادثه آفرینی
ه- علنی بودن یا مخفی بودن مبارزات بدور از خشونت
22- مبارزات مردم باید از کیفیت و کمیت لازم، آگاهی به روش های نافرمانی مدنی و سازماندهی و رهبری ( علنی یا غیر علنی) برخوردار باشد تا به نتیجه مطلوب برکناری رژیم دست یلبد.
23- خیزش های اجتماعی و مقطعی و خود بخودی وبدون برنامه ریزی اغلب بعد از چند روز فروکش خواهد کرد و ناموفق بوده است.
24- شبکه ای که هر حرکتی را میسنجد و تقابل با آنرا پیش بینی می کند. باید راه های عقب گرد موقتی را از قبل شناسایی کرده شیوه های بدیل را بکار گرفت تا تحت هیچ شرایطی از هم نپاشد.
حقایق کتمان ناپذیر
1- نظرات اکثر ما در باره رژیم آینده ایران یکسان نیست و نتوانسته ایم تا این زمان برای برخوردار شدن از یک حکومت دموکرات بر پایه اصول جهانی حقوق بشر به توافق رسیده باشیم و در مورد جزئیاتی که میتوانیم پس از رهایی کشور با نظر سنجی ازمردم داخل کشورمان به نتیجه مورد نظر برسیم ، شوربختانه بجای انجام چنین کار مهمی، از سالها قبل به جنگ و جدل بین خودمان پرداخته، که نتیجه اش از دست دادن 35 سال از عمر گرانبهای مردم وخرابی بیشتر کشورمان شده !ست.
لذا پیشنهاد می کنیم قدم اولی که برداشته می شود رسمیت دادن به قبولی واجرای اصول حقوق بشر بعنوان قانون اساسی موقت در دوران گذار کوتاه مدت باشد.
2- در مورد نوع حکومت جمهوری، از نوع فدرالیسم، خودکفایی استانها، خود گردانی و یا تمرکز قدرت در مرکز آیا بهتر نیست تامل کرده و پس از برکناری رژیم اسلامی در باره اش تصمیم گیری کنیم؟.
3- ملت ایران باید فرا گیرد که برای نجات کشور نیازی نیست که برابر روش جاری بدنبال ناجی بگردیم ! بلکه در میان اعضا و کسانی که در راه نجات کشور آماده همکاری و همفکری بوده اند، میتوان در مدتی کوتاه ملت ایران در بین این اعضاء فعال رهبر موقت آینده خود را انتخاب کند! البته شرائط انتخاب رهبر بطور کامل و دقیق توسط گروهی که مسئولیت برنامه ریزی این تشکیلات را عهده دار خواهند داشت، باتوجه به شرائط و امکانات ضروری است ازمدتی قبل تهیه شده باشد و صد البته از مردم برای تکمیل آن نظر خواهی شده باشد.
3- در مورد جدائی دین از حکومت و یا بقولی سکولاریسم، هرچه بیشتر ما درباره این موضوع صحبت کنیم با مخالفت بیشتر اکثریت مردم که از قرنها مغزشوئی بوسیله ملایانی که جز حرف زدن و دروغ گفتن و هر اتفاقی که در جهان رخ داده و می دهد، بپای خدا و رسول وامامان و امام زاده ها و در 35 سال گذشته به حساب رهبر معظم گذارده اند و نمی توانند تصور کنند که همه این اتفاقات ناگواری که رخ داده و می دهد بوسیله انسانها بوقوع پیوسته و ربطی بخدا ندارد وضمناً در این 35 سال گذشته به آنها تلقین شده است که سکولاریزم یعنی منکر خدا و پیغمبر بودن است. لذا اگر ما معتقد به اصول حقوق بشر باشیم و سعی کنیم با توضیحات ساده و بی غل و غش حقیقت جدائی دین از حکومت را با ذکر نمونه هائی که قابل ارایه باشد به مردم نا آگاه و حتی آگاه نشان دهیم، خواهیم توانست بمرور این برداشت غلط را که سکولاریزم بمعنی انکار خدا و پیغمبر نیست بلکه در حقیقت برقرار کننده عدالت و حقوق اجتماعی برای همه انسانها بهر دین و ایمانی است که به آن اعتقاد دارند، شاید با گذشت زمان بتوانیم این ایده را تبدیل بیکی از باورهای اصولی مردم دیندار کنیم.
به شعار یکی از همین گروه های باصطلاح سکولار خواه نگاه کنید! آیا معنی سکولار بودن یعنی ” نابود باد اسلام: اهریمن جهل و جنایت”
چنین است برداشت اکثریت ملت ایران از سکولاریزم! یعنی نابودی اسلام
خوب ما انتظار داریم که مردم حرف ما را باور کرده وقبول کنند، منظور از جدائی دین از حکومت نابودی اسلام نیست!؟
مثال دیگری را بیان می کنم:
در دین اسلام فحشاء نه تنها گناهی است عظیم که زنی که به فحشاء حتی برای تامین زندگی خود و خانواده اش روی آورده است، گناهکار تشخیص داده شده و باید سنگسار شود. ولی در این سالها مشاهده کرده ایم که با شستشوی مغزی مردم نا آگاه و حتی با سواد و آگاه، ملایان موفق شده اند که بدلایلی که در موعظه های آنچنانی خود به امت خود تلقین کرده و ضمن رسمیت دادن به فحشاء و قانونی شناختنش آنرا در حقیقت تنها راه آرامش دادن به مردانی که از همسران خود دور هستند دانسته و در صحن مراکز مقدس اسلامی بوسیله ملایانی که به این ماموریت گمارده شده اند، زنان جوان را به فحشاء رسمی وبه تن فروشی اسلامی وقانونی وادار کرده اند!؟
آیا در دنیای متمدن حتی در کشورهایی که تن فروشی یک شغل شناخته شده بحساب آمده واز در آمد آنان مالیات کسر می شود، با این وجود آیا مامورین دولت درتشویق و ترغیب آن دخالت مستقیم چون در کشورما ندارند؟!
نتیجه ای که میتوان از ذکر این مثال گرفت اینست که نحوه مغز شوئی مردم یک کشور بوسیله ملایان در چنان حدی موثر است که تن فروشی یک زن را چنان موجه نشان می دهند که حتی فامیل نزدیک آن زنان نیز تن فروشی خواهران ومادران و دختران خود رابعنوان عمل خیری پذیرفته اند؟
مثال دوم
در سال 1314 یدستور رضا شاه بنام “کشف حجاب” که مبتکر آن را رضا شاه دانستند، در حالیکه نامش را باید ” برداشتن حجاب” دانست. بهر حال با این عمل هدف رضا شاه ایجاد برابری و برقراری عدالت اجتماعی و حق و حقوق قانونی زنان در کشور بود و با این عمل می خواست با کشاندن زنان به مدارس و بالابردن دانش آنها وقرار گرفتنشان درمشاغلی به کمیت نیروی کار در کشوراضافه گردد. ولی چون اینکار را بدون مشاوره با طبقه روحانیت و همراه با زور واجباربود سعی شد که به نتیجه مورد نظر او برسد !؟ نه تنها در دوران سلطنت خود به نتیجه مورد نظر و استقبال اکثریت زنا ن از بی حجاب حجابی نرسید، بلکه پس از خروجش از کشور حتی بیشتر همان زنانیکه حجاب را بدور انداخته بودند دوباره بزیر پوشش حجاب رفتند. حتی پس از گذشت چهل و چند سال از تاریخ شروع بی حجابی در سال 1357 زنان بمیل خود از چادر و روسری استفاده نموده حتی بدون آنکه ملایان در این مورد حکمی را صادر کرده باشند خود داوطلبانه دوباره حجاب بر سر کرده و به مخالفان پیوستند!؟
خوب چگونه چنین چیزی می تواند انجام گیرد! آیا علتش از روز اول اجبار در برداشتن حجاب نبود که با مخالفت اکثریت زنان روبرو گردید!؟
موضوع جدایی دین از حکومت نیز می تواند بهمان علت با مخالفت اکثریت ملت روبرو گردد، اگر خواسته باشیم با تهدید و زور چنین کاری را به انجام رسانیم. ولی اگر تکیه ما بر روی اصول حقوق بشر قرار گیرد و کلیه ادیان و مذاهب و باورهای دینی را حق مسلم هر یک از آحاد ملت ایران بدانیم . شاید موفق گردیم با انجام دادن تغییرات جزیی به بعضی ازقوانین وضع شده قبلی به نتیجه مطلوب دست یابیم ! از جمله: با حذف کلمه مذهب در شناسنامه اشخاص و دیگر پرسشنامه ها ، ملاحظه خواهیم کرد بدون آنکه در باره اش تبلیغ کنیم خود بخود و بمرور زمان اهمیت موضوع دین رو به کاهش خواهد رفت.
نظریه یکی از این سازمانهای طرفدار سکولاریزم را در زیر مشاهده کنیم:
جاوید و پاینده ایران
بنام اهورامزدا آفریننده زندگی و خرد
نابود باد اسلام: اهریمن جهل و جنایت
پیش به سوی ایرانی سکولار و دمکراتیک
A SECULAR & DEMOCRATIC IRAN FORWARD
4- بحثی نیست که کوتاه کردن دست روحانیون شیعه و سنی کار آسانی نخواهد بود. چون طبقه روحانیت نیز چون سایر طبقات طالب قدرت بوده و در 35 سال گذشته این قدرت را در حد بسیار بالایی که حتی خودشان انتظار آنرانداشتند با پشتیبانی از بخش عظیمی از مردم بدست آوردند. در حالیکه در سال56-57 روحانیت از نیروی مسلحی برخوردار نبود. و به پشتیبانی ازتعداد قابل ملاحظه ای ازهمان مردم پشتیبانبرخوردار بودند و لذا به نتیجه مثبت که همان در دست گرفتن حکومت بود موفق گردیدند.
ولی در حال حاضر این طبقه از نیروی نظامی سپاه پاسداران و بسیج برخوردار شده است . خوشبختانه بعلت رفتار خشن و غیر مردمی و چپاولگرائی خارج از قواره این دولتمردان اسلامی و یاران بد تر از خودشان ، اکثریت ملت طرفدار آنها، از پشتیبانانی آنها در حد زیادی دست برداشته اند. با وجود این، امکان مبارزه مسلحانه علیه نیروهایی مسلح و گوش بفرمان رژیم در حد زیادی غیر ممکن شده است! باید توجه داشت که در دوران پیش از انقلاب 57 که ارتش بدلایلی در حال فرو پاشی بود و در ارتش نیروئی که حاضر بمقابله با انقلابیون حتی بی اسلحه باشد وجود نداشت و یا جو حاصله پس از ماه ها مبارزات مدنی غیر مسلحانه مردم، به نیروهای ارتشی نیز اثر کرده و آنها را از روبرو شدن با مردم بی اسلحه منع کرده بود. در اینصورت اگر نیروی مبارز مسلحی در خفا در کشورمان بتواند شکل گرفته وتوانسته باشد از لحاظ انضباتی از رهبران خود تابعیت کرده و فعالیت مسلحانه موفقی را در گوشه ای از کشور بمرحله اجرا در آورده باشد و ضمنآ در عمل نشان دهند که قصد نابودی کسی را در سر نپرورانده بلکه هدفشان نجات کشور است و نه انتقام جویی! شاید در آن حالت بخشی از سپاه پاسداران و بسیج و ارتش ایران چون دوران انقلاب 57 حاضر بهمکاری با این گروه مسلح در آیند ویا در حد اقل از شرکت کردن در مبارزه علیه آنها خودداری کنند!
در مورد تضعیف نفوذخارج از کنترل طبقه روحانیت واقعی، می توان با تغییراتی که در اصول و قوانین مدنی کشور بشرح زیر داده میشود این مشکل اساسی را نیز رفع نمود.
الف- در جمع آوری مالیات سالیانه کاسبها و بازاریان و تجار که سالهای طولانی است با پرداخت داوطلبانه خمس وذکات به روحانیانی که از لحاظ دینی از آنها تقلید می کنند بدون آنکه در دفاتررسمی مالی خود این مبالغ را بعنوان درآمد خالص ذکر کرده باشند پرداخت کرده و همین مبالغ خمس وذکات است که به گسترش قدرت طبقه روحانیت کمک کرده و اجازه داده است که به بالغ بر یکصد و پنجاه هزار روحانی بدون آنکه در طول عمر خود حتی یکروز کار مفیدی را برای کشور خود انجام داده باشند بطور مستمر ماهیانه مبالغ عمده ای مقرری دریافت کنند.
برای جلوگیری از آن کافی است که در سیستم اخذ مالیات کشور تغیرات اصولی داده شود که هیچیک از شهروندان نتوانند از پرداخت قانونی مالیاتی خودسر باز زنند. واگر طبقه کاسب و تاجر و بازاری علاوه بر پردخت مالیات سالیانه خود علاقمند است مبالغی بهر اسم (خمس ، ذکات، اعانه و غیره) به طبقه روحانیت بپردازدند، در آنصورت پرداخت این مبالغ (خمس وذکات) باید پس از پرداخت مالیات کامل در آمد آنها پرداخت گردد.
با اصلاح اصول قوانین مالیاتی کشور، بازاریان و کسبه پی خواهند برد که پرداخت مبالغی بعنوان خمس وذکات پس ار پرداخت مالیات، از سود سالیانه آنها کثر نموده و لذا، عقل سلیم به آنها دیکته خواهد کرد از پرداخت خمس وذکات بی حساب به روحانیت خودداری و یا بحد اقل برسانند! تقلیل درآمد طبقه روحانیت باعث تقلیل قدرت آنها و در نتیجه کم شدن بذل و بخشش آنها و محدود شدن توسعه و گسترش مساجد جدید خواهد شد.
ب- حکومت آینده ایرن می تواند با اعلام اینکه همه مردم کشور که قادر بکار کردن هستند باید برای تامین هزینه زندگی خود بکاری مشغول گردند وطبقه روحانیت نمی توانند انتظار داشته باشند که بدون پرداختن بکار مفیدی، دست تکدی بسوی ملت ایران دراز و انتظار دریافت صدقه داشته باشند.
پ- دولت می تواند چون کشورترکیه قانونی گذرانده و وادار کند بجز در مواردی که طبقه روحانیت در مساجد مربوطه به موعظه مشغولند نباید از لباس روحانیت در سایر مواقع استفاده کنند
با درود بر شما و بر همه میهن دوستان،ساختار تشکیلاتی برای تغییر رژیم وجود ندارد البته بالقوه و نهفته وجود دارد اما برای به کار گیری آن شبکه به تشکیلات مالی مانند آخوند ها دردهه 50 شمسی نیاز است.((آخوند ها به بهانه مبارزه با فساد و حمایت از مستضعفین اطمینان کامل دارند که هیچ سرمایه داری مخالف با بقای آنها در کشور وجود ندارد.)) استفاده منسجم و تشکیلاتی از طلاب در دور ترین نقاط کشور در چند ماهه آخر سال 57 و بعد از آن سخن و شایعه پراکنی در تشکیل و قوام این رژیم منحوس بسیار تاثیر داشته و دارد. اما بی گمان هر که به هر جای درآید از پای دست هایش بسته است.
با درود و وقت بخیر : برای سرنگونی همیشگی حکومت اسلامی در ایران فقط ابتدا سلام عربی را از مردم بگیرید و درود ایرانی را در جامعه جا بیاندازید.