فرهنگ کردها درست شبیه فرهنگ ایرانیان و تاجیکهاست و زبان کردی هیچ نسبت و قرابتی با عربی ندارد و اصولاٌ کرد ازنژاد سامی نیست و هیچگاه با اعراب نمیتوانند همکاری، همخوانی و هماندیشی داشته باشند. زبان کردی مانند فارسی ریشه در «هند و اروپائی» دارد و بیشتر واژههای کردی و پارسی شبیهند. فرهنگ عمومی کردها به ایرانیان بسیار شباهت دارد
یکی از بزرگان اهل تمیز عرب زبان به نام «محمد حسنین هیکل» سردبیر اسبق روزنامه الاهرام مصر فرموده است: «سرنوشت صدام در انتظار مسعود بارزانی است!»
حسنین هیکل که در زمان حکومت جمال عبدالناصر دیکتاتور مصر، سرمقالاتش در روزنامهٔ الاهرام خوانندگان عرب بسیاری داشت، شیفته و والهٔ عبدالناصر دیکتاتور کشور فراعنه بود و پس از او باز میخواست همان رویّه ناصر برقرار باشد و اسرائیل را این بار با قلم به دریا بریزد – زیرا هواپیماها نابود شده بودند. و چون روزنامهاش مانع کار سادات رئیس حکومت وقت مصر (بعد از ناصر) میشد و با نوشتههایش از صلح بین دو کشور مصر و اسرائیل به تندی انتقاد میکرد، سادات او را از الاهرام بیرون انداخت؛ و میتوان گفت پایان کار روزنامه نگاریاش شد. بعد از آن و اکنون نمیدانم کارش چیست؟ تنها میدانمگاه بهگاه پیش بینی هائی میکند و چنین افاضاتی میگوید؛ ولی هیچ کدام نیز تاکنون به واقعیّت نینجامیده است.
من قسمتی از این مقاله را ده سال پیش زمانی که جرج بوش پسر برای دومین بار انتخاب شد و دولت تازه عراق انتخابات مجمع عمومی کشور را برگزار کرده بود، نوشتم و پخش کردم. اکنون که کشور عراق به جهنمی تبدیل شده است، روا دیدیم نخست بخشی از آن را بازنویسی کنم و سپس به وضع کنونی عراق بپردازم.
من به علت کرد بودن و زندگی در کردستان ایران که همسایه عراق است، میتوانم بگویم تا حدی به وضع اجتماعی آن کشور آگاهم و بافت اجتماع درهم پیچیدهٔ آن را تا حدی درک میکنم. و یا دستکم کردها را میشناسم و پیگیر مبارزات چند دههٔ آنها علیه اعراب عراق بودهام. اگر به انتخابات اشاره میکنم، این انتخابات در سال ۲۰۰۴ میلادی برگزار شد و اکنون ده سال از آن زمان میگذرد…
آن زمان نوشتم:
میبینید که من همان زمان از بلوا و درگیری میان آن همه قوم و قبیله خبر داده بودم و میدانستم عراق آرام نخواهد ماند و چنین فجایعی در عراق رخ خواهد داد.
ملتی که قرنها زیر حاکمیّت خلفای عثمانی بود و در ابتدای قرن بیستم و در جنگ جهان اول با شکست دولت عثمانی و تجزیه آن امپراتوری، بخش «شامات» آن خلافت، به کشورهای کوچک و تازه ساز سوریه، اردن، فلسطین، لبنان و عراق تقسیم شد. در تقسیم بین استعمارگران، فلسطین، اردن و عراق سهم بریتانیا شد. و همان زمان دولت علیّه استعماری ی بریتانیا از میان شاهزادگان عربستان سعودی برای دو کشور جدید التأسیس عراق و اردن پادشاه از حجاز آورد و کشور عراق و اردن را تحویل سلطان هائی از خاندانهای هاشمی سعودی داد؛ و برای فلسطین نیز فرماندار انگلیسی تعیین کرد. زیرا بریتانیا کشوری پادشاهی بود… دولت فرانسه نیز سوریه و لبنان و را صاحب شد و از رژیم پادشاهی چشم پوشید و برایشان رئیس دولت یا رئیس جمهوری معبن کرد؛ و همچنان که رسم ملت فرهنگسالار و فرهنگ پرور فرانسه است، در آن دو کشور دانشگاه نیز درست کرد و جوانان محل به درس خواندن در دانشگاهها ترغیب شدند به طوری که دانشگاه فرانسوی بیروت مشهور شده بود؛ و بعدها امریکائیها نیز در شهر بیروت دانشگاه تأسیس کردند.
نوشتم:
آری اینها را من نوشته بودم!
نگارنده با بخشبندی مردم یک سرزمین و کشور بر روی اعتقادات ماوراء الطبیعهٔ مذهب و دین به شدت مخالفم و آن را مضر به حال تمام آن جوامع و حتا بشریّت میدانم. و آرزو دارم زمانی برسد که مردم و ملتهای خاورمیانه نیز مانند دیگر کشورهای جهان برخوردار از موهبت آزادی و دموکراسی شوند، و افراد برگزیده خود را تنها و تنها بر روی شخصیت، کارائی و عملکرد آن مردمان رده بندی کنند و برگزینند؛ و از مقولات مذهبی و عقیدتی و آئینی و آلودگیهای آسمانی و ایدئولوژی چشم بپوشند. اما آرزو چیزی است و واقعیّت چیزی دیگر؛ و آقای جرج بوش پسر با این بخش بندی بر روی دین و آئین مردم در عراق، حماقتی به پهنای آن کشور انجام داد.
واقعیّت در عراق خبر از جریحه دارشدن احساسات و غرور اعراب سنی مذهبی میدهد که در تمام مدت موجودیّت عراق بعد از اسلام، حاکم و فعال مایشاء در سرزمین بین النهرین بودهاند. میدانستم که این ناخوشنودی روزی تبدیل به دشمنی خواهد شد؛ که شد. و دشمنی و کینه اعراب نیز پایانی ندارد. غرور این اعراب کینه جو و آرمانگرا با اکثریّت یافتن شیعیانی که قسمت اعظم آنان ریشه و تبار خارجی دارند و اجدادشان برای مجاور شدن به این سرزمین کوچیدهاند، درهم شکسته شده است. اعراب بومی و سنی مذهب که تا آوایل قرن بیستم هنوز از نظر عدد در اکثریت بودند و اندک اندک و با مهاجرت شیعیان سرزمینهای دیگر به مقام اقلیّت پائین آمدهاند، به سبب عدم درک کثرتگرائی و ناآشنائی با الفبای دموکراسی به آسانی قادر به قبول مقام و منزلت جدید نبوده و تا عادت کردن به این وضع، همچنان به عداوت و مبارزه و جنگ روزگار را خواهند گذراند. به یاد آوریم که صدام حسین حتا در زمان رژیم محمد رضا شاه نیز، چندین بار عراقیهای ایرانی تبار را از عراق بیرون راند و تحویل ایران داد. ولی آنان سرانجام به عراق بازگشتند و شیعه را به اکثریبت رساندند. فزون بر این عملکرد آقای مالکی نخست وزیر شیعهٔ عراق که هم متعصب است و هم به شدت تحت تأثیر دولت شیعی ایران قراردارد و کمربستهٔ رهبر خامنهای است، کار را روز به روز بدتر خواهد کرد.
اکنون به روشنی میبینیم که پیش بینی من به وقوع پیوست و جنگ مذهبی و طایفهای شروع شد که جدا از اعراب سنی مذهب خود عراق، افکار عمومی جهان و سران اعراب و مردم دیگر کشورهای عرب سنی نیز به نتایج این گزینش به دیدهٔ تردید و بدبینی مینگرند و از اینکه سرانجام حکومت عراق در دامن فناتیسم تشیع بیفتد – که افتاده است – نگرانند. عراق در تاریخ وجود و هستیاش هیچگاه حکومت شیعی به خود ندیده است؛ حدود هفت قرن تحت تسلط خلفای سنی بنی امیه و بنی عباس بوده و پایتخت خلفای عباسی شهر مشهور بغداد بود که به شهر «هزار و یک شب» مشهور بوده است. از زمانی که هلاکو ی مغول به تحریک خواجه نصیرالدین شیعی مذهب، خلافت بنی عباس را برانداخت، باز حکومت عراق را سنیها اداره میکردند و این وضع تا زمان سقوط صدام حسین ادامه داشت.
من شنیده بودم و میدانستم که قبایل عرب برای یک بز که از گلهای به گلهای دیگری رفته باشد، سالها در جنگ و فتنه و دشمنی بودهاند و کینهشان را به آسانی فراموش نمیکنند. چنین فرهنگ کینه و عداوتی در میان عربهای خوزستان ایران نیز وجود دارد. در حالی که میدیا و مردم گونهای دیگر میاندیشیدند و تصور عامه این بود که اگر نیروهای امریکا خاک عراق را ترک کنند و مردم را به حال خود بگذارند، امنیّت و صلح میان طوایف و قبایل به وجود خواهد آمد و عراق به همان آسایش گذشته برمیگردد. خبر نداشتند که اعدام صدام حسین که از اعضای یکی از قبایل عمده عراق بود، آن طایفه را در کینهٔ شتری غرق کرده بود و مترصد موقعیّت بودند تا تقاص این ستم را – به زعم آنها – از مسببین بگیرند.
اما چنین نشد و تخلیه عراق از نیروی امریکا فاجعه را بزرگتر کرد و پیشبینی نگارنده به واقعیّت بدل شد و عراق در غرقاب جهل و تعصب قومی و مذهبی فرو رفت. همان زمان که صدام در زندان بود و محاکمه میشد، چندین ترور انتحاری نیز علیرغم وجود قوای امریکا در عراق، به وقوع پیوست و کینهها خودنمائی کرد.
از زمان گزینش «نوری المالکی» به پست نخست وزیری که طبق قانون اساسی بالاترین قدرت در عراق است، چون اربابان عمامه ایران او را پشتیبانی کرده و در او بسیار دمیدند، او نیز هم باد کرد و هم یابو برش داشت؛ و هیچ کس را جز شیعیان قبول نداشت. امریکا رئیس جمهوری از میان سران کرد برگزید که درست شبیه زائده آپادیس بیخاصیّت بود و هیچ توانائی نداشت؛ و اکنون در اروپا بر روی تخت بیمارستان است و عراق عملاً فاقد ریاست جمهوری است. و معاون سنی او را آقای مالکی با اتهام کمک به ترورریسم به صورت اجبار و از خوف دادگاههای مذهب شیعه که ممکن بود برایش حکم اعدام صادر کنند، روانه تبعید در ترکیه کرد؛ وگرنه میخواست او را به دست دادگاههای فرمایشی بسپارد تا حکم اعدامش را صادر و او را بکشند.
عراق را «نوری المالکی» نخست وزیر متعصب شیعیمذهب مدتها است به صورت غیر رسمی تجزیه کرده است. کردها خط او را اصلاً نمیخوانند و برای خود حکومتی دموکرات و مقبول ساختهاند که دنیا تقریباً آن را پذیرفته است. شیعیان عراق که اکنون سرکارند و بخش عظیم قدرت را تیول خویش کردهاند گویا درصددند در عراق از همان راه و روش خمینی و اصحاب خمینی بهره گیرند و حکومت عراق اسلامی (شیعی) به بازار عرضه و باورمندان دیگر آئینها را حذف کنند – که کردهاند – تردید نکنیم که با چنین روشی، کشور و ملت عراق آیندهای خواهند داشت بسیار تاریکتر از لبنان سالهای هفتاد میلادی.
جنگ داخلی مدتهاست در عراق آغاز شده است و شیعی شدن حکومت عراق سبب زایش هیولائی شده است به نام «داعش مخفف دولت اسلامی عراق و شام» این هیولا تاکنون نشان داده است از قدرتی به نسبت چشمگیر برخوردار است و دسته دسته سرباز و درجه دار و افسر سنی عراقی از خدمت فرار کرده و جذب قشون این هیولا شدهاند.
کردستان عراق خودمختاری کامل دارد و حکومت کردستان از نظر سیاسی تاکنون به گونهای رفتار کرده است که جهان آزاد و دموکرات حکومتشان را پذیرا شده و با نظر مثبت و احترام به آن مینگرند. اینکه آقای «حسنین هیکل» میفرماید اگر کردستان اعلام استقلال کند سرنوشت صدام در انتظار بارزانی است، باید ریشه در عربیّت موضوع داشته باشد و نه جنبه بینالمللی. او سخن از حلقوم همزبانان عربش بیرون میدهد و جنگ بین کرد و عرب را پیشبینی کرده است. یعنی به زعم و پندار آقای هیکل، کشورهای عربی متفقانه به جنگ مردم کرد عراق خواهند رفت و بارزانی را دستگیر و اعدام خواهند کرد و مردم کرد را نیز آواره جهان خواهند ساخت. این سخن هیکل تنها میتواند یک هجوگوئی از سوی فردی پریشان افکار باشد. زیرا از نظر بین المللی ناحیه کردستان عراق خودمختار در زمان صدام حسین نیز مورد توجه غرب بود و آسمان این ناحیه از سوی ایالات متحد تضمین امنیّت شده بود.
حسنین هیکل معلوم نیست از جانب چه کسی مأموریّت گفتن این سخن را یافته و این مژده را چه کسی به او داده است که برای کرد، تعیین تکلیف کند. کردستان عراق هیچگاه جزئی از حکومت اعراب نبوده و تنها از زمان صفویه و شکست شاه اسماعیل از خلفای عثمانی این بخش ایرانی به امپراتوری آن زمان عثمانی افزوده شد و در شکست عثمانی نیز به دلیل بیقدرت بودن حکومت وقت ایران تمام این نواحی را فرانسه و بریتانیا میان خود تقسیم کردند؛ و بخش بزرگ کردستانِ عثمانی، جزو ترکیه شد و بخش اندکی به سوریه تعلق گرفت؛ و بخش حاصلخیز و نفت دارش نیز نصیب عراقی گردید که خاندان ملک فیصل اول از خاندانهای هاشمی حجاز، برآن سلطان و نوکر بریتانیا شد. تا آنکه با کودتای سرتیپ عبدالکریم قاسم سلطنت برافتاد و ملک فیصل ثانی گرفتار و کشته شد.
فرهنگ کردها درست شبیه فرهنگ ایرانیان و تاجیکهاست و زبان کردی هیچ نسبت و قرابتی با عربی ندارد و اصولاٌ کرد ازنژاد سامی نیست و هیچگاه با اعراب نمیتوانند همکاری، همخوانی و هماندیشی داشته باشند. زبان کردی مانند فارسی ریشه در «هند و اروپائی» دارد و بیشتر واژههای کردی و پارسی شبیهند. فرهنگ عمومی کردها به ایرانیان بسیار شباهت دارد. کردستان عراق سرانجام باید از عراق بریده و جدا شود. همچنان که اعراب سنی عراق نیز نشان دادند زیر بار حکومت تشیّع نوری المالکیها نخواهند رفت؛ و یا با جنگ و کمک هم کیشان عرب خود دو باره حاکم عراق خواهند شد و قدرت را باز پس میگیرند؛ و یا دو مذهب جدا شده همانند زمان استقلال هند، پاکستان و هندوستان به وجود خواهدآمد. و چنان تقسیم مفتضحی به وقوع خواهد پیوست که سنی و شیعی مجبور به ترک مکان خود و اسکان در نواحی همدیگر خواهند شد وبه سان آن هنگام هند و پاکستان، از همدیگر نیز خواهند کشت… مگر اینکه قدرتهای بزرگ جهانی مانع و رادع چنین تغییری شوند که آن هم مانند بستن دریچه اطمینان دیگ بخار است و هر لحظه امکان ترکیدن دارد.
کشور عراق از روزی که امریکا ارتشش را از آن سرزمین بیرون برد؛ و حتا سالها پیشتر، و از زمان شروع حکومت نوری المالکی، دستخوش ناامنی و جنگ طایفهای شد و در مخاطره افتاد و هر روز بلا استثنا در نقطه و یا نقاطی بمبی منفجر میشد و عدهای را به هلاکت میرساند. آن گونه شد که مردم در جلو دوربین تلویزیون، آرزوی زمان حکومت صدام حسین را داشتند. آنان میگفتند دستکم میتوانستیم برای خرید ملزومات روزانه زندگی، بدون ترس به بازار و خیابان و میدان برویم و هراس از بمب و بمبگذار و کشته شدن نداشته باشیم.
این را نیز گفته باشم که اعراب سنی چه آنها که در عراق ساکنند و چه هماندیشان آنان در دیگر کشورهای عربی، از کردهای عراق ناخوشنودند. زیرا آنها را مسبب این تقسیم بندی کنونی میدانند و باعث و بانی حکومت تشیع عراق را در تلاشهای مردم کرد عراق برای کسب خود مختاری بخشبندی میکنند. یعنی در واقع حماقت آقای بوش پسر را در زمینه حمله به عراق و ایجاد دموکراسی بر مبنای مذهب که دست سنیهای عرب را از حکومت کوتاه کرد و برید، به پای مردم کرد عراق که نمیخواستند با اعراب در زیر یک پرچم باشند نوشتند. به همین دلیل بمبگذاران عرب سنی عراق هر چندگاه سری هم به ناحیه کردستان میزنند و در آنجا نیز آتشی بر میافروزند و بمبی منفجر میکنند. آقای حسنین هیکل نیز با توجه به چنین زمینه و آتمسفری است که پیش بینی برای آینده «مسعود بارزانی» میکند.
کوتاه سخن اینکه کردستان عراق از این کشور جدا شده است و امکان پیوستگی وجود ندارد. بخش عرب نشین عراق نیز دچار جنگ داخلی شده است و به این زودیها به نتیجه نخواهد رسید؛ و مگر «دستی از غیب برون آید و کاری بکند»
در ضمن به آقای حسنین هیکل باید گفت و یاد آور شد که کردها از پشتیبانی کامل کشورهای آزاد و دموکرات جهان برخوردارند و به یقین حملهٔ اعراب به کردستان، هم کل کردها را یک پارچه میکند و به میدان رزم میآورد؛ هم ممکن است به جنگی همهگیر در خاورمیانه بینجامد که اعراب از پسش بر نخواهند آمد و همانند جنگ شش روزه سال ۱۹۶۷ میلادی درهم میشکنند.
آقای هیکل مواظب باش!!
کالیفرنیا دکتر محمد علی مهرآسا ۱۷/۷/۲۰۱۴
آقای دکترمقاله ای که بر علیه نظریه “هیکل” نوشته اید اشکالات فراوانی دارد ازجمله اشکال مهمی که میتوان نام برد واز شما با آن عنوان تحصیلات انتظار نمیرفت الحاق مراکز نفتی شمال عراق به کردستان ! وحذف کامل ملت ترکمن در این ناحیه عراق ونادیده گرفتن حقوق آنها……
ترکمن ها ی کردستان از همەی حقوق برخوردارند آنیا در پارلمان کردستان نمایندە و حتی در حکومت وزیر دارند و بسان یک شهروند درجە یک با آنها رفتار میشود. هر چند ترکمنها عدە از بازماندگان سلجوقیان هستند و عدە از بازماندگان عوسمانیها هستند . این دو عدە هم یکی شیعە اند و دیگری سنی. اگر در حوادث اخیر کردها دخالت نمی کردند این دو همدیگر کشتار میکردند. حتی چند برخورد داشتند کە پلیس کرکوک مانع از پیشروی این جنگ شد.