پيش گفتار:
اگر راه کار نبرد با رژیم اسلامی را میدانستیم، اَنگاه بود که درک درست و منطقی از تحریم هوشمندانه بدست میاوردیم. میدانستیم که این یکی از ابزار سلب قدرت از رژیم و محدود کردن قدرت سرکوب اوست. و اَنوقت بود که مرعوب حامیان و لابی گران رژیم و سنگی که برای “مردم” به سینه میزنند نمیشدیم و از وحشت اینکه تهمت جنگ طلبی به ما بزنند مهر سکوت بر لب نمیزدیم.
هدف اين نوشته که ده سال پیش به شکل کامل تری ارائه شد، ترسیم سيمايي است كلي از آنچه كه ميتوان براي سرنگوني بساط ستم رژيم اسلامي در ايران انجام داد و نهايتا زمينه استقرار آزادي و دموكراسي را فراهم نمود. چقدر دردناک است که پس از گذشت همه این سالها هنوز هم باید بجای تحقق بخشیدن به این سیما در حال ترسیمش بود.
_________________
بعد از گذشت ۳5 سال از سلطه رژيم ظلم اسلامي بر مردم ايران، پاره اي از روشنفكران” ما معتقدند كه هنوز زمان آن نرسيده است كه در پاسخ به اين سئوال که رژیم اسلامی در ایران را جگونه میتوان سرنگون کرد تاملي جدي كنيم. آنها چنين استدلال ميكنند كه قبل از پاسخ به اين سئوال بايد بدانيم كجا هستيم و چرا به اين جا رسيده ايم.
گفته اند و به درستي هم كه گذشته ميتواند چراغ راه آينده باشد. اما مسئله اين است كه اكثر ما و بخصوص آنان كه به درست يا نادرست به عنوان روشنفكر شناخته شده اند، هم گذشته را به گونه اي متفاوت ارزيابي ميكنند و هم آينده را هر يك به شكلي منطبق با خواستها و دركهاي خود ترسيم مينمايند.
تنها عوامل بيروني نبودند كه رژيم اسلامي را بر جامعه ما مسلط كرد و فراتر از آن اجازه دادند ۳5 سال دوام بياورد. عناصر و عوامل دروني كه بسياري از ما را نيز دربرميگيرد بودند كه هم به پيدايش اين فاجعه كمك كردند و هم در ادامه آن سهم تعيين كننده اي بازي كردند. كدامين عنصر، گروه، و طبقه اي در جامعه ما قرار است به اين ارزيابي ها بنشيند؟ مبناي ارزيابي آنان چيست؟ درجه مقبوليت آن از جانب ساير نظرات چيست؟
اين تعداد نظرات در برخورد به ده ها عاملي كه در ارزيابي گذشته و ترسيم حال نقش داشته اند تا به حديست كه در ۳۵ سال گذشته پيشرفت چندان محسوسي در مورد آن ايجاد نشده و دورنماي بهتري نيز براي آن در آينده نزديكي ديده نميشود.
مشتركات زيادي در لفظ و كلام وجود دارد. بسياري از آزادي و دموكراسي، جامعه مدنيت و مدرنيت و پسا مدرنيت و جدايي دين از دولت و غيره داد سخن ميدهند، اما در اين ميان كساني هستند كه در آخر با يك چرخش زبان و قلم حكومتي مذهبي و ستمگر را با اين منطق كه از درون متحولش كنند، بنوعی پذيرا ميشوند. زماني دست نيازش به سوي خميني ضد امپرياليسم دراز میشوند، چند گاهي دست به دامن سردار سازندگي رفسنجاني دارند و بعد هم ملتسمانه چشم به اصلاحات خاتمي ميبندند و بي آبرويي آن كه سر به آسمان زد تحت عنوان “جمهوري خواهي”، “جمهوري اسلامي خواهي” پيشه ميكنند و سپس سر به آستان روحانی میسایند!
فرایند دريافت اينكه چه شد كه رژيم اسلامي وارث انقلاب مردم ايران شد، پروسه ايست طولاني و محتاج تحقيق و بررسي علمي است. اين امر اگر چه براي برون رفت از مهلكه رژيم اسلامي و دستيابي به سيستمي مردمي و دموكراتيك سخت لازم است، به هيچ وجه كافي نيست و اگر با تلاش در جهت شناخت مضامين نظري و عملي آنچه بايد كرد توأم نباشد، ره به جايي نخواهد برد.
در كنار بررسي و تامل در عواملي كه اصولا اجازه دادند كه حاكمان وقت سر از گور تاريخي به در آورند، و حتي مهمتر از آن عواملي كه اجازه دادند افكار واپس گراي آنان در جامعه ما زنده بماند، بايد به آن بزرگترين عاملي دست يافت كه اجازه بروز اين همه جنايت و آدمكشي را داد و سپس برنامه ريزي كرد كه چگونه اين عامل را ميتوان از بين برد، گذار از اين مرحله ما را براي شناختن موانع ديگری که بر سر راه آزادي و دموكراسي در ايران است آماده خواهد كرد.
مروري كوتاه بر فجايع ۳۵ سال گذشته به روشني نشان ميدهد كه دخالت دين در دولت از عوامل اصلی است كه بارآور اين همه جنايات بوده است. امري كه تمامي حقوق اجتماعي، مدني، فرهنگي، اقتصادي را براساس قوانين اسلام تعريف كرد و آزاديهاي اساسي منجمله آزادي بيان را سلب نمود. هر آنچه رژيم اسلامي كرده و ميكند متكي بر قوانين الهي است كه مستتر و ناظر بر قانون اساسي رژيم اسلامي بوده ولي براي عوام فريبي در قالب نهادهايي چون جمهوريت و مجلس عمل كرده است.
پذيرش اين امر كه بايد سلطه دين و دخالتش در قوانين حاكم بر مناسبات اجتماعي، سياسي، اقتصادي و فرهنگي را كه از عوامل مهم ويراني جامعه ما بوده است از بين برد، به طور طبيعي اولين محور حركت در زمينه “چه بايد كرد” را نيز مشخص ميكند. بايد به اين پرداخت كه چگونه ميتوان دخالت دين در دولت را كه در شكل “رژيم اسلامي” متجسم شده است از بين برد و اين كار را با تامل و تحقيق در اينكه اصولا چرا
حكومت اسلامي توانست در جامعه ما شكل بگيرد و چه كنيم كه اين فاجعه دوباره تكرار نشود درآميخت.
بنابراین سئوال اين است كه عامل دخالت دين در دولت، يعني رژيم اسلامي را چگونه بايد از بين برد؟ براساس سنت هاي ديرين و يا ضرورت دورانهاي مختلف تاريخي، پاسخ بدين سئوال به عهده احزاب سياسي و مدعيان قدرت سياسي بوده است. متاسفانه به دلايل گوناگون كه جاي بحثش در اين مختصر نميگنجد، اين نهادها و عناصر برنامه چندان مشخص و واقع بينانه اي براي كسب قدرت سياسي نداشته اند. نمونه بسيار بارز اين بي برنامگي، بي هدفي، و ارزيابي اي غيرمنطقي در مبارزات عليه سيستم گذشته موجود بود كه نهايتا منجر به قدرت بخشي به رژيم اسلامي شد. امروز نيز وضعيت احزاب سنتي به همان روال است.
متاسفانه احزاب سنتي، چه آنها كه از «مبارزه بدون خشونت» دم ميزنند و چه آنان كه شعار مبارزه قهرآميز را ميدهند، برنامه دقیقی براي كسب قدرت سياسي ارائه نداده اند. همه نشسته اند كه به «نوعي» رژيم اسلامي سرنگون شود. تمام دعواها و رقابتها بر سر آنست كه به مردمي كه قرارست به طور خود به خودي اين سيستم را سرنگون كنند بگويند كه ما آماده جانشيني هستيم.
سرشت مبارزات اَزادی خواهانه در ایران به نحويست كه شركت در آن منحصر به احزاب سياسي طالب قدرت نمیشود و همه اقشار و افرادي را كه هدفشان برچيدن بساط رژيم اسلاميست در برميگيرد. از اينروست كه به گمان من در اين راه يابي، فعاليت گروه هاي حقوق بشر و همچنين اقشار و لايه هاي روشنفكري و دانشجويي و غيره، آنها را در رابطه اي تنگاتنگ با زحمتكشان و كارگران آزادي خواه قرار خواهد داد.
تلاشهای دراز مدت درون مرز و خیزشهای مقطعی که شاهد اَن بوده ایم دال بر این بوده است که قشري پيشرو با اتخاذ شيوه هاي مناسب و منطبق بر شرايط موجود جامعه ما، روش نافرماني عمومي را پيشه خود ساخته است. اين قشر اگر چه در صحنه عمل تنهاست، اگرچه هنوز بعلت خفقان حاکم نتوانسته است از حمايت توده هاي وسيع ناراضي ولي غيرفعال و خانه نشين برخوردار شده باشد، با وجود آن كه هنوز به كم و كيف و تكنيك هاي شيوه اي كه در پيش گرفته آشنايي کامل ندارد، توانسته است رژيم اسلامي را كه عليرغم سركوب مداوم، بهره گيري از عوامل و عناصر سود جوي درون و برون مرز، ايجاد شبيه سازيها، تحريف مقولات اساسي، بهره گيري از سوخته و توابان سياسي، رواج تفكر تسليم طلبانه توده اي و سرانجام كمك كشورهاي غربي ۳۵ سال دوام بياورد، متزلزل و بي ثبات نگاه دارد
مبارزان راه آزادي در ايران دريافته اند با رژيمي كه به پيشرفته ترين سلاح ها مسلح است و به سلاح اتمي هم دست يافته و از كاربرد آن هم ابايي ندارد، نميتوان با توپ و تانك مقابله كرد. ميدانند كه پيش گرفتن مبارزات مسلحانه مخفي نميتواند مردم ناراضي را به خود جلب كند و الزاما به عنوان نيرو و حركتي جدا از مردم نه هرگز امكان پيروزي دارد و حتي اگر بر فرض محال تحت شرايطي بسيار استثنايي هم موفق بشود و جابجايي قدرت هم انجام گردد، بارآور آزادي و دموكراسي نخواهد شد. نيروهايي كه جدا از مردم به قدرت برسند، قدرت را تنها حق خودشان ميدانند، چرا كه براي آن جنگيده اند. بيشتر از هر چيز هم از ديگران طلبكارند و ميگويند آن زمان كه ما خون ميداديم شما كجا بوديد. و با اين منطق هم هرگز جرات نخواهند كرد كه خود را به راي مردم بگذارند.
اتخاذ روشن نافرماني عمومي براي سرنگوني رژيم از سر ترس نيست. شرايط موجود است كه اين روش را به عنوان تنها روشي مطرح كرده است كه با اتكاي به آن ميزان نه تنها در قبال قهر رژيم اسلامي مقاومت كرد، بلكه بر آن چيره هم شد. اين روش با مبارزات در چارچوب قانون و مبارزات دروني رژيم كه تحت عنوان مبارزات بدون خشونت تبليغ ميشود نيز كوچكترين قرابتي ندارد. اين روشي است كه كليت سيستم ظلم را هدف قرار ميدهد و هرگز از سر آشتي و سازش در نخواهد آمد.
حاميان مبارزات مسلحانه بايد نشان دهند كه برنامه شان براي كسب قدرت سياسي در نبردي نابرابر چيست و چگونه ميخواهند جدا از مردم، ايران تحت اشغال را با نيروي نظامي پس بگيرند.
جاي بررسي جزئيات، پرداخت به مباني فلسفي و توضيح تكنيك ها و اسلحه هاي مورد استفاده روش نافرمانی مدنی در اينجا نيست. نويسنده به همراه ياران ديگري در «مهر» مدتيست كه يادگيري اين روش را پيشه خود ساخته است با اين هدف كه يادگيريهاي خود را با هموطنان خود و بخصوص درون مرزيان در ميان نهيم. معلم ما در اين يادگيري موسسه آلبرت اينستن در امريكا و محقق روشهاي نافرماني مدني، پرفسور شارپ، است كه سالهاي مديدي را صرف شناخت اين روش، مدون كردن تكنيك هاي آن و به كارگيري آنها در شرايط مختلف كرده است [1]. نتايج تحقيقات و بررسيهاي او كه تماما تكيه گاه هاي عملي دارند و بر تجارب گذشته پايه گزاري شده اند، در نوشته جات و كتب بسياري منعكس شده است. يكي از كتابهاي او و کلنل هلوی که صاحب نظر دیگری در این زمینه میباشد، از طریق فعالان گروه مهر به فارسي ترجمه شده است و در سایت مهر منعکس است.
روشهاي به دور از خشونت و نافرماني مدني بر اين واقعيت استوارند كه قدرت سياسي پديده ايست دو سويه و با تبعيت افراد از حاكمان وقت تعريف ميشود. هدف مبارزات، چه مسلحانه و چه مسالمت آميز سلب قدرت از ظالم و ستمگر است و در اين خصلت براندازنده هيچ جاي تعاريف نيست. البته براساس تفكرات و دركهاي متفاوت ما از قدرت، نوع براندازي آن هم به اشكال متفاوت تعريف ميشود.
براي قدرت دو خصيصه قائل هستند. اولين خصيصه اين است كه قدرت تكثرگراست، يعني همراه با جمع مردم و توده ها مطرح است. دوم آن كه، قدرت با اطاعت و فرمانبرداري اين توده و جمع معني مي يابد و تعريف ميشود.
مبارزه مسالمت آميز هدف خود را در نفي قدرت از اين راه ميجويد كه آنچه را كه به قدرت معني ميبخشد از بين ببرد، يعني اطاعت و فرمانبرداري مردم را از قدرت سلب كند. با نفي و قطع منابع قدرت رژيم، مشروعيت رژيم سلب ميشود و براندازيش عملي ميشود. مبارزات مسلحانه به جاي برخورد به اين منابع قدرت كه سازنده قدرت اند، به جان محصول قدرت نهايي اين منابع ميافتند و با بازوهاي مسلح اين قدرت، در نبردي نابرابر به جنگ ميپردازند.
البته فشار و خفقان سالهاي طولاني و اميدهاي برباد رفته، يا بخشي از ما را بيش از اندازه صبور كرده است و تازه ميخواهيم به اين بپردازيم كه چه شد كه اين بلا به سرمان آمد و يا اين كه ما را عجول و بي حوصله كرده است. ميخواهيم و به حق هم كه عمر اين رژيم آدمكش هرچه زودتر پايان يابد. منتها خطر اين هست كه نگذاريم خيزش مردمي مسير طبيعي خود را طي كند و تكامل يابد. جين شارپ ميگويد«سرسري گرفتن مبارزات بدون خشونت بزرگترين دشمن آنست» او در تدارك يك مبارزه بدون خشونت هفت مرحله و امر مهم را مورد بحث قرار ميدهد.
1ــ تحقيق و مستند كردن اعمال خلاف رژيم
2ــ مذاكره و اتمام حجت كردن
3ــ متمركز كردن مبارزات به حول يك محور
4ــ تبليغ اهداف مبارزه
5ــ كميت و كيفيت مبارزات به دور از خشونت
6ــ سازماندهي مبارزه
7ــ علني بودن يا مخفي بودن مبارزات به دور از خشونت
به نظر ميرسد كه مبارزاتي كه در ايران در جريان است حداقل دو مورد اول را ارضا ميكند. من در نوشته هاي آتي به موارد ديگر خواهم پرداخت و در اين مختصر به ذكر چند نكته كلي بسنده ميكنم
مسئله كيفيت و كميت و اين كه كدام ارجحيت دارند در موارد مختلف ميتواند متفاوت باشد. شكي نيست كه كميتي بالا امكان سركوب را كمتر ميكند. از طرف ديگر، اگر كميت زيادي از درجات بالايي از اعتقاد و صبر و شجاعت برخوردار نباشد، ممكن است در همان مراحل اول با كوچكترين يورش رژيم از هم بپاشند و به جاي گسترش تافتن تحليل بروند. اين امر اثرات منفي بسياري در جلب مجدد مردم خواهد داشت. بنابر اين بهترين راه حل آنست كه تا حد امكان تمام جوانب اين نوع مبارزات براي كساني كه در آن شركت ميكنند روشن باشد، از تجارب گذشتگان آگاه باشند، مكانيسم و شيوه هاي مبارزه را بدانند و از خطرات آن آگاه باشند. آن وقت است كه گسترش كمي اين چنين جمعي با چنين كيفيتي نيروي بسيار عظيمي را ايجاد خواهد كرد.
سازماندهي مبارزه شامل تدارك كمي، كيفي، مالي، تبليغاتي و از همه مهمتر متمركز نگاه داشتن مبارزات حياتي ترين بخش مبارزه به دور از خشونت است. گاندي در سال 1920 چنين گفت كه:
«مهمترين چيز در مبارزه به دور از خشونت و نافرماني وجود نظم، انضباط و همكاري بين مردم و هماهنگي با كارگران است. يك مبارزه موثر به سازماندهي و تشكيلات كامل احتياج دارد.»
سازماندهي كه با امر رهبري عجين است بايد به نحوي باشد كه دستگيري بخشي يا تمامي گروه رهبري، خلل و توقفي در امر مبارزه ايجاد نكند.
در مورد مسئله علني بودن و يا مخفي بودن مبارزات به دور از خشونت بحث هاي متفاوتي موجود است. شكي نيست كه علني بودن، سرشت طبيعي اين نوع مبارزات است. از طرف ديگر اجتناب ناپذيري سركوبي كه بايد دير يا زود از رژيم هايي چون رژيم اسلامي انتظار داشت. اين سئوال را پيش مياورد كه اين جنبش و بخصوص رهبري آن را چگونه ميتوان حفظ نمود. اينجاست كه بحث وجود يك رهبري غيرعلني و يا بديل هاي متعدد رهبري در كنار رهبري علني مطرح ميشود. البته هيچ چيز براي هميشه در اين نوع مبارزات مخفي نميتواند بماند، اما ميتوان به جاي آن كه رژيم را پيشاپيش با مصاحبه و اظهارنظر عمومي در جريان همه چيز گذاشت، در موارد لازم تا حد امكان كارها را برايش مشكل كرد.
نتيجه گيري از اين بحث فشرده اينست كه تا مبارزات مردم ما از كيفيت و كميت لازم، آگاهي به روشهاي نافرماني مدني و سازماندهي و رهبري علني و غيرعلني براي پيشبرد آن برخوردار نشوند شانس چنداني براي رسيدن به پيروزي نهايي نخواهند داشت. تهييج زودرس براي دست زدن به اقداماتي كه در توان مبارزات فعلي نيست. آن را با خطر سركوبي كه ياراي مقابله با آن را ندارد مواجه خواهد كرد.
ضرورت مبارزه به دور از خشونت اصولا بر اين پيش فرض متكي است كه رژيم آدمكش است، خشونت به خرج ميدهد و خشونتش را هم بيشتر خواهد كرد. بحث بر سر آنست كه بايد آماده بود تا با اين خشونتها، با كمترين درجه تلفات مقابله كرد. هر چه اين كار مداوم تر و صبورانه تر انجام شود و اين نوع مبارزات تعداد بيشتري را به خود جلب كند، امكان سركوب بخصوص در شرايطي كه چشم دنيا به مملكت ما دوخته شده بسيار مشكلتر خواهد بود. بايد اين مبارزه ادامه يابد. بايد اجازه داد و كمك كرد تا خيزش هاي مردمي در عين حال كه كيفيت مي يابند، به كميتشان اضافه شود. آنجا كه ميليونها انسان با شناخت از آنچه كه به دنبالش هستند، مصمم و متحد در مقابل رژيم باشند و پايه هاي قدرتش را با نافرماني لرزان كنند، اگر لازم شد، اين جنبش كه بلاشك نيروهاي رزمي را هم در خود پرورش داده است براي آخرين شليكي كه مرگ رژيم را ميسر كند، راهي مناسب خواهد يافت.
بزرگترين دشمن شيوه مبارزاتي نافرماني مدني و مبارزات به دور از خشونت آنست كه فرض كنيم تنها قبول اين شيوه و بيان آن و تبليغ بدون هدف آن، راه به جايي خواهد داشت. متاسفانه چنين روندي در برون مرز آغاز گشته است و بخشي از اپوزيسيون رژيم اسلامي بدون آن كه سعي كند به رمز و راز اين شيوه دست يابد و راه هاي انطباق تكنيك هاي شناخته شده آن را بر شرايط ايران شناسايي و مدون كند، اين امر را به صورت شعاري مطرح كرده است. سرپيچيهاي مدني اگر متكي بر يك استراتژي دقيق نباشد محكوم به شكست است، هم چنان كه بارها در سالهاي اخير در ايران شاهدش بوده ايم كه خيزش هاي اجتماعي و مقطعي از آن جايي كه خود به خودي و بدون استراتژي بوده است، بعد از چند روز فروكش كرده است و ناموفق مانده است.
شناخت جوانب نظري و عملي اين شكل از مبارزات، شركت هرچه بيشتر آزادي خواهان روشنفكر را طلب ميكند. پروسه انتقال اين افكار به جمع وسيع تري كه در درون مرز عامل اجرايي آن خواهند بود و برخورداري از تجارب عملي آنان و شناخت هاي دقيق تر آنها از شرايط دشمن، شبكه منسجمي از آزادي خواهان درون و برون مرز را ايجاد خواهد كرد، شبكه اي كه هر حركتي را ميسنجد، تقابل با آن را پيش بيني ميكند، راه هاي عقب گرد موقتي را ميشناسد، شيوه هاي بديل را به كار ميگيرد و لذا تحت هيچ شرايطي از هم نميپاشد. به يك كلام ميداند كه به كجا ميرود، از چه راه و چه طريقي ميرود، مشكلات راه را ميداند، و احتياجات خود را براي طي اين راه شناخته و برآورده كرده است.
اين راه کار را باید شناخت و آموخته ها را با ديگران در ميان گذاشت.
گمانگونه که در پیش گفتار این نوشته اَمد، اگر راه کار نبرد با رژیم اسلامی را میدانستیم، اَنگاه بود که درک درست و منطقی از تحریم هوشمندانه بدست میاوردیم. میدانستیم که این یکی از ابزار سلب قدرت از رژیم و محدود کردن قدرت سرکوب اوست. و اَنوقت بود که مرعوب لابی گران رژیم و سنگی که برای “مردم” به سینه میزنند نمیشدیم و از وحشت اینکه تهمت جنگ طلبی به ما بزنند مهر سکوت بر لب نمیزدیم.
با اميد اینکه با شناخت و مشاركت در ايجاد يك جنبش آگاه سرپيچي مدني، نقشي در سرنگوني دشمنان آزادي ايفا كنيم. از هموطنان آزاده اي كه اين راه و رسم را ميپسندند دعوت ميكنيم كه در گام اول براي آشنايي با آموزش هاي پروفسور شارپ از طريق صفحه كامپيوتري ما آثار او و نوشته هاي ما را مطالعه كنند [۱]. دومین گام، شناخت نقش تحریم هوشمندانه بعنوان یکی از ابزار مبارزات مبتنی بر سرپیچی مدنی و تلاش در راه تحقق بخشیدن به اَنست [۲].
۱- راهکارهای مبارزات مبتنی بر نافرمانی مدنی
۲- جایگاه تحریم هوشمندانه در مقابله با رژیم اسلامی
آخرین دیدگاهها