تاثیر امنیتی و ژئوپولیتیک تحولات عراق بر ایران : گفتگوی روزنامه راه دیگر (مژگان مدرس) با کورش زعیم
راه دیگر: نفوذ پیش رونده داعش در عراق نه تنها این کشور بلکه خاورمیانه را دستخوش تحولات پرشتابی کرده است که نشان از تلاش این گروه تروریستی برای تغییرات معادلات سیاست و حکومت در منطقه و تشکیل خلافت اسلامی دارد. ایران به دلایل جغرافیای سیاسی، مذهبی و ژئوپلیتیکی نمی تواند نسبت به این تحولات بی تفاوت باشد و اگر کشور عراق در خطر تجزیه قرار گیرد پیامدهای ژئوپلیتیکی و امنیتی برای ایران در بر خواهد داشت. کورش زعیم معتقد است تاثیر این تحولات عراق بر ایران می تواند بسیار گسترده و زیانبار باشد. ایران کشور ناتوانی نیست، فقط جمهوری اسلامی در خردمندی سیاسی و آینده نگری کاستی های ژرفی دارد. ایران می تواند این موج را که عمدتا علیه ایران طراحی شده تا حد زیادی خنثی کند، به شرط اینکه شعور جانشین شعار شود. متن کامل گفتگو “راه دیگر” با کوروش زعیم پژوهشگر و عضو شورای مرکزی جبهه ملی ایران در پی می آید:
راه دیگر: ضمن تشکر از فرصتی که در اختیارمان قرار دادید لطفا در ابتدا ارزیابی خود را از تحولات اخیر عراق و تاثیرات آن بر ژئوپلیتیک ایران بفرمایید؟
کورش زعیم: این تحولات بر می گردد به رویدادهای پس ازzaim3 جنگ اول جهانی و تقسیم سرزمینهای اشغال شده امپراتوری عثمانی توسط بریتانیا و فرانسه. در مه سال 1917، سر مارک سایکس و فرانسوا ژرژ-پیکو سرزمینهایی را که از ترکان عثمانی آزاد کرده بودند، بجز شبه جزیره عربستان که نفوذ بریتانیا در آنجا حاکم بود، به منطقه های نفوذ برای کنترل خاورمیانه در “موافقتنامه آسیای صغیر” که به سایکس-پیکو مشهور شد تقسیم کردند. در این تقسیم بندی که به سلیقه این دو نفر مرزبندی آن انجام گرفت، جنوب خاوری ترکیه، شمال عراق، سوریه و لبنان به فرانسه واگذار شد؛ بریتانیا از حاشیه رود اردن تا جنوب عراق و فلسطین و بندر حیفا و آکره را برداشت، و به روسیه استانبول و ولایت ارمنی نشین ترکیه و تنگه بوسفور را قول دادند. این قول به روسیه را با انقلاب اکتبر همان سال منتفی کردند، ولی قرار شد برای مدیریت منطقه با روسیه و شریف مکه مشورت کنند.
پس از انقلاب اکتبر 1917، روسها که از بدقولی بریتانیا و فرانسه دلگیر شده بودند، متن موافقتنامه بسیار سری سایکس-پیکو را در روزنامه های پراودا و ایژوستیا منتشر و ادعا کردند که بریتانیا و فرانسه از پیوستن عثمانی به انقلاب بلشویکی جلوگیری کردند. این افشاگری دولت بریتانیا را در شرایط بسیار خجالت آوری قرار داد. عربستان خشمگین شد که تمامی آن منطقه باید به آنها واگذار می شد، زیرا توماس لارنس، مشهور به لارنس عربستان، در سال 1316، هنگام متحد کردن قبیله های پراکنده عرب برای حمله به ترکان عثمانی قول داده بود که در صورت همکاری تمام آن منطقه را به حجاز خواهد داد. عربها در ژوئن 1917 به عثمانی حمله کردند. بریتانیا هم به شریف مکه، همین قول را داده بود و اینکه آن منطقه را از مرکز دمشق اداره خواهند کرد. فرانسه با حاکمیت عربستان مخالف بود، چون می خواست سوریه و لبنان را تونس دیگری کند. ترکها که آناتولی را کشور نوبنیاد خود می شمردند خوشحال شدند که نیمی از کشورشان به روسیه واگذار نشد. صهیونیست ها هم که با موافقت رهبرشان تئودور هرتزل در دهه اول 1900، با انتقال موقت یهودیان روسیه، جهت فرار از احساسات تند ضد یهود در روسیه، به اوگاندا تن در داده بودند و به این منظور شمار زیادی از اهالی اوگاندا هم به یهودیت گروانده شدند، با واگذاری کرانه غربی و اورشلیم به عربها اعتراض کردند که این منطقه سرزمین موعود آنان است و ساکنان آن عرب نیستند. پیش از شکست عثمانی، دو طرح دیگر هم برای انتقال یهودیان وجود داشت: یکی روسیه که می خواست یک استان خودمختار برای یهودیان خودش در بخش روسی منچوری ایجاد کند، و یکی امریکا که پیشنهاد کرده بود یهودیان اروپا در آلاسکا اسکان داده شوند.
سرانجام استقلال سوریه و میانرودان توسط بریتانیا و فرانسه و بلژیک اعلام شد. سایکس انگلیسی به حجاز رفت و با ملک حسین بن علی (از قبیله هاشمی) برای اداره عراق و میانرودان توافق کرد که ملک فیصل فرزندش سوریه و فلسطین را اداره کند و برادرش شاهزاده زید متولی میانرودان شود. همزمان بیانیه بالفور در نوامبر 1917، توسط آرتور بالفور (وزیرخارجه بریتانیا) و والتر روتشیلد (رهبر جامعه یهودی بریتانیا) اعلام شد که دولت بریتانیا اختصاص فلسطین را به کشور اسراییل به رسمیت می شناسد. این بیانیه ایجاد یک کشور فراگیر عرب با مدیریت حجاز را بر هم زد. ولی ملک فیصل با تشویق بریتانیا در سال 1920، خود را شاه سوریه و عراق اعلام و آغاز به ترویج پان عربیسم کرد. فرانسه هم به سوریه حمله کرد و فیصل را بیرون راند..
آنچه من از تاریخ مرور کردم این بود که نشان بدهم دولت بریتانیا که خودش را یکه تاز میدان سیاست جهانی فرض می کرد، سه گروه از سیاستمداران رسمی دولتش در طی یک سال، مه، ژوئن و نوامیر 1317، سه بیانیه متضاد و سه تصمیمگیری ناقض یکدیگر را صادر کردند. در این تصمیمگیری ها درباره سرزمین هایی که بخش عمده ای از آن جزوی از ایران بود مانند تیسفون و بغداد، که با حمله عرب مرکز خلیفه گری اسلام شد و سپس عثمانی به عنوان جانشین خلیفه های عرب آنها را تصرف کرد، با ایران مشورتی نکردند. در آن زمان بریتانیا در ایران مشغول عملیاتی بود و بیش از ده میلیون یعنی نیمی از جمعیت ایران را نابود کرد. با فروپاشی عثمانی نمایندگان دو قدرت نظامی وقت بدون هیچ برنامه درازمدت و بدون یک راهبرد سیاسی و حتا کمترین خرد سیاسی مانند کودکان بازیگوش یک پدر و مادر ثروتمند با سرزمین ها و مردم آنجا مانند اسباب بازی تفریح می کردند. سرزمین ها را بی توجه به جغرافیا، تاریخ یا حتا قومیت تقسیم می کردند، به کشورها قول می دادند و قول می شکستند، همکاران خودشان در کشوری دیگر ناآگاه از تعهدات همقطارانشان قولهای متناقض می داند و بیانیه صادر میکردند. بطور کلی، وقتی ما عملکرد ابرقدرتهای زمان، بویژه بریتانیا، را چه در عراق و چه در پاکستان و ایران از دیدگاه دانش سیاسی و خردورزی و آینده نگری بررسی می کنیم، به این نتیجه می رسیم که تنها برتری آنها بر مردمی که سرنوشت آنها را رقم می زدند، قدرت نظامی و تکبر سیاسی بوده و هیچ هوشمندی سیاسی و آینده نگری در آن تاثیر نداشته است.
اکنون این بحران خشونت آمیز زاییده قولهای بریتانیا به شریف مکه، بازیچه یک گروه کشورهایی شده که با استفاده ابزاری از این پیشینه تاریخی و بحران سوریه و عراق گروهی را به نام دولت اسلامی عراق و شام را براه انداختند تا طرح نقشه جدید برای خاور میانه را زنده کنند.
داستان بازسازی مرزبندی های خاورمیانه بر می گردد به کتاب و طرح برنارد لوییس در سال 1977، که نومحافظه کاران امریکا، تندروان اسراییل و بریتانیا آن را پی گرفتند و مقاله های زیادی در این باره نوشته شد. به تصور من نظریه “برخورد تمدنها”ی ساموئل هانتینگتون که در سال 1993، پیش بینی روند برخورد غرب با تمدن اسلامی بوده است، زیرا هیچ تمدن دیگری خوی ستیزگری اسلام بنیادین را ندارد. سیاست ایجاد و مسلح کردن و تقویت گروههای جهادی اسلامی در پاکستان و افغانستان برای بیرون راندن شوروی از افغانستان، نظریه برخورد تمدن ها را متوجه باززنده سازی شدن بنیادگرایی اسلامی می کند که می تواند همان آتشی را علیه غرب بر پا کند که نخست علیه تمدن ایران بر پا کرد. از زمان روی کار آمدن جرج بوش در سال 2000، بحث خاورمیانه بزرگ با نقشه مرزهای جدید زنده و تبلیغ شد. کیسینجر در فوریه 2012، در یک مصاحبه با مرکز پژوهشهای جهانی گفت که جنگی فراگیر و نابودساز در پیش است و آنها که طبل جنگ را نمی شنوند ناشنوا هستند. او اشاره به خاورمیانه به عنوان مرکز درگیریهای اشاره می کرد.
من در این ماجرا بی خردی برخی کشورهای غربی را می بینم که ناتوان از پیش بینی آینده این ماجراجویی های مذهب-پایه، کشورهایی بنیادگرا چون عربستان را بشدت تقویت و ایران مذهبی میانه رو را به شدت تضعیف کردند.
ادعای داعش (دولت اسلامی عراق و شام) اکنون همان است که لرد سایکس در جنگ اول جهانی در ازای کمک حجاز علیه ترکان عثمانی، به شریف مکه قول داده بود. من دست اندرکاری جناح های تندرو و ماجراجوی سه کشور را در این ماجرا باورکردنی می دانم: عربستان (پول و جنگجو)، ترکیه (ترابری و جنگ افزار) و اسراییل (طرح و جنگ افزار) و دولت امریکا پشیمان. امیدوارم نشانگرها را اشتباه تشخیص نداده باشم، ولی در هر حال، داعش بدون پشتیبانی قدرتمند برخی کشورها نمی توانست ناگهان از هیچ کجا با آن تسلیحات و تجهیزات اعجاب آور و قدرت کوبنده هویدا شود. دولت اسلامی داعش که همه مسلمانان جهان را به فرهنگ صدر اسلام و زندگی ساده و خشن قبیله ای آن زمان فرا می خواند، خود از پیشرفته ترین تکنولوژی رایانه ای و تبلیغاتی غربی و بکارگیری متخصصان غربی برای پیشبرد مقاصد خود استفاده می کند و رهبرش گرانترین ساعت اشرافی جهان رولکس بدست می کند، و غرب از برخورد با آن پرهیز می کند.
تاثیر این تحولات عراق بر ایران می تواند بسیار گسترده و زیانبار باشد. ایران کشور ناتوانی نیست، فقط جمهوری اسلامی در خردمندی سیاسی و آینده نگری کاستی های ژرفی دارد. ایران می تواند این موج را که عمدتا علیه ایران طراحی شده تا حد زیادی خنثی کند، به شرط اینکه شعور جانشین شعار شود.
راه دیگر: با توجه به اهمیت تحولات کشورهای منطقه برای ایران بخصوص عراق و سوریه، ایران باید چه راهبردی در پیش بگیرد؛ دخالت مستقیم فعال یا مدیریت تحولات از طریق همکاری با کشورهایی مانند عربستان و ترکیه؟
کورش زعیم: ایران اکنون باید در همه این زمینه ها هوشمندانه فعال باشد. من در نخستین روز حمله موفقیت آمیز داعش در نوشتاری تجویز کردم که ایران باید این موج بسیار خطرناک را در نطفه خاموش کند. یک حرکت آذرخشی داستان را جور دیگری می کرد. ولی اکنون با پیروزی های پی در پی داعش و پیوستن برخی گروههای سنی ناراضی از دولت مرکزی عراق، دیگر بسیار دیر شده است. در آن زمان هنوز فاش نشده بود که چه کشورهایی به داعش کمک می کنند، و هر حرکت سریع ایران اقدام علیه کشورهای پشتیبان تلقی نمی شد، ولی اکنون مقررات بازی عوض شده است.
مهمترین اقدام ایران اکنون باید عوض کردن چهره دیکتاتور پرور، مذهب محور و ضد شهروندی جمهوری اسلامی در عراق و سوریه باشد. برای این کار نخست باید نوری مالکی را وادار کند خود را از نخست وزیری کنار بکشد تا فاجعه سوریه تکرار نشود. این کار را می تواند محترمانه انجام دهد، زیرا مالکی دو دوره نخست وزیر بوده و دور سوم را می تواند طی یک سخنرانی دموکراسی گرا انصراف دهد. نخست وزیر بعدی باید یک سنی میانه رو سکولار باشد. ایاد علاوی نامزد بسیار خوبیست، ولی در جو بشدت مذهبی و فرقه گرا که در عراق ایجاد شده، او نخواهد توانست همبستگی ملی لازم را بوجود بیاورد.
دوم، جمهوری اسلامی باید، با کمک روسیه و قول گرفتن از امریکا و اتحادیه اروپا برای همکاری در بازسازی سوریه، بشار اسد را وادار به کناره گیری به سود یک دولت موقت کند. بشار اسد می تواند خودش را به بیماری بزند و برای یک دوره درمان به روسیه برود و این بهانه خوبی برای نصب دولت موقت است. شخصی مانند فاروق الشرع می تواند در این دولت موقت همراه با رهبر مخالفان احمد جریا حضور داشته باشند. بشار اسد حتا می تواند اعلام کند که برای فرصت دادن به بازسازی سوریه و بهبود وضع اقتصادی مردم سوریه خارج می شود. باید یادآوری کنم که وقتی حافظ اسد بشار را بجای پسر بزرگترش باسل، که در تصادف رانندگی کشته شد، جانشین خود کرد، مردم تصور کردند که بشار یک نجات دهنده مردم تحت ستم و خشونت پدرش است. ولی او از پدرش بدتر از آب درآمد.
سوم، ارتش ایران، همانگونه در مطلب دو هفته پیش خود گفتم، باید با آمادگی کامل در سراسر مرز غربی ایران استقرار یابد و نواری حدود بیست کیلومتر درون خاک عراق را، که من آنرا دقیق روی نقشه تعیین کرده ام، منطقه امنیتی مرز ایران اعلام و تردد نظامی یا مسلحانه را ممنوع کند. داعش باید باورانده شود که ایران در دفاع از مرزهای خود جدی است. شماری جاسوسان داعش را که به احتمال قوی در ایران در حال شناسایی نقاط ضعف هستند برای حمله های انتحاری هستند، وزارت اطلاعات باید بتواند شناسایی کند. ارتش ایران باید به ارتش عراق کمک کند تا از نزدیک شدن داعش به بغداد و تیسفون جلوگیری شود.
چهارم، ایران باید از امکانات اطلاعاتی خود، عراق و کشورهای دوست برای آگاهی لحظه به لحظه موقعیت، امکانات و جابجایی های داعش بهره برداری کند. امیدوارم جمهوری اسلامی پدیده داعش را سرسری نگیرد. داعش بارها اعلام کرده که هدف اصلی ایران است. همین اعلامیه ها نشان می دهد که پشت سر داعش کشورهایی هستند که تجزیه ایران را خواهانند، زیرا اگر هدف آنها تصرف سرزمینی باشد که طبق موافقتنامه سایکس-پیکو مدعی آن هستند، ایران نباید در معادله وجود داشته باشد. من می پندارم که وقتی آن کشورهای پشتیبان داعش ایران را جدی و آماده ببینند، در سیاست خود در عراق و سوریه تجید نظر خواهند کرد؛ و البته مذاکره و دیپلوماسی از سوی ایران یکی از ارکان حفظ صلح و همزیستی خواهد بود.
راه دیگر: آیا احتمال شکل گیری ائتلاف بین المللی برای برخورد با جریان های افراطی مانند داعش وجود دارد؟
کورش زعیم: هنوز بازیگرانی در برخی کشورهای غربی و منطقه هستند که تصور می کنند می توانند از این گروهها برای رسیدن به هدفهای سیاسی خود در منطقه بهره برداری کنند. هنوز تاثیر خشونتگرایی این گروهها را در سرزمین خود احساس نکرده اند و تصور می کنند تا ابد می توانند آنها را کنترل کنند. گسترش آنها در آسیا و افریقا با نامهای گوناگون و تحمل آنها توسط کشورهایی که توانایی رویارویی با آنها را دارند واقعگرایانه و آینده نگرانه نیست. اگر این گروههای بظاهر محلی، که در پاکستان و افغانستان و سوریه و عراق و نیجریه و سودان و سومالی و غیره، تبدیل به یک قدرت یکپارچه شوند یا دستکم از سیاست یکپارچه پیروی کنند، جهان دهه ها زیر ابری خونین زندگی خواهد کرد. اینگونه گروهها را نمی شود با بمب و موشک شکست داد، زیرا اینگونه برخورد بیشتر به مردم عادی آسیب می رساند و زمینه های جذب نیرو را برای آنها فراهم می کند. راههای دیگری وجود دارد. کشورهای قدرتمند غربی به یاد بیاورند که تا پیش از پیدایش این گروهها که خودشان در دهه 1990 ایجاد و تقویتشان کردند، نیازی به اقدامات شدید امنیتی کنونی در کشورهای خودشان نمی بود.
خوشبختانه حکومت قبیله ای در عربستان نشانه هایی از فروریزی دارد. اگر عربستان ساختاری دستکم نیمه مردمی بخود بگیرد، و ثروت خدادادی آن بجای تقسیم شدن میان هفت هزار فرزندان سران دو سه قبیله برای رفاه 27 میلیون شهروندانش هزینه شود، بخش عمده ای از پشتیبانی گروههای ستیزگر مذهبی هم فروخواهد ریخت. ترکیه هم بسوی مردمی شدن بیشتر پیش خواهد رفت و رویاهای باززنده سازی امپراتوری عثمانی کمسو خواهد شد. اسراییل هم باید سیاست خود نسبت به ایران تغییر دهد و در فکر خطر نابود کننده اسلام افراطی در همسایگی خود باشد. ایران هم به ناچار از تظاهر به رهبری مذهبی شیعیان، که برخی کشورهای همسایه را تحریک می کند، دست برخواهد داشت و بیشتر به منافع ملی و تامین آینده مردم خود خواهد پرداخت. من هیچ ائتلاف بین المللی را در برخورد با گروههایی چون داعش نمی بینم، چون خود داعش زاییده نوعی ائتلاف بین المللی است.
راه دیگر: اگر اجازه دهید اشاره ای به گفتگوی تلفنی جان کری و نوری مالکی درباره ایران داشته باشیم که آمریکا از حضور ایران در عراق ابراز نگرانی کرده و جان کری گفته است که نگرانی شدید آمریکا در قبال نفوذ رو به رشد ایران در مساله عراق است. آیا با توجه به این اظهارات احتمال همکاری ایران و آمریکا برای حل بحران عراق می رود؟
کورش زعیم: ایران همیشه نفوذ معنوی زیادی در جنوب عراق داشته و بسیاری از مردم عراق هنوز دلبستگی تاریخی نسبت به ایران دارند. جمهوری اسلامی این گرایش را تبدیل به همبستگی مذهبی کرده و پشتیبانی از نوری مالکی که براستی شایستگی اداره عراق را ندارد، ناشی از همین سیاست مذهبگراست که اکنون نیمی از عراق را علیه ایران بسیج کرده است. اگر جمهوری اسلامی به این درخواست همکاری برای تقویت دولت مرکزی و کاهش تنش های مذهبی در عراق با امریکا همداستان شود، امیدی برای جلوگیری از پیشروی داعش و حتا فروپاشی آن وجود خواهد داشت. گام نخست همانگونه که پیشتر گفتم کنار گذاشتن نوری مالکی از دولت عراق است که چهره ایران را برای مردم عراق دوستانه خواهد کرد. نفوذ رو به رشد ایران در عراق همه مثبت نبوده، ولی چنین اقدام برای نجات عراق نفوذ ما را مثبت خواهد کرد.
راه دیگر: اظهارات مسعود بارزانی طی چند روز گذشته مبنی بر فرا رسیدن زمان مناسب برای برگزاری همه پرسی و تشکیل کشور مستقل کرد، بحران عراق را پیچیده تر کرده است تحلیل شما در این زمینه چیست؟
کورش زعیم: مسعود بارزانی خیلی عجله دارد. ظهور داعش و مصون ماندن پرسش انگیز اقلیم کردستان از حمله های داعش، همان فرصتی را به کردستان عراق داده که اعلام پرواز ممنوع امریکا در زمان حمله به صدام حسین. دلیل اینکه داعش پشت به کردستان کرده، همه اش ترس از پیشمرگان کردستان نبوده است. من می پندارم آقای بارزانی باید کمی تامل کنند تا معادلات عراق و سوریه شکل روشنتری بخود بگیرند. پشتیبانی یک کشور بانفوذ در منطقه یا عدم اعتراض یک کشور همسایه دلیل تضمین اینده این آرزو نیست.
–
آخرین دیدگاهها