کسی تصور نمیکرد که یک بیانیه از سوی رهبر جبهه ملی چنین واکنشهایی را پدید آورد.صدها مقاله و خبر و برنامه تلوزیونی در این باره انتشار یافت .برخی برای مطرح کردن خود ,بعضی برای دشمنی با جبهه ملی و البته گروهی نیز از سوی دلسوزی ولی از همه جالب تر نامه آخوند زاده ای است که هم از روی دشمنی وهمچنین برای مطرح کردن خود پس از مدتها که از سوی تمام فعالان سیاسی از جمله همپالگی های سابق خود طرد شده با اراجیفی که فقط در خور وجود منحوس خودش است تلاشی مذبوحانه برای پاک کردن خرابکاری های خودنوشته است.
این وجود بیخود که ادعای مسخره فراکسیون متحد جبهه ملی راهم دارد , تنها فراکسیون متحد بدون عدد در جهان میباشد.او جبهه ملی را مدرسه فیضیه فرض کرده و بشیوه آخوندی و با دروغ به ذکر مصیبت پرداخته.فقط باید به این جناب گفت ” منتظر ” باش تا اموراتت “حفیقی ” ونقدی بگذرد .نامه او پس از مقاله بهروز قاسمی از اعضای پیشین سازمان دانش آموختگان جبهه ملی آمده است.
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
اعلامیه جناب ادیب برومند دبیر کل جبهه ملی ایران و آواز دیگران در دستگاه ابوعطا
براستی هنگامیکه آب سر بالا رود قورباغه ابو عطا میخواند.
با صدور بیانیه جناب ادیب برومند دبیر کل محترم جبهه ملی ایران، جنجالی بپا شد. در این بیانیه که به گفته خودِ ایشان در آن لغزش قلم رُخ داده و اینکه مشاهده شد نوشتار ایشان در عدول از سنّت جبهه ملی ایران ارزیابی شده و در پی آن سیل انتقادات، ارشادات “امر به معرف ها و نهی از منکرها” باریدن گرفت، اعضا و هواداران جبهه ملی ایران ناباورانه سوأل میکردند که این بیانیه موثق است؟ یا از محصولات جنگ روانی بوده که به زودی تکذیب خواهد شد؟ اما با گذشت زمان تکذیبی در کار نبود و با مشخص شدن نشر این بیانیه در سایت “اخبار روز” گرچه بدون ذکر منبع و لینک مربوطه نشر یافته بود، هنوز امید میرفت که توسط خود ایشان یا دیگر اعضای شورای رهبری در تهران تکذیب شود اما دریغ که چنین نشد.
ناهماهنگی منطق و مضمون بیانیه با سنّت و ارزشهای جبهه ملی ایران و آموزه های دکتر محمد مصدق فقید و پیشینه قابل احترام جناب برومند در شاگردی از آن بزرگوار، شکی نمیگذاشت که در این آش آثار آشپزی “برادرانِ گمنام امام زمانی” محسوس است.
در ابتدا سوأل این بود که این بیانیه کی و چگونه نشر یافته که دیگر اعضای شورای مرکزی در ایران با آن هماهنگ شده اند و هیچ موضع انتقادی به آن نداشته اند؟ همچون دکتر سید حسین موسویان مسئول تشکیلات، دکتر هرمیداس باوند، دکتر علی رشیدی، مهندس کوروش زعیم و یا آقایان حاج قاسمعلی، عیسی خان حاتمی و جمال درودی و…… که از اعضای شورای مرکزی بوده و هرکدام بدون شک برای پاسخگویی، سهمی در این موارد خواهند داشت.
پی جوییِ بعدی نشان داد که جناب برومند تحت فشار عوامل حکومتی که واقعیت آن در بعد بیشتر فاش خواهد شد به بهانه یک ضرورت! برای واکنش نشان دادن به مقاله یک عضو سابق پرخاشگرِ( به قول جناب زعیم) جبهه ملی در خارج از کشور، چنین بیانیه ای را به گونه ای شتابزده بدون هماهنگی با دیگر اعضای شورای رهبری و مرکزی صادر نموده و در اختیار مسئول تشکیلات(دکتر موسویان) قرار داده و ایشان شتابزده تر از آقای برومند و آنهم بدون در جریان قرار دادن دیگر اعضا در اختیار سایتهای خارج کشوری گذاشته و با این عمل ضد تشکیلاتی از یک سو هرگونه فرصتِ مقابله و اصلاح این موضعِ دون شأن ادییات جبهه ملی ایران را از رفقا و همراهان جبهه ای خود سلب کرده و از سویی دیگر یک بیانیه مغایر با سنّتها و ارزشهای پرنسیپیِ جبهه ملی ایران را درج کرده است، گذشته از این مسئله که آقای برومند تحت چه شرایط شخصی یا امنیتی یا شتابزده ای، مجبور به نگارش آن شده باشد، عمل غیر قابل توجیهی که مغایر با تمامیِ دعویِ خود آقای موسوی بوده و نوع رفتار ایشان که سعی در ایجاد تسهیلات برای درج یک بیانیه خلاف موازین تشکیلاتی کرده، بسیار مشکوک است تا آنجا که ظن قدیم به ایشان را در همکاری با عوامل امنیتی حکومت تبدیل به یقین مینماید چراکه موارد مشابه البته در امر تشکیلاتی از ایشان بسیار مسبوق به سابقه بوده است.
در این موارد از مسئول تشکیلات انتظار میرود با صدور چنین بیانیه ای مخالفت کرده و آنرا جهت اصلاح به مرجع صدور، بازگرداند و یا در پیِ اصرار مرجع صدور بنا به هر دلیل که باشد از آنجا که متنِ بیانیه مغایر با منشور سازمانی است، تمامی اعضای شورای مرکزی یا رهبری را جهت کنترل و مدیریتِ مقام ریاست شورا(ادیب برومند) به کمک فرا بخواند و حتا در صورت ناکامی جهتِ جلوگیری از درج بیانیه مغایر با منشور سازمانی توسط هر یک از اعضای ارشد یا رهبر تشکیلات، گزینه استعفا را طرح کند و هم زمان با درج موضع خود در نزدِ دیگر هم سازمانیها، برائت خود از مضمون مغایر با اهداف سازمانی را اعلان نموده تا بتواند به خنثا سازیِ یک انحراف یا توطئه بپردازد که اگر غیر از این انتظار رود مفهوم و کارکردِ مسئول اولیِ تشکیلات لوث شده و به حدّ یک انبار دارِ بی سواد تقلیل یافته که به دلیلِ عدم توانایی در تشخیص برابریِ سند با اصل! اموال انبار را در اختیار غیر، قرار داده است.
جناب دکتر سید حسین موسویان با ایمیل شخصیِ خود این بیانیه را برای رسانه ای شدن، در اختیار اشخاص حقیقی یا حقوقیِ مختلف قرار میدهد.
ما انتحار با هدفِ صدمه زدن به دشمن شنیده و دیده بودیم ولی انتحار علیه خود و به نفع دشمن نشنیده بودیم که البته با احتسابِ گمانه زنیِ مفروض برای واریزی به حساب بانکی از دستِ گمنامان امام زمانی قابل قبول مینماید، براستی از جناب دکتر موسویانِ پزشک باید پرسید که در ضمن، دکتر جان از بازار بساز بفروشی چه خبر ؟!! به احتمال، ایشان هم میگوید با آمدن دکتر حسن روحانی بازار معامله خانه و مِلک کساد شده است که آنگاه جبرانِ مافات مالی در بخش بساز بفروشی از دیگر منابع غیر! قابل درک و فهم میشود، بگذریم که بیش از این، ورود کردن به جفایِ دوست، تف سر بالایی است به روی خود.
در پی آنچه اشاره شد باید پرسش شود این بیانیه در ابتدا برای کدام سایت فرستاده شده؟ به نظر میآید سایت “سازمانهای خارج کشور جبهه ملی” که درگیر با برخی فراکسیون های داخل ایران است از اولین نشر دهندگانِ این بیانیه بوده است، این سایتِ مدعیِ طریقتِ مصدقی، نه تنها از نشر این بیانیه که مغایر با ارزشهای مصدق است خودداری نکرده و یا حداقل خواهان اخذ نظر دیگر اعضای شورای مرکزی نشده بلکه با سرعت هرچه تمام تر سعی به رسانه ای شدن آن کرده است، بدیهی است ما نتیجه بگیریم: عاملین این سایت برای خود رسالتی قائل باشند که وزارت اطلاعات را در رسیدن به پروژه جنگ روانی علیه فرزندان مصدق یاری دهند زیرا از عجایب همین است که عاملین این سایت در خارج کشور بسیار تند رو هستند و در براندازیِ جمهوری اسلامی به شدّت بی صبری میکنند و به کمتر از یک سرنگونیِ تمام عیار با کمک ارتش مدرنِ مدرنیته جهت فروسازیِ مدرنیسم در نسوج مردمِ جا مانده از تجدّدِ دین ستیزانه! رضایت نمیدهند و اتحاد دکتر موسویان شیعه مدار که با درج آن بیانیه سعی کرده سهم خود را جهت ارادت به عاشورای حسینی در نزد برادران گمنام عاشورایی ابراز نماید با جناب مهمنشِ دین ستیزِ برانداز! از بازیهای قدیمیِ اتحاد شیطان و فرشته! علیه آدم و حوای بخت برگشته میباشد که هدفشان کشیدن ابولبشر به جهنم است با هدفِ صرفه جویی در مخارج بهشت!
اگر این سایت کذایی حاضر به نشر این بیانیه نمیشد و یا دیگر اعضای شورای مرکزی را پیش از نشر با خبر میکرد فرصتی برای دیگر اعضا پدید میآمد تا با توطئه وزارت اطلاعات مقابله کنند نه آنکه غافلگیر شوند، در غیر اینصورت یا سایتهای حکومتی این بیانیه را منتشر میکردند که فاقد اعتبار هستند و یا سایتهای مستقلی که احتمال داشت اعضای جبهه به موقع مطلع شده و در این خصوص اقدامات لازم را به عمل آورند.
گردانندگان سایت موسوم به “سازمانهای خارج کشور جبهه ملی”(ملیون(http://melliun.org/ ازخود پرسش نکرده اند چرا چنین بیانیه ای توسط سایت و یا وبلاک اعضای جبهه ملی ایران در داخل نشر نشده است و هیچیک از سایتهای دیگر جبهه ملی مانند جبهه ملی آمریکا http://jebhe.info/ و اروپا http://www.jebhemelli.info/ به طور شتابزده حاضر به نشر این بیانیه شخصیِ آقای برومند نشده اند؟ گرچه قابل درک است چرا این به اصطلاح ملیون دوست نداشته اند پرسشی داشته باشند و با شوق بسیار به نشر شتابزده آن بیانیه، حتا بیش از شتابزدگیِ نگارنده آن داشته اند، تاکه مبادا این بیانیه پس گرفته شود یا دیگر اعضای جبهه ملی آنرا خنثا کنند و یا خودِ آقای برومند آنرا تکذیب یا اصلاح کند و این جنگ روانیِ “سپاه عماریون” ناکام بماند!
علیرغم شعارهای افراطی، همکاری این سایت به ظاهر مصدقی با برخی افراد نفوذی وزارت اطلاعات در تشکیلات داخل، به آشکارا عیان است.
به هر روی، شرح آنچه رفت از مسئولیت آقای عبدالعلی ادیب برومند در مقام دبیر کلی جبهه ملی ایران نمیکاهد که گرچه ایشان به اصلاح آن لغزش قلم، برآمده و از این لغزش پوزش خواسته و در عین حال مقابله شایسته با آن بیانیه اولیه که مغایر با منشور جبهه ملی ایران بود، توسط دیگر صاحب نظران جبهه ملی ایران به میزان کافی و شایسته صورت پذیرفت و وجود هرنوع شایبه ای در مورد مخدوش شدن نظرگاه جبهه ملی ایران را بی پایه و منتفی ساخت که در این باب، جای قدر دانی از تمامیِ بزرگواران جبهه ملی ایران میرود.
امّا کمی هم در مورد شنیدن آوایِ ابو عطا بگوییم و آنکه درست است، هنگامیکه آب خلاف جهت مسیر طبیعی خود روان شود، صدای قورباغگان بلند میشود که هرچه باشد شنیدن زِق زقِ قورباغه ها در این موارد خالی از لطف نیست و یادآور جایِ دوست است و دشمن!
اما اینکه دشمنان جبهه ملی ایران این موضوع را دستمایه تسویه حسابهای قدیمی میکنند و به رجز خوانی پرداخته و یکه زیاد میگویند در قاموس آنچه “سیاست کثیف” گفته میشود دور از انتظار نبوده و نیست که ما باور داشته و داریم که سیاست نیز به “اخلاق” در آید، اگر سرمشقِ ما همچون مصدقی باشد: خردمند، جسور و عاشق.
افراد حمله کننده به جبهه ملی ایران همه از احتمال فشار وزارت اطلاعات آگاه هستند آنهم بر پیرمردی 90 ساله که تحت چه شرایط احتمالی، اعلامیه ای از طرف وی با یک امضای فردی و بدون امضای شورای رهبری یا مرکزی و یا اجرایی صادر شده و بدیهی است هر فرد سیاسی آشنا با مسائل ایران و بخصوص مدعیِ تواناییِ تحلیل و انصاف، خوب میتواند گمانه زنی لازم را انجام دهد مگر بغض دارانِ به دور مانده و هم عقب مانده از تکامل خرد جمعیِ مردم ایران، کسانیکه زخمیِ آموزه های مصدقی بوده و هستند و هیچگاه احترام به دیگران را نه در زندگیِ خصوصیِ خود و نه اجتماعیِ خود، مشق نکرده وگرچه به اجبار مجبور به احترام به دیگران شده اند امّا از عدم نهادینه شدنِ حس احترام به دیگران در خود، هماره رنج میبرند و برای رهایی از این رنج بضاعتی به جز پرخاشگری نداشته و ندارند.
اینان، روزی به دینِ دیگران پرخاش دارند تا اثبات عقل برتر بر دین باوران کنند که همان گواهِ استتارِ بی عقلیشان باد، کم عقلی دیگری به سُخره گیرند که بی عقلیِ خود در اختفا کنند. اگر در جامعه ای عاری از تعصبِ دینمداری بزیند، رندانه، به تحقیرِ نژاد آن مردمان می پردازند.
اگر با جابجا کردن اعضای سر و صورت خود یا تغییر رنگ مو و چشم و سایر جزئیات فیزیولوژیکی در رقابت برای زیباییِ نژادشان، افاقه نشود، از برتریِ نوستالوژی گزافه میگویند، روزی به آرمانهای سیاسی دیگران میتازند و اگر به مذهب یا نژادت، به عقیده و سابقه ات، بضاعت حمله نداشته باشند در کسوتِ فیگورِ اشراف، تو را عوام میخوانند و اگر تموّلت اجازه مصافِ خواص بودن به آنان ندهد، تو را اشرافِ دور مانده از مصاعبِ کار و رنج مینامند و اگر از فهم گفتار و نوشتارِ ادبت، به کم بضاعتی خود در بمانند، تو سانتی مانتال میشوی و آنان دل سوختگانِ اعصار.
اگر گریبانشان بگیری بابت هتاکی و بی ادبیشان، ستارگان صلحِ کیهان و شبنمِ گلبرگ می شوند، از علم بگویی از ضرورتِ نان میگویند و از نان بگویی از علت و لعلل میگویند، در موقع نیاز به شرف و جسارت برای مقاومت علیه ستم، به یادِ عشق بازیند و شیرین زیستن، به وقتِ وفاداری به عشقِ یگانه، از تابو شکستن در تملُک به عشق میگویند و در موقع شادیِ مردمان، سوگوارِ از دست رفته گانند، در بزنگاهِ رهایی به یادِ ریشه ها می افتند و در موقع ضرورت برای داشتنِ سهمی در تلاش برای حفظِ ریشه ها از لذّت رهایی میگویند، در موقع تلاش برای تکامل هویّت جنسی یا فکری، دگر باش و دگر اندیش می شوند و در موقع احیای اندیشه ای جدید، تو را خائن به اصول می خوانند…..
امّا در یک عرصه، پایدار و بسیار سمج و پیگیرند، در بی اخلاقی که همانا پرخاشگریشان همۀ بضاعتشان از روی استیصال برای اثباتِ وجودِ بی وجودشان است و بس، پرخاشگریشان استتارِ بیخردی، بی جسارتی و نبود عشق در روحِ زخم خورده شان، رنجشان است، که اینان، حقیرانِ تاریخ در جامۀ فاخرانند که ادب ما مردمان، از پرخاش و پرخاشگری، این پلید سلاحِ نامردمان، دور باد.
برای اطلاع از بیانیه اصلاحیِ آقای ادیب برومند و مواضع سایر اعضای شورای مرکزیِ جبهه ملی ایران به لینکهای زیر مراجع فرمایید.
http://www.jebhemelli.info/?p=3345
http://jebhe.info/2697.htm
http://www.jebhemelli.info/?p=3344
بهروز قاسمی
سه شنبه هجدهم آذرماه یکهزاروسیصد و نود و سه
09/Dec/2014
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
گامهای بی پایان بی اخلاقی مدعیانِ پیروی از
دکتر محمد مصدق و جبهۀ ملی ایران
(مطالبی در رد حملات بی اساس به آقای اديب برومند)
بقلم: حسین منتظر حقیقی
آیة الله العظمی خمینی چه قبل از استقرار جمهوری اسلامی و چه پس از آن بارها تکرار کرده بود که اسلام بوسیلۀ همین هیأتهای مذهبی زنده مانده است.( نقل به مضمون). این سخنان دستمایۀ حکومتگریِ حکومتگران جمهوری اسلامی از زمان استقرار تا امروز گردیده است. از اینرو ، سازماندهی هیأت های مذهبی ، عوامل مؤثر در آن مانند مسؤلین هیأت ها ، مداح ها ، روحانیونی که دراکثر این هیأت ها به سخنرانی می پردازند و بالأخره اجرای مراسم و سنت ها برای ایام و مناسبت های مذهبی را در دستور کار هر روزه خود قرار داده ، بعنوان بخشی از تبلیغات اسلامی جمهوری اسلامی معرفی کرده است.
گسترش این شکل از تبلیغات اسلامی همراه با پخش سخنان روحانیونی که بی بضاعتی آنان از مسائل دینی و علوم انسانی ، سیاسی و فرهنگی برای هر انسان معمولی پوشیده نبوده و نیست ، باعث گردید تا هر بیننده و یا شنونده ای که از کمترین نیروی تعقل برخوردار باشد از اسلام این چنینی روگرداند.
جمهوری اسلامی در طی عمر استقرارش تلاش کرده تا هر آنچه یک نظام استبدادی به آن نیازمند است لباس اسلامی و مذهب تشیع به آن بپوشاند و به مردم تحویل داده و یا عملی سازد . به این ترتیب سیاست و بقاء خود را به اینگونه مسائل که اغلب ازخرافات بهره گرفته وبشدت سست برهان می باشد از یک طرف و تشخیص میان عملکرد سیاسی و باور های دینی و مذهبی حکومت و طرفداران آن را از سوی دیگر گره زده و مشکل نموده است.
نکتۀ با اهمیت اینجاست که اگر مبارزین راه آزادی و استقلال و تمامیت ارضی کشوراین پدیده را بخوبی نشناسند ودر عین حال بخواهند با عمکرد جمهوری اسلامی به مخالفت برخیزند امکان دارد با دست خود چاهی حفر کنند که قبل از دیگران خود به آن فرو افتند. به عبارت دیگر اگر مبارزین راه آزادی تشخیص ندهند که که لباسی که مستبدین جمهوری اسلامی بر اندام گفتار و رفتار سیاسی خود می کند عاریتی ای بیش نیست و تصور کنند که حکومتیان به اسلامی بودن آنچه می گویند و عمل می کنند اعتقاد راسخ دارند! به بیراهه ای خواهند رفت که جز خطرجدا شدن خود از مردمی که بخاطر آنان مبارزه می کنند ، نصیب دیگری نخواهند داشت.
متأسفانه چنین وضعیتی را که آرزو نمی کردیم با بی توجهی غیر قابل فهمی در میان مخالفان جمهوری اسلامی در حال وقوع بوده و بجای مبارزه با حکومتی استبدادی که لباس دین را به عاریت به تن کرده ، عده ای را به مبارزه با دین و باور های دینی مردم واداشته و صرفنظر از آنکه چنان سياست و عملکردی عليه نظرات و عقايد نيروهای دمکرات و آزاديخواه و همچنين اعلاميه جهانی حقوق بشر میباشد! خوشحالی مستبدین را بهمراه داشته است .
در این نوشته من قصد نصیحت و یا توصیه برای مخالفین رنگارنگ جمهوری اسلامی ندارم که چرا بجای مخالفت با حکومت ، به اسلام حمله می کنند . من قصد اینکه با کسانی همچون آقای دکترمحمدعلی مهرآسا که در این نوشته به مقاله های او اشاره خواهم کرد ،صحبت کنم ندارم زیرا بر این باورم که این روز ها و با پیشرفت تکنولوژی کامپیوتر و اینترنت هر کسی می تواند از گوشۀ اطاق خوابش هر آنچه دل تنگش می خواهد بنویسد و در سراسر فضای مجازی پخش نماید. و باز بر این باورم در تمام ادیان و مذاهبی که هریک با نسبتی در میان مردم روی کره خاکی پیروانی دارند آنقدر موضوعات غیر قابل دفاع وجود دارد که با هیچ معیار عقلانی و علمی سازگاری ندارد و پرداختن به اصلاح آنها اگر غیر ممکن نباشد لا اقل بسیار بسیار مشکل است. و باز معتقد هستم تعداد کسانی که در شرائط کنونی بصورت غیر علمی و برخلاف واقعیت های تاریخی به باور های اعتقادی مردم حمله می کنند آنقدر زیاد و متنوعند که صرف کردن وقت برای پاسخگوئی به آنها کاری بس عبث خواهد بود.
همانطور که دربالا متذکرشدم من دربارۀ محتوای مقالات پرخاشگرانه و توهین آمیز آقای دکتر محمد علی مهر آسا وارد گفتگو نمی شوم اما از آنجا که او به جبهۀ ملی برون مرزکشوروابسته و نوشته هایش بر خلاف اساسنامۀ و منش رفتاری آن سازمان با سابقه است پیامد های سوئی برای آن سازمان در پی خواهد داشت که جلوی آن باید گرفته شود.
واقعیت اینست که آقای ادیب برومند رئیس شورای جبهۀ ملی ایران با صدور بیانیه هائی کوشش کرد آثار شوم ناشی ازنوشته های وی که علیه موجودیت جبهۀ ملی نیز بود از بین ببرد . اما اقدام ارزشمند این پیر فرهیخته خود بهانه ای برای عده ای اپورتونیست و عقده ای گردید که ناجوانردانه برسر این مبارزدیر پای ملی فرود آیند شاید به این امید که بتوانند خانۀ سیاسی زنده یاد دکتر محمد مصدق را از هویت ملی – دموکراتیک و مردمی خالی کرده ، آنرا جولانگه «زاغ »ها و «شبکوران» قرار دهند. از این رو من هم کوشش کردم بعنوان يکی از پيروان «راه مصدق» در دفاع از خانۀ سیاسی و ارزشهای «راه مصدق » ایفای وظیفه نمایم.
اما لازم است قبل از اینکه وارد مطلب شوم نکاتی را یادآوری کنم:
اول اینکه، متأسفانه جبهۀ ملی ایران در خارج از کشور فاقد تشکیلات منسجم سياسی است .تشکلات متعددی تحت آن نام فعاليت می کنند . سياست و عملکرد برخی از آنها در بسياری از موارد در مغايرت با ارزشهای تشکيل دهنده «راه مصدق» می باشد، لذا صاحب این قلم خود را متعلق به هیچ یک از این تشکل ها نمی داند.
دوم اینکه پیروی از راه زنده یاد دکتر محمد مصدق را در انحصار هیچ گروه و سازمان و فردی نمی دانم ، بنابراین برای فعالیت در «راه» دکتر محمد مصدق نیازی برای دریافت مجوز از هیچ گروه ، سازمان و فردی نمی بینم .
سوم اینکه سازمان جبهۀ ملی ایران را خانۀ سیاسی دکتر محمد مصدق دانسته و به اندازۀ بضاعت و توانم همراه با پیروان اصیل دکتر مصدق کوشش می کنم ، از تصرف عدوانی این خانه جلوگیری کرده ، ارزش های پایه ای آن زنده یاد را به عنوان پایه های اساسی این خانۀ شصت و پنج ساله حفظ کنیم.
و اما مطلب :
چندی پیش دکتر محمد علی مهرآسا که خود را مصدقی و جبهه ای میداند مقاله ای انتشار داد.(1) در این مقاله به امام حسین(ع)، پیشوای سوم شیعیان و واقعۀ کربلا نا سزاگونه برخوردی غیرمنطقی و غیر ضروری داشت که می توانست احساسات پیروان آن حضرت را بشدت جریحه دار سازد که ساخت.
بدنبال آن ، نقد جدیدی زیر عنوان « اسلام در بحران نیست؛ اسلام خود بحران است »(2) بر گفتاری از محمد مجتهد شبستری که در سالگرد مرحوم سید محمود طالقانی ایراد کرده وگفته بود:« .. اسلام به عنوان یک دین دچار بحران است…» (3) نوشته و انتشار داد و از جمله آورده است:
« … اما چیزی که آقای شبستری نمی داند این است که خود اسلام بحران بزرگ و اصلی است؛ و نه حاشیه ها و شاخ و برگهایش. او یا نظاره گر رویه ی معضل است و به عمق مشکل نمی اندیشد و نگاه نمی کند؛ یا عمداً می کوشد با طرح این مطالب اسلام را از این فلاکت نجات دهد. اسلام به بحران دچار نشده است؛ بل این ایران است که به بحرانِ دین اسلام گرفتار آمده است….» .
نوشته های مختلف آقای مهر آسا به عنوان عضو جبهۀ ملی ایران واکنش های مختلفی در طیف های سیاسی و مذهبی جامعه بدنبال داشت که در نهایت رهبری جبهه ملی و موجودیت آنرا هدف تهدید ویرانگر خود قرار می داد.
آقای ادیب برومند ، رئیس شورای مرکزی جبهۀ ملی ایران – تهران برای اینکه سازمان متبوع خود را از هر عمل مقابله جویانه با مردم مسلمان ایران دور نگاهدارد به صدور بیانیه ای که ظاهرا” به دلیل شتابزگی از یک اشتباه مفهومی رنج می برد، مبادرت ورزید بدین شکل که:
« …بنابراین تشیع از ارکان مهم ملیت ماست و هر فرد ملی گرایی باید به این مذهب عقیده مند باشد و هر جنبشی را در عزای شهیدان بزرگ شیعه که تایید کننده وحدت ملی نیز هست مغتنم و محترم شناسد. با این تذکر هر عضوی از اعضای جبهه ملی باید نسبت به مطالب یاد شده پای بند و وفادار باشد تا عضو جبهه ملی شناخته شود وگرنه در تاریخ این جبهه جایگاهی نخواهد داشت. بدیهی است جبهه ملی با هموطنان سنی هم نهایت علاقه و احترام را ملحوظ داشته و خواهد داشت….»(4)
مطالبی که در مغايرت با اصول و اساسنامه جبهه ملی و ارزش های«راه مصدق» بود. البته وی سریعا”به اين اشتباه پی برده و پس از دو روز با صدور بیانیه تازه ای به اصلاح آن اشتباهات پرداخت و اعلام کرد:
« … بهنام خداوند جان و خرد
هماندیشگان گرامی؛
پس از انتشار اطلاعیهی اینجانب مورخ ۲ آذر ۹۳، که شتابزده در واکنش به اهانتهای زشت و ناشایست نسبت به مظهر آزادگی و حقپروری، امام حسین (ع)، نوشته و منتشر شده است، متذکر میگردد:
همانطور که در بند یکم از مادهی پنجم اساسنامهی جبهه ملی ایران آمده است، شرط عضویت در جبهه ملی «تابعیت کشور ایران» است؛ با اینحال پایبندی و احترام نسبت به عناصر تشکیلدهندهی ملیت برای هر فرد ملیگرایی، محترم شمردن تشیّع را ایجاب مینماید.
بههرحال همانگونه که پیشتر گفته شده، جبهه ملی ایران بر اساس اعلامیهی جهانی حقوق بشر به همهی باورهای جهانیان احترام میگذارد و بهویژه مراتب تکریم و حرمت را نسبت به ادیان الهی به جا میآورد؛ و بنابر اصل سوم از اصول عقاید و هدفهای جبهه ملی ایران «برای حفظ احترام دین مبین اسلام و همچنین فراهم شدن امکان بهرهگیری از تمامی توان ملی و مردمی جامعه ایران بر اصل جدایی دین از حکومت تأکید میکند….» (5).
اشتباه مفهومی ناشی از شتاب زدگی آقای ادیب برومند و تصحیح فوری آن که باید نقطۀ پایانی بر این بحران می بود سبب گردید کسانی که سرمای سیاست آنها را کرخ کرده بود تکانی بخود داده به جای آنکه با تفکر بشدت نادرست و غیر علمی و مخرب آقای دکتر محمد علی مهر آسا و خسارت جبران ناپذیر اعلام وابستگی این تفکر به جبهۀ ملی بر آیند ، دست به حرکت انحرافی زده به فکر تصفیه حساب با کسانی برآیند که قبلا” رؤیاهای آنان را برآشفته کرده بودند. رؤیای کسانی که خود شیفته بوده ، رهبری و یا سخنگوئی جبهۀ ملی ایران را از آن خود می دانستند، مانند آقای کورش زعیم و یا کسانی که لباس نمایندگی جبهه ملی ایران در خارج کشور را برای خود آماده کرده بودند مانند آقای بیژن مهر.
آقای کورش زعیم از یک سو مدعی است که جبهۀ ملی ایران سخنگو ئی دارد بنام آقای دکتر باوند اما معلوم نیست وظیفۀ این سخنگو ،کی و کجاست و چرا بجای او ، این آقای زعیم است که خود را جلو انداخته و دریک مصاحبۀ طراحی شده به سؤالات آقای عبدالستار دوشوکی ( 6) که معلوم نیست از سوی چه کسی و با چه هدفی آنرا طراحی کرده ، شرکت می کند و یا به استفساریه ای(7) از سوی آقایان کاووس ارجمند، کمال ارس، کورش استکی، محمود جعفری، سعد اله عمرانی، صادق محمودی وجمعیاز فعالان ملی: داریوش احمدی، داریوش مجلسی که حداقل از میان آنان، آقای داریوش مجلسی قبلا” رسما” اعلام کرده که از «جبهۀ ملی ایران – اروپا» این آقایان خارج شده می خواهد در کنارآقای رضا پهلوی به فعالیت سیاسی ادامه دهد.البته کنشگران سیاسی بخوبی آگاهند و می دانند که جبهۀ آن حضرات با «سازمانهای جبهۀ ملی ايران در اروپا»، که آقایان دکتر علی راسخ افشار ، دکتر پرویز داورپناه ، علی شاکری زند ومهندس مهدی مقدس زاده آنرا نمایندگی می کنند متفاوت است.
به استناد قرائن و شواهد موجود، آقای کورش زعیم طی تلاشهای چند سال گذشته هدفی جز متلاشی کردن و یا تغییر محتوای جبهۀ ملی ایران نداشته و خوشبختانه تاکنون موفق نشده است به اهداف شوم خود جامۀ عمل بپوشاند چنین می پندارد که آقای ادیب برومند ، این پیر فرزانه و مبارز دیر پا ، سنگربان استواری است که تا او هست خواب هایش آشفته و غیر قابل تعبیر باقی خواهد ماند. از این رو، اینباراو از اشتباه مفهومی ای که آقای ادیب برومند آنرا ناشی از «شتابزدگی» نامیده و پس از دو روز تصحیح کرده است ناجوانمردانه سوء استفاده کرده و در مصاحبه با سؤال کنندگان، بخود اجازه می دهد دربارۀ رئیس شورای مرکزی جبهۀ ملی به طرز بی ادبانه ای از کلمۀ « نابخردانه» بهره گیرد . از مصاحبه های آقای زعیم می توان به روشنی دریافت که جناب آقای کورش زعیم آنقدر گرفتار «عقدۀ خود بزرگ بینی» شده که بخود اجازه می دهد از سوی تمام نهاد ها و اعضای جبهه ملی اعلام کند در « ایران آینده » چنین و چنان می کند وبا ذکراین مطالب نشان می دهد تا چه اندازه با روابط و ضوابط تشکیلاتی بیگانه می باشد .او می گوید «.. منشور جبهۀ ملی که توسط چند نفر و از جمله خود من تنظیم شده…» و نمی داند در هر تشکلی ، ممکن است کسی و یا کسانی مأمور انجام کاری گردند اما زمانی این اقدام به عنوان موضع و یا وظیفۀ آن سازمان تبدیل خواهد شد که در نهاد های مسؤل سازمانی ، مورد بحث و گفتگو وتنقیح و در نهایت تصویب قرار گیرد. در آن صورت دیگر آن کار و یا اقدام مربوط به تشکیلات است و نه آن افراد!!!
اما حال و هوای این آدم «خود شیفته »، حال و هوای دیگری است .به نظر می رسد آقای زعیم فرصتی بدست آورده و می خواهد از طریق آقای عبدالستار دوشوکی به دیگرانی که برای ما مشخص نیست چه کسانی هستند اطلاع دهد که پیشنهاد بر کناری آقای ادیب برومند را ارائه خواهد کرد.آماده باشید!!!
آقای زعیم می گوید ما همه بر این باور هستیم و این باور را در کشور نهادینه خواهیم کرد که هیچ مذهب یا ایدئولوژی حق ورود به حکومت و تاثیرگذاری در خط مشی ملی کشور را ندارد. همه دینها و مذهب های مردم ایران محترم هستند و توهین به هر کدام از آنها نکوهیده و توهین به ملت ایران است اما فراموش می کند که بچه مناسبتی این سخن ها را بر زبان می آورد و مگر این مناسبتی نیست که اهانت های آقای مهرآسا به مردم ایران بوجود آورده در اختیار شما قرار داده است؟ . آیا بهتر نیست آقای زعیم قبل از اینکه آن آیندۀ موعود فرا رسد ، بجای برخورد بی ادبانه به جناب آقای ادیب برومند ، همین حالا توهین های هموند محترمشان آقای مهرآسا را که به مردم ایران و به پیروان سایر ادیان روا داشته اند ، محکوم نمایند؟
برای من همیشه این سؤال مطرح بوده است که راستی چرا آقای کورش زعیم دست از سر «جبهۀ ملی ایران »بر نمی دارد ؟
راستی و باز تکرار می کنم راستی همۀ این واکنش های غیر اصولی و غیر اخلاقی و بی ادبانه علیه تلاشگران واقعی راه مصدق برای چیست؟ او که حتی سازمان موازی ای با نام « همبستگی برای دموکراسی و حقوق بشر » (8) با کمک آقای حشمت الله طبرزدی در برابر جبهۀ ملی (9) تشکیل و عضویت دفتر سیاسی و دبیری (10) آنرا نیز خود بعهده گرفته است .او که حاضر شده با کمک و ارتباط با کسانی که در طیف طرفداران کودتای آمریکائی – انگلیسی 28 مرداد 1332 به یک ائتلاف اعلام نشده دست بزند و باز خود را هموند شورای جبهه معرفی کند برای این نیست که همین آقای ادیب برومند سالخورده که علیرغم کهولتش رؤیاهای آقای زعیم و هم اندیشانشان را غیر قابل تعبیر گذاشته و از تغییر ماهیت جبهۀ ملی با هویتی ملی – مصدقی و دموکراتیک جلوگیری کرده و اجازه نداده آقای کورش زعیم و کسانی که از در بیرون رفته و حالا می خواهند با شرمندگی از پنجره باز گردند ، برای پنجه افکندن بر نهاد های خانۀ سیاسی دکتر مصدق موفق گردند؟ باید پرسید آیا واقعا” اینطور نیست جناب زعیم؟
در کنار تلاشهای آقای زعیم برای تخریب جبهۀ ملی از درون کشور،اما بخش رسانه ای ایشان در خارج کشور هم بیکار ننشسته است. آقای بیژن مهر که مدعی ریاست خبرگزاری جبهه ملی ایران در خارج از کشور می باشد با صدور اطلاعیه ای ( 11) پای کسانی را به ماجرای آقای دکترمهر آسا و برخوردهای بی ادبانۀ آقای کورش زعیم به اقای ادیب برومند بمیان آورده که هنوز انگیزۀ دریافت مدال افتخار وی از کنگرۀ سلطتنت طلبان برایشان روش نبوده و این سؤال که سنخیت آقای بیژن مهر به عنوان یک فعال جبهۀ ملی ای با سلطنت طلبان و گنگرۀ آنان چیست ؟همچنان مطرح و روی میز فعالان جبهه ای و پیروان راه مصدق باقی است .
او ابتدا بر روی آقای دکترهمایون مهمنش پنجه انداخته و بدون ارائۀ هر گونه سند و مدرکی ، می گوید لغزش مفهومی جناب ادیب برومند نتیجۀ توصیه های او بوده و سپس پای من ( حسین منتظر حقیقی ) را بمیان کشده ، می گوید در شهریور 1387 مقاله ای زیر عنوان « تأکید بر آنچه باید بگذرد و هنوز نگذشته است » نوشته و قصد داشته آقای مهندس امیر انتظام را از جبهۀ ملی ایران اخراج نماید، دروغ بزرگی که خوشبختانه خود سند رسوائیش را ارائه کرده است.( مقالۀ من )( 12 )
در آن مقاله (که خوانندۀ محترم لینک آن را ذیلا” در اختیار دارد) همۀ ما در متن حوادثی قرار داشتیم که بوسیلۀ برخی افراد با هماهنگی آقای رضا پهلوی و محسن سازگارا و چند تن دیگرپیش روی ما قرار داده بودند .آنها رفراندم برای تعیین نوع نظام سیاسی کشور بجای جمهوری اسلامی که مستقر است را مطرح ساخته ومتأسفانه عده ای از افراد سیاسی در داخل ایران را باخود همسو کرده بودند، اقدامی که جز براندازی نظام از سوی جمهوری اسلامی نام دیگری دریافت نمی کرد ضمن اینکه اصولا”چنین موضوعی در دستورکار جبهۀ ملی ایران قرار نداشت. در میان آن مجموعۀ حوادث ، من در آن مقاله نوشتم :
«….از همین رو است که آقای رضا پهلوی بخود اجازه میدهد که آقای مهندس عباس امیر انتظام را « دوست سیاسی » خود خطاب کند . در حالی که جای دوستان سیاسی آقای رضا پهلوی در جبهه ء ملی ایران نیست…»،
این جملۀ من کجا واخراج آقای مهندس عباس امیر انتظام از جبهۀ ملی کجا؟
من نمی دانم چرا آقای بیژن مهر و کسانی مانند او حداقل به این نمی اندیشند که بیش از این خود را بی آبرو نکنند . خوانندگان خود را نا بینا فرض نکرده برای مخاطبین خود قدری درک و شعور قائل شوند .هرگزآنها را خرفت فرض نکنند. آیا این اشخاص فکر نمی کنند که خواننده می تواند با یک کلیک ساده بر روی نوشتۀ من به دروغشان پی ببرد؟ برای من روشن نیست این افراد چه تفاوتی میان عمکرد خود و رفتارمسؤلین و مبلغين جمهوری اسلامی قائلند که خود را اپوزیسون آن رژیم می نامند؟
درخاتمه بسیار بجاست متذکر شوم که نوشته آقای دکترمحمدعلی مهرآسا فرصت مناسبی را آفرید تا مدعيان مدافع «سکولاريسم»، نيروهائی که «جدائی نهاد دين از نهاد دولت» را، خواستار هستند، در مقابل توهين آقای دکتر مهرآسا به اديان، سکوت اختيار نکنند و چنان شيوه عملی که برخلاف سکولاریسم می باشد محکوم کنند.ما می دانیم تمام نيروهای «سکولار» و«لائيک» در کنار خواست جدائی نهاد دین از نهاد دولت ، برمحترم شمردن تمام اديان و آزادی برگزاری مراسم مذهبی آنها نیز تأکید دارند ضمن اینکه نباید فراموش کنيم که آزادی اديان، يکی از اصول اعلاميه جهانی حقوق بشرنیز میباشد!
در سازمانها و احزاب دمکراتيک، در کنارعناصر وابسته به اديان و مذاهب مختلف، حتی افراد بی دين نيز می توانند عضویت داشته باشند، در حالیکه هيچيک از اعضای آن تشکلات اجازه بی حرمتی به اديان و مذاهب را ندارند. با توجه به اين اصل کلی، اين سئوال در مقابل احزاب و سازمانهای طرفدار سکولاريسم قرار دارد که آيا اصولا شيوه کارافرادی همچون آقای دکترمحمدعلی مهرآسا می تواند با اصول و اهداف سازمانی آنان خوانائی داشته باشد یا نه؟! واگرسازگاری ندارد سکولار – دموکراتهای جامعۀ ما هم باید در مقابل چنین مواضعی بی تفاوت نباشند.به امید آنروز.
حسين منتظرحقيقی
20 آذر ماه 1393 برابر با 11 دسامبر2014
[email protected]
پانویس :
1 – عاشورا و دیوانگی هایش تا کی؟
http://www.rangin-kaman.org/v1/index.php?option=com_content&view=article&id=15061:2014-11-02-18-39-22&catid=36:sociale-&Itemid=86
اسلام در بحران نیست؛ اسلام خود بحران است – محمدعلی مهرآسا 2-
http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=63595
3- متن کامل سخنان مجتهد شبستری در مجلس بزرگداشت سید محمود طالقانی
http://mohammadmojtahedshabestari.com/speech.php?id=389&title=%D9%85%D8%AA%D9%86%20%DA%A9%D8%A7%D9%85%D9%84%20%D8%B3%D8%AE%D9%86%D8%A7%D9%86%20%D9%85%D8%AC%D8%AA%D9%87%D8%AF%20%D8%B4%D8%A8%D8%B3%D8%AA%D8%B1%DB%8C%20%D8%AF%D8%B1%20%D9%85%D8%AC%D9%84%D8%B3%20%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA%20%D8%B3%DB%8C%D8%AF%20%D9%85%D8%AD%D9%85%D9%88%D8%AF%20%D8%B7%D8%A7%D9%84%D9%82%D8%A7%D9%86%DB%8C
4 – اطلاعیه آقای ادیب برومند،دوم آذر۱۳۹۳
http://ehterameazadi.blogspot.de/2014/11/blog-post_180.html#more
5– اطلاعیه آقای ادیب برومند، ۴ آذر۱۳۹۳
http://ehterameazadi.blogspot.de/2014/11/blog-post_180.html#more
6 – پاسخ کورش زعیم به پرسش عبدالستار دوشوکی
http://www.jebhemelli.info/?p=3344
7 – پرسش جبهه ملی ایران اروپا از کورش زعیم در مورد اطلاعیه ای با امضای آقای ادیب برومند
http://www.rangin-kaman.org/v1/index.php?option=com_content&view=article&id=15236&catid=34&Itemid=86#.VHTrDsQnnIc.facebook
8 ـ همبستگی برای دموکراسی و حقوق بشر در ایران
http://www.hambastegi-iran.org/spip.php?article1
9 – هموندان همبستگی (آقای زعیم در ردیف 31 ) قرار دارد.
http://www.hambastegi-iran.org/spip.php?article3
10 – اعضای دفتر سیاسی و شورایعالی
http://www.hambastegi-iran.org/spip.php?article2
11 – همایون مهمنش , آتش افروز و آتش بیار معرکه جبهه ملی
http://jebhe.info/%D9%87%D9%85%D8%A7%DB%8C%D9%88%D9%86-%D9%85%D9%87%D9%85%D9%86%D8%B4-%D8%A2%D8%AA%D8%B4-%D8%A2%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%B2-%D9%88-%D8%A2%D8%AA%D8%B4-%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%B1-%D9%85%D8%B9%D8%B1%DA%A9.htm
12 – تأکید بر آنچه باید بگذرد و هنوز نگذشته است
http://www.melliun.org/didgah/d08/09/02montazerha.htm
آخرین دیدگاهها