کوروش زعیم؛ نماد برجسته کنشگریِ ملی- مدنی
http://www.jebhemelli.info/?p=6761
«کوروش زعیم» را – فارغ از وابستگی تشکیلاتی به جبهه ملی – به جرات میتوان شخصیتی ارزیابی کرد که در طول نزدیک به هشتادسال زندگی خود، علقه خود به شکوفایی و بالندگی سرزمینش ایران را ثابت کرده است. او به شهادت مواضعی که میگیرد و تلاشی که در این سن بالا به خرج میدهد، لحظهای از یاد میهن غافل نبوده است و مهم آنکه درد ایران و دلبستگی به میهن را با وابستگی به نظام حاکم بر آن تفکیک میکند. کوروش زعیم را بیشتر و بهتر بشناسیم.
رشد و نمو در خانوادهای سیاسی
کوروش زعیم در سال ۱۳۱۸ در کاشان به دنیا آمد. هنوز چندسالی از تولدش نگذشته بود که به اجبار کوچ خانواده به تهران آمد و در این شهر بزرگ شد. پدرش “سیدجواد زعیم” نام داشت که عقاید ملیگرایانه داشت و مادرش خانم “اسدی” بود که خود نسب به خانواده مشهور نراقیها میبرد. کوروش زعیم مادرش را «زنی روشنفکر» میداند.
اصولاً خانواده زعیم در کاشان خانوادهای مشهور و سیاسی به شمار میآمد. در همان ایام کودکی به همراه پدر به جلسات و نشستهای سیاسی نیز میرفت که اغلب در خانه عموی پدری او، «سیدحسن زعیم» تشکیل میشد و در این جلسات بود که دکتر «محمد مصدق» را هم میدید. مردی که دیری نگذشت که الگوی سیاسی و رهبر فکری کوروش زعیم شد و هویت سیاسی کوروش زعیم و یاران او به تشکلی پیوند خورد که مصدق از پایهگذاران اصلی آن بود.
کوروش زعیم در 5 سالگی
شکوفایی یک استعداد
کوروش زعیم تحصیلات ابتدایی خود را در دبستان «اتابک» در خیابان اکباتان تهران گذراند. در همان ایام دانشآموزی بود که علاقه به نویسندگی در او پدیدار شد. در ۱۱ سالگی و در مقطع پنجم دبستان، جایزه بهترین نویسندگی را دریافت کرد. از ۱۳ سالگی در نشریات مختلف کشور داستانهای کوتاه خود را منتشر میکرد. در همان زمان بود که داستان کوتاهی از او در یک مجله آمریکایی نیز ترجمه و چاپ شد. کوروش زعیم آن اندازه در زمینه نویسندگی و پژوهش و ترجمه فعال بود که که تا سال ۱۳۳۶ و ۱۸ سالگی، شش کتاب منتشر کرد که سهتای آنها ترجمه از انگلیسی بودند.
کوروش تحصیلات متوسطه را در دبیرستانهای «فیروز بهرام» و «هدف» به پایان رساند. او سالهای تحصیل خود در دبیرستان فیروز بهرام را از بهترین سالهای تحصیل خود میداند و علت آن را در این میداند که در آنجا، مسلمان و زرتشتی و ارمنی و یهودی، کنار هم روی یک نیمکت مینشستند و درس میخواندند. پس از پایان دبیرستان و به تشویق پسرعمویش که در آمریکا تحصیل میکرد و علیرغم مخالفت اولیه پدر، راهی ایالات متحده آمریکا میشود. در سال ۱۳۳۷ و سن ۱۹ سالگی او خانواده خود را ترک میکند.
تحصیلات خود را در آمریکا آغاز میکند. ابتدا دوره زبان انگلیسی را در واشنگتن دی سی میگذارند و آنگاه به شیکاگو میرود و در رشته مهندسی سازه در دانشگاه ایلینویز ثبت نام میکند. در کنار درس به یادگیری موسیقی و زبان اسپانیولی نیز میپردازد. خیلی زود در دانشگاه جا می افتد و در حوزه تشکیلات دانشجویی نیز جایگاه قابل توجهی پیدا میکند. او در سال ۱۹۶۲ که مقارن با ۱۳۴۱ شمسی است مدرک مهندسی خود را از دانشگاه ایلینویز آمریکا دریافت کرد.
در سال ۱۹۶۳ به شیکاگو رفت و در رشته مدیریت ثبت نام کرد و دو سال بعد در آن رشته نیز توانست فوق لیسانس خود را دریافت کند. علاوه بر فعالیتهای ورزشی و تشکیلاتی در سطح دانشگاه، فعالیتهای علمی کوروش زعیم نیز چشمگیر بود. در واقع تلاش و پشتکار علمی در ایام تحصیل و پس از تحصیل در آمریکا، منتج به نتایج فراوانی شد که ذکر آن در این مجال اندک نمیگنجد. در اینجا میتوان لیستی از اختراعات، ابتکارات و افتخارات علمی کوروش زعیم را دید. او این جایگاه ممتاز و این اندازه موفقیتهای علمی و تحصیلی را توانسته بود در حدود اندکی پس از ۱۰ سال زندگی در ایالات متحده آمریکا برای خود دست و پا کند.
کوروش زعیم در دفتر کارش در شیکاگو در 1973
در سال ۱۹۷۴ مقارن با ۱۳۵۳ شمسی، با اصرار مادر و پدرش که «دست تنها» بود، به همراه نامزد آمریکاییاش به ایران باز گشت و نهایتا در ۳۶ سالگی با نامزد آمریکایی خود در ایران و طبق آیینهای ایرانی ازدواج میکند. کوروش زعیم پس از بازگشت به ایران زندگی عادی خود را از سر میگیرد. در این دوران در نشریات و روزنامهها مطالبی معمولاً انتقادی اما غیرسیاسی مینویسد.
نگاهی انتقادی به انقلاب اسلامی
با نزدیک شدن به روزهای انقلاب او که درگیر امور شخصی و شغلی خودش بود، فرصت چندانی پیدا نمیکند تا در تظاهرات و راهپیماییها علیه حکومت محمدرضاشاه شرکت کند. اما در عین حال ماجرای انقلاب را سعی میکند با دقت دنبال کند و گاهی نظرات خود درباره روند انقلاب را در دفتر شخصی خود مینوشت. از جمله اینکه درباره نخست وزیری دکتر «شاپور بختیار»، در یادداشتهای شخصی خود مینویسد: «امیدوارم او موفق شود، ولی آیا دیگر دیر نشده؟»
او همچنین نسبت به شعارهای مذهبی در انقلاب اسلامی همدلی نشان نمیدهد. اگرچه در این دوران عضو رسمی جبهه ملی نیست اما دل در گرو این سازمان دارد و پیشبینی میکند در این گفتمان مذهبی، جبهه ملی چندان جایی نخواهد داشت. چنان که میگوید: «من دنبال پیدا کردن سر نخهای ملیگرایی در این انقلاب بودم. اما آنچه میدیدم سخت مرا ناراحت میکرد. مثلاً، وقتی در زمان نخستوزیری ازهاری، از روی بامها صدای اللهاکبر شنیده میشد، در دفتر نوشتم که: “چرا اینها به فارسی حرف نمیزنند و زنده باد ایران نمیگویند؟ نکند که جبهه ملی بازی را باخته باشد؟”»
او همچنین منتقد سرسخت اعدام فرماندهان ارتش و نظامی کشور نیز بود. وقتی بهترین فرماندهان نظامی کشور “در شرایطی غیرمتعارف” به قتل رسیدند، او به این نتیجه رسید که: «مردم باختند.» پس از پیروزی انقلاب اسلامی به نگارش در مطبوعات ادامه میدهد و این بار تحت تأثیر فضای رهای آن ماهها، در زمینه امور سیاسی مطالب خود را به رشته تحریر در میآورد. او میگوید که در مقالات خود “آینده تاریک” برای ایران پیشبینی میکرده است.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تأسیس جمهوری اسلامی، همراه با اوجگیری تمایلات استبدادی، بدبینیهای کوروش زعیم به نظام تازه تأسیس نیز اوج میگیرد. او در سال ۵۸ کتاب “حکومت اسلامی” آیتالله خمینی را میخواند و در نقد و تفسیر آن مقالهای برای مجله “سپید و سیاه” مینویسد و در آن تاکید میکند که آیتالله خمینی به هیچوجه تن به یک حکومت دموکراتیک نمیدهد و برنامه او ایجاد یک حکومت اسلامی بر پایه خلیفهگری و احکام شرعیست. روزی که قرار بود این این مقاله منتشر شود، چاپخانه نشریه سپید و سیاه به آتش کشیده میشود. با این اتفاق عمر نشریه سپید و سیاه هم خاتمه یافت.
سالهای تلخ دهه شصت
در ۲۵ خرداد ۱۳۶۰ جبهه ملی تصمیم میگیرد در اعتراض به لایحه قصاص یک راهپیمایی ترتیب بدهد. این تظاهرات برگزار میشود. خمینی همان صبح در برابر این راهپیمایی موضع بسیار تندی میگیرد و جبهه ملی را به «ایستادگی در برابر نص قرآن» متهم و آنها را «مرتد» اعلام میکند. خود کوروش زعیم که در سال ۵۸ به طور رسمی به جبهه ملی پیوسته بود، در ساماندهی این تظاهرات نقشی اساسی داشت، و این روز را “بزرگترین نمایش محبوبیت جبهه ملی در میان مردم” میداند، میگوید خبر ارتداد را ساعت ۲ بعدازظهر از رادیو تهران شنید.
پس از این تظاهرات بازداشت شخصیتهای فعال جبهه ملی در تابستان ۱۳۶۰ آغاز میشود و نهایتاً در تابستان ۶۱ کوروش زعیم هم بازداشت و زندانی میشود. به گفته خودش هیچ اتهامی به او تفهیم نکردند به جز «فعالیت سیاسی در جبهه ملی» و نیز «رابطه با گروههای چپ». او در این مدت در سلولهایی با وضعیت بسیار بد به سر میبرد. به گفته او در هر سلول انفرادی چندین نفر را زندانی میکردند به طوری که برخی مجبور میشدند نشسته بخوابند.
در همان ایام که او در زندان به سر میبرد، برادرانش سیامک زعیم و بهرام زعیم هم بازداشت میشوند و به زندان اوین آورده میشوند. سیامک از رهبران «سازمان اتحادیه کمونیستهای ایران» بود که نهایتا در سال ۱۳۶۳ در استادیوم فوتبال شهر آمل تیرباران شد. برادر دیگرش بهرام هم مدت چهارسال و نیم در زندان ماند.
سیامک زعیم؛ برادر چپگرای کوروش زعیم
کوروش زعیم پس از چهارماه و نیم زندان، به قید وثیقه آزاد میشود. پس از آزادی به او خبر میدهند که تا سه سال ممنوعالخروج خواهد بود. با توجه یه سه سال ممنوعالخروجی سابق که از سال ۵۸ – بدون دلیل خاصی – برای او برقرار شده بود و نیز با توجه به سه سال ممنوعالخروجی فعلی که از سال ۶۱ مقرر شده بود، او شش سال و تا سال ۶۴ نمیتوانست از کشور خارج شود.
زعیم پس از آزادی از زندان، زندگی خود را از هم پاشیده میدید. او خود درباره آن روزهای بسیار تلخ میگوید: «همه چیز از دست رفته بود. خانوادهام پاشیده شده بود، اسباب خانهام توسط “دوستان” به غارت رفته بود، و مادر و خواهرم تنها توانسته بودند برخی چیزهای شخصی را نجات دهند. شرکت به حالت تعطیل در آمده بود، ولی هزینههای جاری باقی مانده بود. کارها متوقف، پیمانها باطل و موجودی انبار کارخانه مشترک هم توسط شریکم تصاحب شده بود.»
در این اوضاع نابسامان است که همسر آمریکاییاش که نمیتوانست به زندگی در این شرایط در ایران ادامه دهد، از او طلاق میگیرد. کم کم کوروش زعیم زندگی خود را بازسازی میکند و فعالیتهای شغلی و حرفهای خود را از سر میگیرد. در آن سالها که جنگ ایران و عراق نیز در اوج بود، زعیم به رغم نگاه انتقادی خود به حکومت، از اینکه تخصص خود را در خدمت کشور قرار دهد دریغ نمیکند و از طرف نهادهای مختلف نظامی و سیاسی نیز درباره مسائل مختلف مربوط به جنگ و خصوصاً مسائل دفاعی از او درخواست کمک میشود. در همان ایام بود که او مجدد ازدواج کرد و صاحب دو فرزند دیگر شد که به گفته خودش بسیار به تجدید روحیه او یاری رساند.
هویتی گره خورده با جبهه ملی
اگرچه کوروش زعیم در همان ایام تحصیل در مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد در آمریکا، با تأسیس “هیئت اجرایی شیکاگو” – که تشکلی ملیگرا و نزدیک به جبهه ملی خارج از کشور بود – فعالیتهای سیاسی خود را آغاز کرده بود، اما در بازگشت به ایران و در سال ۱۳۵۸ بود که به طور رسمی به جبهه ملی پیوست. اگرچه همانطور که خودش میگوید این صرفاً یک عضویت رسمی بود و قبل از آن او در حال و هوای این گروه سیاسی زیست کرده بود. به هر ترتیب او خیلی زود جای پای خود را در این تشکیلات قدیمی باز میکند و قابلیتهای او آن اندازه زود برای اعضای قدیمی جبهه ملی آشکار میشود که او را به تنهایی مأمور تدوین آییننامه داخلی (نظامنامه) جبهه ملی ایران میکنند.
در تمام سالهای پس از آن نیز، کوروش زعیم همواره یکی از ارکان جبهه ملی محسوب میشد. اگرچه اختلافات داخلی درون جبهه، گاهی زعیم را از سمتهای رسمی–تشکیلاتی دور میکرد، اما در سالهای دهه شصت که فعالیت جبهه ملی عملاً تعطیل بود، این کوروش زعیم بود که یکی از تلاشگران برای سرپا نگاه داشتن این تشکل قدیمی بود. او خود درباره آن سالها میگوید: «میتوانم بگویم که بخش مهمی از تاریخ جبهه ملی ایران، از سال ۱۳۶۴ تا ۱۳۷۳ ـ یعنی سالی که به همت آقای ادیب برومند، شورای جبهه ملی دوباره تشکیل شد، در قالب جلسههای کوچک در خانه ما شکل میگرفت.»
از اواخر دهه ۷۰ و در دهه ۸۰ و ۹۰، کوروش زعیم دگرباره در جایگاه بلند تشکیلاتی در جبهه ملی قرار گرفت و به فعالیت خود بدون هراس و پروا از چشمان امنیتی ادامه داد. در سال ۱۳۷۹ به اتفاق آراء به عضویت شورای مرکزی جبهه ملی ایران انتخاب میشود. در سال ۱۳۸۲ بار دیگر به عضویت شورای مرکزی انتخاب میشود و در کمیته بازنگری اساسنامه و کمیته تدوین منشور نیز جای میگیرد. در سال ۱۳۸۶ از عضویت هیأت اجرایی کنارهگیری میکند ولی به عنوان دبیر شورای رهبری جبهه ملی برگزیده میشود. در سال ۱۳۹۴ به نایب رئیسی شورای مرکزی جبهه ملی ایران انتخاب میشود.
کوروش زعیم به همراه بعضی اعضای جبهه ملی
مواضع سیاسی
همانطور که در بالا آمد، کوروش زعیم نسبت به انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن، از همان آغاز نگاهی به شدت انتقادی داشت. این نگاه در طول سالیان بعد و با توجه به عملکرد جمهوری اسلامی، تشدید شد. کوروش زعیم جدای از مواضع تشکیلاتی که در قالب تشکل مطبوع او یعنی جبهه ملی بروز پیدا میکرد، از لحاظ شخصی نیز یادداشتهای فراوان و مصاحبههای زیادی در انتقاد از عملکرد سیستم سیاسی حاکم بر ایران در برهههای مختلف دارد، که در اینجا میتوان بخشی از آن مطالب را دید و خواند. در این ادامه نیز بخشی از نگاه او نسبت به مسائلی چون قانون اساسی، اصلاحات، نسبت جمهوری اسلامی با میراث ایرانی و نیز جنبش سبز بازخوانی میشود.
نقد و نفی قانون اساسی جمهوری اسلامی
نگاه کوروش زعیم به ساختار جمهوری اسلامی، نگاهی نفیگراست. او رقابت جناحی در این نظام را «بازی موش و گربه» میداند که در آن جناحهای مختلف «علیرغم نارضایتی مردم» سعی میکنند، خود را و منافع خود را حفظ کنند و سرپا نگاه دارند. بنا به باور او: «ساختار و اسکلت وجودی جمهوری اسلامی از رشتههای درهم تنیده فساد ساخته شده که نهادهای نظام را به هم ارتباط داده و با دروغ و خشونت بر پا نگه داشته میشود.» با این حساب موضع کوروش زعیم در برابر قانون اساسی این نظام نیز پیشاپیش روشن است.
کوروش زعیم در یک مصاحبه در سال ۸۸، قانون اساسی جمهوری اسلامی را قانونی دانست که «به هیچوجه با اصول مردمسالاری و حقوق بشر سازگاری ندارد» و «همه این نابهسامانیها و جنایتها… طبق این قانون اساسی میتواند توجیه قانونی داشته باشد و یا بر پایه اختیاراتی باشد که این قانون اساسی به برخی مقامها و سازمانها بدون هیچگونه پاسخگویی یا مسئولیت اعطا کرده است.» او درباره فصل “حقوق ملت” در قانون اساسی که به طور مشخص اصول ۲۳ تا ۲۷ این قانون را در بر میگیرد نیز به قید “به شرط عدم مغایرت با شرع اسلام” اشاره میکند که به گفته او “راه فرار” برای نقض این اصول را باز گذاشته است.
جمهوری اسلامی اصلاحپذیر نیست!
همانطور که در بالا نیز اشاره شد، کوروش زعیم نسبت به اصلاحطلبان ایرانی نیز موضع انتقادی سختی دارد. او در پاسخی به “کاظم علمداری” درباره اینکه “چرا گفتمان اصلاحطلبی عقیم مانده است؟”، جدای از اینکه اصلاحطلبان را به «بیبرنامه بودن» متهم میکند، به ریشههای سیاسی – فکری اصلاح طلبان نیز حمله میبرد و میگوید: «اصلاحطلبی، یک جنبش اجتماعی نبود، بلکه یک رقابت در درون نظام برای باز پسگیری قدرت بود. از آنجا که نظام جمهوری اسلامی با تندروی و خشونت ثبات یافته بود، و برخی شخصیتهای “انقلابی” که خود را مالک نظام میدانستند پشت سر گذاشته شده بودند و نسبت به پشتیبانی آنان در شکلگیری حاکمیت بیوفایی شده بود، با این ترفند مردم را به سوی خود کشیدند تا جناح خودشان را حاکم کنند.»
در واقع کوروش زعیم که تلویحاً ایران را “کشوری اشغال شده” مینامد، بر این باور است که جمهوری اسلامی به هیچروی “اصلاحپذیر” نیست و “اصلاحطلبان وقت خود را تلف میکنند.” او حتی در یک موضعگیری جالب توجه در بهمن ۹۴، پیشنهاد داد آن دسته از نمایندگان مجلس ششم، که با حکم حکومتی آیتالله خامنهای از پیگیری لوایح اصلاح قانون انتخابات و مطبوعات، منصرف شدند، باید به دلیل “سوء سابقه سیاسی”، “ردصلاحیت” شوند. او پذیرش دستوری که بر خلاف منافع کشور است را “گناهی نابخشودنی” دانست. اگرچه به نظر میرسد این پیشنهاد کوروش زعیم، پیشنهادی نمادین بود، اما به خوبی نوع نگاه او به اصلاحطلبان ایرانی را نشان میدهد.
جمهوری اسلامی و ستیز با فرهنگ و میراث ایرانی
در پهنهای دیگر، کوروش زعیم جمهوری اسلامی را نظامی میبیند که به صورت عامدانه و آگاهانه در صدد نابودی فرهنگ و میراث باستانی ایرانیان است. او در نامهای به سازمان ملل متحد، به همین دلیل نظام جمهوری اسلامی را متهم به “جنایت علیه بشریت” کرد. به باور او جنایت علیه بشریت تنها گرفتن جان مردم نیست، بلکه نابودسازی فرهنگ و میراث یک ملت نیز باید ذیل این عنوان به رسمیت شناخته شود.
او در اینباره میگوید: «جمهوری اسلامی در این سی ساله، و صد برابر آن در دوران دولت نهم، تلاش مستمر و سازمانیافته برای نابودسازی میراث تاریخی و فرهنگی ایرانیان و جانشینی آن با فرهنگ قبیلهای قرون وسطایی داشته است… من آقای اسفندیار رحیم مشایی، رئیس سازمان میراث فرهنگی دولت نهم جمهوری اسلامی را هم که پرچمدار نابودسازی میراث ایرانیان بوده به عنوان نخستین متهم این تعریف از جنایت علیه بشریت به دیوان کیفری بینالمللی معرفی کردم.»
جنبش سبز؛ نخستین جنبش هوشمند ایرانی
اما با این اوصاف، نگاه کوروش زعیم به جنبش سبز نگاهی احترامآمیز و برخاسته از حسن ظن است. او با کسانی که جنبش سبز را “جنبشی بیهدف” میدانستند، سخت مخالفت میکند و در توضیح آن با “استثنایی” دانستن جنبش سبز، این جنبش را اولین جنبش در ایران میداند که میداند چه میخواهد: «این اولین جنبش در ایران است که بهصراحت میگوید من آزادی انتخابات میخواهم، من رعایت حقوق بشر را میخواهم و من روابط معقول و برابر با همه کشورهای جهان میخواهم.»
کوروش زعیم جنبش سبز را “برآیند همه جنبشهای مردمی این چندساله” میداند که “کودتای انتخاباتی” خرداد ۸۸ آنها را به هم پیوند داده است. او با محصورسازی جنبش سبز در تعاریفی که اصلاحطلبان از آن میکردند مخالف بود و در دی ۸۸ در تعریف جنبش سبز و چشم انداز و اهداف آن بر این باور بود که: «من البته خودم رأی ندادم و بر این باور هستم که جنبش سبز هیچ ربطی به انتخابات نداشته و ندارد. جنبش سبز در پی نجات کشور از استبداد و فساد و خشونت است و هدفش رسیدن به مردمسالاری و حاکمیت ملت، جدایی دین از حکومت و حقوق بشر در ایران است.»
زندان و بازداشت
جدای از بازداشت و زندان سال ۱۳۶۱ که در پی آن کوروش زعیم چهار سال و نیم در زندان به سر برد، چندبار دیگر نیز از سوی نیروهای امنیتی بازداشت شد، و مدتی را در زندانها سپری کرد. او در سال ۱۳۸۵ به دلیل “سخنرانیهای تند” بازداشت شد و ۴۷ روز را در سلول انفرادی بند ۲۰۹ زندان اوین به سر برد. در سال پرحادثه ۱۳۸۸، مانیفستی با عنوان “پیشنهادی برای نجات میهن” منتشر کرد که از جمله علل بازداشت او در آن سال بود. در پی این بازداشت، ۹۱ روز را در سلول انفرادی بند ۲۰۹ زندان اوین به سر برد. سال بعد نیز مجدداً بازداشت شد و ۲۷ روز در زندان اوین به سر برد.
در پی این بازداشتها و اتهامات مختلفی که بر او وارد شده بود، در فروردین ۹۱، قاضی «ماشالله احمدزاده» در شعبه ۱۴ دادگاه انقلاب، پروندههای او از نخستین تا آخرین بازداشت را تجمیع کرد و در نهایت او را به سه سال زندان تعزیری و ۵ سال محرومیت از هرگونه فعالیت حزبی، سیاسی و مطبوعاتی محکوم کرد. حکم زندان سه ساله به شرط خودداری از هرگونه فعالیت و نوشتار و سخنی، به حالت تعلیق در آمد. او مجدداً در سال ۱۳۹۴ در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی، به یک سال زندان تعزیری محکوم شد. او یک بار دیگر پس از حکم قاضی صلواتی نیز بازداشت شد.
انجام وظایف مدنی در عین ستیز مدنی
گرچه ستیز مدنی او با جمهوری اسلامی، آشکارتر از آن است که نیازی به برهان داشته باشد، اما با این حال و حتی با وجود چنین حکومتی، کوروش زعیم بر این عقیده است که باید به بهبود اوضاع – فارغ از نوع نظام سیاسی حاکم – کمک کرد. فعالیت او در دهه تلخ شصت و کمک به نیروهای نظامی ایران، خود به خوبی نشانگر عملی چنین دیدگاهیست. شاید بهتر باشد این شناختنامه را با این سخنان او به پایان برسانیم: «اگر یک مهندس جادهای و پلی میسازد، این همکاری با حاکمان ظالم نیست، این انجام وظیفه اجتماعی اوست. در هر حال مردم کشور نیاز به جاده و پل دارند. اگر نانوا در جمهوری اسلامی نان میپزد، این همکاری با جمهوری اسلامی نیست.»
توانا
آخرین دیدگاهها