در سال 1369، هنگام بحران حمله صدام حسین به کویت و هشدار شورای امنیت به عراق، و پیش از حمله امریکا و انگلستان و جنگ (توفان صحرا) خلیج پارس، من مقاله ای نوشتم که ایران چه نقشی باید در این ماجرا بازی کند[1].
در آن روزها من نوشتم که ایران نباید در شرایطی خود را گرفتار کرده باشد که وقتی یک کشور کوچک در منطقه گستره نفوذ طبیعی ایران مورد تجاوز یک کشور بزرگتر قرار می گیرد، کشور کوچک دست به دامان کشورهای دوردست شود. این ما باید می بودیم که به داد کویت می رسیدیم نه امریکا و انگلستان.
من در مورد بحران کویت، و پس از قطعی شدن حمله امریکا و انگلستان به عراق در کویت، نوشتم که ارتش ایران هم اکنون باید یک نوار امنیتی را در درون مرزهای عراق تحت حفاظت خود بگیرد و ورود هر نیروی نظامی را به آن نوار ممنوع اعلام کند، و نیز اینکه در صورت نزدیک شدن خطر به ایران، آن نوار را موقتا اشغال نظامی خواهد کرد تا زمانی که عملیات نظامی در عراق به پایان برسد و خطر از ایران رفع شده باشد.
نواری مرزی که من پیشنهاد کرده بودم عبارت بود از “شبه جزیره فاو و حد فاصل مرز ایران و امتداد رودخانه دجله از بصره تا تیسفون، و از تیسفون در امتداد رودخانه دیالا (غرب رودخانه خراسان) تا دریاچه دربندخان و سپس سلیمانیه تا دریاچه دوکان و از آنجا با خطی مستقیم به نقطه مرزی ایران و ترکیه”.
متعاقب انتشار نوشتار من، یکی دو نفر ناشناس به من زنگ زدند و خود را از فرماندهان سپاه اعلام کردند و گفتند که این طرح من خطرناک است و ممکن است امریکا به آنها در نوار امنیتی حمله هوایی کند یا سازمان ملل آن را تجاور به خاک عراق اعلام نماید. من گفتم این کار در شرایطی که پیش رو داریم با عرف بین الملل همخوان است و ما فقط میخواهیم از مرزهایمان حفاظت کنیم نه اینکه خاک همسایه را اشغال کنیم. مدتها پس از پایان جنگ خلیج پارس، باز یکی که خود را سردار سپاه معرفی کرد، زنگ زد و گفت: “فقط خواستم به شما بگویم اشتباه کردیم نوار امنیتی را اعلام نکریم. یک کار پرستیژی بود.”
امروز با ظهور گروه تروریستی داعش در عراق، ما با خطر بزرگتری روبرو شده ایم. اگر بخشی از عراق به دست این گروه بیافتد و مانند دوران طالبان در افغانستان ثبات نسبی پیدا کنند، کشور ما دسخوش توفان خونبار و ویرانسازی خواهد شد که از سده های اول و دوم هجری تا کنون بی سابقه خواهد بود. زایش داعش که به باور من فرزند نزدیکی آشکار اخیر عربستان و اسراییل و هدف اصلی آن بی ثبات و ناتوان کردن ایران و ایجاد جنگ داخلی مذهبی در درون ایران است. از سوی دیگر، فراریان حزب بعث عراق که طرفدار صدام حسین بوده اند، و همچنین دختر صدام حسین، به امید بازپس گرفتن حکومت، به داعش پیوسته اند. هنوز کسی آشکار نکرده که گروه داعش اینهمه اسلحه سنگین و جنگی و تجهیزات سربازی را که تا کنون در دست هیچ گروه جهادی و تکفیری و تروریستی ندیده ایم، از کجا فراهم کرده است.
اگر داعش حتا در یکی از استانهای عراق استوار شود، موج گروههای تروریستی جهادی و تکفیری به شدت مسلح، از شمالغرب کشور و خوزستان و بلوچستان و افغانستان، به ایران رخنه خواهند کرد و دامنه عملیات تروریستی آنان آنقدر پرشمار و گسترده خواهد شد که تمامی نیروهای نظامی و انتظامی هم جلوگیر آنها نخواهند بود.
داعش باید در نطقه خفه شود. واکنش سریع و قاطع ما در عراق پیش از اینکه این گروه جنایتکار استوار شوند، کلید موفقیت خواهد بود. فتوای آیت الله سیستانی برای مسلح شدن مردم، از دید روانشناسی گام هوشمندانه و به هنگامی بود، ولی این جوانان هیجان زده بی تجربه آماده مبارزه و شهادت، تاثیر چندانی روی
داعش نخواهند داشت. داعش در جنگ با این مردم آنها را قتل عام خواهد کرد. اعزام یک گردان 500 نفری سپاه هم، هر چند که بسیار ورزیده باشند، فقط داعش را برای مدتی طولانی درگیر خواهد کرد و تلفات زیادی از هر دو طرف باقی خواهد گذاشت، ولی آنها را از بین نخواهد برد. آنها که پیشتر با سلاح های سنگین تجهیز شده بوده اند، اکنون به همه تجهیزات نظاهی پادگانی در عراق هم دست یافته اند.
پیشنهاد من اینست که نخست و بی درنگ ارتش ایران همان نوار امنیتی را که در بالا توضیح داده ام در تصرف موقت خود بگیرد و گذر از مرز ایران را مسدود کند. دوم اینکه یک لشگر سپاه، نه فقط 500 نفر، به عراق اعزام شود و شهرهایی را که داعش تصرف کرده محاصره کند. با حضور نیروهای ایران، ارتش عراق هم اعتماد به
نفس خود را بازخواهد یافت و با سپاه در عملیات شرکت خواهد کرد. پس از محاصره داعش عملیات کماندویی مشترک با ارتش عراق برای شکار اعضای داعش باید صورت بگیرد. همزمان با این عملیات و تا پایان عملیات، مرزهای پاکستان و افغانستان باید توسط ارتش ایران مسدود شود.
در صورتیکه چنین برنامه به اجرا گذاشته شود، داعش در کمتر از یک ماه از عراق پاکسازی یا تسلیم خواهد شد. آنگاه ما باید سیاست هوشمندانه و قاطعی را برای خنثی کردن شیطنت های عربستان و بندرسلطان انجام دهیم.
کورش زعیم
هموند شورای مرکزی جبهه ملی ایران
تهران- 24 خرداد 1393
[1] اهمیت تضمین مرزهای ایران و بحران خلیج فارس http://kouroshzaim.org/DetailsData.asp?IDdata=643
با درود
با توجه به سابقه شرارتهای وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی من این نوشته را از دو منظر مورد
نقد و بررسی قرار می دهم. نخست: من با دیده شک به محتویات این مقاله می نگرم٬ زیرا این تفکر
به معنی به اجرا گذاشته شودن طرح نابودی ایران است « ایران را ولش اسلام عشق است»
جناحهای محتلف حکومتی در۳۵سال گذشته جدا از اختلاف نظر و روش در نحوه کشتار و چپاول
مردم در یک مورد اتفاق نظر دارند و انهم ارجحیت اسلام و برکشیدن اعراب و تلاش برای از بین
بردن وحدت ملی ایرانیان٬ نمونه ها را اگر بخواهم برشمارم حکایت مثنوی و هفتاد من کاغذ است.
به نظرمن این باور فردی دوست دار ایران و ایرانی نیست٬ زیرا شیوه نگارش و ادبیات حاکم
بر نوشته حاضر مشابه سخنان و مواضع سران اسلامی حاکم بر ایران است.
اینگونه ایده ها تلاشی است برای ماندگاری حکومت اسلامی و فقط بدرد “حفظ بیضه اسلام ” میخورد.
من دیگر لازم نمی دانم که اثرات زیانبار درگیری در سوریه که تراوشات مغزی پادوهای میدان بار
و گمرک است را یاداوری کنم٬ همانهایی که یک شبه از تلکه گرفتن و مزدوری صاحب عناوینی همچون « سرتیپ – تیمسار و دریادار» شدند.
البته انها تنها نبودند و جنایتکارانی همچون (رفسنجانی٬ خامنه ای٬ خاتمی و روحانی) و دهها اخوند بیسواد دیگر هم شدند ” ایت الله و دکتر و روشنفکر و متفکر و سیاست مدار این مملکت نگونبخت.
اما نگاه دوم: مشاوره و راهنمایی دادن۳۵ساله “کورش زعیم” به سرکار پاسدارهای جنایتکار و
دزد واخوندهای حکومتی که با نیت خیر انجام شده اثرات منفی و زیانبار خود را بر فکر او برجای گذاشته است٬ شاهدیم حضرات مکر اطلاعات را باور کرده اند که “تمامیت ارضی ایران یعنی کمک
به برجایی جمهوری اسلامی در این شرایط!!” اما مصلحتی می خواهند فراموش کنند که «ام الفساد»
همین حکومت اسلامی است و تا این رژیم از بین نرود ( ایران٬ منطقه و حتا جهان) با تهدید و ترور
روبرو است. اقای “کورش زعیم” تجربه به ما ثابت کرده که تنها راه نجات ایران و منطقه برکناری جمهوری اسلامی از قدرت است. والا ” اش همان اش است و کاسه هم همان کاسه ” .
حتما ضرب المثل « نظامی» در (مخزن الاسرار) را شنیده اید٬ انجا که می گوید
” گر ملک اینست چنین روزگار – زین ده ویران دهمت صد هزار
فراموش نکنید همین ” اخوند سیستانی” برای تثبیت قدرتش و ترس از قدرت گیری مقتدا صدر٬ یعنی
یک اخوند دیگر به بهانه مریضی از شهر نجف به مقصد انگلستان برای (معالجه) بیرون رفت و موافقت
ضمنی خودش را با ورود « کافران غربی» به زعم خودشان به مهمترین شهر شیعیان را اعلام کرد!!
ایا لازم است عملکرد ملایان را هنگام بروز سیل و زلزله … یاداور شوم؟ پس چه شده که همه به تکاپو
افتاده اند؟ باور کنید این “طرح” دام چند منظوره جنایتکاران حاکم بر ایران است زیرا این جماعت بی
پرنسیب و دزد و راهزن میخواهند در جامعه اینطور جا بیندازند که حیات و ممات کشور یعنی بقای “جمهوری خون و جنون اسلامی” والا « ادمخوران داعش» می ایند. به دلیل سانسور شدید بوسیله رژیم اسلامی بسیاری از مردم نمیدانند که از (عبدالحلیم خدام تا گروههای درگیر جنگ در سوریه…)
همه یکصدا میگویند ﴿ داعش﴾ ساخته رژیم اسلامی و حزب بعث سوریه است. لطفا شما بگویید وقتی
« داعش و رژیم سوریه و پاسداران اسلامی و حزب الله لبنان» همزمان به ( ارتش ازاد سوریه) یورش میبرند و می جنگند٬ یا وقتی بدلیل کشتار مردم بیگناه « داعش» از طرف گروههای مخالف اسد مورد حمله قرار می گیرد٬ ناگهان بمبهای بشکه ای حزب بعث از غیب می رسد!!! معنیش چیست؟
چند بار مردم باید ازموده ها را بیازمایند تا فعالین سیاسی دریابند راه را اشتباه میروند؟
ببینید این حکایت سعدی چه مشابهتی با به قدرت رساندن ملایان دارد٬ ایا ما درسی اموخته ایم؟
“یکی از شعرا پیش امیر دزدان رفت و ثنایی برو بگفت. فرمود تا جامه ازو برکنند و از ده بدر کنند. مسکین برهنه به سرما همیرفت، سگان در قفای وی افتادند خواست تا سنگی بردارد و سگان را دفع
کند در زمین یخ گرفته بود عاجز شد. گفت این چه حرامزاده مردمانند سگ را گشادهاند و سنگ را بسته. امیر از غرفه بدید و بشنید و بخندید گفت ای حکیم از من چیزی بخواه. گفت جامه خود میخواهم اگر انعام فرمایی ٬ ” مرا به خیر تو امید نیست، شر مرسان”
اهورمزدا ایران را از « جنگ و قحطی و دروغ» حفظ کند
جناب آقای زعیم گرامی
با عرض سلام و آرزوی موفقیت، عرض کنم که جنابعالی بنده را می شناسید اما اجازه بدهید خودم را معرفی نکنم. زمانی که بچه بودم بعد از خشکسالی طولانی باران می آمد و به صحرا و کویر تشنه و خشک و لم یزرع ما جانی تازه می داد. رویش سریع علف و درخت و گل و گیاه که برای ما قابل درک بود. اما پیدایش ناگهانی قورباغه ها در برکه های آب باران برای ما کاملا غیر قابل توجیه بود. تنها استدلال قابل فهم این بود که قورباغه ها به همراه آب باران از آسمان آمده اند. در نتیجه نه تنها هیچ گونه ضرورت، بلکه حتی حس کنجکاوی در مورد علل پیدایش قورباغه ها در ما پیدا نمی شد.
حال که عراق همانند بیمار محتضر گرفتار جنون جنگ مذهبی است و بجای به کارگیری ارتش ملی و بسیج نهادهای حکومتی، تهییج احساسات مذهبی از طریق صدور فتوای جهاد توسط رهبران مذهبی شیعه نسخه پیچی می شود، این پیشنهاد شما (با کمال احترام به جنابعالی) به مشابه ریختن بنزین شوونیسم عجم، بر روی آتش جنگ مذهبی عرب می باشد. همانگونه که من در دوران کودکی هرگز از خود نپرسیدم که “قورباغه ها” از کجا آمدند و عوامل و بستر مناسب برای ظهور ناگهانی آنها چه بوده است؛ شما نیز در مقاله خویش نه ضرورتی را حس کردید و نه حس کنجکاوی از خود بروز دادید که چرا و چگونه تروریست های آدمکش و آدمخوار مانند داعش به ناگهان ظهور کردند و چرا تعداد بیشماری از عرب های سنی عراق از آنها حمایت کردند و هرگز هم نپرسیدید که مردم عادی سنی مذهب از ترس کدام عقرب جراره به مار غاشیه داعش پناه بردند! در ضمن بخاطر داشته باشید که مصائب عراق ریشه در دخالت نظامی بیگانگان در آن کشور دارد؛ و دخالت نظامی بیشتر راهگشای مشکلات بنیادین عراق نیست.
در ضمن دو نکته کوتاه در مورد آن دو جمله آخر شما عرض کنم: اول در مورد عملیات کماندویی مشترک برای شکار داعش، مرا بیاد قمپز (بلانسبت به دور از شما) فرماندهان سپاه می اندازد. دوم اینکه جمله آخری شما در مورد اتخاذ سیاست هوشمندانه و قاطع برای خنثی کردن شیطنت های عربستان و بندرسلطان، مرا بیاد ادبیات “امام جمعه های” محترم (با هم بلانسبت به دور از شما) می اندازد. جمهوری اسلامی در همه کشورهای همسایه (پاکستان، افغانستان، عراق، سوریه، لبنان، بحرین، و یمن و غیره) دخالت مستقیم نظامی و غیر نظامی می کند. بقول شاعر: “به بری مال مسلمان و چو مالت ببرند، بانگ و فریاد برآری که ای وای مسلمانی نیست” !.
حال در این اوضاع قمردرعقرب نفرت و جنگ و خون و جنون، جنابعالی می خواهید “جنگ هفتاد و دو ملت” عرب و عجم را بر آتش فرقه گرایی مذهبی بین شیعه و سنی بیفزائید تا مطمئن شوید کار از محکم کاری عیبی نداشته باشد.
دوستار شما
امضاء محفوظ (ع)