عباس امیر انتظام، قدیمی ترین زندانی سیاسی در جمهوری اسلامی در پیامی به سعید مدنی، عبدالفتاح سلطانی، امیر خسرو دلیرثانی و مهدی خدایی، از این زندانیان مدافع حقوق بشر خواست تا صبر پیشه کنند.
به گزارش سایت کانون مدافعان حقوق بشر، آقای امیر انتظام در پیام خود به این زندانیان مدافع حقوق بشر توصیه کرده است که بردبار باشند و هرگز امید به آینده را از دست ندهند؛ چرا که زمان در سیر طبیعی خود هریک از شما، و حتی خود من را، دیر یا زود به آغوش خانواده و جامعه به سلامت و با سربلندی بازخواهد گرداند تا بتوانیم منشاء خیر و برکت، صلح و آرامش، و دوستی و مسالمت همراه یکدیگر در راه ساختن آینده ای روشن تر گام بردارید.
متن پیام عباس امیر انتظام به سعید مدنی، عبدالفتاح سلطانی، امیر خسرو دلیرثانی و مهدی خدایی که در تاریخ 18 آبان ماه 1392 ارسال شده، به شرح زیر است:
عزیزان من،
همراه با درودی به بلندای عشق من به وطن و هموطنانم، و با توجه به شرایط نامساعدی که شما عزیزان متاسفانه در حال حاضر در آن قرار گرفته اید، برایم سعادتی است اگر بتوانم پیامی کوتاه اما مبتنی بر سالها تجربه تلخ، و گاهی هم شیرین! برایتان ارسال نمایم:
اگر بخواهند مرا در برابر فقط یک گزینه جهت توصیف یکایک شما قرار دهند، با دانشی که از شخصیت همگی شما دارم، بدون شک بهره گیری من از عبارت “شرافت انسانی” خواهد بود. این صفتی است که نه میتواند مورد خرید و فروش قرار گیرد، زیرا برای آن قیمتی نمیتوان یافت، و نه میتوان داخل سرنگ قرارش داد تا به درون رگهای آدمی تزریق گردد. اما این صفت نیک میتواند سرمنشاء ای اکتسابی و تربیتی داشته و به لحاظ کیفی و کمی تکامل پذیر باشد، به همان میزان که آسیب پذیر و شکننده است.
تمام انسانهایی که از موهبت دارا بودن چنین صفتی برخوردارند فقط حس خوب برخورداری از این صفت مطلوب میتواند دل دارنده آن را سرشار از انگیزه برای تلاش در راه اشاعه این صفت بی مانند در بطن جامعه نماید. لذا چنانکه بتواند تا شقایق هست زندگی کند و در راستای ساختن جامعه ای سالم تر و شاداب تر هرچه بیشتر کوشش نماید با قدم نهادن در این راه هر فرد شرافتمندی میتواند بسترساز جامعه ای گردد که نسل های بعد و بعدتر در آن پرورش خواهند یافت. بنابراین نبایستی به رنجش دل مجالی داد تا نگرش انسانی به این فرصت خدادادی لیکن یکباره، یعنی حیات دنیوی، را قهرآلود نموده و به آنچه خدایش برای او فراهم آورده پشت نماید. پایمال نمودن چنین فرصتی از راه لطمه زدن آگاهانه به سلامت جسم و جان خویشف که خود نعمت هایی الهی هستند نه خداپسندانه است (اگر به دنبال جلب رضای خدا باشیم) و نه به راحتی قابل توجیه می باشد.
از نظر من بین “بودن” و “نبودن”، ماندن و ادامه راه دادن میتواند منشاء اثر بیشتری بوده و توفیق هر انسان مثبت اندیش را در راه ساختن آینده روشن بیشتر و بهتر تضمین نماید. من بر این باورم که آزادی اندیشه حقی است محفوظ برای همه انسانها، و چنانچه فردی به دلیل نوع اندیشه اش از موهبت آزاد زیستن، حتی برای یک روز و یا یک ساعت، محروم گردد دیدگاه کلان جامعه نسبت به آن فرد نه تنها تهی از احترام و ستایش نخواهد گردید بلکه به عکس بیشتر مورد تقدیر و حمایت قرار خواهد گرفت ولی اگر انسانهایی که به هر دلیل مظلوم واقع شده بخواهند در راستای حفظ نظر و پندار خود، مشروط بر اینکه باورهایشان دارای تبعات تخریبی و زیان آور برای جامعه نباشد، و لذا در راه اثبات بیگناهی خود پافشاری نموده و در توجیه عقاید خویش پرتلاش و مقاوم باقی بمانند، آیا راه درست برای رسیدن به هدف بایستی از طریق اتخاذ روشهایی باشد که لطمات جبران ناپذیری بر سلامت جسم و جان آنها وارد آورده و هر لحظه آنها را به “نبودن” نزدیکتر نماید؟ خوشبختانه (یا متاسفانه!) انتخاب چنین روشهایی از دیدگاه شخص من به سختی قابل توجیه می باشد. باور من بر این است که راه رسیدن به آرزوهایی که هر وطن دوستی برای سربلندی کشور و جامعه اش در دل می پروراند شاید بتواند با امید داشتن، صبر پیشه کردن، و پرهیز از هرگونه تصمیم گیری عجولانه هموارتر گردد. لذا توصیه ام به شما عزیزان این است که بردبار باشید و هرگز امید به آینده را از دست ندهید. زیرا زمان در سیر طبیعی خود هریک از شما، و حتی خود من را، دیر یا زود به آغوش خانواده و جامعه به سلامت و با سربلندی بازخواهد گرداند تا بتوانیم منشاء خیر و برکت، صلح و آرامش، و دوستی و مسالمت همراه یکدیگر در راه ساختن آینده ای روشن تر گام بردارید.
با این امید همواره آرزومند توفیقتان می باشم.
عباس امیرانتظام
تهران 1392/8/18
اعتصاب غذای چهار زندانی بند ۳۵۰ پایان یافت
چهار زندانی سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین که از هشت روز پیش در اعتصاب غذا به سر میبردند، امروز ۱۹ آبان ۱۳۹۲ با صدور بیانیهای به اعتصاب غذای خود پایان دادند.
به گزارش هرانا، عبدالفتاح سلطانی، سعید مدنی، امیرخسرو دلیرثانی و مهدی خدایی در بیانیهی خود اعلام کردند: به خود واجب دیدیم در عمل به فرضیه امر به معروف و نهی از منکر و برای شنیده شدن صدای زندانیان مظلوم بیمار، اعتصاب غذا کنیم. ما نسبت به مداخله نهادهای امنیتی غیر مسول در امور درمان زندانیان، عدم حضور پزشکان متخصص در زندانها، روند طولانی و غیر قابل پیش بینی برای اعزام بیمارانی که نیاز به بستری شدن در بیمارستان دارند، اجبار بیماران به پوشیدن لباس مخصوص و زدن دستبند و پابند برای اعزام به مراکز درمانی و مواردی دیگر از این دست معترض بوده و هستیم.
به بهانه”پیام عباس امیر انتظام به ۴ زندانی سیاسی و پایان اعتصاب غذای آنان
واقعا که کشور ما سرزمین عجایب است و حضرات برای توجیه مماشات خودشان
به عمامه داران در این میان حتا کلمات را هم بی اب رو کرده اند.
حیرت اور است به جای پشتیبانی از این شیردلان انان را ترغیب به تسلیم و رضا میکنند.
حیرت اور است کسی که افتخارش این است که در طول دهها *دربند* بودن پیشنهادات ادم
خواران را نپذیرفته است٬ حال جلو صف می دود و نصیحت های انچنانی میفرماید!!!
در کف شیر نر خونخواره ای – جز به تسلیم و رضا کو چاره ای «مولانا»
ایشان یادشان رفته به بهانه انتصاب ابدارچی ولایت اطلاعیه دادند که من مریضم و تنی
علیل دارم و حال به دوستان بندی ما پیشنهاد میدهد که « تا صبر پیشه کنند» !!؟!
در زیر نظر چند نفر از افتخارات فرهنگ این مرز و بوم را در رابطه با مماشات و زبونی
می اورم شاید دفعه دیگر قبل از «صله رحم» با یکی دیگر از جنایتکاران و یا خسته کردن
قلم برای تبلیغ بی عملی لحظه ای تعمق بفرمایند . همین
هیچ در صبر دل نبندم ازآنک – دانم از صبر هیچ نگشاید «خاقانی»
عقل در آن دایره سرمست ماند – عاقبت از صبر تهی دست ماند «نظامی»
حمل بی صبری مکن بر گریه ٔ صاحب سماع – اهل دل داند که تا زخمی نخورد آهی نکرد
تلخست دهان عیشم از صبر- ای تنگ شکر بیار قندی «سعدی»
نه از تواضعباشد زبون دون بودن – نه حلم باشد خوردن قفا ز دست عدو «جمال الدین عبدالرزاق»
گرفتن ره دشمن اندر گریز- مفرمای و خون زبونان مریز «اسدی»
مهی که کرد تنم را به بند فتنه اسیر- بتی که کرد دلم را به دست عشوه زبون «رشید وطواط»
این ده که حصار بیهشان است – اقطاع ده زبون کشان است «نظامی»
چنین گفت از آن پس که بر دشت جنگ – زبونیست بر کار کردن درنگ «فردوسی»
خواری خلل درونی آرد – بیدادکشی زبونی آرد «نظامی»
دین خوبی چنین درمانده چونی – چرا چندین کشی آخر زبونی «جامی»